به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 62
  1. #41
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    جناب quality ممنون از پست و نظر خوبتون.

    الان که دیدم نوشتین از همه مشکلات من خبر دارین و مطمینید که همه مشکلاتم رو اینجا میگم، و گفتین چند ساله میخونین تاپیکام رو، رفتم ببینم تاپیکای شما چی بوده، دیدم سه تا موضوع بوده، که احتمالا دو تاش از دسترس دیگران دور کرده اید، یکیش هم منتقل شده بود و برای من باز نمیشد. خلاصه نشد ببینم توی چیا همدردیم. ولی دیدم عه.... شما همونید که پارسال مطمین بودید و حکم دادین و اظهار تاسف برای من کردین و قضاوت محکم و قطعی کردین که من خودم باعث شدم فلانی دستمو بگیره... :)

    ولی خوشبختانه این پستتون یه کوچولو دلخوری اون پست قبلیتون رو از بین برد. البته بازم باید فکر کنم.

    قبول دارم زیادی میام همدردی. و حرفتون هم در مورد اینکه عنوان منفی تاپیکها و اینکه چشمم بهشون میفته و باعث میشه فراموشم نشه، نکته خوبی بود.
    دلیل این حالتهامم فکر کنم مخلوطی از کمبود اعتماد به نفس و شاید شاید شاید عزت نفس و کمالگرایی هست. و البته خطاهای شناختی.

    خودم میخوام دیگه کمتر بیام همدردی. ولی هنوز موفق نشده ام.
    قبل از هر چیزی به نظرم باید یه روانپزشک درست و حسابی پیدا کنم. یکمی اوضاعم بی ریخته.

    - - - Updated - - -

    سلام.
    جناب quality ممنون از پست و نظر خوبتون.

    الان که دیدم نوشتین از همه مشکلات من خبر دارین و مطمینید که همه مشکلاتم رو اینجا میگم، و گفتین چند ساله میخونین تاپیکام رو، رفتم ببینم تاپیکای شما چی بوده، دیدم سه تا موضوع بوده، که احتمالا دو تاش از دسترس دیگران دور کرده اید، یکیش هم منتقل شده بود و برای من باز نمیشد. خلاصه نشد ببینم توی چیا همدردیم. ولی دیدم عه.... شما همونید که پارسال مطمین بودید و حکم دادین و اظهار تاسف برای من کردین و قضاوت محکم و قطعی کردین که من خودم باعث شدم فلانی دستمو بگیره... :)

    ولی خوشبختانه این پستتون یه کوچولو دلخوری اون پست قبلیتون رو از بین برد. البته بازم باید فکر کنم.

    قبول دارم زیادی میام همدردی. و حرفتون هم در مورد اینکه عنوان منفی تاپیکها و اینکه چشمم بهشون میفته و باعث میشه فراموشم نشه، نکته خوبی بود.
    دلیل این حالتهامم فکر کنم مخلوطی از کمبود اعتماد به نفس و شاید شاید شاید عزت نفس و کمالگرایی هست. و البته خطاهای شناختی.

    خودم میخوام دیگه کمتر بیام همدردی. ولی هنوز موفق نشده ام.
    قبل از هر چیزی به نظرم باید یه روانپزشک درست و حسابی پیدا کنم. یکمی اوضاعم بی ریخته.

  2. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    Quality (پنجشنبه 01 آذر 97), الهه زیبایی ها (جمعه 02 آذر 97)

  3. #42
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 09:51]
    تاریخ عضویت
    1393-6-17
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    8,913
    سطح
    63
    Points: 8,913, Level: 63
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    597

    تشکرشده 274 در 108 پست

    Rep Power
    31
    Array
    درسته خانوم پو
    من همون شخصم. اگه منصفانه فکر کنیم این نیست که فقط تعریف کنیم. شما نقاط قوت و قابل تعریف زیادی دارید. اما در یه برهه ای یه افکار و اعمالی داشتید که هم نا امید شدم از یه بعضی هم جنساتون که با وجود اینهمه آگاهی چرا باید دست به کارایی بزنن که در شائنشون نیست. بله مطمئن باشید اگر کسی اشتباه شمارو تشویق کنه دوست شما نیست. گاهی ما متوجه نیستیم که چی به سرمون میاره. اون افکار که افکار خودمونم نیستن و افکار شیطانه و از درون با ما حرف میزنه فکر میکنیم خودمونیم. خدای نکرده به اعمالمون تبدیل نشن. گاهی از یه قدم اشتباه آدم طوری به ته دره میوفته که نمیتونه دیگه بیاد بیرون. بگذریم. از دست من ناراحت نباشید. من منصفانه و منطقی نکته ای رو بیان کردم. و خوشحالم الان زمین تا آسمان نسبت به اون موقع ارتقا پیدا کردید و برای من بسیار محترمید.

