به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 115
  1. #51
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 09:51]
    تاریخ عضویت
    1393-6-17
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    8,913
    سطح
    63
    Points: 8,913, Level: 63
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    597

    تشکرشده 274 در 108 پست

    Rep Power
    31
    Array
    تمام حرفاتون رو خوندم. واقعا هیچ اتفاقی یک شبه نمیفته. این اتفاقات که افتاده ریشه هایی داشته که فکر میکنم خودتون بهش واقفید و قصد ندارم زیاد در موردش صحبت کنم. تو همین انجمن مقالات آموزشی و اطلاع رسانی خیلی خوبی وجود داره که مدیران گذاشتند و اگه بخونید متوجه میشید چرا اینطوری شده و ریشه مشکلات کجاست.

    همه ما موظفیم از قبل یه برنامه ریزی داشته باشیم که زندگی و آیندمون رو طوری بچینیم و اقداماتمون طوری باشه که در مسیر مناسبی قرار بگیریم

    شخصا با دانشگاه شهر دور با توجه به بعضی شرایط کاملا مخالفم. اون مدرک تحصیلی اونقدری ارزش نداره که آدم حس تنهایی کنه و مسیر اشتباه رو طی کنه. البته هر جا در هر محیطی که آدم هست باید باعث استحکام اعتقادات و بینش بهتر بشه نه برعکس. صحبت در این مورد فراوان دارم که بگم. اما در خواست و دغدغه شما الان وضعیت موجود و راه حل اون هست. اگه قبل از همه این اتفاقات و اصلا قبل از آشنایی با ایشون و رفتن به دانشگاهتون بود میتونستم توصیه هایی بکنم که کاملا مسیر زندگی بهتری داشته باشید. شما نه تحقیقی نه دقتی و تعمقی در مسیر و انتخاب همسرتون نداشتید و از راه خوبی به انتخاب نرسیدید و هر دو هم در ادامه همچنان دقت نداشتید. وضعیت فعلی شمارو میفهمم و واقعا سخت هست. کاملا تصویرش رو در ذهنم میسازم. میدونم در چه شرایط و روحیه ای هستید.

    اگر نهایتش رو بخوایم بهش بپردازیم اینه که برای طلاق شما از طرف دادگاه به مشاوره ارجاع داده میشید و البته اون مشاوره ممکنه خیلی هم مصر نباشه برای حل مشکل و اگر محکم نباشید فقط یه امضا براتون میکنه و ارجاعتون میده برای دادگاه که جدا بشید. اما شما نظر قلبیتون رو باید بگید که میخواید زندگی کنید یا نه. همه صحبتایی که اینجا گفتید رو میتونید ظرف 10 دقیقه به هر مشاوری بگید.

    پیشنهادم اینه قبل از این خودتون یه مشاوره خوب خانواده که خانم باشه و جوون نباشه برید و اگر شد ترجیها همسرتون رو هم بیارید به مشاوره و چند جلسه وقت بزارید. راه برون رفت برای شما وجود داره و نیاز به تلاش هر دوی شماست. هر دوی شما باید مسئولیت انتخاب و مسیر زندگیتون رو بعهده بگیرید و صورت مساله رو پاک نکنید. مخصوصا همسرتون. ضمن اینکه توکل به خدا رو حتما در نظر بگیرید و یکم با خدا حرف بزنید و خودتون رو آروم کنید باید واقعا جویای حل مشکلات و مدیریت بحران باشید. هر مشکل رو تک تک حل کنید. مطمئنا همه مشکلات یک شبه حل نمیشه. باید در مسیر درست بیفتید تا یکی یکی مشکلاتتون حل بشه.

    فعلا اولین قدم ضمن توکل بر خدا سوق دادن همسرتون پیش مشاور هست که البته میدونم ممکنه همکاری نکنه. شاید لازم باشه بصورت قانونی فقدان ایشون و پیگیری ایشون رو درخواست کنید تا مجبور به ورود بشه. ایشون سعی در دوری و سوق دادن شما به سمت طلاق دارند. به نظرم بهترین راه حل برای هر دو شما اصلاح و بازسازی زندگی فعلیتون هست. سکوت رو به شیوه صحیح بشکنید و پیگیر زندگیتون باشید. انشالله هم من اگر بتونم هم دوستان دیگه سعی میکنن راهنمایی کنن. اما فراموش نکنید از یه مشاوره خانم پخته و دلسوز کمک بگیرید.

    مطمئنا وضع میتونه عوض بشه. در اقداماتتون دقت داشته باشید. به نظر من هر چیزی رو پیگیرش باشید بالاخره به نتیجه میرسید. اما بخاطر همون ریشه ها کمی کارتون سخته. ضمن احیای زندگی باید هم روی خودسازی هم روی همسرتون و شخصیت و باورهاش کار کنید. سعی کنید به خونسردی و روحیتون هم مسلط باشید.

    آرزو میکنم مشکلاتتون هر چه زودتر قدم به قدم حل بشه.

  2. کاربر روبرو از پست مفید Quality تشکرکرده است .

    راه برگشت (چهارشنبه 07 آذر 97)

  3. #52
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 بهمن 97 [ 02:18]
    تاریخ عضویت
    1397-8-15
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,012
    سطح
    17
    Points: 1,012, Level: 17
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 50 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقا بهزاد و آقای Quality بی نهایت ممنونم ازتون که با حوصله خوندید و راهنمایی کردید..

    اینم آخریییین پست طولانیم با عرض معذرت

    آقا behzzad منظورتون از مشکلاتی که گفتم پست 41 بود فقط؟ صادقانه میگم که واقعا بیشتر جاها همون صبر ایوب به خرج دادم! یجاهایی هم که دیگه کم میاوردم منم خشممو به همون شکلی که در پست 47 گفتم با اون مدل کلمات یا ایراد گرفتنا بیان میکردم که این کم پیش میومد بیشتر سعی میکردم سکوت کنم یا اگه سکوت نمی کردم با حرف منطقی چیزیو که ناراحتم میکنه بیان میکردم اما انقد این آقا بی حوصله بود دقیقا به این شکل میگف تو حوصله فک زدن داری من حوصله ندارم گیر نده (خیلی لحن بیانش آزار دهنده بود) من نمیگم من مریم مقدس بودم همونطور که تو پست 47 هم ایرادای خودمم گفتم اما مثلا یکی ده بار با توهین تحقیر با آدم حرف بزنه اونوقت منم یازدهمین بار مثه خودش توهین میکنم
    شما میگید براتون سخته باورش تازه اون سه مورد دعوای پست41 من خلاصه گفتم توهیناش بیشتر ازینا بود کیفمو پرت کرد سمت در که از خونمون برو بیرون .. جلوی مادرش وسط دعوا فقط بخاطر اینکه مادرم گوشواره رو فروخته بود گف اون مادره ج... که گوشواره مارو فروخت که خب تو همچین لحظه ای بله منم جوش می آوردم توهین کردم گفتم کثافط آشغال به مادرم فحش نده .. و جالبه مادرش اصلا فحشای پسر خودشو نمی شنید و یبار نگف زشته به مادرش فحش نده ! فقط اونم همراه با پسرش غرید چیی چیو فروخته..

