به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16
  1. #11
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 خرداد 03 [ 22:43]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,165
    امتیاز
    90,422
    سطح
    100
    Points: 90,422, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,825

    تشکرشده 6,801 در 2,376 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    ممنون
    خانم شمیم الزهرا گرامی ،،
    مسائلی مانند ترس ، منفعل نبودن - جراتمند بودن و... نیاز به تمرین و مراقبه دائم داره و یه چیزی هست که همه باید کار کنیم و همیشه خودمون را توسعه بدیم
    تو رفتار جراتمندانه باید حواسمون باشه طیفش نره بسمت پرخاشگری ،،،
    یه مثال :
    مثلا رفتیم صف نان وایسادیم یه نفر می یاد جلوی ما میگه من عجله دارم باید زودتر نون بگیرم :

    شخص منفعل : ا ِ اِ اِ ،،،باشه بفرمایید
    شخص پرخاشگر : هی چته یارو ،،،مادرش نزاییده بخواد کسی ما رابپیچونه بیاد جلوی من نون بگیره
    شخص جراتمند: ببخشید - منم عجله دارم ، لطفا مثل بقیه رعایت بفرمایید
    :)



    یه کتاب هست به نام : مهارت جرات ورزی و قاطعیت .......
    اون هم وقت کردید بررسی بفرمایید .


    ...........

    من نمی تونم نظر خاصی بدم در مقابل رفتار همسر گرامی تون ،،،چون ایشون را نه دیدیم و نه می شناسم ....بهترین فرد خود شما هستید
    باید همسرتون را آنالیز کنید ( رگ خواب به اصطلاح ).
    یه برنامه ریزی بلند مدت ، البته با کمک مشاوران ( حتما مشورت داشته باشید )
    هر جا دیدید سخته...نا امید نشید ...ادامه بدید
    خداوند با صابران هست .
    ویرایش توسط باغبان : شنبه 04 آبان 98 در ساعت 15:40

  2. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    شمیم الزهرا (یکشنبه 05 آبان 98)

  3. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 خرداد 03 [ 00:06]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    815
    امتیاز
    26,013
    سطح
    96
    Points: 26,013, Level: 96
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 337
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,591

    تشکرشده 2,300 در 744 پست

    Rep Power
    203
    Array
    سلام زهراجان
    درست میشه حتما....تو میتونی...
    عزیزم الن دوتا مسئله هست. ......یکی گفتی من جرا مضطرب میشم تو مواجهه با این آدمها....حتی خوابت بهم میریزد
    ...یکی اینکه
    حالا رفتار درست جیه
    تو پست دوم...... خودت جواب سوال اول و دادی....پدر محترم!
    وقتی مضطرب مبشی باید بگردی تو ناخوداگاهت ریشه رو پیدا کنی....تو یِ کتابی میگفت رد یابی کردن! مفصل توضیح داده

    احتمالا با توجه به اینکه گفتی پدرت هم داد میزنه چون دیر کردی و تو مضطرب میشی.... حتما هزار بار این رفتار باهات تو بجگی شده.....درسته یا نه؟؟؟
    و همیشه یاد گرفتی نقش مکمل رو در نقابل این آدما بازی کنی!
    باج دادنی که خودت گفتی...باج میدم تا عصبانی نشن...تا من مضطرب تشم...(البته با داد اول مضطرب میشی باج دادنت کاری نمیکنه...) یا گفتی تو مهمونی کمک کردم تا فلان....
    سر تو هم دادنزنن تو همون رفتارو انجلم میدی..نقش مکمل و خوب بازی میکنی....(چه بسا که عصبانی ترشون میکنی!!!)
    من این به ذهنم رسید حالا خودت ببین درسته یا نه

    زهرا جان یِ چیزی میخواستم ازت بپرسم....نخواستی هم جواب بدی از نظر من محترمه.
    یبار. دیدم گفتی مشاوره قبل ازدواج رفتید و نکته های خوبی از شخصیت همسرت گفت..
    .میشه خواهش کنم که بگی جه تستی ازتون گرفت....کلا روند مشاورتون جند جلسه ؟؟؟جه طوری بود؟؟دقیق چی شد چیها گفت...خانم بود یا اقا...بببخشید برای تجربه خودم میپرسم.
    و با توحه به این تاپیکت.....شخصیت همسر وپدرت چقدر شبیه همه....ظاهرا که تو دادو بیداد کردن سر دیرو زود اومدن!و ضعیف شمردن شما مثل هم اند...
    میخوام بدونم راسته چیزهایی که خوندم.

