باسلام خدمت همه عزیزان
من با توجه به خاستگارهایی که داشتم یه مسئله همیشه برام عجیب بوده
تو مقاله ها خیلی گشتم امابه موضوع مشابهی برخورد نکردم و خواستم اینجا بیان کنم نظر شماهارو بدونم هم خانومها هم آقایون
من همیشه برام مهم بوده شخصی که ازم خاستگاری میکنه علاوه بر اینکه خیلی بهم علاقه داشته
باشه و دوستم داشته باشه عاشق تشکیل زندگی باشه و کلا امادگی داشته باشه با دنیای مجردی
خداحافظی کنه.
اما اما
معمولا ندیدم کسی هردوی اینهارو باهم داشته باشه
مثلا کسی که ازم خاستگاری میکرد تب شدید
دوست داشتن داشته ولی تو حرفهاش متوجه میشدم مهمتر براش عشق و علاقست و زیاد اشتیاق
نشون نمیده برای ازدواج البته قصدش رو داره اما اشتیاق نه بعد من همش استرس داشتم
نکنه بعد از ازدواج پشیمون بشه و دلش برای مجردیش تنگ بشه
و بعضی ها هم مثل خاستگاری که همین الان دارم،اشتیاق شدددددید برای ازدواج کردن داره
در صورتی که وقتی باهم صحبت میکردیم من راجب احساساتم بیشتر صحبت میکردم ایشون
میگفتن علاقه با کنار هم بودن بلاخره به وجود میاد و زیاد براشون انگار مهم نیست عشق و علاقه
البته میگن به من علاقه مند هستن ولی خب میدونم فقط مربوط به ظاهرم میشه چون منو هنوز
خوب نمیشناسن و اسراار دارن که زودتر ازدواج کنیم و یه اشتیاق عجیبی برای تشکیل زندگی دارن
و وقتی من ازشون سوال کردم هدفشون از ازدواج چیه گفتن
بلاخره هر ادمی باید تشکیل زندگی بده بنظر من این قانع کننده نیست
من در جواب گفتم بنظر من اگر ادم مورد علاقه ادم پیدا نشه بهتره که ادم اصلا ازدواج نکنه
نه اینکه بگه خب باید ازدواج کنم بلخره و زیاد توجه نکنه به طرفش!!
البته همه حرفهای منو تایید میکنن
ولی ترسم ازینه که بنظرم ایشون فقط هدفش ازدواجه زیاد راجب احساساتش صحبت نمیکنه
حالا با توجه به اینکه من ندیدم یکی هردومورد براش یک اندازه مهم باشه هم ازدواج هم دوست داشتن
به کدام ادم بیشتر میشه اعتماد کرد اونی که تب ازدواج داره یا اونی که تب دوست داشتن داره؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)