    یا دعوایی که گفتم بعد سه روز پیام داد نمیدونم منظورتون از روز قبل چی بوده دعوا سر بحث اینکه سر عقد کادو ندادن اینکه مادرش در طول مراسمای اشنایی و خواستگاری چه سنگ اندازی ها کرد بود و گف تو و مادرت تحت تاثیر حرف خاله هات و مادربزرگتین از کاه کوه میسازید، نه من کوچیکترین تووهینی کردم نه اون ،فقط بحث که منم حرف اصلیم این بود تو با اینکه رفتارای بد خانوادتو دیدی اما به اندازه ای که حامی اونا هستی حامی من نیستی حتی نمیگی کارشون زشت بود یا حقو بهم نمیدی همین!!! بخاطر همین حرفا گف یا از غر زدن دست برمیداری یا جدی به جدایی فکر کن(فک کنید یکی دو ماه بعد عقد راحت اینو گف!!)گف حالم از زندگی با تیکه طعنه بهم میخوره برو با خانوادت زندگی کن همچین زنی تو زندگیم جایی نداره
    منم در جواب این جملات آخرش فقط سکوت کردم انقد که شوکه بودم چطوز انقد راحت حرف جدایی زده و میگه جایی ندارم . گفتم حتما عصبانی بوده بعد خودش میاد میگه حرفاش از عصبانیت بوده بعد سه روز بله اومد اما چی گف! گف اگه الان زمان دوستی بود تا دو روز جوابتو نمیدادم سریع پا میشدی میومدی مشهد (چون من یبار به قصد تموم کردن رودرو رفتم یبارم که با هم خوب بودیم) الان بایدم این رفتارو کنی چون خرتو سوار شدی پس الکی ادای دخترای خوبو درمیاوردی تو هیچی نیستی فقط ادایی فقط ادا خانوادت فکر میکنن فرشته ای همونطور که من فکر میکردم اما الان عین سگ پشیمونم چرا همون بار اول اومدی نزدم تو گوشت تا گورتو گم کنی فقط یه ظاهر سازی برای مردم اگه این رفتاری که این چند روز داشتی (فقط سکوت کرده بودم همین هیچ رفتاری نکرده بودم) تو زمان دوستی داشتی و این روی خودتم نشون داده بودی تو صورتت نگاه هم نمیکردم چه برسه ازداوج عین سگ پشیمونم خدا بدجور جواب کثافت کاریهای قدیممو داد آتیشی عین تو رو انداخت تو زندگیم هر چه زودتر از سرگرمی های اونجا و دوستای عرق خور و کثافت و ج .. !!! دست بکش بیا تکلیف این زندگی لجن رو یکسره کنیم .خانم.. برای مردم فرشته و زیبا و مظلوم اما در باطن مار هفت خط..

    فقط یلحظه تصور کنید هیچ گناهی نداشته باشی و همسرت این حرفارو بزنه من نفسم بالا نمی اومد این حرفا رو میخوندم .. کدوم زنی دو ماه بعد عقد این حرفارو میشنوه!! چون شما کفتید قبل و بعدش چطور و گفتیذ قابل باور نیس با جزییات گفتم بعد این حرفاشم هییج توهینی نکردم و اولین چیزی که گفتم گفتم فقط خدا ببخشدت بابت تهمتات بابت دلی که امروز سوزوندی تویی که دم از عزاداری امام حسین و امام رضا میزنی فقط خدا از گناهت بگذره.. بعدشم که جواب داد فقط براش توضیح دادم تو اون سه روز به منم چی گذشته ..
    اما آِیا همیشه میشه انقد صبور بود؟

    سوال من اینه آخر من به عنوان یه خانم تو اینجور موقعیتایی باید سکوت کنم یا خودم پیش قدم شم ؟آخه دوستان گفتن انقد تو کوتاه اومدی و غرورتو زیر پا گذاشتی این شد ..
    من فکر میکنم رفتار جرات مندانه هم تو مورد من جواب نمیده



    درباره مهریه بله همین مادر عزیز ایشون که الان توقع گذشتن از مهریه رو داره در جلسه خواستگاری وقتی به اصرااار خودشون گفتن ما مهریه رو پیشنهاد بدیم پدرم گف 360 مادرش گف نظر من زیر 200 هس چون شاید پس فردا این خانم بخواد مهریه اش رو بگیره من باید چیزیو بگم که از عهدش بر بیاد!(که از عهده یکیشم بر نمیاد) که مادر من چون دقیقا قبل مراسم به مادرشون تلفنی گفتن شما خودتون بگید اما دیگه زیر دویست نباشه و این خانم دقیقا برا سوزوندن دل مادرم برعکس عمل گرد و گف زیر دویست با این که پدرشوهرم 250 رو به تایید رسوند مادرم موقع عقد گف بخاطر شخصیت آقا داماد و خانوادش(منظورش پدرش) 140 تارو میبخشیم .که بگه برای من حرفم ارزش داشت نه سکه حتی الانم مادرم میگه مهریه رو ببخش و جدا شو ..اما من همچین کاری نمیکنم چه نیاز داشته باشم چه ثروتمند عالم باشم باید اون آقا و خانوادش اگه مهر طلاقو به پیشونی من میخوان بزنن بدون اینکه اشتباه بزرگی داشته باشم حداقل کمی اذیت بشن..

    آقا behzzad چطور میخواد دیگه به من آسیب برسونه مثلا اگه من شش ماه دیگه مهریه رو اجرا بزارم ؟ هر چقدم براش قسط کمی ببندن ماهی مثلا یه ربع سکه یا حتی کمتر این آقا به زحمت و سختی میوفته چون اونوقت دیگه نمیتونه با فراق بال به ساز بازی و دوستو رفیق بازیش برسه باید بره دنبال کار درست حسابی و بیشتر چیزی که در میاره رو به من بده اونوقت شاید اگه یذره سختی رو دید ازینهمه خودخواهیش دست برداره بعدش میخواد چیکار کنه بگه طلاقت نمیدم ؟خب نده منم میرم تقاضای مسکن و حسن معاشرت میدم یا مجبور میشه بریم سر خونه زندگی یا اگه سر باز بزنه دادگاه خودش حکم طلاق زنی رو که رها شده صادر میکنه غیر اینه؟

    درباره اطاعت از شوهر بله حق با شماس امااا ..خودتون گفتید شوووهررر .. منم گفتم این اقدام زندان که الان دقیق نمیدونم هنوز عملی هس یا نه رو برای وقتی که دیگه طلاق از جانب ایشون صد در صدی شد عمل میکنم ینی اون موقع دیگه شوهرم محسوب نمیشه فقط یه آدم نامرد به حساب میاد .. مطمئنن منم الانا فکر این کارا نیستم برای آخرین مراحل گذاشتم ..
    الان فکر اصلی من مطمئنن نجات زندگیمه ..