    - - - Updated - - -

    و یِ چیز دیگه
    تو تاپیک حال و احوال گفتی بچه ندار ها :)قدر بدونن و ...
    ولی من میگم
    کاش الان من یِ بچه داشتم از خودم... وقتم و از من میگرفت برای خودش...

    - - - Updated - - -

    ان شاله هرچی خیره

    - - - Updated - - -

    حتما همین خوبه...خدا بهتر میدونه

  4. کاربر روبرو از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده است .

    شمیم الزهرا (یکشنبه 05 آبان 98)

  5. #13
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام دوستان همراه عزیز

    خانم مهندس جون دل به دل راه داره! منم همین جملرو به همسرم اون موقع گفتم
    میدونی آدم وقتی خودش میخواد و تلاش میکنه با سختی تغییر میکنه چه برسه به اینه کسی اصلا عیبی در کار خودش نبینه و نخواد تغییر کنه... برای همین کلا من مشکلم فقط خودمم

    آقای کرای گرامی ممنونم بابت وقتی که میذارید

    بله فعلا دارم سعی میکنم که عملا کار کنم.
    امشب یک مورد انجام دادم: میخواستم با مادرم جایی بریم مادرم خونه ما اومدن که باهم بریم. همسرم همون زمان میخواستن جایی برن من دیدم اصلا حتی تعارف نمیکنه که مارو برسونه و ما میخواستیم تاکسی بگیریم در حالیکه اگر ادر یا خواهر خودشون بود قطع به یقین میرسوندشون

    با محبت و لحن شوخ گفتم: (مادرم داخل خونمون نشده بودن) عزیزم نمیخوای یک تعارف بزنی مارو برسونی؟
    همسرم هم با قاطعیت گفتن نه (بدون هیچ توضیحی) اولش یکدفعه بهم برخورد و ناراحت شدم ولی یاد این جمله افتادم که باید بپذیریم طرف مقابل میتونه نه بگه به درخواست ما و این احترام متقابله که ما نه رو بپذیریم

    منم تاکسی گرفتم و جملات تاپیک منفعل نباشیم تو ذهنم مروز میکردم. خوشحالم که درخواستم عنوان کردم هرچند نه شنیدم اما عنوان کردنش مهمتر از پاسخی بود که شنیدم


    الهه زیبایی ها عزیزم درست میگی سوال درستی نکردم خودم خیلی خوب میفهمم هر ضعف من ریشش در کجا بوده اما متاسفانه این فهمیدن ریشه نتونسته کمی در درمان بهم بکنه. شما میدونین چه کمکی میکنه؟
    فعلا دنبال درمانم چون ریشرو خبر دارم بله هم پدر هم مادر هم برادر بزرگم نقش مهمی در این سری ترس هام دارن و هرکدوم میدونم چطور این اتفاق برام ایجاد شده اما فایده دونستنش برام چی هست؟

    نه خانمی چیز خاصی نپرسیدی که نشه جواب بدم
    من از سه سال قبل ازدواجم با یکی از بهترین روانشناسای شهرمون (تهران نیستم) که تجربه بالایی دارن (الان 70 سالشونه) مرتب در ارتباط بودم. از تصمیم گیری بگیر تا بررسی ضعف هام تا چالش های زندگیم... مثل یک پدر دانا و مهربان همراهم بودن برای همین منو کامل حتی بهتر از خودم میشناختن و موقع بررسی همسرم فقط ایشونو بررسی کردن که ما یک جلسه تست دادیم که اصلا اسمش یادم نیست ولی سوالات زیادی داشت و یادمه مسایل جنسی هم توش بود (احتمالا باید ام ام پی ای باشه) و دو جلسه هم حضوری باهاشون داشتیم اما همونطور که گفتم ایشون خیلی با تجربن و واقعا با کمی صحبت طرفو میتونن خیلی خوب آنالیز کنن البته بهم تاکید کردن اصلا در حیطه اعتقادی نظر نمیدن

    من هیچ وقت فکر نمیکردم شخصیت پدر و همسرم مثل هم باشه. پدر من تکانشی واکنش میدن. موضوعات کاملا مشخص و پدرم در لحظه خشمگین میشن و سریع هم فروکش میکنه و جبران میکنن. یعنی از منی که دخترشونم بارها معذرت خواستن اما در ضعیف کردن شخصیت من شاید شبیه همسرم باشن.

