راهنمایی در مورد مادرشوهر افسرده

[زن ایرانی]

ممنون بهاره جون و فکور عزیز از راهنمایی و همدردیتون.
بهاره جون این تمام حرفیه که مامانم بهم میگه که مریض میشی واقعیت اون لحظه که ناراحت باشم نمیتونم به خودم مسلط باشم. ولی چشم سعیم رو میکنم بخاطر سلامتیم حداقل خودم رو اذیت نکنم. چون میدونم علت تمام بیماری ها از کینه ای هست که آدم تو دلش انباشته میکنه.
راستش بهاره جون اصلا به این پیشنهادت فکر نکرده بودم خیلی فکر خوبی بود که سفارش خرید میدادم حیف که پیام شما رو بعد از برگشتن همسرم دیدم. وگرنه که اگه آدم خوش فکری بود میتونست اینطوری دل من رو هم بدست بیاره. بهرحال تو این شرایط انتظاری هم نداشتم ولی اگه بفکرم میرسید حتما عنوان میکردم که حداقل خودم کمتر اذیت شم.
فکور عزیز شما گفتین که اصلا جلوی خانواده همسر حساسیتم رو نشون ندم. منظورتون ناراحتی هامه؟ بله از این لحاظ ناراحتی هام رو نشون نمیدم. ولی گرم هم نمیگیرم. امشب هم که تولد پدرهمسر بود بخاطر اینکه بیمار هستن و دلشون کمی شاد بشه کیک گرفتیم و اومدیم گرچه که مادرشوهر خیلی موافق نبود که بریم یکمی بهانه اورد ولی ما اومدیم و سعی کردم نه خیلی سرد باشم نه خیلی گرم برخورد داشته باشم. کاملا معمولی. متاسفانه من قبلا خیلی احترام و محبتم رو به خانواده همسر نشون میدادم ولی احساس میکنم قدرشناسی در حد خیلی کم هم نشد و من خیلی اذیت شدم بخاطر این قضیه.
همسرم هنوز برنگشته بود که تماس های خواهر و مادرشون شروع شد و من اصلا فرصتی نشد با همسرم صحبت کنم .
بازم ممنونم از وقتی که گذاشتین.