    در خصوص مذهب حرف شما درست ..میگفتم حداقل این میزان اعتقادش همون مثل کاچی به از هیچیه که الان خیلی جوونای ما به هیچی اعتقاد ندارن و اصلا تو این فازا هم نبستن .. اما ظاهرا اونقدی که من فک میکردم رو با وجدان بودنش تاثیر نداشت و سطحی تر از اون چیزی بود که فکر میکردم..

    درباره اعتیاد هم من واقعا نمیدونم چطور میشه ثابت کرد آخه فک نکنن گل و حشیش با آزمایش دادگاه قابل اثبات باشه تازه فک کنم مخدری هست که شخص راحت بتونه یه مدت کنار بزاره و تو جواب ازمایش مشخص نشه ..
    خودمم هنوز باورم نمیشه که معتاد محسوب میشه ..



    آقای Quality بله دارم از مقالات سایت کمک می گیرم اما واقعا اشتباهات من خیلی کم پیش میومد در برخورد با همسرم، بیشتر راه درستو پیش میگرفتم آیا بخاطر 20 درصد مواقع همسرم حق داره تا این حد واکنش نشون بده؟

    دو جلسه مشاور پیش خانم میرم اما تقریبا کم سنن اواسط دهه سی .. 11ام وقت مشاوره دارم که اینبار قراره بعد حرف زدن با من زنگ بزنه به شوهرم .. نمیدونم مشاورمو عوض کنم با این حساب؟

    راستش انتظار نداشتم الااان بگید پی گیری قانونی فقدان همسر بکنم .. زود نیس ؟!! بدتر نمیشه؟


    یه سوال دیگم اینه اول فکر برطرف کردن مشکل غرور شکسته شوهرم بعد دعوا با برادرم باشم بعععد بریم پیش مشاور برای حل مشکلات بین خودمون ؟یا برعکس ..اول حل مشکلات خودمون .. ؟ (با توجه به این حرف شوهرم که گف ما تا قبل دخالت برادرش بازم آشتی می کردیم اما کار برادرش همه چیو واسه همیشه تموم کرد.. به خودمم گف اگه یادت باشه تا قبل کار برادرت با اینکه میگفتم جدایی اما هنوز بلاکت نکرده بودم هنوز تصمیمم قطعی نبود اما دیگه بعد اون دعوا امکان هیج بازگشتی نیس)

    پس نظرتون اینه این سکوت هر چه زودتر شکسته شه؟ و صبر کردن فایده ای نداره احتمالا

  4. کاربر روبرو از پست مفید راه برگشت تشکرکرده است .

    Quality (چهارشنبه 07 آذر 97)

  5. #53
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 09:51]
    تاریخ عضویت
    1393-6-17
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    8,913
    سطح
    63
    Points: 8,913, Level: 63
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    597

    تشکرشده 274 در 108 پست

    Rep Power
    31
    Array
    سلام

    منظورم در مورد مطالعه مقالات سایت این بود که شیوه آشنایی و شروع و تحقیق برای ازدواج در نظر گرفتن علائم. در نظر گرفتن شیوه عرف و بطور کلی روش آشنایی و ازدواج رو خیلی جاها درست عمل نکردید و الان دارید عوارضش رو میبینید.

    اینکه شما فکر میکنید هیچ گناهی و اشتباهی ندارید با چیزی که در فکر همسرتون هست فاصله داره و به نظر میاد هم بی اعتماد شده و هم اینقدر از شما نا امیده که همه چیرو تموم شده میبینه.

    کاملا میفهمم که رفتاری که خود ایشون و خانوادشون با شما کردن کاملا اشتباه بوده. از آغاز تا همین حالا و من کار ایشون رو تایید نمیکنم

    در مورد اقدام قانونی همونطور که خودتونم گفتید مرحله آخره و به این معنا نیست که بصورت تقاضای مالی و اجرا گذاشتن مهریه باشه. باید بصورت اعلام فقدان ایشون باشه. تقتضای خدای نکرده طلاق و مهریه نباید باشه. مهریه شما هم مقدارش واقعا کم نیست و با این شرایط جامعه مبلغ قابل توجهی هست که اجرا گذاشتنش هم مشکلی رو از شما حل نمیکنه و فقط تنفر و خراب شدن بیشتر امکان سازش رو باعث میشه. فراموش نکنید نباید تقابل کرد و فکرتون این باشه که اذیت کنید. بلکه باید هدفتون احقاق حقوق معنوی و احترام و گوشزد مسئولیتهای ایشون باشه.

    موادی که مصرف میکنن قابل اثباته. حتی کیتهای تست نیکوتین برای سیگار هم موجود هست. البته سیگار دلیل طلاق یا چیزی نمیشه. اگر مدتی ترک کنن باز هم آزمایش مثبت میاد. اگر مدت بیشتری ترک کنن هم خودش به معنای توانایی ترک اعتیاد و اراده ایشونه و خوبه.

    اقدامات شما باید طوری باشه که در انتها خواست شما طلاق یا مهریه نباشه بلکه تقاضای رسیدگی و پذیرش مسئولیت و احقاق حقوق همسری شما باشه

    مشاور با حدود سنی که شما گفتید کار شمارو راه نمیندازه. نیاز به مشاور کارکشته تر هست. ضمن اینکه هزینه براتون خواهد داشت ممکنه نتایج بدی بگیرید و مشکلتون حل نشه. مثلا در شهر ما مشاور در سطح دکترا و سن 50 سال هست که خیلی بهتر مشکل رو میفهمه و راهکار میده. برای تشخیص مشاور میتونید به بهزیستی شهرتون مراجعه کنید و ازشون بپرسید مشاور خانواده که مورد تایید دادگاه ها و بهزیستی هست رو لیستشو به شما بدن.

    الان برای اقدام قانونی زوده. بهتره کمی صبر داشته باشید و روشهای مسالمت آمیز رو در پی بگیرید تا مشکلتون حاد تر نشه

    فارغ از رفتار اطرافیان مشکل اصلی بین شما دو نفر هست. خطاهای شناختی. بی تجربگی. عدم مهارت کنترل بحران. بدبینی. عدم بکار بردن شیوه صحیح در اعتماد سازی. عدم مهارت در برقراری ارتباط ، مواردی هست که به نظر میاد در رابطه شما وجود داره.