    اما همسر من بسیار کینه ای و اصلا خشمشون راحت فروکش نمیکنه. میتونن حتی چند ساعت در اوج اوج خشم بمونن بدون اینکه ذره ای از عصبانیتشون کم بشه (پدر من خشم خیلی کوتاه دارن و سریعا پشیمون میشن) و اصلا اهل عذرخواهی نیستن و همیشه با مهربون شدنش میفهمم یعنی عذر میخواد

  6. 3 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    الهه زیبایی ها (یکشنبه 05 آبان 98), خانم مهندس (یکشنبه 05 آبان 98)

  7. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 خرداد 03 [ 00:06]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    815
    امتیاز
    26,013
    سطح
    96
    Points: 26,013, Level: 96
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 337
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,591

    تشکرشده 2,300 در 744 پست

    Rep Power
    203
    Array
    خیلی ممنونم ازت زهراجان
    دقیقا چی شد که همچین مشاور قابل اعتمادی رو به حرفش گوش نکردی...؟؟؟
    (یِ جا گفته بودی بعضی از خصوصیات همسرم تو مشاور قبل ازدواج بهم گفته بودن)
    مشاور فهمید که اخر سر با همون اقا ازدواج کردی؟؟
    اون موقع جی فکر میکردی؟؟؟چتد وقت تا عقد طول کشید؟؟؟
    مشاور غیر مستقیم گفت که باعث شد حرفش و جدی نگیری؟؟
    یا احساسی شده بودی؟؟
    یا گفت احتمال داره مناسبت نباشه این اقا...با قطعیت نگفت؟؟
    ببخشیدا که میپرسم خجالت میکشم....ولی میدونم که حتما به دردم میخوره.

    حتما الان نیست اون مشاور وگرنه باز میرفتی پیشش نه؟

    احتمال داره همسرت هم تو دوران میانسالی مثل پدر بشه.زود فروکش کنه عصبانیتش و مهربون شه و....
    میخواستم بببنم راسته که میگن
    کارهای ناقصی که تو بچگی داشتیم تو بزرگسالی تکمیل میکنیم و
    به خاطر اون همسری براساس اون جذب میکنیم( کتاب ایا تو نیمه گمشده منی)
    واینکه پدرمان هر رفتاری بامادرمون داشته باشه همسرمون هم باما خواهد داشت...تو یِ شرایط و تبصره هایی البته.

    دونستن ریشه حتما کمک میکنه مطمئن باش عزیزم...شفای کودک درون مگه نشنیدی
    یِ تمرینی هست با دست مخالف باید بنویسی و نقاشی بکشی....خیلی خوبه....
    من انجام دادم چند سال قبل...

    در مورد ردیابی هم
    اون کتاب که گفتم مفصل توضیح داده اسمش یادم نیس الان...
    شاید بعدا اومدم گفتم ..
    .در کل میشه همون کندو کاو گذشته و گرفتن نتیجه گیری های جدید و البته صحیح...نه نتیجه گیری که. مثلا زهرا 5ساله بیست سال پیش گرفته و الان طبق اون رفتار میکنه!

    حالا الان چی کار کنی
    اطرافیان یک شبه این تصمیم و در موردت نگرفتن که ...بی دلیل نیست اگه نوع خاصی از ادمها زیاد باشن دورو برمون.
    اینم که گفتم احتمالا عصبانی ترشون میکنی...برو درمورد شخصیت سلطه جو و سلطه پذیر سرچ کن...اصلا طرف رو شرطی میکنی به تو که میرسندحرص بخورن.
    ولی اکه عوض شی حتما اونا هم عوض میشن
    میدونم چیزیه که خودت مقصر نیستی...زیادی مظلومی...مادر منم بیشتر موقع ها اینطوریه.

