به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 آبان 02 [ 09:44]
    تاریخ عضویت
    1395-10-17
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    5,686
    سطح
    48
    Points: 5,686, Level: 48
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 17 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دعوا باهمسر بخاطراختلاف ایشون بامادرم

    سلام بار چندم هست که تواین تالار پست میزارم وشاید ۲تا۳تاجواب گرفتم نمیدونم چیکارکنم میدونم بی فایدس ولی مینویسم حداقل خودم اروم شم. دیروز بامادرم بحثم شد اگه تاپیکامو بخونین متوجه میشین که اختلافم بااایشون سرچی هست اینکه
    همسرمو هنوز بعد ۵سال قبول نکرده اینکه همیشه بقیه روارجح میدونه انگار حسرت دنیارومیخوره وازین حرفا . ظهراومدم بابرادرم خونمون کلی عذاب وجدان بخاطر مامان داشتم البته عذرخواهی کردم ازش. بعد شوهرم سر موضوع بی ربطی سر قضیه روجلوی برادرم بازکردکه ازززندگی به این دلیل ناراضی ام شمافلانید و هرچی خواست گف و رفت بیرون وقتی اومد هیچیش نبود ازین قسمتش بیشتر لجم گرفت.
    جدیدا جلوی فامیلای من. جلوی دوست خودش پشت سر خونوادم حرف میزنه کاری که من منتفر بودم وخوشال بودم شوهرم اینجوری نیست. خودش میگه ازتوراصی ام از خونوادت منتفر
    دگه حالم ازززندگی بهم میخدره خسته شدم وسایلمو جمع کردم اومدم خونه دوستم
    فرشته مهربان میشه کمکم کنی

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 آبان 02 [ 09:44]
    تاریخ عضویت
    1395-10-17
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    5,686
    سطح
    48
    Points: 5,686, Level: 48
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 17 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ادم هیچکیو نداشته باشه راحتتتره .خیلی دلم گرفته امروز نمیدونم چه حکمتیه که من مشکلاتی دارم که انگار سر رشته روگم کردم نمیدونم چجوری حل کنم. هرکاری میکنم رابطه هارودرست کنم نمیشه وهی داره بدترمیشه. شاید بایدتسلیم شم. دلم میخوادجداشم وبایه ادم دیگه ازدواج کنم و بهش بکم کسیو ندارم همینم که میبینی شاید زندگیم راحتتترباشه . ادم بااازدواج فقط هی باید بسوزه وبسازه؟خانواده گرامی همسروکه بایدخانمها مواظب نفس کشیدنشون هم باشن مبادا بهشو ن بربخوره هرچیزی هم باشه تومقصری ازون ور اقایون راحتت هرکاری بخوان مبکنن خودشونو خالی میکنن بی انصافیه محضه .

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام
    یه نگاه کلی به تاپیک های قبلی شما داشتم. عزیزم شما گفتید مادرتون کامل گراست اما خودتون هم به این خصیصه دچار هستید و با همین حساسیت و میل به کامل بودن، همسرتون رو هم درگیر کردید. آدم های اطراف همیشه همونی نیستند که باب میل ماست. بنشینید و موقعیت کنونی خودتون رو دقیقا همون طور که هست در نظر بگیرید و حالا ببینید تو این وضعیت چه طور می شه بهتر زندگی کرد و حال بهتری داشت. شما به ناگهان و با فشار نه مادرتون رو می تونید تغییر بدید و نه همسرتون رو. فرار هم درمان مناسبی نخواهد بود. شما باید هنر ساختن بیاموزید. بی جنگ و بی تنش...

