به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 29
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 02 [ 17:56]
    تاریخ عضویت
    1399-7-01
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    52

    تشکرشده 34 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شوهرم بیش از حد خودشو‌ درگیر‌ کار کرده

    سلام.
    من ۳۰ ساله
    شوهرم ۳۲ ساله

    ۶ ماه هست عقد کردیم و‌۳ ماه هست زیر یک سقف زندگی‌ میکنیم.
    شوهرم بیش از حد خودشو‌ درگیر‌ کار کرده و این اخلاق خانوادگیشون هست که تا جون دارن باید کار کنن و همه دوران جوونیشون رو‌ فقط کار کنن.

    ما هیییچ‌ تفریحی نداشتیم و نداریم.
    بارها ازش خواهش کردم دیگه جمعه ها باهم‌ باشیم.
    ولی ۱ جمعه میشد، چند تا نمیشد و همش درگیری کاری.
    من دیگه این مورد رو از هفته پیش که دعوا سختی داشتیم و برای اولین برام داد کشید رو بیخیال شدم.

    کلا هیچ وقتی برای من نداره.
    خودش هم ابراز شرمندگی‌ میکنه از این بابت.

    من خیلی شاد بودم، همیشه به خودم میرسیدم، غذاهای خوب، خونه مرتب.

    ولی هر دفعه که دیدم من کلی به خودم رسیدم و تو خونه منتظرم و‌ ایشون میاد سریع میخوره و میره، دیگه انگیزه ای ندارم، میدونم‌ دارم زود جا میزنم.

    ما رابطه جنسی افتضاحی داریم، من نصف ماه درگیر پریود و pms هستم، نصف‌ دیگشو همسرم خسته‌ست.

    من دیگه علاقه ای هم به رابطه جنسی ندارم و‌ حتی دلم نمیخواد بهم دست بزنه.
    در‌ حالی که من قبلا آدم گرمی بودم.

    راستش من دیگه خسته شدم از اینکه انقد با زبون خوش و ناخوش براش توضیح داد ما تازه عروس دامادیم، باید بیشتر برای هم وقت بزاریم.
    بیشتر باهم باشیم، حداقل جمعه ها باهم باشیم.

    میخوام موضع سکوت رو‌ پیش بگیرم،‌ نظرتون چیه؟
    چون احساس میکنم دیگه دارم خودمو تحقیر میکنم.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 12 خرداد 03 [ 17:43]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    500
    امتیاز
    11,898
    سطح
    71
    Points: 11,898, Level: 71
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 152
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    123

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    86
    Array
    درآمدش متناسب با هزینه های خونه هست ؟
    هزینه ها رو مدیریت کنی
    و بدونه خرج خونه کمتر شده
    شاید بیشتر وقت بزاره تو خونه بمونه
    به نظرم تایم دوری از همسرت زیاده و تو این تایم برای خودت یه کار خونگی بگیر
    این جوری هم وقتت تلف نشده هم اینکه درآمدی برای خودت داری

  3. کاربر روبرو از پست مفید حیاط خلوت تشکرکرده است .

    نیکی 69 (پنجشنبه 18 دی 99)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 02 [ 17:56]
    تاریخ عضویت
    1399-7-01
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    52

    تشکرشده 34 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون حیات خلوت عزیز
    مشکل درآمد آنچنانی نداریم.
    الان مشکل خرج خونه نیست.
    مشکل‌ اینه اینجوری‌ بار آوردنش و‌ هنوزم بهش میگن تو کم‌ کار میکنی.

    من سه روز‌ در‌ هفته‌ کار پارت تایم دارم و مشغولم‌ و دوس ندارم بیشتر از این درگیر بشم.
    قراره سه روز هم برم با خودش سر کار.

    ولی این بازم‌ منو راضی نمیکنه.

    حق رو به من میده ولی کاری نمیکنه در این راستا.