    درمورد اون تاکسی گرفتن و نه قاطع همسرت هم....
    کارخوبی کردی جیزی نگفتی ( طبق کتاب مردان نریخی زنان ونوسی) ولی این جمله که... نمیخوای یِ تعارف بزنی.....رو اون کتاب رد میکنه
    با توجه به شخصیتی که من تو ذهنم دارم از همسر گرام...
    میخواستی برکرده بگه اوه عزیزم جرا میخوام.. الان یِ تعارف میزنم!!!....خب معلومه میگه نه....میگفت اره. که یعنی من خنگم نمیدونستم تو گفتی یادم انداختی...تازه چون مهربون کفتی به یِ نه خالی اکتفا کرد وگرنه احتمال دعوا بود!

    دونه دونه اتفاقهای این شکلی رو تحلیل کنی و بعد تمرین و تمرین....حتما تتیجه خوب میگیری...ان شالله

    یِ جیزی هم بگم از اون اون مهمونی هم که خاتم خونه پرخاش میکرد...ی بار ما رفتیم خونه اقوام...تازه عروس بود تقریبا...خانم با اقا سر هیچی بکو مگوی بدی کرد...جوری که تصور کن همه ساکت بودن چند لحظه
    و جو سنگین شد...اومدیم خونه مامانم گفت دیگه مناسبتی نشه پام و خونشون نمیذارم....بی احترامی محسوب میشه جلو مهمون با همسر یا بچه ات دعوا کنی...و بی ادبی اکه حتی یِ عذر خواهی هم بعدش نکنی!!
    حواست باشه بچه ات اینها رو یاد نگیره...
    اگه کسی داد زد بگو داد زدن کار بدیه!
    میدونم تو جوی قرار داری که سخته ولی برو دنبالش تا بدونی باید چی. کار کنی
    اولیش هم اینه که خودت و از مظلوم بودن و سلطه پذیری بیاری بیرون.....تصور دیکران و نسبت به خودت عوض کن...نذار بچه ات هم همون رفتارو باهات کنه...

    زهرا جان من باتوجه به شناختی که از ت از کل تاپیکها و نوشته هات دارم گفتم اینها رو.....امیدوارم کمکت کنه
    توی این روز عزیز برات روزهای شیرینی ارزو میکنم

  8. 2 کاربر از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده اند .

    شمیم الزهرا (یکشنبه 19 آبان 98)

  9. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    شمیم الزهرای عزیز سلام. خیلی برات خوشحالم که تغییر رو شروع کردی، مبارک باشه تغییر تولد دوبارست، که البته از تولد بیولوژیکی به مراتب بزرگتر و مهم تر و باارزش تره! چون اون به اراده خودت نبوده، اما تغییر کردن کاملا به اراده و خواست خودته و براش تلاش میکنی و این خیلی ارزشمنده.
    من یک عذرخواهی هم به شما بدهکارم بابت پست قبلیم، یک مقدار لحنم تند بود، که البته دلیلش هم ذات پنداری و فرافکنی گذشته خودم به شما بود، من هم خیلی درگیر ترس و انفعال بودم و واقعا ازش بارها و بارها ضربه خوردم، واسه همین پست شما رو دیدم، دکمه احساسات منفیم زده شد و عصبانیتم از خود قبلیم (قبل از تغییر) رو اینجوری نشون دادم.

  10. 2 کاربر از پست مفید خانم مهندس تشکرکرده اند .

    شمیم الزهرا (یکشنبه 19 آبان 98)

  11. #16
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام دوستان
    واقعا ببخشید خانم مهندس و الهه جان که اینقد دیر جواب دادم. به طور غیرمنتظره ای زندگیم افتاد رو دور تند که اصلا وقت نمیشد فکرمو سامون بدم بیام اینجا
    خانم مهندس عزیز منکه اصلا لحن تند ندیدم. نه متاسفانه تولدی در کار نبود و من همونم که بودم... جراتمندی یک مهارته خیلی سخته که به راحتی کسب نمیشه. من هروقت خواستم جراتمند باشم خیلی زود رفتم به سمت پرخاشگری...