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 آبان 02 [ 09:44]
    تاریخ عضویت
    1395-10-17
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    5,686
    سطح
    48
    Points: 5,686, Level: 48
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 17 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی پرستوی عزیز پیگیرتاپیکاتون بودم براتون ارزوی های خوب دارم
    احساس میکنم خیلی تحت فشارم باورکن سالهاست که مهرومحبت مادرمو عراموش کردم دردودل این حرفاکه بماند فقط بخاطر اینکه فکر کنه خوشبختم وبیخیال باشه وخوش ولی فایده نداره مدتهاس ار مادرم جلوی همسرم میگم که دوست داره ولی بی فایدست خستم پس کی رعایت حال منو میکنه پس من چی؟توان درست کردن هیچیوندارم انگار همه چیزاییی که رشته میکنمو فک میکنم درسته یهو پنبه میشه .میگین چیکارکنم؟

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 اردیبهشت 99 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1398-2-31
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    505
    سطح
    10
    Points: 505, Level: 10
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانم عطریاس حقیقتش من تا حالا تو تاپیکا نظر ندادم یعنی جرات اینو نداشتم چون خودم کم کم این زندگی داره خیلی چیزا رو یادم میده اما چیزی ر و که به نظرم میرسه میگم . به نظر من شما وظیفه ندارین که همه چیزو به تنهایی درست کنین ادما خودشون باید یاد بگیرن که چجوری بادیگران رفتار کنن و عواقب رفتارشون پای خودشونه.
    شوهرت بدی مامانت رو جلوی داداشت گفت طبیعیه بهت بربخوره و ناراحت بشی اما به اون هم باید یکم حق بدی به نظر من برگرد خونه یکم باشوهرت سرد باش که متوجه بشه از رفتارش ناراحت شدی ولی نه خیلی زود تمومش کن که نگه خانوادش بیشتر از من براش مهمن بعد یه وقتی که خیلی هم دیر نشه و حال تو و اون خوب باشه مثلا تو اتاق خواب بهش بگو رفتارای مامانم اشتباه اینو من به خودت هم بارها کفتم اما تو دیگه رفتار اشتباه رو نکن و خودت رو از چشم من ننداز بذار همیشه به خودم با این انتخابم ببالم و بهت افتخار کنم که بهترین شوهر دینا رو دارم تو همیشه خوب باش اینکه بد مامانم رو بگی جلوی من و داداشم این هیج اتفاق خوبی نیست و به خوبی تو هیچ چی اضاف نمیکنه تهش اون مادره و بزرگه احترامش به ما واجبه و مطمئنم این صبرو بردباری ما باعث میشه که خدا خیلی بیشتر چیزای بهتری رو تو زندگیمون بیاره . با زبون شوهرت رو نرم کن و قدردانش باش. رفت و امدت رو با مامانت اینا کم کن روزایی هم که همه هستن شما هم برین اما سعی کنید خیلی کلیک روی رفتار مامانتون نداشته باشین شوهرتون یه سلام کوتاه بامامانتون بکنه وبگذره که فرصت این نباشه کع ببینه مامانتون چجووری سلام کرد و غیره با بقیه اعضا خانواده بگو بخندو اینا داشته باشه و خوش بگذره تو هم اونجا هوای شوهرت رو داشته باش نه خیلی که مامانت رو حساس کنی اونقدر که چیزی کمو کسر نداشته باشه و شوهرت بدونه که خانمش بع فکرشه . تو راه برگشت هم سعی کنید از چیزای خوب حرف بزنید بگین و بخندید. اگه شوهرت هم یه چیزی گفت از مامانت بگو حق به جانبته درست میگی اما ولش کن هیچ چیز ارزششی بالاتر از زندگیمون نیست نباید اجازه بدیم هیچ چیز زندگیمون رو خراب کنه تو هم بهش فکر نکن. نهایتا هم تو لازم نیست خودت رو زیاد درگیر کنی شوهرت باید رفتار مامانت رو بپذیره خوب یا بد چون اونا دیگه سنی ازشون گذشته و بع این راحتی قابل تغییر نیستن این ماییم که باید رفتارمون رو عوض کنیم تا بتونیم بهتر زندکی کنیم
    ویرایش توسط roya6 : دوشنبه 07 مرداد 98 در ساعت 09:36

