به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 48 , از مجموع 48
  1. #41
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط زن ایرانی نمایش پست ها
    سلام ویولت عزیز، یه سوال شما هنوز منزل خودتون هستین؟ اگه منزل خودتون هستین خانواده شما یا خانواده همسرتون نگران تنهایی شما هستن؟ تذکری در این مورد از طرف خانواده شما به همسرتون داده شده؟ اصلا تو این مدت همسرتون با خانواده شما برخوردی داشتن؟
    سلام بله منزل خودمون هستم خانواده من بله و خانواده هميرم هم خيالشون جمعه چون طبقه بالاي خودشون هستم،نه خانواده من از اول خودشون رو مستقيم دخالت ندادن خانواده من هيچ بر خوردي نداشتن انگار ميترسن از پيامدهاش

  2. #42
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میشل نمایش پست ها
    Sombody عزیزم،

    اگه اشتباه نکنم، در تاپیک های شما دوستانی هم حضور داشتن که معتقد بودن باید به جدایی بصورت جدی فکر کنی.

    خیلی وقتا هم همه سکوت کردن. تاپیک هات به بن بست خورده. رفتی و من شخصا مطمئن بودم که اینبار دیگه جدا می شی.

    به همین ترتیب هست، ویولت. من جدا انتظار نداشتم اینبارم که این تاپیک رو باز می کنم، بازم آش همون آش باشه و کاسه همون کاسه. تازه مسئولیت این همه خفت و خاری هم به گردن ماست. این وسط هم چند نفر کاملا بی گناهن، اونی که داره این وضعیت خفت بار رو تحمل می کنه، و خونوادش! که معلوم نیست تو چه فکری هستن.

    خیلی ها اومدن اینجا، با همین آدم ها مشورت کردن، و با مشکلات خیلی کمتر از زندگی های شما دو نفر، طلاق گرفتن.

    بعضی ها هم، سال ها تحمل کردن و با هزینه بیشتری جدا شدن.

    بعضی ها هم زندگیشون رو متحول کردن.

    واقعیت اینه که هرکدوم از ما که به مشکل می خوریم، ته دلمون بیشتر به یه سمته. یا بیشتر به طلاق یا بیشتر به ساختن. حرف های موافق حرف دلمون رو می شنویم، بقیه رو رد می کنیم.

    مثلا من جزء اون دسته ای بودم که وقتی یه مشاور بهم گفت که بهتره جدا بشم، دیگه پیشش نرفتم. وقتی خواهرم یا دوستم معتقد بودند باید جدا بشم، در زندگیم رو به روشون بستم. با اون مشاور و با اون دوستی همراه شدم که کمکم می کرد بسازم. چرا؟ چون (من) نمی خواستم در اون وضعیت جدا بشم.

    شما هم نخواستید طلاق بگیرید.

    هرکس یه تصمیمی می گیره و یه راهی رو انتخاب می کنه، اما بهتره هر تصمیمی می گیریم، مسئولیتش رو هم به عهده بگیریم.

    من قبلا به ویولت گفته بودم که این زندگی درست نمی شه، و بهش امیدی نیست. حالا دوباره می گم:

    ویولت جان، آدمیزاد حرمت داره. تو هم انسانی، پس سزاوار این خفت نیستی. من بعنوان یکی از اعضای همدردی، عاجزانه از شما خواهش می کنم که طلاق بگیری.

    سام بادی جان، الان در جریان زندگی شما نیستم، ولی از شما هم همین خواهش رو دارم. خصوصا اینکه سنت کم هست و عاقلانه تره که زندگیت رو با مرد دیگه ای بسازی. این زندگی رو هرچه هم که وصله پینه بزنی، پایه ش خرابه.