    تاپیکای من یدونش در مورد موضوع حجاب بود که توش جناها اومدن و مدیر انتقالش داد. کاش انتقال نمیداد چون مطلب مهمی بود. بند مشکلسازی هم اصلا نداشت.

    البته من خیلی وقتا میخواستم مشکلاتمو بنویسم ولی نشده. دیدم اگه بنویسم تفلی اون خواننده پست همزمان باید به 100 تا مشکل من فکر کنه. اینقدر که پیچیده میشه همه میگن چقدر تو بدشانسی.

    همدردی اسمش روشه. گاهی میتونه این همدردی کمی آروم کنه آدمو. اما از نوشته هاتون که میتویسید قبلش حتما مطمئن بشید. چون از نظر روانشناختی وقتی چیزی رو بنویسیم به ضمیر نا خوداگاه میره و میشه باور آدم.

    اصلا اصلا از دست من ناراحت نباشیدا. گفتید بازم فکر کنم. منو حلال کنید. حدفم این بود یه مقدار تعمق کنید یا حد اقل از نگاه مخاطب موضوع رو ببینید

    راستی زیاد هم روی خودتون عیب میزارید و خیلی خودتونو حلاجی میکنید. زیادش خوب نیست. من یه چیزی میگم که هم آروم بشی هم مطمئنم درسته. اونم اینه که مگه این نیست که خدا از روح خودش درون روح ما دمیده و ته دل ما به خدا وصله؟ تو هم همین موحبتو داری کاملا. همین کمکمون میکنه.

    راستی نماز و ایمان و توکل رو در موردش بگین در چه سطحش هستید.

    پایدارو سرافراز باشید

  4. 2 کاربر از پست مفید Quality تشکرکرده اند .

    Pooh (پنجشنبه 01 آذر 97), الهه زیبایی ها (جمعه 02 آذر 97)

  5. #43
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام برادر عزیز.
    نیاز به حلالیت نبود. من محض شوخی گفتم باید بازم فکر کنم. پارسال ناراحت شده بودم از اون حرفتون. ولی اصلا یادم رفته بود. ناراحت نیستم ازتون و ممنون از احساس مسوولیت و غیرت و دلسوزی برادرانه شما.

    نماز راستش کم پیش میاد بخونم. توکل هم راستش همچین به خدا اعتماد ندارم چون ترجیح میدم توکل نکنم کلا. دردش کمتر از اینه که توکل کنی و ببینی فقط اسیب دیدی. :-!

    کلا ارتباطم با خدا، توی این سالها خوب نبوده. نمیدونم چرا نمیتونم برم سمتش. ازش زیادی دلخورم و زیادی بی اعتمادم بهش. گرو کشی نکرده بودم با خدا. ولی توقع اینکه اونجوری هم تنهام بذاره و فریبم بده و با چیزی امتحانم کنه که در حد توانم نبوده و دست بذاره روی نقطه ضعفم، نداشتم.

  6. 3 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    hamed-kr (جمعه 02 آذر 97), Quality (پنجشنبه 01 آذر 97), الهه زیبایی ها (جمعه 02 آذر 97)

  7. #44
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 09:51]
    تاریخ عضویت
    1393-6-17
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    8,913
    سطح
    63
    Points: 8,913, Level: 63
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    597

    تشکرشده 274 در 108 پست

    Rep Power
    31
    Array
    آره حس کردم اینکه گفتید باید فکر کنم کمی طعم شوخی داشت. جالب بود. خوشبختانه میشه از همین چیز کوچیک بهتون یاداوری کنم که نشاط یا روحیه هنوز در شما زندست. مثل خیلی چیزای دیگه که در شما زندست. مثل انصاف. وجدان. احترام. محرمو نامحرم. حلالو حرام. عقل. درایت. پس میتونید زندگی انسانی خوبی داشته باشید با استفاده از همینها.

    من البته در حدی نیستم که در مورد خدا بگم. چون خیلی وسیعتر از توصیف منه. فقط تجربمو میگم که کاملا بهش رسیدم. اصلا نمیخوام کلیشه ای بگم. اما حقیقته. اینقدر دیگه باورهای غلط بهمون تزریق شده گاهی فراموش میکنیم حقیقتو. دقت نمیکنیم.

    باور کنید خیلی از ما اصلا باور درستی از خدا نداریم. درست نمیشناسیمش.
    فکر میکنیم هر اتفاقی میوفته کار خدا بوده. این اشتباست. خیلی از این اتفاقات کار آدماست کار شیطانه یا کار خودمونه نه خدا.