    بنظرم رفتار شما باید اعتماد سازی باشه و طوری نباشه که ایشون کلمه منت کشی رو بتونن بکار ببرن. کار شما باید بصورت اعتماد سازی باشه و طوری باشه که ایشون پیگیری کنند. در مورد اینکه الان نمیدونید سکوت کنید یا اقدام کنید بنظرم همونطور که ایشون رها کردن اگر شما هم رها کنید رابطه نابود میشه. بنظر میاد شما واسطه و پیگیری لازم رو قبلا بکار بستید. البته صحبتهای ردو بدل شده خیلی مهم بوده که ضمن واسطه و پیگیری چه صحبتی ردو بدل شده باشه.

    سعی کنید در صحبتاتون اصلا حرفی از طلاق به میون نیارید. حرفی از تقصیرات به میون نیارید تا ذهن طرف مقابل رو به این سمت سوق ندید. اگر طرف مقابل سعی در اتهام تقصیر و صحبت در مورد طلاق یا بخشش مهریه داشت شما سعی کنید موضوع رو به سمت دیگه ای هدایت کنید و امتداد صحبت ایشون نباشید. مثلا در پاسخ به این صحبتها یا سکوت کنید یا صحبت از زندگی کنید.

    فکر میکنم شیوه صحیح برای برقراری ارتباط رو خودتون گفتید. اینکه مشاور بهش زنگ بزنه خیلی خیلی بنظرم بهتره. به اسم شما هم تموم نمیشه و مشاور هم اگر با تجربه باشه میتونه از تکنیک های رفتاری مناسبی استفاده کنه و در نهایت ایشون رو بعد از چند بار مکالمه به گفتگو و حل مشکل سوق بده

    راستی توکل به خدا کردید؟

    مشکل شما از سو ظن میاد. تمام مواردی که باعث ابهام و شبهه در ایشون میشه رو رعایت کنید و دوری کنید از اون محیط. مثلا وقتی صحبت خوابگاه و دوستان شما بود باید میگفتید من ازون محیط و آدمها متنفرم و کاش بشه کنار همسرم و زندگی خودم باشم و در اون محیط اذیت میشم. گفتن اینکه من نرفتم و مشروب نخوردم نه تنها کافی نیست بلکه این ذهنیت رو در همسر شما ایجاد میکنه که از عدم همراهی با اون دوستان ناراحتید و منت میزارید. این فقط یک نمونه مثال بود. یعنی ممکنه شما ماهیت خودتون رو خوب ببینید اما بخاطر عدم شیوه برقراری ارتباط صحیح یا خطای شناختی یا دوری ممکنه ایشون جور دیگه ای شمارو بشناسند و از شما نا امید بشند.

    کمتر به جزعیات فکر کنید. هم شما هم همسرتون بجای مشغول شدن در جزئیات سعی کنید کلیات موضوع و طرف مقابل رو بسنجید. کمتر ذهن خودتون رو ازار بدید. رفتار های ایشون همونطور که گفتیدزشت و آزار دهنده بوده. امیدوارم بستری مهیا بشه که ضمن حل سو تفاهمات همه اینها جبران بشه و هر دو احساس آسایش و آرامش کنید
    ویرایش توسط Quality : چهارشنبه 07 آذر 97 در ساعت 15:54

  6. 2 کاربر از پست مفید Quality تشکرکرده اند .

    behzzad (چهارشنبه 07 آذر 97), راه برگشت (چهارشنبه 07 آذر 97)

  7. #54
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 بهمن 97 [ 02:18]
    تاریخ عضویت
    1397-8-15
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,012
    سطح
    17
    Points: 1,012, Level: 17
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 50 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Quality نمایش پست ها

    مشاور با حدود سنی که شما گفتید کار شمارو راه نمیندازه.. برای تشخیص مشاور میتونید به بهزیستی شهرتون مراجعه کنید و ازشون بپرسید مشاور خانواده که مورد تایید دادگاه ها و بهزیستی هست رو لیستشو به شما بدن.
    سلام بازم ممنونم راهنمایی خیلی خوبی بود نمیدونستم از بهزیستی میتونم اقدام کنم .. پس با این حساب قرار 11ام رو کنسل کنم.. البته حیف شد چون تو اون دو جلسه اونقد مسائلو برای ایشون گفتم که تازه بهشون عادت کردم و یجورایی نای اینکه دوباره همه ی اینارو برای یکی دیگه بگم رو ندارم خیلی اما خب حق با شماس باید با دقت عمل کنم .. منم از همین میترسم که یکم دست دست میکنم تو تصمیم به عمل به هر روشی.. چون حس میکنم هر روشی رو فقط یکبار میتونم استفاده کنم تو این برهه حساس و اگه اون یبار به نحو احسنت نباشه اون روشو فرصت میسوزه.. مثه همین زنگ زدن مشاور..

    نقل قول نوشته اصلی توسط Quality نمایش پست ها

    فارغ از رفتار اطرافیان مشکل اصلی بین شما دو نفر هست. خطاهای شناختی. بی تجربگی. عدم مهارت کنترل بحران. بدبینی. عدم بکار بردن شیوه صحیح در اعتماد سازی. عدم مهارت در برقراری ارتباط ، مواردی هست که به نظر میاد در رابطه شما وجود داره.

    کار شما باید بصورت اعتماد سازی باشه و طوری باشه که ایشون پیگیری کنند. ...البته صحبتهای ردو بدل شده خیلی مهم بوده که ضمن واسطه و پیگیری چه صحبتی ردو بدل شده باشه.
    اوهوم خیلی ممنونم رو مواردی که به عنوان مشکل بین ما دو نفر گفتید بیشتر اطلاعات کسب میکنم. فقط یچیزی رو خیلی خوب متوجه نشدم اعتماد در چه مسئله ای یا در چه زمینه ای دقیقا منظورتونه و اینکه اون پیگیری کنه به چه صورت؟

    راستش صحبت خاصی رد و بدل نشده ، دو بار پدرم که همسرمو دید همش حرفا به بعد موکول شد مخصوصا بار دوم که فقط سه چهار دقیقه با همسرم حرف زد و ازش خواست قراری بزاره تا مفصلا صحبت کنن که ظاهرا همسرم قبول کرد اما هیچوقت خبری نشد ازش ..

    نقل قول نوشته اصلی توسط Quality نمایش پست ها
    حرفی از تقصیرات به میون نیارید تا ذهن طرف مقابل رو به این سمت سوق ندید. اگر طرف مقابل سعی در اتهام تقصیر و صحبت در مورد طلاق یا بخشش مهریه داشت شما سعی کنید موضوع رو به سمت دیگه ای هدایت کنید و..
    ینی حتی اشاره ای به این نکنم که ناراحتیشو درک میکنم و بهش حق میدم از دست برادرم ناراحت شده باشه خیلی و اصلا کار برادرمو تایید نمی کنم در حدی که چندماهه با برادرم اصلا حرف نمیزنم و برادرمم از کارش پشیمونه ؟.. میخواستم با این حرفا آرومش کنم..

