سلام
مثل اینکه حال بد مسری شده این روزها:(
منم چند وقته از ته دل شاد نمیشم..
.شاید چون یاد نگرفتیم تو ناملایمات چطوری با زمونه تا کنیم
چطوری از حال بد پیشگیری کنیم یا چطوری از دستش خلاص شیم!
لامصب شرایط زندگی هم جوریه که
نمیشه یِ دوروز رفت سفر... .دل ادم باز شه...
که یادش بیافته هنوز هم دنیا جای قشنگیه برای زندگی کردن.
یِ طبیعت بکر مثلا....تو تلویزیون که گاهی از همین ایران یِ جاهایی رو نشون میده دلم ضعف میکنه...
میگم من اگه مردم همینجوری جنازه منو ببرید این جور جاها قول میدم پاشم بشینم :)
تو کل عمرم فقط دو سه دفعه جای قشنگ رفتم....
آخ که مثل کارتون هایدی صبح ها شیر بز بخوری...
پابرهنه تو این دشت بدویی بازی کنی...یِ گل و بکنی بذاری لای موهات
اخر روزم خسته شی با پیتر دراز بکشی رو چمنها غروب افتاب تماشا کنی
به خالم میگم خاله نمیشه مثل خاله بتی بیای منو ببری سوار قطار کنی ببری تو کوهستان کلبه پدربزرگ
من که از قطار فقط همین قطار مترو رو فهمیدم....که دنبالش درحال دوییدنم که منو میبره خونه سرکار ..سرکارخونه.....که منم فقط توش خوابم...
.انقدرم توش پرسروصداست که ...فقط مونده سیب زمینی پیاز بیارن بفروشن:)
امروز برای کارم رفته بودم بیمه ...بماند که چون دیر شده بود با تاکسی رفتم کلی هم کرایه رو بیشتر گرفت نمیدونم چرا
بعد میبینم حرف زور میزنن...برگشتم گفتم اگه اینجوریه من اصلا این بیمه رو نمیخوام:(
حالا گفتن باشه ببینیم فعلا....تو دلم گفتم فعلا که امروز کلی باعث زحمت من شدید ...کی به کیه.
یِ کار خوب اینه که
حواسمون باشه باعث و بانی حال بد کسی نباشیم
اخلاقی نیست شرافتمندانه نیست درست نیست.
علاقه مندی ها (Bookmarks)