چرا خدا یکم مراعات حال بندش را نمیکنه؟؟؟

[آدم خسته]

اینکه مشکلم دقیقا چیه بماند

ولی ما انسانها وقتی خدای نکرده یه انسان دیگه را اذیت میکنیم از یه جایی به بعدش دیگه خودمون دلمون به حال طرف میسوزه و میگیم ولش کنبم دیگه. بسشه.

ولی من خوب که دقت میکنم خدا با بنده هاش اینطور رفتار نمیکنه و اگر افتاد رو دور لجبازی با کسی دیگه ول کنش نیست. خب به ظرفیت بندت نگاه کن بعد بهش مشکل بده.

[سعید1234]

اینکه مشکلم دقیقا چیه بماند

ولی ما انسانها وقتی خدای نکرده یه انسان دیگه را اذیت میکنیم از یه جایی به بعدش دیگه خودمون دلمون به حال طرف میسوزه و میگیم ولش کنبم دیگه. بسشه.

ولی من خوب که دقت میکنم خدا با بنده هاش اینطور رفتار نمیکنه و اگر افتاد رو دور لجبازی با کسی دیگه ول کنش نیست. خب به ظرفیت بندت نگاه کن بعد بهش مشکل بده.

سلام
حالت را درک می کنم وقتی مشکلی پیش می آید کم کم آستانه تحملت پایین می آید آن وقت هر مسئله کوچکی برایت بزرگ میشود طرز نگاهت را عوض کن بگذار روحت در آرامش باشد وقتی آرام باشی حتی مشکلات سخت هم برایت قابل حل هست امشب شب قدر هست حتما از خدا بخواه کمکت کند و آرامش بهت عنایت کند.

[Mvaz]

سلام

چرا مشکلتون بمونه؟ خوب اینجا مطرح کنید شاید راهکاری یا همدردی پیدا شد؟

نگاه کنید خدا از رگ گردن به بنده اش نزدیک تره. خدایی که دانا به نهان و آشکاره.
ولی بخش بزرگ مشکل ما اینه که خدا رو و خودمون رو نمیشناسیم.
یه فرمول جالب برای مواجه شدن با مشکلات وجود داره.
اگر مشکلی براتون پیش امد که مقدارش 100 هست، مشکل بزرگتری رو تصور کنید که مقدارش 200 هست. اون وقت مشکلتون کوچک میشه، روحیه و انگیزه تلاش تون بیشتر میشه. اینجاست که توکل به خدا و حرکت در مسیرش ارامش زا هست.

[باغبان]

اینکه مشکلم دقیقا چیه بماند

ولی ما انسانها وقتی خدای نکرده یه انسان دیگه را اذیت میکنیم از یه جایی به بعدش دیگه خودمون دلمون به حال طرف میسوزه و میگیم ولش کنبم دیگه. بسشه.

ولی من خوب که دقت میکنم خدا با بنده هاش اینطور رفتار نمیکنه و اگر افتاد رو دور لجبازی با کسی دیگه ول کنش نیست. خب به ظرفیت بندت نگاه کن بعد بهش مشکل بده.

.......................


«ما أَصابَكَ مِن حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ وَما أَصابَكَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَفسِكَ ۚ وَأَرسَلناكَ لِلنّاسِ رَسولًا ۚوَكَفىٰ بِاللَّهِ شَهیدًا»
سوره مباركه نساء آیه ۷۹
(آری،) آنچه از نیكی‌ها به تو می‌رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدی به تو می‌رسد، از سوی خود توست. و ما تو را رسول برای مردم فرستادیم؛ و گواهی خدا در این باره، كافی است!

[رنگین]

منم با آدم خسته موافقم. انگار خدا زجر آدم رو نمیبینه. نمیبینه کم اوردی دیگه نمیکشی. داری دنیا و آخرتت رو پای دردت میدی..
درسته بدی ها رو خدا به ما نداده ولی براش اصلا کاری نداره فقط یه ذره یه ذره هوات رو داشته باشه....
جواب ش رو پیدا کردید به منم بگید

[الهه زیبایی ها]

با سلام
به نظر من
همچین بد هم نیست انسان از این سوالها بپرسه و
همجین جالشهایی داشته باشه....چون خدا بخواد اخرش به جاهای خوبی ختم میشه...

داری دنیا و آخرتت رو پای دردت میدی..

همین دیگه....مسئله همینه.....اخه جرا ادم باید دنیا و اخرتش و به باد بده؟!!
نوع نگاه ادم خیلی خیلی مهمه...
چرا با چیزی که به اصطلاح' درد ' بهش میگیم...جور دیگه ای برخورد نمیکنیم؟تعریف دیگه ای ازش نمیکنیم؟
شاید اینبار خدامون مهربون شد...دیگه رویِ دور لجبازی نیافتاد:)
(خیلی بامزه گفته بودید هر دفعه خوندم خندم گرفت)

هممون ته دلمون میدونیم که خدا خیلی هم خدای خوبیه...فقط سختی ها که بهمون فشار میاره اینجوری میگیم...دقیقا مقایسه کنید با بچه ای که چون سنش کمه رفتار مادرش و درک نمیکنه
یکبار برای همیشه باید به مادرش اعتماد کنه و داروی تلخ و بخوره...
از طرفی
شاید لازمه حق خودمون و خدا رو یِ باز نویسی بکنیم