    نقل قول نوشته اصلی توسط Quality نمایش پست ها

    راستی توکل به خدا کردید؟
    راستش چند ماه اول بشدت مشغول دعا و ارتباط بیشتر با خدا بودم اما یه ماهی هست خیلی حالت سستی و کرختی و ناامیدی دارم بس که بازخورد منفی از خودشو خانوادش گرفتم .. اینو پرسیدید یاده عقدم افتادم.. یادمه حتی بله ی سر عقدمم با این جمله گفتم با توکل به خدا واجازه بزرگترا..
    میخوام دست به هر کاری بزنم برای حل مشکل میترسم .. روحیه ام دیگه کشش توهین و رفتار بد خودشو خانوادشو نداره ..

    نقل قول نوشته اصلی توسط Quality نمایش پست ها

    مشکل شما از سو ظن میاد. تمام مواردی که باعث ابهام و شبهه در ایشون میشه رو رعایت کنید و دوری کنید ... یعنی ممکنه شما ماهیت خودتون رو خوب ببینید اما بخاطر عدم شیوه برقراری ارتباط صحیح یا خطای شناختی یا دوری ممکنه ایشون جور دیگه ای شمارو بشناسند و از شما نا امید بشند.
    متوجه ام بله.. البته این یه سال دوم عقدمون که دیگه برگشتم شهرمون حساسیت خاصی نداشت.. و بیشترین گله ای که ازم داشت بیشتر از سوظن فقط این بود که گیر میدی کلید میکنی ..

  8. کاربر روبرو از پست مفید راه برگشت تشکرکرده است .

    Quality (چهارشنبه 07 آذر 97)

  9. #55
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 09 اسفند 98 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1396-5-08
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    3,016
    سطح
    33
    Points: 3,016, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 134 در 77 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ایشون میتونه شما رو نگهداره و طلاق نده. یا حداقل چند سالی شما رو سرگردان بکنه. اگر بخاد حسابی اذیت بکنه هم راه داره. یعنی میتونه شما را n سال در عقد خودش نگهداره. همزمان میتونه از راهکار صیغه برای خودش استفاده کنه. مهریه هم تقسیط میشه و به این سادگی دست شما رو نخواهد گرفت.

    اما اشکال اساسی در تحلیل شما وجود داره. اگر راه اجرا گذاشتن مهریه رو رفتید به احتمال قریب به یقین دیگه به جدایی ختم میشه. به موضوع من نگاه نکنید. این نوعی استثنا هست و اغلب موارد بعد از اجرا گذاشتن مهریه ، روند حوادث خود به خود به سمت طلاق میره.

    اینکه گفتید اگر ثروتمند هم بودید ، از مهریه نمی گذشتید تا شوهرتون رو تنبیه کنید ، چیزهای زیادی رو نشون میده: 1) عمر خودتون چندان براتون ارزش نداره 2) درگیر شوهرتون هستید و شما در حال حاضر به هیچ وجه خواهان طلاق نیستید. 3) دارید از روی هیجان حرف میزنید.

    بارها توصیه کردم دنبال ادب کردن ، انتقام کشی ، لج و لجبازی و غیره نرید. تا همین الان هم رفتارهای اشتباه در روند زندگی تون کم نداشتید! اشتباهات شما بسیار زیاد بوده و از توان من خارجه که برای هر کدوم بخام یک پاراگراف بنویسم (آقای کوالیتی برخی رو باز کرد). بهتره از اینجا به بعد آرام تر جلو برید و به پست های آقای کوالیتی توجه کنید. به هر حال من عمر نوح ندارم. نظرم رو گفتم و صلاح مملکت خویش خسروان دانند.

    با توضیحاتی که دادید ، شوهرتون چندان هم غیر قابل پیش بینی نیست و من بسیاری از کارهای ایشون رو درک می کنم. البته کارهای ایشون غلط هستن ولی میشد از اون حوادث تلخ جلوگیری کنید. به هر حال بهتره از اینجا به بعد با تدبیر بیشتری رفتار کنید و قدم بردارید.

    همه ی زنانی که شوهرانشون رو برای مهریه زندان می کنن ، دلایلی مثل شما میارن. ولی این توجیحات غلطه و این اقدامات برای همه و حتی برای جامعه مثل سم میمونه. به هر حال اگر روزی در این مسیر افتادید ، عاقبت اون رو خواهید دید. من 6 ماه دیگه هم مجددا به این وبسایت سر می زنم تا عاقبت کارهای شما رو با هم بررسی کنیم.

    در خصوص احتمال اعتیاد :

    من کی گفتم برید با دادگاه ثابت کنید؟؟؟؟ این اقدامات بسیار مخرب هست. ظاهرا شما در تمام مدت متوجه حرف های من نیستید و دارید برداشت های اشتباه می کنید. باید به طریق مسالمت آمیز بفهمید که معتاد هست یا نیست. بعدش اگر معتاد بود بیایید و اینجا بگید تا بر اساس اون ما تاپیک شما رو بررسی کنیم.

    گفتید :
    بیشتر راه درستو پیش میگرفتم آیا بخاطر 20 درصد مواقع همسرم حق داره تا این حد واکنش نشون بده؟


    البته که 20 درصد زیاده!! به نظر من 5 درصد هم خیلی زیاده و من نمیتونم رفتار و گفتار شما رو تایید کنم و شما هم در مشکل امروز سهیم هستید. شک نکنید! من عادت ندارم با حرف های گوشنواز شما رو موقتا شاد کنم.

    البته شوهرتون هم اشتباهات متعدد داشته و قابل دفاع نیست.

    پیگیری قانونی فقدام همسر آنچنان بد نیست. البته الان به نظر من کمی زوده و بهتره اول از طریق بزرگان فامیل یا واسطه های خیرخواه عمل کنید. ولی در خواست مهریه یا پیگیری اثبات اعتیاد در دادگاه ، نوعی تیر خلاص به زندگی هستش.
    ویرایش توسط behzzad : چهارشنبه 07 آذر 97 در ساعت 23:53

  10. 3 کاربر از پست مفید behzzad تشکرکرده اند .

