دوستان عزیزسلام
به راهنماییتون احتیاج دارم به خصوص زنان شاغلی که ازدواج کردند. بنده و همسرم 30 ساله هستیم
من حدود3 سال است که ازدواج کردم و در مورد مسائل مالی به تفاهم رسیده بودیم یعنی من فکر می کردم که رسیدیم.
ما یه حساب مشترک داشتیم که به صورت نصف من نصف همسرم اون رو پر می کردیم و برای خرجی خانه از اون استفاده می کردیم و قرارمون این بود خرجهای دیگه مثل مسافرت یا خرید یه وسیله یا موارد اضطراری از این قبیل رو همسرم بده و از همون حساب مشترک اگه چیزی مونده باشه برداره.
و قرار بر این بود از درآمدم هرچقدر مانده باشد رو یا پس انداز کنم یا به مادرم (چون حقوق ندارد) کمک کنم و ...
بگذریم که توی این چند سال به مادرم کمک نتونستم بکنم هیچ بارها شده به خاطر خرج های برنامه ریزی نشده از ایشون قرض هم گرفتم.
الان مشکل من اینه که احساس می کنم توی زندگی خیلی دارم مایه می گذارم و همسرم به شدت رفتار سردی دارن مدام دنبال ایراد گرفتن از من یا بکن نکن گفتن به من هستند بی توجهیشون به من توی این 3 سال زیاد بوده که هر از گاهی باعث مشاجره شده و من خواسته هام رومطرح کردم یکی دو ماه خوب شده دوباره همون بی توجهی برگشته. این بعد احساسی من در حال حاضر هستش که باعث بی انگیزی من هم شده.
از نظر مالی من 2 ماه سخت مالی داشتم طوری که این ماه اخیر به دلیل مشکل مالی با صحبت و مشورت با همسرم مقداری پول که شامل تمام پس اندازم به همراه حقوقم می شده رو به مادرم قرض دادم و حتی یک ریال از همسرم قرض هم نگرفتم. طوری که 60 هزار تومن بیشتر تا آخر ماه توی حسابم باقی نمونده بود. و همسرم از این موضوع اطلاع داشتند. و این باعث شد که من در حساب مشترک فقط برای یک ماه پولی واریز نکنم.
موضوع دیگری که جاداره اینجا بگم اینه که هم همسرم حقوق بیشتری نسبت به من می گیرد و هم پس انداز بیشتری دارد.
مشکل اینجاست که همون مقدار موجود در حساب مشترک رو همسرم بدون حساب و کتاب و فقط چون دوست داره الان بره سفر یا چون می خواد با دوستاش تفریح کند (منظورم خرجهای غیر ضروری است) مصرف می کند و با تذکر های من عنوان می کند که ما یکبار زندگی می کنیم باید شاد باشیم.
این امز باعث شده نیمه های ماه حساب مشترک خرجیمان خالی شود.
مشکلی که باعث ناراحتی من شده اینه که توی این وضعیت وخیم مالی و پس انداز قابل توجه همسرم من یه مقدار تاچیز ار طلبی که داشتم و فکرش را نمی کردم بهم داده بشه به حسابم واریز شد. که توی مکالمه تلفتی خوشحالیم را ابراز کردم و همسرم هم متوجه موضوع شد. روز بعد از من پرسید پولو نریختن به حسابت تو حساب مشترک هیچی نداریما تا آخر ماه.
این حرف ایشون باعث عصبانیت شدید من شد چون من اون پول رو برای تصفیه یکی از وامهایم که مقدار کمی ازش مونده بود می خواستم. می دونم شاید الان بگید خرج خونه مهم تره یا وام ولی این پول رو اگه خرج کنم دیگه خرج شده رفته به علاوه از این ناراحتم که چرا شوهرم اینقدر بی مسئولیت شده که نمی خواد به پس اندازش دست بزنه و توقع داره پولی که بدون برنامه به دست من رسیده رو خرج کنه. اگر اوایل ازدواج بود و از نظر اجساسی هم تامین بودم شاید اصلا برام مهم نبود اما الان چیزی که می بینم یه آدم بدون پس اندازم که همسرش رعایت هیچ چیز رو نمی کنه و دنبال پول گرفتن از منه. این خیلی حس بدی بهم می ده.
من واقعا کجای کار رو اشتباه کردم؟ همه می گن زن شاعل باید کمک کنه و ... ولی همسرم نه همدردی داره نه توجهی که من ارش می خوام رو بهم می ده و فقط فکر و ذکرش پول و حساب و کتابه و تا اینجا برای زندگی مشترک دهها برابر چیزی که مجرد بودم هم خرج می کنم این هم شده نتیجه اش. توقعات بی جا. وقتی گفتم این مبلغ رو برای فلان وام می خوام می گه پولاتو چیکار می کنی ؟ هیچ وقت ارت نپرسیدم و .... هزار تا حرف دیگه تحویلم می ده. و دعوا شد :( و تمام عیب و ایرادهایی که البته از نظر ایشون عیب و ایراده رو توی سرم زد. منم عصبانی شدم گفتم اگه تونستی زن دیگه ای مثل من پیدا کنی من جدا می شم برو اونو بگیر که اندازه من ساده باشه و با همه چیت راه بیاد.
ازتون می خوام راهنماییم کنید. چه برنامه ای بریزم که همسرم به خصوص توی مسائل مالی اینقدر پرتوقع نباشه. و در مورد جنبه احساسی هم خودم زیاد تامین نمی شم دیگه مالی بماند. چه طور می تونم این رو مدیریت کنم.خسته شدم. کارم سنگینه صبح تا شب کار می کنم آخرم حقوق رو دو دستی می دم ایشون یه بارم نخوام بدم این وضعمه.
این رو هم عنوان کنم ایشون شم اقتصادی خیلی خوبی داره در مورد حقوق و پس انداز خودش حواسش خیلی جمعه فقط می خواد وقتی خرج مسافرت می کنه یا چیزی می خره منم دونگمو بدم. زمانی که اون میخواد جایی که اون می خواد میریم معمولا هم سعی می کنم ازش تشکر کنم که به اصطلاح اقتدارش خرد نشه بعدش که سفر بعدی رو می خواد بره می گم الان وقتش نیست می گه دفعه قبل بد گذشت بهت ؟
یه مورد دیگه که اذیتم می کنه همسرم یه مقدار پولش رو سرمایه گذاری کرده بود و وقتی سودش رو گرفت بدون اینکه به من حرفی بزنه تو حسابش گذاشت. من اصلا یادم نبود 3 ماه بعد یادم افتاد ازش پرسیدم فقط از ترس اینکه پولش رو نخورده باشن که گفت گرفته و من خیلی ناراحت شدم که من شفافم و روراست آخرش می گه پولاتو چیکار می کنی (که نمی ذاره هم چیزی بمونه ازش) اما خودش بدون یک کلمه همه اش رو پس انداز می کنه. موندم این همه پس انداز رو برای کی می خواد ؟
ببحشید طولاتی شد دلم خیلی پره
علاقه مندی ها (Bookmarks)