    حتما میپرسید پس خدا اگه خدا بود چرا جلوشو نگرفت گذاشت اینطور بشه و ....
    پاسخ خیلی ساده و روشنه:
    وقتی خدا به ما عقل انصاف. ادراک . دست . پا. تفکر. شعور. قدرت زندگی کردن و تاثیر گذاشتن داده. مارو خیلی دقیق خلق کرده ابزار هم بهمون داده. همه چیرو جلومون گذاشته اینجا دیگه وظیفه ماست نه خدا. خدا کارشو خوبیشو به نحو عالی در حق ما تمام کرده. زمینو هوا و امکانات و همه چیرو در اختیارمون داده و مارو در انتخاب آزاد گزاشته. مطمئنا وقتی ماهی و دریا و ماهیگیری رو یادمون داده برامون خودش ماهی نمیگیره.
    همه اینا برای اینه که حاصل و دسترنج و نتیجه این زندگیمون کاملا ساخته دست خودمون باشه. مگرنه اگه قرار بود همه جا خدا دخالت کنه اصلا دیگه همه چی بی معنی میشد.

    ولی یه ارفاق هایی هم برامون داشته. اینکه واقعا اگر کاری از دستمون خارجه بهش توکل کنیم. اما این خیلی جزئیات داره. مثلا اینکه خواستمون درست باشه و خالص. شایدم درخواستمونو به شکل دیگه ای جبران کنه. ما نمیتونیم خدا و کاراشو قضاوت کنیم چون از قدرت ادراک ما خیلی وقتا فراتر میره.

    اگه دیگران وضعیت و حقوق مارو با کمک خودمون ضایع کنن تقصیر خدا نیست.
    حتی گاهی موفقیتهامون هم کار خودمونه . بعد میگیم خدا کرد. خدارو باید ازش تشکر کنیم چون تمام ابزار و شرایطو فراهم کرده. همه چی از خداست نهایتشم همه ما سرو کارمون با خداست.

    خیلی از مشکلاتی که میبینیم اصلا کار خدا نبوده. خدا قبلا گفته زندگی همراه مشقته. اما این مشقتا از خدا نیست. از آدماس یا بنده های شیطان.

    گاهی وقتا یه عمر بی توجهی میکنیم اصلا با خدا قهریم اما نمیگیم عوارضش چیه و چی سرمون اومد. بعد میایم 2 روز نماز میخونیم میخوایم سریع طبق خواست ما برامون همون کارو بکنه. خوب این ایمان نیست گروگان کشی با خداست. ایمان هم فقط نماز نیست.

    البته نظرم اینه کل زندگی یه معامله با خداست. همه چی هم در نهایت به خودش ختم میشه. نگران رفتار آدمام نباشید. کسی تا حالا زنده ازین دنیا بیرون نرفته. دست آخر سرو کارشون به خدا میوفته و خدا هم حساب همه چیرو داره.

    من تا همین یکی دوسال پیش خیلی چیزام و باورام اشتباه بود. نمیدونستم. نادون بودم. فهمیدم خیلی حرفام حتی کفر بود. مثلا اینکه میگفتم خدا خیر بده. خدا درست کنه خدا حفظ کنه. همه اینا یه جوری اشتباست چون خودش اتوماتیک خیر میده. اگه ما خرابش نکنیم. تنهامونم نمیزاره. یا اینکه ما تنهاش بزاریم.

    اینم صحبت و تجربه من بود. ببخشید شکل نصیحت شد. اما حقیقتو خواستم بگم. که بهش ایمان دارم و بهم ثابت شده

  8. 3 کاربر از پست مفید Quality تشکرکرده اند .

    hamed-kr (جمعه 02 آذر 97), Pooh (جمعه 02 آذر 97), الهه زیبایی ها (جمعه 02 آذر 97)