    الان اگه من سکوت کنم و چیزی نگم، به نظرتون، روال زندگیمون همین‌ نمیشه؟

  5. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام به شما

    لطفا به سؤالاتم پاسخ بدین؛

    ۱. همسرتون تا چه ساعتی بیرون از منزل حضور دارن ؟چه روزهایی تعطیلن؟
    ۲. شما طی روز چه کارهایی انجام میدین؟
    ۳. برای رهایی از این سندروم آیا به پزشک مراجعه کردین؟ یا حتی دستور العمل های خانگی و ساده؟
    ۴. این سه ماهی که اشاره کردین زیر یک سقف، یعنی در منزل همسرتون زندگی میکنین؟


  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 02 [ 17:56]
    تاریخ عضویت
    1399-7-01
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    52

    تشکرشده 34 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانم سحر بهاری
    ۱-صبح ها تا ۲ونیم و عصرها تا ۸ الی ۹
    تعطیلات رسمی به ظاهر تعطیل هست ولی کارش جوری هست که مجبوره حداقل عصر درگیر باشه.
    ۲-کارهای خونه از جمله آشپزی، تمیز کردن خونه، یکی دو تا سریال میبینم، ورزش، موبایل.
    ۳-نه دکتر نرفتم ولی اخیرا تو فکرش بودم و از عوارض دارو میترسم.
    دستور العمل های خانگی میگن گرمی‌جات که منم مشکل شدید دارم با گرمی جات.
    قبلا طب سنتی میرفتم، این مشکلم هم‌ رفع شده بود.
    ۴-یه خونه اجاره کردیم و باهم زندگی‌ میکنیم.

    دو روز هست عصرها باهاش میرم سر کار، یکم اوضاع بهتره، من خسته جسمی میشم ولی انگار از لحاظ روحی برای هر دومون خیلی بهتر بوده همین دو روز.

  7. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    متشکرم

    * مسئله ی اول
    اشاره کردین نصف ماه من مشکل دارم و نصف دیگه همسرم خستس. یعنی همسرتونم میتونه همین ایرادی که شما میگیرین رو، بگیره! بگه خانم من نصف ماه مشکلاتی داره و نصف دیگشم خودم مشغله دارم و خستم .
    پس اگر تلاشی لازم هست صورت بگیره شما که اومدین بیان میکنین باید قدم های اول رو خودتون بردارین و شروع کنین. ( که دربارش خواهم نوشت )

    * مسئله ی دوم
    یه موضوع مهمی که هست اینه ما بررسی کنیم ببینیم این شرایط محصول چه هست؟ به مشغله و مشکلاتی که در زندگی برای هر کسی مطرحه بر میگرده یا نه، برمیگرده به درون دو نفرتون و مسائلی که در درونتون زندگی میکنن و داره بصورت بیرونی بما علامت میده.
    این بخشش خیلی مهمه و اگر زیر نظر یک متخصص باشه و ایشان از گذشته تا امروز رو بررسی کنن، میتونه کمک بزرگی به رابطه ی شما کنه.

    * مسئله ی سوم
    شما اشاره کردین عقد هستین و گفتین که خونه اجاره کردین. البته من اطلاعی ندارم از اینکه آیا در نظر دارین در آینده عروسی بگیرین یا نه بدون تشریفات زندگیتونو شروع کردین. اما اگر در دوران عقد هستین و به درخواست شما منزلی اجاره شده...

    خب این دوران عقد هم باید و نبایدهای خودش رو داره. این مسئله تا حد زیادی مهمه و در تاپیک قبلتون بهش اشاره کردم. نمیشه آنچه رو که در زندگی مشترک و زیر یک سقف در نظر داریم همونو بیایم در دوران عقد پیاده کنیم و این خودش میتونه باعث رنج ما بشه.

    _ یه مطلب مهمی که در دوران آشنایی و عقد اغلب بهش گرفتار میشیم « بحران عدم تعادل » هست. یعنی آهستگی و پیوستگی... بلدش نیستیم و کم کم عشقمون رو با دستای خودمون خراب میکنیم.
    برای روزها و هفته ها و حتی ماههای اول اونقدر انرژی و شور و اشتیاق میگذاریم، اونقدر میریم و میایم و روزای رمانتیک میسازیم ... که باتری خودمون و طرفمون یهو خالی میشه... از اینجا به بعد کم کم از هم فرار میکنیم، حرفی برای گفتن نداریم، بهونه میگیریم و ...
    تعادل کمک میکنه با یه ریتم ملایم این دوست داشتنه کش پیدا کنه، این هیجان دیدار ، هیجان با هم بودن هی طراوات خودشو حفظ کنه ، چسبندگی ایجاد نشه، وابستگی شکل نگیره و ... . در کنار این موضوع « شناخت خودمون » هم حائز اهمیته. من کیم؟ چی میخوام از زندگی؟ دنبال چیم؟ و ... این فقدان شناخت از خودمون هم در جای خودش سبب میشه رابطمون مریض باشه و احساس نارضایتی ما رو رها نکنه.