    اینکه می بینید بیشتر دوستانی که براتون می نویسن، دنبال راه حلی برای بهبود شرایط هستن، بخاطر اینه که خودتون دارید این تاپیک ها رو ادامه می دید. اونهائیکه راه حل رو در جدائی می بینن، غالبا سکوت می کنن، چون وقتی اینجا می نویسید، یعنی دارید درخواست کمک برای ادامه زندگیتون رو می کنید. وگرنه راه طلاق که اینجا نیست. باید برید وکیل بگیرید و باقی مراحل رو در دادگاه طی کنید.

    به امید روزی که خبر طلاق هر دوی شما رو بخونم.
    سلام ميشل عزيز متن صريح و بي تعارفي نوشتين مثل قبل، هرچند كه رك بودن و گستاخ بودن مرز باريكي بينشونه،رفتم پست شما در تاپيك قبلي رو خوندم و يادم اومد كه اونجام صراحتا حستون رو نوشتين البته اين جواب شما به مراتب بهتره شما اونجام در چند جمله من رو قضاوت كردين بعد هم براي زندگي من تصميم گرفتين كه به نظرتون پايان بهتره البته اين كشيده هاي ادبي هم گاهي لازمه !ولي علت اينكه من ميام همدردي واقعا بخاطر همدردي كردن هست من دنبال اينكه بگه كسي طلاق بگير يا زندگي كن نيستم دنبال كمك براي يافتن آرامش بيشتر هستم حتي با نوشتن تحليل رفتاري همسرم گاهي تخليه هيجاناتي كه نمدونم يا نمتونم به كسي بگم قاعدتا دوستان هم نظرات خودشون رو در راستاي كمك ميدن ولي جالب اينجاس كه من پيش مشاور ميرم و ايشون نميگن بايد اينكار رو بكني تا درست شه باتوجه به همه جوانب به يه نتيجه ميرسيم بدون اينكه ارزش هاي ديگه زير سوال برن اما اينجا من حس ميكنم مثلا چون من تهران نتونستم برم بخاطر وضعيت كاريم و مسئوليتي كه رو دوشمه آدم بديم شوهرم تو اولويت دومه و همه شما رو اسكل كردم كه كمك كمك ! ،اين مسير قطعا طولانيه شايد به حرفي كه شما گفتين برسم يا راهى كه دوستان ديگر گفتن ولي اين سبك سنگين كردن ها جاش همين موقع هست تا به تصميمي برسه كه مسئوليتش رو با اطمينان به گردن بگيرم و اينكه بله هر كسي به سمتي متمايله من در نوسانم بين اين دو ....شايد چونكه طرف مقابلم هم با رفتارها من رو دچار تناقض ميكنه در هر صورت من خودم براي خودم دعا ميكنم هر چي خيرمون هست پيش بياد
    ویرایش توسط ويولت : شنبه 15 آذر 99 در ساعت 05:09