  9. #45
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    کلا ارتباطم با خدا، توی این سالها خوب نبوده. نمیدونم چرا نمیتونم برم سمتش. ازش زیادی دلخورم و زیادی بی اعتمادم بهش. گرو کشی نکرده بودم با خدا. ولی توقع اینکه اونجوری هم تنهام بذاره و فریبم بده و با چیزی امتحانم کنه که در حد توانم نبوده و دست بذاره روی نقطه ضعفم، نداشتم.
    تا وقتی خدا رو یه پیرمرد اینجوری ببینی که قراره مچت رو بگیره یا پشتت رو خالی کنه و یا صفات انسانی دیگه که مثلا تکیه گاهت باشه و ... اون تصور و تجسم واست جاذبه ای نداره که بخوای بری سمتش. تو بجای خدا بیشتر دنبال کسی می گردی که اشتباهاتت رو بندازی گردنش!! باور کن چنین موجودی تو دنیا وجود نداره که بخواد اسمش خدا یا چیز دیگه ای باشه.
    تو تاپیک قبلیت هم که بسته شد گفته بودم تا زمانی که مسئولیت تصمیم های زندگیت رو بعهده نگیری و بخوای دنبال چرایی ش و شریک جرم بگردی چیز خاصی تغییر نمی کنه. هستی و تمام آن چیزی که درونش هست پیرو قانون هست، باورهای دینی که اشتباه به ما رسیده ، این تجسم رو پیش آورده که با دعا و عبادت و ... میشه قانون رو دور زد و بهش میگیم معجزه... در صورتی که بهتره بجای اینکه بخوایم دنبال این چیزا باشیم بپذیریم که مثلا 2+2 میشه 4 و اگر من 4 رو نمی تونم با چشمام ببینم دلیلش این نیست که حتما دارم آزمایش میشم تا توانمندی هام قوی بشه، یا دارم تقاص پس می دم ، یا قراره بعدا یه جای دیگه برام جبران بشه. معنیش این هست که منِ بشر با چشم فیزیکی قادر نیستم ببینم یه تیکه ای از این 4 که من الان نمی بینم مثلا یه جای دیگه کره زمین هست، یا تو ظرف زمان فعلی نیست و ممکنه مثلا 10 روز دیگه این 4 کامل بشه.

    و البته منظور من این نیست که دین کارکردی نداره؛ اتفاقا عبادت کردن و دین برای این هست که زمان هایی که من نمی تونم 4 رو ببینم و پریشان میشم برگردم به این مساله که من ذره ای از این هستی ناچیزم و اولا اتفاقات پرفراز و نشیب مثلا یه اپسیلون !! اینقدر ارزش شیون و فقان نداره که من صاحب هستی با اون عظمت (الله اکبر) رو بخاطرش دارم زیر سوال می برم! دوما اینکه من به عظمت خدا (نه اون پیرمرده مچ گیر) فکر کنم و به نظم هستی که میلیون ها سال هست که سرپاست باعث میشه که آروم بشم و البته بپذیرم که من هم استثنا نیستم و پیرو قانون همون مجموعه ام.

    و البته در حالت کلی هر چیزی که من رو نکشه قوی ترم میکنه! الان می گی قوی تر بشم که چی بشه؟ این قوی تر شدنه کمک میکنه آدم کمتر درد بکشه. قرار نیست طور خاصی بشه. مثل کسی که باید یه مسافت یک کیلومتری رو بدوه، وقتی تا حالا ندویده باشی دویدن هزار تا عوارض جسمی واست داره و عملا زجرکش میشی تا مسیر تموم بشه ولی وقتی بدنت آماده بشه اون یک کیلومتر رو نه تنها می دوی که از دویدنت هم لذت می بری.

    این تکه آخر رو واسه این گفتم که میگی هدفی واسه زندگیت نداری و ... هدف همه ما این هست که کل این زندگی رو زجر نکشیم و با درد جلو نبریم و شاید حتی لذت هم ببریم.

    چیزی که خودت تجربه ش داری تو برخورد با والدینت. من واقعا از راهکارهات لذت می برم که چطور رفتارهایی که می تونه منجر به تنش بشه رو تا این حد خوب مدیریت می کنی که مثلا مامانت آخرش با لبخند می گه مامانو کوفت کل زندگی هم همینه اینقدر باید جاااان بهش گفت که دست از سرمون برداره

    همه اینایی که میگم تجربیات شخصی خودم هست که گاهی فکر میکنم شنیدنش ممکنه کمک کوچیکی بهت بکنه و اگرم خیلی از تفکرات و مدل زندگی ت دور هست ببخشید که سرت رو درد آوردم.
    ویرایش توسط صبا_2009 : جمعه 02 آذر 97 در ساعت 04:38

  10. 4 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    hamed-kr (جمعه 02 آذر 97), Pooh (جمعه 02 آذر 97), میشل (جمعه 02 آذر 97), الهه زیبایی ها (جمعه 02 آذر 97)

  11. #46
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 98 [ 13:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    382
    امتیاز
    12,547
    سطح
    73
    Points: 12,547, Level: 73
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 303
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    894

    تشکرشده 1,236 در 375 پست

    Rep Power
    99
    Array
    سلام

    فرمود که :
    من در گمان بنده خویشم

    این که نظام باور های شما در رابطه با خدا و نوع ارتباطش با این عالم و با موضوعاتی مثل دعا و حتی عدالت در این عالم ،رزاقیت و ... چقدر درست و منطبق با هدف غایی و خلقت و غیره باشه باعث میشه ارتباط گیری شما با خدا هم که یک باور بسیار تعیین کننده در جهت دهی زندگی و تفکر و رفتار ما و شماست هم دارای سازمان درست و اثر مثبت یا منفی روی زندگی باشه.