    در خصوص مسئله ی اول ؛
    _ نیاز هست ابتدا با یک پزشک در تماس باشین و این سندرم رو درمان کنین تا کمتر روی رابطه ی شما اثر بگذاره، مادامی که این مسئله رو حل نکنین روی گوشه گوشه مسائل زندگی مشترک شما سایه خواهد انداخت.

    _ نیاز به برنامه ریزی های جدید دارین، این برنامه ریزی داخلش تفریح هست، رسیدگی به امور منزل هست، زمانی برای نشستن کنار همسرتون هست، زمانی برای رشد شخصی خودتون هست و ... . یعنی هر چیزی سر جای خودش نه بیشتر و نه کمتر.



  8. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    نیکی 69 (چهارشنبه 24 دی 99)

  9. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 آبان 00 [ 09:13]
    تاریخ عضویت
    1399-5-06
    نوشته ها
    219
    امتیاز
    5,439
    سطح
    47
    Points: 5,439, Level: 47
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    270

    تشکرشده 423 در 177 پست

    Rep Power
    46
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نیکی 69 نمایش پست ها

    ۶ ماه هست عقد کردیم و‌۳ ماه هست زیر یک سقف زندگی‌ میکنیم.
    شوهرم بیش از حد خودشو‌ درگیر‌ کار کرده و این اخلاق خانوادگیشون هست که تا جون دارن باید کار کنن و همه دوران جوونیشون رو‌ فقط کار کنن.
    زندگی مشترکتو تبریک میگم .
    کلا زندگی بخصوص ازدواج مثل یه کلاس درس می مونه . از مرحله آشنایی و بررسی معیارها تا مرحله عقد و بعد عقد.. همش توش درس داره و لازمه نکاتی را رعایت کنیم .
    اونجور که گفتی زیر یه سقف رفتید و یعنی زندگی مشترکتون را شروع کردید و این آغاز ترم جدید زندگی مشترک هستش .
    اولین کاری که باید بکنی برو ویژیگی های مثبت همسرتو بنویس . خوب همسرت اهل کار و تلاش هست و این ویژگی خوبی برای یه مرد هستش .
    بعدش سعی کن وقتی شوهرت موقعیت حسی و روحی خوبی داره انتظارات خودت بهش بگی . چه ایرادی داره زن و شوهرها انتظارت همو بگنند . مثلا کمی وقت بیشتری برای هم بذارنند - بیشتر بهم برسند و غیره .
    شاید شوهرت کار کردن زیاد را یه نوع محبت به خانواده اش می دونه - این دیگه مدیریت و هنر تو هست که چجوری جاذبه باشی نه دافعه . صبر و صبوری خیلی کمکت می کنه . بالاخره قرار نیست درخواستمون همون لحظه انجام بشه و شوهرمون با یه حرف عوض شه .
    با مرور زمان و گفتن درخواست های هم >> که میتونه به صورت نامه نوشتن برای هم باشه << ، از این مهم با امید خدا هم شما و هم هسرتون با سلامت عبور کنین .
    ویرایش توسط Niagara : دوشنبه 22 دی 99 در ساعت 12:39

  10. کاربر روبرو از پست مفید Niagara تشکرکرده است .

    نیکی 69 (چهارشنبه 24 دی 99)

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 02 [ 17:56]
    تاریخ عضویت
    1399-7-01
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    52

    تشکرشده 34 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون نیاگارا
    ممنون سحر بهاری

    در مورد دکتر رفتن که شوهرم خیلی مخالف دکتر و دارو هست، من میخوام تلاش کنم خودم تمرین کنم که اون دوران رو‌ راحت تر سپری کنم.

    همسرم ویژگی های مثبت خیلی زیادی داره، شاید بگم بزرگترین ایرادش همین هست که فکر میکنه باید همیشه کار کنه.

    در مجموع بعید میدونم کار خاصی از دست من بربیاد.
    فعلا که بعضی روزها باهاش میرم سر کار، اوضاع خیلی بهتره، روحیه منم خیلی بهتره.

