نوشته اصلی توسط
reza.6012
بابا سلام
دارم ديوونه ميشم با اينكه دو ساله از تولد فرزندم ميگذره وقتي خانواده منو ميبينه با هيشكي اخت كه هيج حتي از همه ميترسه، در عوض خانواده همسرم دقيقا برعكسه، ميخوام كلا از اين زندگي برم بيرون كلا، همسرم بهم نميگه ولي ميبينم احساس شادي و رضايتشو. تا حالام تحمل بسمه ديگه
سلام اقا رضا
ریلکس باشین اصلا جای نگرانی نیس
اولا فرزندشما هنوز پایه های شخصیت و علایقش شکل نگرفته و خیلی کم سن و سالتر از اونه که بتونه انسانها رو ارزیابی کنه یا براساس شخصیتشون قضاوتشون کنه
دوما شاید یه مورد کوچیک ظاهری یا رفتاری تو خانوادتون باشه که با یذره توجه و دقت ، بتونین برطرفش کنین و این مشکل بطورکامل حل شه
حالا راهشو بتون میگم
شما نگا کنین ببینین چه چیزی تو رفتار و ظاهر خانواده همسرتون هس که برا فرزندتون جذابه و توجهشو جلب میکنه
بچه های کوچیک اصولا دید عمیق ندارنو فقط به ظاهر توجه میکنن
بعنوان مثال شایدخانواده همسرتون تو برخوردظاهریشون خیلی گرم و مهربونن
اما خانواده شما بااینکه درونشون پرازمحبته اما خیلی اهل بروزدادنش نیستن
یا مثلا خانواده همسرتون بیشتر رنگهای شاد میپوشن یا شوخ طبعتر هستن
شما خودتون دقت کنین فرزندتون جذب چه چیز خانواده همسرتون میشه
سعی کنین بفهمین و همون مورد رو تو خانواده خودتون تقویت کنین
مثلا اگه اونا محبت کلامی دارن شما میتونین محترمانه ازپدرمادرتون خواهش کنین تو برخورد با نوه شون محبت کلامی بیشتر بروز بدن
یا هرچیز دیگه ..
بچه ها خیلی راحت جذب میشن و بدست اوردن دل یه کودک ۲ ساله اصلا کاردشواری نیس اما دقت و ظرافت لازم داره
تو عاشق نبودی که درد دل عاشقا رو بفهمی
تو بارون نموندی که دلگیریه این هوا رو بفهمی
تو گریه نکردی برای کسی تا بدونی چی میگم
دلت تنگ نبوده میخندی تا از حس دلتنگی میگم
تو تنها نموندی که حال دل بیقرارو بفهمی
عزیزت نرفته که تشویش سوت قطارو بفهمی
تو از دست ندادی بفهمی چیه ترس از دست دادن
جای من نبودی بدونی چیه فرق بین تو و من
علاقه مندی ها (Bookmarks)