    خیلی هم مهم هست که این نظام باور ها رو از چه کسی و چگونه کسب می کنیم ، میگن ابوذر وقتی برای اولین بار پیش حضرت رسول (ص) اومد مدت کوتاهی با ایشون حرف زدن و نهایتا وقتی اون جا رو ترک کردن یه حرف خیلی دقیق زده ،بعد از اون ملاقات گفته که من به خدای محمد (ص) ایمان آوردم ، این خیلی مهم هست که آدم بفهمه اون خدایی که در جان و ادراک حضرت رسول هست چقدر منطبق با خدایی است که باور درست خداست وگرنه در زمان حضرت رسول (ص) هم عرب اون موقع کاملا به خدای خالق (نه خدای احد واحد)حتی می شه گفت ایمان داشت ولی درکش در فهم شفیع قرار دادن بت ها موهومی بود.


    مثلا در مورد موضوع دعا و استجابت من یه مورد برای تصحیح باور شما نوشته بودم دوباره میارم :


    یه چیزی بگم که خودم هم بهش چندان عامل نیستم ولی حالا.

    یه چیزایی برای ما بد تفهیم شده ، مثلا دعا خیلی خیلی مهم هست ولی
    استقامت و صبر و تلاش هم برای استجابت (در حد توانمون البته )هم مهم هست( در اکثر مواقع).


    البته استقامت و صبر هم توی بستر فرهنگ زندگی جدید خیلی کمتر شده.


    یه مثال قرآنی بزنم ،وقتی حضرت موسی با هیمنه و قدرت فرعون با توجه به فرمان مقابله با ستمگری های اون مواجه می شه چنین دعایی می کنه :

    و موسی عرض کرد: بار الها تو به فرعون و فرعونیان در حیات دنیا ملک و اموال و زیورهای بسیار بخشیدی که-پروردگارا-بدین وسیله بندگان را از راه تو گمراه کنند، بار خدایا، اموال آنها را نابود گردان و دلهایشان را سخت بربند که ایمان نیاورند تا هنگامی که عذاب دردناک را مشاهده کنند.

    خدا در پاسخ دعای حضرت موسی و برادرشون هارون می فرمایند:

    خدا فرمود: دعای شما مستجاب شد، پس هر دو استوار و پا برجا باشید و از راه مردم جاهل پیروی مکنید. (سوره یونس ،آیه 89)

    در روایت هست که :
    امام صادق عليه السلام فرمود: فاصله‌ى بين نفرين موسى وغرق فرعون، چهل سال بود.


    حالا کار حضرت موسی خیلی بزرگ بوده و نیاز به یه ممارست و استقامت چهل ساله برای استجابت داشته .



    تازه نوشته بالا هم کامل نیست ولی برای تصحیح یه قسمت مهم از باور ما خیلی مهم هست ، استجابت در کنار صبر و استقامت هست در اکثر اوقات. اولا دقت کنین که در نگاه خدا دعا بدون استقامت و صبر برای استجابت و زود نا امید شدن راه میردم جاهل هست و در ثانی اگر این نگاه واقعا این یک باور درونی برای ما بشه نیازمند تغییر یه سری باور های دیگه هستیم که مثلا برای عبور از سختی هایی که از خدا خواستیم نیازمند هستیم قوی تر باشیم .

    بعد در کنار این باور اگر نتونیم بخش های دیگه خودمون رو بشناسیم می گیم خب ما که خودمون باید قوی بشیم چه نیاز به خدا برای حل مشکلات ؟
    این که جواب این سئوال ها انطباق درستی با نظام سنت های خدا داشته باشه و همه جانبه هم باشه خیلی مهم هست.

    این جاست که یه افق بزرگ جدید برای خداشناسی از راه شناخت درست خودمون و افکار خداشناسان برای ما باز میشه.

    مثلا خدای حافظ چه خدایی هست ؟

    خدای مشتاق به ما و مانیازمند به او
    خدای پر ناز (این از اون قسمت هاست که همش باهاش مشکل داریم ، هی می گیم بیا ، اینایی که توی خونه دلم هست مستاجرن بیای میرن ، هی ناز می کنه میگه نه دیگه فقط من!!!)
    خدای پر رمز و راز و مکشوف ناشدنی
    خدای بسیار دلربا و با تجلیات مسحور کننده
    خدای نکته بین
    خدای قرآن و کشف و شهود حافظ از بطن قرآنی که هر چه کرده همه از دولت قرآن بوده
    و...