من خودم حافظه ام ضعیفه:)هی تتد تند باید به خودم یاداوری کنم
همه اینهارو دارم به خودم میگم ها...
در کل
الان قضاوت در مورد خدا زوده...بذاریم بازی زندگی تموم بشه
بعد اخرش نگاه کنیم ببینیم کی داشته اذیت میکرده؟؟
تا اون موقع خودمون و از شیرینی این رفاقت محروم نکنیم

در پناه خدا
که خیلی صبوره

[m.varna]

منم چند وقته همینه سوالم ، دیگه چجوری از خدا کمک بخوام تا مشکلی که دارم سریع تر تموم بشه ، ولی انگار نه انگار

[باغبان]

منم چند وقته همینه سوالم ، دیگه چجوری از خدا کمک بخوام تا مشکلی که دارم سریع تر تموم بشه ، ولی انگار نه انگار

به نظرم مهم اینکه از کمکی که از خدا می خوایم ، باور قلبی داشته باشیم.....
همچنین به مقام رضا رسیده باشیم و همه چی را خیر بدونیم ...


بعضی موقع ها مسیر را اشتباه میریم و به جای بازنگری مسیرمون ، دیگران را مقصر می دونیم ، و شاید خدا را ،،،،
مثلا یه شخصی میره شمال بعد به خدا میگه چرا جنوب نیستم ....زود باش منو ببر جنوب ،
این شخص اول باید در مسیرش دقت میکرد
لذا اگه مسیر را اشتباه رفتیم باید توکل کنیم و از خدا هم کمک بگیریم و تلاش کنیم در مسیر درست حرکت کنیم .


................



مسئله بعدی اینگه ، قرار نیست هر اشتباهی انجام بدیم و بگیم خدا درستش کن . ( کلی میگم )
بلکه ما انسانها مسئول اعمال خودمون هستیم .


................


سوره الحدید هم مطالعه بفرمایید + سوره نساء

[pardis]

سلام عزیزم
من بعد مدتها اومدم تالار و تنها اسم تاپیکتون باعث شد منم نظزمو بگم
من زیاد بااین چالش رو به رو بودم و میدونم دقیقا حالتون رو
گاهی فرازه گاهی نشیب . زیاد آدم درگیر میشه با خدا و تصمیماتش . گاهی میگه تو که منو میشناسی ظرفیتم کمه انقدر اذیتم نکن و... کلا زیاد این شرایط پیش میاد
اما من فقط یه چیزیو از ته دل بهش رسیدم
شکر و شکر و شکر


شکر خدا رو بکن هر اتفاقی که افتاد واقعا موثره
هر وقت با دید هر چه از دوست می رسد نیکوست نگاه کنی و شکر کنی

تمامی درها باز میشه. شعار نمیدم فقط تجربه مو میگم تا خسته میشی بگو خدارو شکر اونم نه زبونی از ته قلب. چون دید اینه که ادم وقتی یکیو اذیت میکنه بالاخره یه جایی خودشم خسته میشه و دلش میسوزه باید عوض بشه
دیدت بشه به دوستت که حتما میدونه چی درسته پس دیگا باهاش اینجوری حرف نمیزنی

دوست باش با خدات تا خودتم دلت کمتر بگیره. شکرگزاری رو فراموش نکک
شکر نعمت نعمتت افزون کند
حتی اگه فکر میکنی نعمتا کمن بازم بابت همون کم ها شکر کن بیشتر میشن
موفق باشی

[Aram_577]

به نام خدا

سلام

هر چند آغازگر تاپیک فقط عضو تالار شدند و بلافاصله این عنوان چالش برانگیز را ایجاد کردند و ... و سپس رهاش کردند ....... اما برای سایر خوانندگان این تاپیک شاید خواندن این شعر خالی از لطف نباشه.



یک شبی مجنون نمازش را شکست
بــی وضــــو در کوچـــه لیلا نشســـت

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فــــارغ از جـــام الــستــش کــــرده بــــود

ســجـده ای زد بـــر لــــب درگــاه او
پــــُر ز لـــیلــا شـــــد دل پـــــر آه او

گـــفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بــــر صلیب عـــشق دارم کرده ای

جـــــام لیلا را به دسـتـم داده ای
وندر این بازی شــکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیـلاســـــت آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم نکن
من کـــه مجنونم تو مــــجنونم نــکن

مــــرد ایــــن بـــازیــچـه دیگر نیستم
این تو و لـــیلای تو... مــــن نیستم

گــــفت ای دیــوانه لــیلایــــــت منم
در رگ پنهان و پـــیــدایـــت منـــــم

ســــالها بــــا جــــور لیلا ســـاختی
من کنارت بـــــودم و نـــشناخـــتی

عــشق لــــیلا در دلـــت انـــداختم
صد قمــــار عشق یکجا بـــاخـــتم

کـــــردمـــت آواره صــــحرا نـــــشد
گفتم عاقل می شوی اما نــشد

سوختم در حسرت یک یـا ربــت
غیر لیلا بــــــر نــــیــامد از لــبت

روز و شب او را صـــدا کردی ولی
دیدم امشب با مـنی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر می زنی
در حــــــریم خانه ام در می زنی

حــــال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بی قرارت کرده بود

مرد راهش بـــاش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم




.
در پناه حق.