    Quality (پنجشنبه 08 آذر 97), راه برگشت (پنجشنبه 08 آذر 97), ستودنی (پنجشنبه 08 آذر 97)

  11. #56
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 17 اسفند 98 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1397-8-20
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    1,130
    سطح
    18
    Points: 1,130, Level: 18
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 46.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 10 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست داشتن یک طرفه مثل داشتن نیمی از جسمه.. نه تنها شادی آور نیست بلکه عامل عذابه.... من به عینه از تاپیک شما احساس میکنم که همسرتون یا از شما دور شده و یا اینکه از تاهل پشیمونه.. این کارهایی که میکنه راه فرار اکثر آقایونه
    ایشون دارن راحت زندگی شونو میکنن چون منتظر چیزی نیستن این شما هستید که دارید انتظار میکشید و با خودتون گذشته رو مرور میکنید... خواهرانه میگم... هیچ وقت کشی رو تشویق به جدایی نکردم اما اگر من شرایط شما رو داشتم تا الان حتما جدا میشدم... به خاطر عزت نفسم... بخاطر شخصیتم.. بخاطر دوست داشته شدن واقعی... بخاطر زندگی اروم و شیرینی که در قبل از تاهلم داشتم
    هر بار تاپیک تون میخونم با خودم میگم چرا من یک زنم... چرا جایی زندگی میکنم که مرد من حتی حاضر نیست تاوان اشتباه خودش بپذیره و خیلی راحت داره به من زور میگه... چرا نمی تونه اعتراف کنه که اشتباه کرده... خیلی قلبم درد میگیره از اینهمه تبعیض... تبعیض زندگی آسوده ایشون و زندگی بلاتکلیف شما
    براتون آرزوی موفقیت دارم به احترام عشقی که شما رو به تلاش واداشته

  12. کاربر روبرو از پست مفید ستودنی تشکرکرده است .

    راه برگشت (پنجشنبه 08 آذر 97)

  13. #57
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 بهمن 97 [ 02:18]
    تاریخ عضویت
    1397-8-15
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,012
    سطح
    17
    Points: 1,012, Level: 17
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 50 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط behzzad نمایش پست ها

    بارها توصیه کردم دنبال ادب کردن ، انتقام کشی ، لج و لجبازی و غیره نرید. تا همین الان هم رفتارهای اشتباه در روند زندگی تون کم نداشتید! اشتباهات شما بسیار زیاد بوده و از توان من خارجه که برای هر کدوم بخام یک پاراگراف بنویسم (آقای کوالیتی برخی رو باز کرد).
    سلام آقا behzzad ممنونم از نظرتون و وقتی که صرف کردید.بنظرم بهتره فعلا از بحث مهریه در اینجا دور شم یکم چون همونطور که گفتم اون مسائلو برای وقتی گفتم که دیگه طلاق صد درصدی شده و اون زمانم الان الانا نیس .. اما نکاتی که گفتید در ذهنم میمونه .. اون گزینه دو که گفتید به شدت درسته و البته واضح..


    اتفاقا من سعی کردم با جزییات بگم که اگه ممکنه اشتباهات خودمو بهتر متوجه شم (البته بعضیاشو گفتم که خودم متوجه بودم ) حالا نه یه پاراگراف اما اگه در توان و وقت و حوصلتون بود یه اشارات کلی بکنید ممنون میشم . چون بلاخره من قصدم هم برگردوندن همسرم هم اصلاح اشتباهات خودمه دیگه .. ممنون میشم دوستان دیگه هم تو این زمینه کمک کنن ..اینکه گفتید خیلییی زیاد بود متعجب شدم . البته واقعا رابطه بین دو نفر انقد لحظات مختلف داره که وقتی فقط یه گوشه هاییشو میاری تو فضای مجازی و خیلی دیگش دیده نمیشه و نمیگنجه گفتنش اینجا ، یکم موجب برداشت های اشتباه میشه..

    نقل قول نوشته اصلی توسط behzzad نمایش پست ها
    در خصوص احتمال اعتیاد :

    ظاهرا شما در تمام مدت متوجه حرف های من نیستید.. باید به طریق مسالمت آمیز بفهمید که معتاد هست یا نیست.


    نه متوجه اون منظورتونم بودم.. سوال ذهنی خودمو درباره دادگاه پرسیدم اونم واسه بعدها ..منم میدونم تیر خلاصه.. اما مسالمت آمیز واقعا چطور؟..امکانش نیس چون خودش که مطمئنن اگه ما آشتی هم بودیم اعتراف نمی کرد.. تنها راهم همینه که یا به حرفای اون خانم اکتفا کنم یا نه.. راه دیگه ای به ذهن دوستان میرسه؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط behzzad نمایش پست ها

    البته که 20 درصد زیاده!! به نظر من 5 درصد هم خیلی زیاده و من نمیتونم رفتار و گفتار شما رو تایید کنم و شما هم در مشکل امروز سهیم هستید.
    البته شوهرتون هم اشتباهات متعدد داشته و قابل دفاع نیست.

    البته من برای رعایت انصاف گفتم 20 درصد شاید کمتر ازینا هم بوده .ببینید سوال من اینه ؟ بله منم اون لحن رفتار وگفتار خودمو مخصوصا اونایی که روزای آخر گفتم تایید نمی کنم مطمئنن من سهمی داشتم در پیشامد های امروز.. البته من دیگه نهایت حرف و رفتار بدمو که بیشتر این آخرین روزا انجام دادم گفتم و اینطور نبود که تو این چند سال اون 20 درصده که میگم با اون لحن و به اون شدت آخر بوده باشه .. به شکل غر بود که چرا توجه نمی کنی چرا وقت نمیزاری و چزا دروغ میگی و ..

    اما اینطور که شما میگید پس اینهمه زندگی ها که داره پیش میره همه خانم ها فرشته ان و 98 درصد مواقع اصلا اشتباه نمی کنن حتی اگه اون اشتباهات ناشی از از سرکوب شدن و بی جواب موندن ابتدایی ترین نیازهای یه ازدواج بوده باشه اونم در حالی که خانم بارها سعی کرده خواسته هاشو با ظرافت زنانه و لطافت و زبون نرم و منطقی بیان کنه و باز هم آنچنان به نتیجه نرسیده .. من حتی یه اس ام اس میخواستم به همسرم بدم برای بیرون رفتن با ایده و تنوع و لحن شوخ میگفتم( مثلا شما برنده بسته ی گردش همراه اول به همراه جوایز ... شدید درصورت قبول .. بفرستیدو... ) این فقط یه مثاله کوچیکه .. اینو تعمیم بدید به همه جنبه های واقعی تر و مهمتر زندگی که من چقد سعی میکردم با ظرافت و دقت رفتار کنم اما نهایتا جواب آنچنانی نمی گرفتم خیلی ها رو تحمل میکردم بعضی جاها هم دیگه به صورت غر بروز میکرد.. من حرفم اینه آیا منطقیه اینا دلایل طلاق یه مرد باشه ؟ دیگه نمیگم پس وظیفه یه مرد چیه چون خودتونم گفتید شوهرم اشتباهات متعددی داشته..