    خدای مولوی توی مثنوی یه جور و توی دیوان شمس یه جور دیگه ، در واقع هر دو شون همون یه خداست توی یه مثنوی از جایگاه مقام به خدا نگاه می کنه و توی دیوان شمس از یه مقام دیگه.

    ..........................

    به هر حال اثر بزرگ باور های ما در تمام شئونات زندگی ما انکار ناپذیر هستن ، وقتی مجموعه باور های شکل گرفته ما از خدا و شواهدی که برای باورپذیری بیشتر خدا در خودمون جمع کردیم یه خدای پرتوقع و سادیستی خب اون خدا همون الله هست یا خدایی هست که ما ساختیمش (البته بگم اطاعت از حلال و حرام خدا واجب هست به حکم بندگی چون بندگی در اطاعت امر تجلی داره ،ولی طبیعتا چون ما ظرفیت مون خیلی پایین هست و دچار خطاهای بزرگ ممکن هست صدها بار یا هزاران بار بشیم خدا به فرصت توبه هزاران باره رو داده و تا وقتی نیت درونی مون تکبر از دستورات خدا نیست بلکه غفلت و ناتوانی مون هست) ،به هر حال آیا سر فرو آوردن برای این خدا مثل خدای کلیسای قرون وسطی نیست (حالا البته دیگه خدای قرون وسطی بسیار ترسناک تر از این خدا بوده و ابزار شکنجه اون روز کلیسا بسیار وحشتناک )

    البته راستی بگم اون جنس گلایه که از خدا داشتین خیلی دلپذیر بود ولی دعوت تون می کنم گلایه های امام زین العابدین (ع ) رو هم از مناجات الشاکین دعای خمس عشر بخونین (و البته مناجات التائبین) ،من که خیلی دوستشون دارم و زیاد زمزمه اشون می کنم.

    این هم لینکش هاش:


    http://fa.wikishia.net/view/%D9%85%D...A9%DB%8C%D9%86

    http://fa.wikishia.net/view/%D9%85%D...A8%DB%8C%D9%86


    امیدوارم که خدا به همه مون توفیق شناخت درست باورهای خودش رو بده.

    بیا با ما مورز این کینه داری
    که حق صحبت دیرینه داری






    - - - Updated - - -

    سلام

    فرمود که :
    من در گمان بنده خویشم

    این که نظام باور های شما در رابطه با خدا و نوع ارتباطش با این عالم و با موضوعاتی مثل دعا و حتی عدالت در این عالم ،رزاقیت و ... چقدر درست و منطبق با هدف غایی و خلقت و غیره باشه باعث میشه ارتباط گیری شما با خدا هم که یک باور بسیار تعیین کننده در جهت دهی زندگی و تفکر و رفتار ما و شماست هم دارای سازمان درست و اثر مثبت یا منفی روی زندگی باشه.

    خیلی هم مهم هست که این نظام باور ها رو از چه کسی و چگونه کسب می کنیم ، میگن ابوذر وقتی برای اولین بار پیش حضرت رسول (ص) اومد مدت کوتاهی با ایشون حرف زدن و نهایتا وقتی اون جا رو ترک کردن یه حرف خیلی دقیق زده ،بعد از اون ملاقات گفته که من به خدای محمد (ص) ایمان آوردم ، این خیلی مهم هست که آدم بفهمه اون خدایی که در جان و ادراک حضرت رسول هست چقدر منطبق با خدایی است که باور درست خداست وگرنه در زمان حضرت رسول (ص) هم عرب اون موقع کاملا به خدای خالق (نه خدای احد واحد)حتی می شه گفت ایمان داشت ولی درکش در فهم شفیع قرار دادن بت ها موهومی بود.


    مثلا در مورد موضوع دعا و استجابت من یه مورد برای تصحیح باور شما نوشته بودم دوباره میارم :


    یه چیزی بگم که خودم هم بهش چندان عامل نیستم ولی حالا.

    یه چیزایی برای ما بد تفهیم شده ، مثلا دعا خیلی خیلی مهم هست ولی
    استقامت و صبر و تلاش هم برای استجابت (در حد توانمون البته )هم مهم هست( در اکثر مواقع).


    البته استقامت و صبر هم توی بستر فرهنگ زندگی جدید خیلی کمتر شده.


    یه مثال قرآنی بزنم ،وقتی حضرت موسی با هیمنه و قدرت فرعون با توجه به فرمان مقابله با ستمگری های اون مواجه می شه چنین دعایی می کنه :

    و موسی عرض کرد: بار الها تو به فرعون و فرعونیان در حیات دنیا ملک و اموال و زیورهای بسیار بخشیدی که-پروردگارا-بدین وسیله بندگان را از راه تو گمراه کنند، بار خدایا، اموال آنها را نابود گردان و دلهایشان را سخت بربند که ایمان نیاورند تا هنگامی که عذاب دردناک را مشاهده کنند.