  3. #43
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان عزيز همدردي راستش مدت زيادي كه نميام از آخرين بار رو يه سري از مهارتهاي كلامي با كمك مشاور كار كردم و سعي ميكردم توجه به همسرم بدم زنگ بيشتري بزنم و اونم كمي رفتارش بهتر شده با من هر چند كه من هميشه يه سوال بزرگ دارم كه چطور انقدر بدون مسئوليت من رو رها كرد به حال خودم البته بعدش بازم ياد كم و كاستي ها ميفتم و بهش حق ميدادم اما
    مسئله جديد واقعا روحم رو عذاب داره ميده اقايي دو هفته گذشته با هام تماس گرفت و گفتن تو محل كار قبليه همسرم با خانمي نامزد بوده اين اقا و اون خانم هر دو مطلقه بودن و ميگفت الان همسرم و اون خانم با هم هستن قسم ميخورد و ميگفت به چشماش نمتونه اعتماد نكنه ميگفت صيغه كردن !و ميگه بارها همسرم رو تهديد كرده به من ميگه و يه عالمه چت خودش و اون خانم رو فرستاده كه با هم هم حرف زده اين اقا گفته كه تو با يه مرد زن دار هستي و اون هيچوقت تورو نميگيره و...از طرفي وقتي اين اقا به من اين اطلاعات رو داده قبلترش همسرم رو تهديد كرده كه ديگه ميگم و اينا ،واكنش همسرم اينه كه اون زنه دوست پسرش رو ول كرده و اينم لجش در اومده منم كاري نكردم اينهمه ادم دور منن چرا بايدبرم سراغ اين زن بعد مگه من ديوانم برم بازني كه همزمان با من چت ميكنه با اونم چت كنه...يكم كه زياد ناراحتي كنم ميگه اصلا خوب كردم تو شش سال به زندگي من گند زدي!!
    دوستان من ديگه پيگير اون آقا نشدم تهديد كردم ديگه مسج نزنه و زنگ و همينكه گفته شاخ رو بكشه و بلاكش كردم ولي نمدونم چي درسته چي غلط تا قبل اين انقدر خودم رو مقصر ميدونستم حس بدي داشتم چون شوهرم كلي به باد انتقاد گرفته بود ولي الان ته نامرديه اينكه همزمان بهم خيانت هم كرده و بعد اينا شده دستاويز گله و شكايت چطور يه آدم ميتونه انقدر بي مسئوليت باشه در قبال زنش من خيلي زخميم برام بنويسين خواهشا به كمكتون نياز دارم من بايد چه رفتاري كنم كه در حاليكه به خودم بد نكرده باشم به رابطه كمك كنم يا نه اصلا فايده داره نا اميدم يعني يه زماني اعتماد بهش حرف اول رو ميزد
    ویرایش توسط ويولت : یکشنبه 12 بهمن 99 در ساعت 13:13

  4. کاربر روبرو از پست مفید ويولت تشکرکرده است .

    شمیم الزهرا (دوشنبه 20 بهمن 99)

  5. #44
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان فكر ميكنم اخرين نظرات من دوستان رو مكدر كرده و يه جورايي طردم كردين فكر ميكردم حداقل يك نفر نظر داده باشه حداقل كسايي كه از اول پست همراه بودن كاش پست ها تعداد seenهارو نشون ميداد كه فكر نكنم خوندين و جواب نمدين بهرحال من به عنوان عضو كوچكي از اينجا اگر موجبات رنجشي شدم پوزش ميخوام ،شبتون بخير

  6. کاربر روبرو از پست مفید ويولت تشکرکرده است .

    شمیم الزهرا (دوشنبه 20 بهمن 99)

  7. #45
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 اردیبهشت 00 [ 14:43]
    تاریخ عضویت
    1395-5-07
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    5,055
    سطح
    45
    Points: 5,055, Level: 45
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    حالت چطوره؟بهتری؟
    اتفاقا من هرشب همدردی رو چک میکنم و خیلی منتظر خبری ازت بودم وخیلی خوشحالم ک دوباره برگشتی و مارو هم ازاوضاع واحوالت باخبرکردی.
    ولی همونطور ک خودتم میدونی دیگه همه گفتنیارو گفتن وخودت هم هرکاری ک میتونستی انجام دادی والان فقط منتظری.کاردیگه ای نمیشه کرد تواین شرایط.
    امیدوارم همسرت بزودی سرعقل بیادوباکمال میل برگرده.
    این دوری وشاید رابطه با دیگری هم شاید بدنباشه.چون همسرشما تصورخیلی فانتزی وغیرواقعی ای از خانم ها و زندگی مشترک و روابط جنسی داره ک شاید تواین مدت و ب این طریق واقعیتو ببینه وبفهمه وقدرهمسرشو بدونه...
    من مطمئنم هیچکس از شما نرنجیده و ابدا نظر یا مطلب دور ازاحترام از طرف شما درج نشده.خیالتون راحت.🌹
    شب بخیر عزیزم

  8. #46
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مهر 01 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1395-4-23
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    8,211
    سطح
    61
    Points: 8,211, Level: 61
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 239
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 416 در 195 پست