    من به خواسته های این آقا در 95 درصد مواقع ااحترام میزاشتم گوش میدادم حتی خواسته های نامعقولشو تا فقط سر لج نیوفته .. اما خودش اونقد خودخواه بود بود که ده درصد مواقع هم به خواسته های معمولی من اهمیتی نمیداد..

    زندگی مشترک واقعا یچیز دو طرفس .. درسته میگن زن سنگ زیرین آسیاب باید باشه و صبر و تحملش باید بیشتر باشه اما دیگه هر چیزی هم حدی داره.. من معیارامو خواسته هامو و چیزی که هستمو میخوامو صادقانه قبل ازدواج برای شوهرم گفتم و بهشونم عمل کردم اما شوهرم حرفاش بیشتر تو خالی از آب در اومد..
    بزرگترین اشتباه من همون انتخاب اشتباهم بود( اونم بخاطر نحوه خاص آشناییمون من بشدت تحت تاثیر قرار گرفته بودم و فکر میکردم یه نشانس، نه اینکه دوری از خانواده و فشار تنهایی مسببش شده باشه نه اصلا )

    من دوستانمو میبینم که بخاطر اینکه شوهرشون یذره خونه رو کثیف میکنه میشینن باهاش دعوا میکنن و سر همچین موضوع بی ارزشی غر میزنن آخرم شوهرشون دورشون میگرده.. اگه اینطورا بود که الان باید 99 درصد زندگیا به طلاق می رسید..

    این آقا فقط جا زده و انتظار زندگی ای داشت که همش گل و بلبل باشه و کاملا هم مثه مجردیش باشه ..اون که این معیارارو داشت اونکه اصلا با معیارای زندگی مشترک آشنایی نداشت چرا به خودش اجازه داد با زندگی یه دختر بازی کنه..
    جالب اینه که این حتی تا همین قبل دعوا ادعای دوس داشتن منو عاشقم بودنو انکار نمیکرد با وجود این رفتاراش .. اخه من نمیدونم این چه دوس داشتنی بود .. دوس داشتن مگه احترام نیس و مگه توجه به خواسته های طرفت نیس مگه حمایت کردن نیس.. چرا در عمل من هیچی نمیدیدم که معنی دوست داشتنشو بده

    فقط یع چند بار گف من اگه به خاطر تو نبودد تا حالا صد باره از سرکارم که حقوق نمیدن بیرون میومدم..
    خب کار کردن برای تامین یه زندگی وظیفه ی یه مرده اینکه دیگه منت گذاشتن نداشت.. و جالبه حتی یبار نشد بیاد بگه این پنجاه تومن دست تو به عنوان اینکه مثلا شوهرمه من که اصلا به اون پول احتیاج نداشتم اما تنها چیزی ام که به عنوان نشان ابراز علاقش به من عنوان میکرد هیچ چیزی به من نمی رسید پولی هم در می آورد میرفت برای خودش واهداف خودش خرج میکرد.. اصلا به مفهوم ازداوج نرسیده بود..

    من فقط امیدم اینه شاید هنوز یه شیوه ای هس که بشه گف قلق همسرم حساب بشه و من خیلی کشفش نکردم و باید پیداش کنم ..





  14. کاربر روبرو از پست مفید راه برگشت تشکرکرده است .

    Quality (پنجشنبه 08 آذر 97)

  15. #58
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 09 اسفند 98 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1396-5-08
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    3,016
    سطح
    33
    Points: 3,016, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 134 در 77 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ستودنی نمایش پست ها
    دوست داشتن یک طرفه مثل داشتن نیمی از جسمه.. نه تنها شادی آور نیست بلکه عامل عذابه.... من به عینه از تاپیک شما احساس میکنم که همسرتون یا از شما دور شده و یا اینکه از تاهل پشیمونه.. این کارهایی که میکنه راه فرار اکثر آقایونه
    ایشون دارن راحت زندگی شونو میکنن چون منتظر چیزی نیستن این شما هستید که دارید انتظار میکشید و با خودتون گذشته رو مرور میکنید... خواهرانه میگم... هیچ وقت کشی رو تشویق به جدایی نکردم اما اگر من شرایط شما رو داشتم تا الان حتما جدا میشدم... به خاطر عزت نفسم... بخاطر شخصیتم.. بخاطر دوست داشته شدن واقعی... بخاطر زندگی اروم و شیرینی که در قبل از تاهلم داشتم
    هر بار تاپیک تون میخونم با خودم میگم چرا من یک زنم... چرا جایی زندگی میکنم که مرد من حتی حاضر نیست تاوان اشتباه خودش بپذیره و خیلی راحت داره به من زور میگه... چرا نمی تونه اعتراف کنه که اشتباه کرده... خیلی قلبم درد میگیره از اینهمه تبعیض... تبعیض زندگی آسوده ایشون و زندگی بلاتکلیف شما
    براتون آرزوی موفقیت دارم به احترام عشقی که شما رو به تلاش واداشته
    شوهر صاحب تاپیک هم در شرایط خوبی نیست. طلاق هم راه حل مشکل صاحب تاپیک نیست. اگر بین این دو نفر کدورت پیش اومده ، اون کدورت هم تا حدی قابل علاج هست. من پست بالا رو یک واکنش احساسی می بینم که برای صاحب تاپیک فقط در کوتاه مدت دلگرم کننده هست. یعنی دل خوش کردن به این نوع مطالب و باور کردن اینها ، باعث میشه که صاحب تاپیک به سمتی بره که تصمیمات مامناسب بگیره و در بلند مدت آسیب بیشتری ببینه.

  16. 2 کاربر از پست مفید behzzad تشکرکرده اند .

    Quality (پنجشنبه 08 آذر 97), راه برگشت (پنجشنبه 08 آذر 97)

  17. #59
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 09 اسفند 98 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1396-5-08
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    3,016
    سطح
    33
    Points: 3,016, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 134 در 77 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط راه برگشت نمایش پست ها

    نه متوجه اون منظورتونم بودم.. سوال ذهنی خودمو درباره دادگاه پرسیدم اونم واسه بعدها ..منم میدونم تیر خلاصه.. اما مسالمت آمیز واقعا چطور؟..امکانش نیس چون خودش که مطمئنن اگه ما آشتی هم بودیم اعتراف نمی کرد.. تنها راهم همینه که یا به حرفای اون خانم اکتفا کنم یا نه.. راه دیگه ای به ذهن دوستان میرسه؟
    بعد از برقراری رابطه مجدد با شوهرتون ، شاید از روی نشونه ها بتونید بفهمید. البته من در خصوص اعتیاد شناخت ندارم که توصیه ی بهتری بکنم. ولی هر کاری میکنید ، سعی نکنید از طریق دادگاه اعتیاد ایشون رو ثابت کنید. این کار رو وقتی کردید ، فقط باید به قصد جدایی باشه.