    خدا در پاسخ دعای حضرت موسی و برادرشون هارون می فرمایند:

    خدا فرمود: دعای شما مستجاب شد، پس هر دو استوار و پا برجا باشید و از راه مردم جاهل پیروی مکنید. (سوره یونس ،آیه 89)

    در روایت هست که :
    امام صادق عليه السلام فرمود: فاصله‌ى بين نفرين موسى وغرق فرعون، چهل سال بود.


    حالا کار حضرت موسی خیلی بزرگ بوده و نیاز به یه ممارست و استقامت چهل ساله برای استجابت داشته .



    تازه نوشته بالا هم کامل نیست ولی برای تصحیح یه قسمت مهم از باور ما خیلی مهم هست ، استجابت در کنار صبر و استقامت هست در اکثر اوقات. اولا دقت کنین که در نگاه خدا دعا بدون استقامت و صبر برای استجابت و زود نا امید شدن راه میردم جاهل هست و در ثانی اگر این نگاه واقعا این یک باور درونی برای ما بشه نیازمند تغییر یه سری باور های دیگه هستیم که مثلا برای عبور از سختی هایی که از خدا خواستیم نیازمند هستیم قوی تر باشیم .

    بعد در کنار این باور اگر نتونیم بخش های دیگه خودمون رو بشناسیم می گیم خب ما که خودمون باید قوی بشیم چه نیاز به خدا برای حل مشکلات ؟
    این که جواب این سئوال ها انطباق درستی با نظام سنت های خدا داشته باشه و همه جانبه هم باشه خیلی مهم هست.

    این جاست که یه افق بزرگ جدید برای خداشناسی از راه شناخت درست خودمون و افکار خداشناسان برای ما باز میشه.

    مثلا خدای حافظ چه خدایی هست ؟

    خدای مشتاق به ما و مانیازمند به او
    خدای پر ناز (این از اون قسمت هاست که همش باهاش مشکل داریم ، هی می گیم بیا ، اینایی که توی خونه دلم هست مستاجرن بیای میرن ، هی ناز می کنه میگه نه دیگه فقط من!!!)
    خدای پر رمز و راز و مکشوف ناشدنی
    خدای بسیار دلربا و با تجلیات مسحور کننده
    خدای نکته بین
    خدای قرآن و کشف و شهود حافظ از بطن قرآنی که هر چه کرده همه از دولت قرآن بوده
    و...

    خدای مولوی توی مثنوی یه جور و توی دیوان شمس یه جور دیگه ، در واقع هر دو شون همون یه خداست توی یه مثنوی از جایگاه مقام به خدا نگاه می کنه و توی دیوان شمس از یه مقام دیگه.

    ..........................

    به هر حال اثر بزرگ باور های ما در تمام شئونات زندگی ما انکار ناپذیر هستن ، وقتی مجموعه باور های شکل گرفته ما از خدا و شواهدی که برای باورپذیری بیشتر خدا در خودمون جمع کردیم یه خدای پرتوقع و سادیستی خب اون خدا همون الله هست یا خدایی هست که ما ساختیمش (البته بگم اطاعت از حلال و حرام خدا واجب هست به حکم بندگی چون بندگی در اطاعت امر تجلی داره ،ولی طبیعتا چون ما ظرفیت مون خیلی پایین هست و دچار خطاهای بزرگ ممکن هست صدها بار یا هزاران بار بشیم خدا به فرصت توبه هزاران باره رو داده و تا وقتی نیت درونی مون تکبر از دستورات خدا نیست بلکه غفلت و ناتوانی مون هست) ،به هر حال آیا سر فرو آوردن برای این خدا مثل خدای کلیسای قرون وسطی نیست (حالا البته دیگه خدای قرون وسطی بسیار ترسناک تر از این خدا بوده و ابزار شکنجه اون روز کلیسا بسیار وحشتناک )

    البته راستی بگم اون جنس گلایه که از خدا داشتین خیلی دلپذیر بود ولی دعوت تون می کنم گلایه های امام زین العابدین (ع ) رو هم از مناجات الشاکین دعای خمس عشر بخونین (و البته مناجات التائبین) ،من که خیلی دوستشون دارم و زیاد زمزمه اشون می کنم.

    این هم لینکش هاش:


    http://fa.wikishia.net/view/%D9%85%D...A9%DB%8C%D9%86

    http://fa.wikishia.net/view/%D9%85%D...A8%DB%8C%D9%86


    امیدوارم که خدا به همه مون توفیق شناخت درست باورهای خودش رو بده.