    Rep Power
    50
    Array
    خدایا چه نظراتی مطرح میشه! مگه خرید کفشه که چند تا رو امتحان کنه و برگرده همینجا! چرا شان و منزلت آدم ها رو انقدر پایین میاریم؟

  9. #47
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 اردیبهشت 00 [ 14:43]
    تاریخ عضویت
    1395-5-07
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    5,055
    سطح
    45
    Points: 5,055, Level: 45
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    متاسفانه باید حقیقت جامعه رو پذیرفت و افکارونظراتمونو برمبنای حقایق قراربدیم ن ایده آلها واخلاقیات.الان اگه من اصول درست و اخلاقی رو مثل یک
    کتاب مطرح کنم واقعیت جامعه و شاید گاهی حقایق روانشناسی تغییرمیکنه؟؟؟؟
    یامثلا بگم همسرت گناه نابخشودنی ای مرتکب شده ک درحقیقت هم شده جز تنفر و جریحه دار کردن بیشتر احساسات و روان ویولت چ اتفاقی می افته
    ولی درحقیقت چنددرصد آقایون وشایدم خانم ها فکرمیکنن مرغ همسایه غازه و زندگی مشترک وهمسر رو دور از واقعیت تصورمیکنن ودنبال این روابط هستن؟؟؟؟؟
    چون دختروپسر توجامعه ماازبچگی ک ازهم جدامیشن وهیچ ارتباطی باهم ندارن هیچ شناختی توهیچ زمینه ای از جنس مخالف ندارن و واسه خودشون ی سری فانتزیها و ایده آلهای دور از واقعیت ازجنس مخالف میسازن.
    ماهم داریم تو همین جامعه زندگی میکنیم پس وقتش رسیده افکارونظراتمونو برمبنای مشکلات جامعه و ضعف های فراگیر فکری و روانی تنظیم کنیم ن ایده آلهای اخلاقی.
    نمیگم بی بندوباری و روابط متعدد.
    ولی شمااگه همه کامنتای ویولتو بخونین متوجه میشین همسرشون واقعا دیدگاه فانتزی و دوراز واقعیت دارن ونمیتونن قبول کنن ک همه ی انسانها ی سری ضعف و نقص ومشکل دارن
    درسته این مسئله باید ازراه درست ومراجعه ب مشاور حل بشه ولی متاسفانه همه آدما راه درستو انتخاب نمیکنن ولی ماامیدواریم ک همسر ایشون باتجربه غلط سرش ب سنگ بخوره و ب راه درست برگرده.

  10. #48
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آذر 02 [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1393-2-30
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,980
    سطح
    63
    Points: 8,980, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 336 در 126 پست

    Rep Power
    43
    Array
    سلام خانم ویولت. خدا به شما صبر بدهد. فکر کنم همسر شما قبلا هم این کار را کرده بود. درسته؟ به هر حال اصل مطلب تغییری نمی کند. یا شما همین روند را با مشاور ادامه می دهید و به زندگی با همسر خود ادامه می دهید. یا اینکه باز هم روند درمانی را ا امه می دهید اما از همسر خودتان جدا می شوید. در هر دو صورت به اصلاحاتی که آغاز کرده اید ادامه دهید. نه به خاطر همسرتان یا حفظ زندگی مشترک. به خاطر خودتان و اینکه خوب زندگی کنید.
    من اگر جای شما بودم و کار به اینجا می رسید از همسرم می خواستم صادقانه بگوید که می خواهد با من زندگی کند یا نه. و همین سوال را البته از خودم می کردم. بعد با والدینم و بزرگترهای امین و عاقل مشورت می کردم و تصمیم نهایی را می گرفتم.

  11. کاربر روبرو از پست مفید پرنیان یاسی تشکرکرده است .

    فرزانه 123 (سه شنبه 21 بهمن 99)


 
صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.