  6. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 آبان 02 [ 09:44]
    تاریخ عضویت
    1395-10-17
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    5,686
    سطح
    48
    Points: 5,686, Level: 48
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 17 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستای گلم
    ممنون از پاسخت رویاجون نیمدم جواب بدم تاروی حرفات فکرکنم راستش دیشب مهمون بودیم خونه فامیلای شوهرم منم خیالم راحت بود انگارکه خب دیگه شوهرم قرارنیست بهم گیربده وخونواده منوکمتربببینه بهتره ولی بعدش دوباره همون حرفای همیشگی توماشین وتاتوی خونه ادامه پیداکرد ونهایتاباگریه من تموم شد که خوشبحال دومادشون. ادم وقتی ازدواج میکنه خوانواده زنش باید بهش محل بدن من بااازدواج تنهاشدم هیچکسو ندارم شماهاسردین یخین چراخانوادت اینجاکم میان ترجیح میدن برن پارک تاخونه ما(شب قبلش )راستش حس بدی دارم انگار شوهرم که قویترین و موفقترین ادم دنیابوداز نظرم داره هی توذهنم ضعیف میشه دیگه حوصلشو ندارم دوس دارم از دستش فرارکنم. دلم میخواد جای همه ادماباشم بجز خودم قفلی هست که کلیدش دست من نیست

    - - - Updated - - -

    سلام دوستای گلم
    ممنون از پاسخت رویاجون نیمدم جواب بدم تاروی حرفات فکرکنم راستش دیشب مهمون بودیم خونه فامیلای شوهرم منم خیالم راحت بود انگارکه خب دیگه شوهرم قرارنیست بهم گیربده وخونواده منوکمتربببینه بهتره ولی بعدش دوباره همون حرفای همیشگی توماشین وتاتوی خونه ادامه پیداکرد ونهایتاباگریه من تموم شد که خوشبحال دومادشون. ادم وقتی ازدواج میکنه خوانواده زنش باید بهش محل بدن من بااازدواج تنهاشدم هیچکسو ندارم شماهاسردین یخین چراخانوادت اینجاکم میان ترجیح میدن برن پارک تاخونه ما(شب قبلش )راستش حس بدی دارم انگار شوهرم که قویترین و موفقترین ادم دنیابوداز نظرم داره هی توذهنم ضعیف میشه دیگه حوصلشو ندارم دوس دارم از دستش فرارکنم. دلم میخواد جای همه ادماباشم بجز خودم قفل هست که کلیدش دست من نیست

  7. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    عطر یاس عزیز منم تقریبا شرایط شما رو دارم.
    مادرم نه تنها خودمو قبول نداشت الان از همسرم اصلا خوشش نمیاد.
    همسر منم بارها میگه دلم میخواست با خانواده همسرم خوب باشم صمیمی باشم اما نمیشه.
    من احساسات شمارو درک میکنم واقعا آدم وقتی بین خانواده و همسرش میمونه خیلی اذیت میشه. من بااینکه میدونم بخش اعظم مسائل مربوط به خانوادمه اما بازم از همسرم انتظار دارم درست برخورد کنه که این انتظار غلطه واقعا.
    اگه ما با خانواده همسرمون مشکل داشته باشیم قطعا رابطه خوبی نخواهیم داشت بی انصافیه از همسرمون انتظار داشته باشیم طبق میل خانوادمون برخورد کنه که هیچوقت راضی نمیشن.
    متاسفانه من احساس گناهم بهم اجازه نمیده آرامش داشته باشم چون از بچگی همش گفتن بچه باید خانوادش دراولویت باشن و مدام ازکسایی که کمتر به خانواده توجه میکنن بد گفتن. البته انتظاراتشون از توجه هیچوقت تموم نمیشه و همه جور انتظار از آدم دارن اما خودشون هیچ کاری حاضر نیستن بکنن