    بیا با ما مورز این کینه داری
    که حق صحبت دیرینه داری





  12. 2 کاربر از پست مفید hamed-kr تشکرکرده اند .

    Pooh (شنبه 03 آذر 97), الهه زیبایی ها (شنبه 03 آذر 97)

  13. #47
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دیروز [ 22:43]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,165
    امتیاز
    90,422
    سطح
    100
    Points: 90,422, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,825

    تشکرشده 6,799 در 2,375 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    یه اصلی هست به نام کافی یا کامل !
    اینکه ما دنبال کامل باشیم یا کافی؟
    اگه نگاه ما این باشه که اطرفیانمان کامل باشند ، شاید همیشه استرس داشته باشیم و نتونیم مدیریت کنیم روابط را ....
    ولی نگاه کافی گرایی به ما کمک زیادی می کنه ....


    مثلا ، شاید پدر و مادرمون با هم دعوا کنند - ما را خوب درک نکنند و یا اختلاف سلیقه هایی داشته باشیم ،،
    اگه نگاه ما نگاه کافی گرایی باشه ، بهتر می می تونیم مدیریت کنیم این روابط را ،،
    چون توقع ها و انتظارها را خوب طبقه بندی کردیم ،
    اون وقع بیشتر روی خودمون کار می کنیم و حساسیت ر از اطرافیانمون کم می کنیم .
    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 04 آذر 97 در ساعت 01:49

  14. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    Pooh (یکشنبه 04 آذر 97), افسونگر (یکشنبه 04 آذر 97), الهه زیبایی ها (یکشنبه 04 آذر 97)

  15. #48
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    جدا من زنده بمونم که چی بشه؟ توی این زندگی چی کار کنم؟
    من هیچوقت حالم خوب نمیشه. به هیچ دردی هم نمیخورم.
    کی تموم میشه و میمیرم؟ من واقعا دیگه نمیتونم

  16. #49
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    وضع و حالم هیچ فرقی نکرده توی این حداقل7-8 سال. هیچ فرقی. فقط هی خودمو زدم به نفهمی و ندیدن اینکه زندگیم خیلی مزخرف و پوچه و خیلی به درد نخورم. ولی وقتی صادقانه با خودم مواجه بشم میبینم موجود مزخرفی ام و از بودن خودم متنفرم.
    دیگه نمیتونم تحمل کنم این شکنجه رو. دلم میخواد خودمو تیکه تیکه کنم.

  17. #50
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    خوبید دوستان؟

    ببخشید من مجدد مزاحمتون میشم.

    شما راه حلی برای طرز برخورد با یک پدر به شدت افسرده رو نمیدونید؟

    به خدا دیگه نمیدونم باید چیکار کنم تا یکم از این حالت بیاد بیرون.

    چیز جدیدی هم نیست. من از وقتی یادمه مثل عزادارها بوده همیشه. به جز وقتایی که میریم خونه فامیلهای بابا یا فامیلهای بابا میان خونمون. با اونا میگه و میخنده. با همکاراش توی محیط کار هم همینطور. ولی هیچوقت با ما که یچه هاش هستیم نه. برای ما همیشه دقیقا مثل عزادارها بوده.

    به خدا خسته شدم از این جو.
    بد شانسی ما تو شهرمون غریب هستیم و همه فامیلا شهرای دیگه هستن. فوقش سالی دو سه بار ببینیم همو.
    بابا چند ماهه بازنشسته شده بعد از 47 سال کار. هر چی پیشنهاد میدم همکاراتونو دعوت کنیم خونه، ففط با ناله میگه نه.

    براش بلیط استخر گرفتم بره، نمیره و با ناله میگه حال هیچی ندارم.

    میگم فلان جا شب شعر میذارن میاید با هم بریم، باز میناله.

    کلا نمیدونم چیکارش کنم.

    فقط برای اینکه به حرف وادارش کنم، یا باید بحث سیاسی راه بندازم و سوال تاریخی سیاسی بپرسم یا بحث فنی راه بندازم و سوال فنی مربوط به تخصصش بپرسم تا حرف بزنه. و گرنه در سکوت کامل به سر میبره.

    حرفای دیگش هم شکایت از مامانه. که بعد از اون بحثا دیگه با من از اون حرفا نمیزنه. ولی اگرم ببینه من با مامان یکم بگم و بخندم ناراحت میشه.

    مامانم هم که کلا یه جور دیگه رو اعصابه.

    چی کار کنم با بابا؟

  18. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    الهه زیبایی ها (دوشنبه 26 آذر 97)


 
صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.