    نقل قول نوشته اصلی توسط راه برگشت نمایش پست ها


    اما اینطور که شما میگید پس اینهمه زندگی ها که داره پیش میره همه خانم ها فرشته ان و 98 درصد مواقع اصلا اشتباه نمی کنن حتی اگه اون اشتباهات ناشی از از سرکوب شدن و بی جواب موندن ابتدایی ترین نیازهای یه ازدواج بوده باشه اونم در حالی که خانم بارها سعی کرده خواسته هاشو با ظرافت زنانه و لطافت و زبون نرم و منطقی بیان کنه و باز هم آنچنان به نتیجه نرسیده ..


    چرا فکر می کنید زندگی های دیگران خوبه! امروز اکثر زندگی ها بد شده. آمار اینو میگه. من در این خصوص قبلا مفصل صحبت کرده بودم. نمونه اش پست زیر هست:

    www.hamdardi.net/showthread.php?t=44363&p=433247&viewfull=1#post433 247
    یا پست زیر:

    http://www.hamdardi.net/showthread.p...l=1#post446686

    نقل قول نوشته اصلی توسط راه برگشت نمایش پست ها


    من دوستانمو میبینم که بخاطر اینکه شوهرشون یذره خونه رو کثیف میکنه میشینن باهاش دعوا میکنن و سر همچین موضوع بی ارزشی غر میزنن آخرم شوهرشون دورشون میگرده.. اگه اینطورا بود که الان باید 99 درصد زندگیا به طلاق می رسید..



    مقایسه ی زندگی خودتون با دیگران غلطه چون ممکنه خصلت ها و خلق و خوی افراد به شدت متفاوت باشه. نکته ی اساسی دیگه ناکافی بودن اطلاعات شما از زندگی دیگران هست: هرگز باطن زندگی خود را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکنید!

    نقل قول نوشته اصلی توسط راه برگشت نمایش پست ها

    اصلا با معیارای زندگی مشترک آشنایی نداشت چرا به خودش اجازه داد با زندگی یه دختر بازی کنه..
    جالب اینه که این حتی تا همین قبل دعوا ادعای دوس داشتن منو عاشقم بودنو انکار نمیکرد با وجود این رفتاراش .. اخه من نمیدونم این چه دوس داشتنی بود .. دوس داشتن مگه احترام نیس و مگه توجه به خواسته های طرفت نیس مگه حمایت کردن نیس.. چرا در عمل من هیچی نمیدیدم که معنی دوست داشتنشو بده



    چون ایشون هم از چیزهایی ناراضی بوده و میخواسته با روش های غلط (بدرفتاری ، تهدید به طلاق و غیره) رفتارهای شما رو تغییر بده.

    نقل قول نوشته اصلی توسط راه برگشت نمایش پست ها

    من فقط امیدم اینه شاید هنوز یه شیوه ای هس که بشه گف قلق همسرم حساب بشه و من خیلی کشفش نکردم و باید پیداش کنم ..


    در فیلم زیر می بینید که شیرهای نر وحشی رو دست آموز کردن!! بله شیر درنده هم قلق داره. انسان دیگه بماند:

    https://www.youtube.com/watch?v=w1sFPqO9tRQ

    لطفا فیلم ده دقیقه ای بالا رو نگاه کنید ، بسیار درس آموز خواهد بود. طرف با آرامش بدنش رو در دهن شیر میزاره و بین 10 ها شیر درنده می خوابه و آرامش داره!!
    ویرایش توسط behzzad : پنجشنبه 08 آذر 97 در ساعت 15:12

  18. 2 کاربر از پست مفید behzzad تشکرکرده اند .

    Quality (پنجشنبه 08 آذر 97), راه برگشت (پنجشنبه 08 آذر 97)

  19. #60
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 بهمن 97 [ 02:18]
    تاریخ عضویت
    1397-8-15
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,012
    سطح
    17
    Points: 1,012, Level: 17
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 50 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ستودنی نمایش پست ها
    دوست داشتن یک طرفه مثل داشتن نیمی از جسمه.. نه تنها شادی آور نیست بلکه عامل عذابه.... من به عینه از تاپیک شما احساس میکنم که همسرتون یا از شما دور شده و یا اینکه از تاهل پشیمونه..
    ستودنی عزیز سلام مرسی از نظر و همدردیت عزیزم

    پشیمونی از تاهل که داشته.. اما واقعا نمیدوونم این دوست داشتن یطرفه بوده یا نه .. خودمم بعضی وقتا خیلی جدی بهش میگفتم حس میکنم یه طرفس تو منو دوس نداری.. بعضی وقتا تو جواب میگف خل شدی باز یوقتایی میگف ول کن این حرفارو حوصله داریا یوقتایی هم به ندرت مثلا میگف اخه کی جز تو میتونه دل منو ببره.. اما درعمل...... واقعا سوال همیشگی خودمم هس

    درباره قبول اشتباه و تاوانشو نمیدونم منظور شما دقیقا کدوم قسمته اما.. دقیقا عین این جملاتو همسرم روز قبل دعوا گف ..گف اشتباهی کردم تاوانشم پس میدم ..ینی ازدواج با من اشتباه زندگیش بود؟چجوری میخواد تاوان پس بده تاوان عمر من اینده من بازی با روح و جسم من .. وقتی میپرسیدم چطوری میخوای تاوان پس بذی سکوت میکرد..
    با همه ی اینا من اتفاقا من برای آرامش خودم تا آخرین لحظه برای حفظ زندگیم می جنگم .. عشق یه بهایی داره دیگه.. چیکار کنم.. دست خودم نیس


    آقا behzzad ممنون از نظرتون

    میدونم واقعا زندگی ها قابل مقایسه نیس حرفتون درسته .به طور کلی منظورم این بود حرف طلاق زدن به این دلایل دیگه خیلی زیاده رویه یه شخصه ..

    ممنون از فیلمی که گذاشتید .. دیدم واقعا حیرت انگیز بود..

    کاش بتونم قلقشو پیدا کنم .. کاش..

    واقعا امیدوارم به قول شما شوهرمم در شرایط روحی خوبی نباشه .. اما شواهد که ظاهرا نشون میده جوری راحت داره زندگیشو میکنه و به اهدافش میرسه که انگار من اصلا وجود نداشتم از اول..
    ویرایش توسط راه برگشت : پنجشنبه 08 آذر 97 در ساعت 17:46

  20. 2 کاربر از پست مفید راه برگشت تشکرکرده اند .

    Quality (پنجشنبه 08 آذر 97), ستودنی (جمعه 09 آذر 97)


 
صفحه 6 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.