    الهه جان به خاطر خیلی عوامل مثل تایید زیاد همسرم از طرف خانوادم، تحت فشار قرار داشتن از سمت دو خانواده که سریعا جواب بدم چون محرم نزدیک بود و وقتی گفتم من بعد صفر جواب میدم حتی مادر پدر خودم گفتن امکان نداره همین حالا باید جواب بدی، کششی که خودم به ایشون داشتم (ایشون شاید 15 امین خواستگار من بود و من به هیچکس تا قبل همسرم کشش نداشتم و کل روند ازدواج رو این کشش واقعا تحت تاثیر قرار داد)...
    شب قبل عقد به مشاورم گفتم جواب دادم و فردا عقده. ایشون خیلی ناراحت شدن و گفتن چرا عجله کردی و منو در جریان نذاشتی. درون لحظه من دلم شدیدا خالی شد و خواستم به هم بزنم که باز مشاورم گفتن الان اخلاقی نیست به هم بزنی و تو که تصمیمتو گرفته بودی...

    بله مشاورم یکی به نعل میزد یکی به میخ و من که دختر ساده ای بودم و کمی واقعا کمی احساسی شده بودم اصلا متوجه حقیقت نمیشدم. مثلا از جملاتشون این بود: چند خصلت بد میگفتن و میگفتن البته وقتی قبل ازدواج شناخت کافی حاصل بشه بعد ازدواج ادم چون خصلت های بد طرفو میشناسه میدونه چیکار کنه و سردرگم نیست. مثل کسی که با علم به یک عیب ماشین، اونو میخره و میدونه باید به فکر تعمیرش باشه...

    در کل نظر به گذشته برای منی که الان تو این زندگی هستم فایده خاصی جز آه و حسرت نداره...

    نه من اصلا شباهتی جز همون یک مورد عادت به تخریب دیگران بین پدر و همسرم نمیبینم و کلا مدل خشم و پرخاشگریشون خیلی فرق داره

    و سبک شخصیتی همسرم به جز در خانواده خودشون (مشاورم یکی از اقوام خانواده همسرم رو میشناختن و بهم گفتن سلطه گری در خانوادشون رایجه و مشخصا همسرت اینطورین اما من از سادگی اینو به همسرم گفتم و ایشون خیلی قشنگ از مشورت بسیار پدر و مادرشون و همکاری بینشون و اینکه اصلا تفاوتی بین زن و مرد وجود نداره گفتن و من کاملا عقلم دادم دستشون و فقط باعث خراب شدن رابطه مشاور و همسرم شدم و هنورم همسرم ازون مشاور کینه داره) و همون مدت کوتاهی که جایی باید کاری رو انجام میدادم که با اقایی سروکار داشتم در هیچ جا من سرو کار نداشتم و ندارم خداروشکر و فقط یکی از دوستانم کمی اونم ویژگی هایی دارن که ازارم بده که ارتباطمون در حد چند ماه یکبار در جمع دوستان دیگرم هست که سعی میکنم با فاصله بشینم که صدای بلندشون کمتر ازارم بده

    ممنون الهه جان از زحماتت بله باید حسابی همه اتفاقات تحلیل کنم چون الان فقط پیشگیری رو یاد گرفتم اما اگر اتفاقی بنا به هر دلیلی رخ بده درمان خشم همسرم اصلا در توان من نیس هنوز

    و اینکه من هنوزم از فهمیدن ریشه ضعفهام به جز اینکه حس ارامش موقتی به ادم دست میده و خودشو دلداری میده و متوجه اشتباه دیگران میشه و سعی میکنه اینکارو خودش با دیگران نکنه فایده ای نیافتم یعنی بین درمان ضعف با ریشه اون ارتباطی نیافتم
    ویرایش توسط شمیم الزهرا : یکشنبه 19 آبان 98 در ساعت 11:07

  12. 2 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    الهه زیبایی ها (یکشنبه 19 آبان 98), خانم مهندس (دوشنبه 20 آبان 98)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.