  8. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 آبان 02 [ 09:44]
    تاریخ عضویت
    1395-10-17
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    5,686
    سطح
    48
    Points: 5,686, Level: 48
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 17 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام تنهایی عزیزم
    خوشحالم که برام نوشتی والان اخرین عنوانت روخوندم انگارخداروشکراوضاع زندگیت ارومه
    جالبه شراطیمون خیلی شبیه همه
    راستش بعضی جاهاخانواده من تازه دست پیشومیگیرن وهمسرم دیگه بیچاره واقعامیمونه چه کارکنه. این خیلی برام ناراحت کنندس
    چندبار خواستم زنگ بزنم بخونوادم دعواکنم ترسیدم از عواقبش انگار ادم دچار دوگانگی میشهکه احترام والدین چی میشه .حسرت میخورم ولی کاری نمیشه کرد. شوهرم صبرش تموم شده فقط غرمیزنه نق میزنه واصلااادم شادقبلی نیست. من به همسرم حق میدم بهش میگم راست میگی بعد کلی دعواااروم میشه دوباره از اول بایه اتفاق همه چی شروع میشه، میترسم چندسال دیگه فکر کنم کاش زودتر جداشده بودم حداقل شوهرم میتونست بره تویه خانواده دیگه منکه فکر کنم برای هرنفربعدی هم همین اش و کاسه باشه. حداقل دلم میخواست خانوادم برای احترام بمن وارامش من تلاش کننن نمیدونم خیلی خواسته بزرگیه؟
    شراطی خودم روباجاری ام مقایسه میکنم غیراز دارایییهای که به دخترخودشون وبرادرشوهرم دادن امکانات رفاهی ماشین همه چیزشون دست ایناس ولی من برای یه مهمونی بایدبدنم بلرزه الان بعدش قراره چی بشه خیلی بی انصافیه دیگه ایناحداقل هاو کف یه زندگی مشترک و توقع از خانواده هاست

  9. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عطریاس نمایش پست ها
    سلام تنهایی عزیزم
    خوشحالم که برام نوشتی والان اخرین عنوانت روخوندم انگارخداروشکراوضاع زندگیت ارومه
    جالبه شراطیمون خیلی شبیه همه
    راستش بعضی جاهاخانواده من تازه دست پیشومیگیرن وهمسرم دیگه بیچاره واقعامیمونه چه کارکنه. این خیلی برام ناراحت کنندس
    چندبار خواستم زنگ بزنم بخونوادم دعواکنم ترسیدم از عواقبش انگار ادم دچار دوگانگی میشهکه احترام والدین چی میشه .حسرت میخورم ولی کاری نمیشه کرد. شوهرم صبرش تموم شده فقط غرمیزنه نق میزنه واصلااادم شادقبلی نیست. من به همسرم حق میدم بهش میگم راست میگی بعد کلی دعواااروم میشه دوباره از اول بایه اتفاق همه چی شروع میشه، میترسم چندسال دیگه فکر کنم کاش زودتر جداشده بودم حداقل شوهرم میتونست بره تویه خانواده دیگه منکه فکر کنم برای هرنفربعدی هم همین اش و کاسه باشه. حداقل دلم میخواست خانوادم برای احترام بمن وارامش من تلاش کننن نمیدونم خیلی خواسته بزرگیه؟
    شراطی خودم روباجاری ام مقایسه میکنم غیراز دارایییهای که به دخترخودشون وبرادرشوهرم دادن امکانات رفاهی ماشین همه چیزشون دست ایناس ولی من برای یه مهمونی بایدبدنم بلرزه الان بعدش قراره چی بشه خیلی بی انصافیه دیگه ایناحداقل هاو کف یه زندگی مشترک و توقع از خانواده هاست
    عزیزم انگار تک تک جملاتتو من نوشتم. کلمه به کلمه حرفاتو با تمام وجود درک میکنم. خداروشکر باهمسرم خوبم اما خانوادم وحشتناک اذیت میکنن اصلا نمیدونم باید باهاشون چیکار کنم راضی نمیشن متاسفانه خانواده به جای اینکه بزرگی کنن مثل بچه ها با عروس و داماد لج میکنن.
    منم بقیه رو میبینم بدترین دامادارو دارن چه احترامی بهشون میذارن بخاطر دخترشون دلم میگیره

  10. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 آبان 02 [ 09:44]
    تاریخ عضویت
    1395-10-17
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    5,686
    سطح
    48
    Points: 5,686, Level: 48
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 17 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم خیلی ممنون که پیامموجواب میدی
    خیلی دلگیره ولی احساس میکنم مشکلمون درمان نداره از اون مشکلاس که باید بپذیری
    ازهمدردیت مممنونم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.