    تا ببینم بقیشو‌ خدا چی میخواد.

    منم فکر کردم دیدم ما تازه ۶ ماهه عقد کردیم و تا قلق زندگی بیاد دستمون و به نیازهای همدیگه توجه بیشتری کنیم زمان میبره.

    شوهرم خیلی کارا برام میکنه و همیشه بهم این اطمینان خاطر رو میده که هرکاری میکنه فقط به خاطر من هست، من اولویت زندگیش هستم و خوشحالی من براش مهمه.

    بازم ممنون

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 02 [ 17:56]
    تاریخ عضویت
    1399-7-01
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    52

    تشکرشده 34 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    من دیگه تاپیک جدید نزدم.
    شوهرم یه اخلاق خیییلییی بدی داره که منو تا سر حد مرگ دیروز عصبانی کرد.
    من بازم pms بودم.
    از اینکه حرفمو باور نمیکرد و کلا میزد زیر همه چیز انقدر عصبانی شدم که با کف دست محکم میزدم به پیشونی خودم و میگفتم مگه من روانیم بخوام بهت دروغ بگم. هنوزم سرم درد میکنه از شدت ضربه ها، لعنتی من دستهای خیلی قوی ای دارم.
    بعد از شدت بدبختی و بی پناهی یهو گریه های وحشتناک میکردم و ضجه میزدم که شماها بدبختم کردین، من داشتم زندگیمو میکردم.
    منو همین الان ببر پیش خانوادم.

    اون سعی میکرد آرومم کنه.
    ولی غرور من بدجوری شکست.

    لعنت به مادرشوهرم، لعنت به نفهمی و زبون تندش.

    یه حرفی بهم زده بود و من به شوهرم گفتم توقع داشتم یه دفاع کوچیک بکنی.
    میگفت من اصلا نبودم و نشنیدم.
    ولی دروغ میگفت.
    نمیدونم چرا دروغ میگفت.
    نمیدونم چرا میخواست منو دروغگو جلوه بده.

    شاید منم اگه جاش بودم و همچین مادر نفهمی داشتم سعی میکرد کتمان کنم.

    از تمام اعضای خانوادش متنفرم.

    دو سه هفته مجبور شدم یکم بیشتر ببینمشون و متاسفانه تحملشون برام سخته.
    یه خواهرشوهرم فقط تیریپ نصیحت برمیداره و میگه همه چیزو فقط من میدونم.
    خیال میکنه برادرش بچه ۴ ساله هست که من باید مواظبش باشم.
    حالم از نصیحت هاش بهم میخوره.

    حالم از پدرشوهر بی عرضه‌م بهم میخوره.

    حالم از اون یکی خواهرش بهم میخوره که یکی دو بار بردمش و آوردمش و با برادرش رفتیم دنبالش، پررو شده.


    متاسفانه من هفته ای ۲ ساعت باید باهاشون تنها بمونم و شوهرم هییییچ رقمه کوتاه نمیاد.

    توروخدا کمکم کنین.
    من تصور از زندگی مشترک این نبود.
    باهام صحبت کنید

  13. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام

    شما اشتباه میکنین اگر همسرتون رو بین خودتون و مادرش یا خانوادش قرار بدین، ما نمیتونیم رفتارها و گفتارهای دیگران رو به میل خودمون تغییر بدیم اما بخودمون تسط داریم. اگر موفق نشیم با تغییر خودمون و کنترل و مدیریت شرایط با جهان بیرون ارتباط درستی برقرار کنیم ، زندگی خوبی رو تجربه نخواهیم کرد.

    از ابتدای پستتون تا آخرش انگشت اتهامتون به سمت همسرتون و خانوادش بود و این باعث میشه نقص ها و عیوب خودتون رو متوجه نشین چون مدام در حال تحلیل رفتارهای گفتارهای دیگران و احتمالا پیدا کردن ناجی برای احقاق حق هستین.


    قبل تر راهنمایی های خوبی دریافت کردین، اونها رو بکار بگیرید و در کنارش از مشاوره تخصصی این سایت هم استفاده کنید .

  14. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    نیکی 69 (چهارشنبه 15 بهمن 99), نازنین2010 (شنبه 18 بهمن 99)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.