به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 8 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 87
  1. #71
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    ممنونم آقای باغبان. درست میفرمایید.

    امروز سحر هم یه پست اینجا بود که ناگهان تیری از غیب رسید و پست غیب شد! :)

    البته من ناراحت نشدم. اشکالی نداشت. دلشون خالی میشد شاید.

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

    تصور می کنم ایشون یه جمله من رو اشتباه شنیده:

    ما رفته بودیم خودمون دو تا توی اتاق صحبت کنیم. من میگگفتم 100 اون میگفت 30. یه نیم ساعتی حرف زدیم فایده نداشت. در نهایت من گفتم خب پس بریم بیرون.

    منظورم این بود که از اتاق بریم بیرون و بریم توی جمع پیش بقیه.

    ایشون با تعجب پرسید بریم بیرون؟ گفتم بله.

    بعد هم تعارف کردم و ایشون جلوتر از من رفتن بیرون. من فقط دیدم ایشون پالتوش رو برداشت و حتی ننشست و در همون حین که میپوشید به خانوادش گفت بلند شید. و خیلی هم ناراحت بود انگار.

    همه متجب شدن.

    همیشه هم موقع خداحافظی خیلی مودبانه خداحافظی می کرد و 10 بار تشکر میکرد و ....

    اما اینبار نه.

    خود پدر و مادرش هم یکم شوکه شده بودن.

    چنین برخوردی ازش بعید بود واقعا.

    همش میگم نکنه یک حرف میم و نون رو جابجا شنیده؟ نکنه اون موقع که من گفتم پس بریم بیرون، شنیده پس برین بیرون؟؟؟ و اینجور برداشت کرده باشه که پس بلند شید از خونه ما برید بیرون؟؟

    به خصوص که من وقتی گفتم بریم بیرون، با تعجب پرسید بریم بیرون؟؟

    من اصلا دشمنم هم اومده باشه خونمون، بهش نمیگم برو بیرون.

    نکنه چنین چیزی شنیده که اینقدر با حالت بدی رفت؟ من واقعا براشون خیلی احترام قایل بودم. اصلا دوست ندارم چنین برداشتی کرده باشن.
    ویرایش توسط Pooh : پنجشنبه 27 اردیبهشت 97 در ساعت 12:31

  2. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    باغبان (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97)

  3. #72
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    پوی عزیز،

    سی تا سکه واقعا تعداد کمی هست با توجه به شرایط ایشون که می گید هم وضعیت مالی خانواده شون خوب هست (پسرشون را ساپورت کنند)
    و هم خودشون شرایط خیلی خوبی نداشتند. به هر حال توی سن ایشون بلاتکلیف بودن و بیکار بودن و ... موضوع ساده ای نیست.

    حتی برای مهاجرت هم توی جمله هاشون به شما گفته بودن باید خانواده ها کمک کنند ما مهاجرت کنیم.
    چرا باید خانواده ی شما کمک کنند که دامادشون دلش خواسته بره کشور دیگه ای زندگی کنه؟

    ایشون فعلا نمی دونه می خواد چیکار کنه. می خواد مهاجرت کنه؟ کار کنه؟ بمونه؟ بره؟ ...
    خانواده اش هم می خوان یه همسر بی خرج و بی دردسر براش پیدا کنند. بخاطر بیماریش نمی خوان زیاد هم بهش فشار بیارن.
    حداقل خانواده اش که می تونستند یه قدم بردارن و بگن ما نصف مهریه را تقبل می کنیم (فکر نمی کنم برای خانواده ای که وضع مالیش خوب باشه صد میلیون پول زیادی باشه)

    به هر حال خودت را سرزنش نکن.
    نه این که مهریه به تنهایی مهم باشه، اما در این مورد در کنار سایر عوامل، نشونه ی خوبی نبود.

    ------------------
    لطفا اینقد در مورد خودت منفی نگو و نباش
    همه ی ما گناه کردیم، خطا کردیم، اشتباه کردیم ... قرار نیست زندگیمون را به خاطر اشتباهاتمون تباه کنیم.
    پو را ببخش، اشتباهاتش را بپذیر و دوستش داشته باش.

    شما فقط قسمت هم نبودین. نه که لیاقت همسری اون آقا را نداشتی.

  4. 6 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Erica (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), Pooh (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), میس بیوتی (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), باغبان (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), زن ایرانی (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), صبا_2009 (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97)

  5. #73
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 21:14]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,165
    امتیاز
    90,420
    سطح
    100
    Points: 90,420, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 81.0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,825

    تشکرشده 6,799 در 2,375 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها

    سلام
    همش میگم نکنه یک حرف میم و نون رو جابجا شنیده؟ نکنه اون موقع که من گفتم پس بریم بیرون، شنیده پس برین بیرون؟؟؟ و اینجور برداشت کرده باشه که پس بلند شید از خونه ما برید بیرون؟؟

    به خصوص که من وقتی گفتم بریم بیرون، با تعجب پرسید بریم بیرون؟؟

    من اصلا دشمنم هم اومده باشه خونمون، بهش نمیگم برو بیرون.

    نکنه چنین چیزی شنیده که اینقدر با حالت بدی رفت؟ من واقعا براشون خیلی احترام قایل بودم. اصلا دوست ندارم چنین برداشتی کرده باشن.

    ............................




    سلام
    اونجایی که پررنگ کردم را توجه کنید خانم pooh
    ایشون پرسید بریم بیرون؟ ،،،،،،نگفت برین یا برم بیرون؟
    از جمع استفاده کرد ( یعنی شما و خودش )
    شما که برین از ایشون نشنیدید ؟ شما هم شنیدید بریم بیرون.
    ( ای بابا همش شد بریم، برین، برم )



    عذاب وجدان نداشته باشید و فکرتون را مشغول نکنید .




    .........................




    در مورد بال روحیه و بال باور (" در پست قبلیم )، خیلی فکر کنید ،،،
    وقتی به این دو بال برسیم خودمون را همیشه دوست داریم و حوادث را بهتر ترجمه می کنیم.

    "" گذشته که گذشت ،،،و آینده که نمی دانم کجاست ،،کجاست ؟
    پس بهتره زمان حال خودمون را دوست داشته باشیم. ""



    .........................




    مهریه پایین در صورتی باید انجام بشه که پسر شرایط خاصی داشته باشه :
    ( اخلاق خیلی خوب - مهارت بالای زندگی ( اهل کار و تلاش و حلال باشه ) - شناخت کامل از پسر و تایید دیگران ،،، کارنامه دوران زندگیش و .....)
    مگرنه همون عرف جامعه خوبه ( 110 )
    ( البته نظر شخصیم بود )




    رمضانت خوش ،،
    موفق باشی .


    ویرایش توسط باغبان : پنجشنبه 27 اردیبهشت 97 در ساعت 16:18 دلیل: ویرایشی

  6. 5 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    minno (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), Pooh (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), sahar.66 (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), tavalode arezoo (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), زن ایرانی (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97)

  7. #74
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.

    دیروز معرف نتیجه رو پرسید. من گفتم خبر ندارید؟ گفت باهام تماس گرفته بودن ولی من متوجه نشدم و زنگ که زده ام اونها جواب نداده اند و منتظر تماسشون هستم.

    من هم سر بسته گفتم نتیجه چی شده. و گفتم که خیلی با ناراحتی و ناگهان رفتن.

    امروز پیام داده که باهاش تماس گرفتن. میگه اولش توپم پر بود و میخواستم سرزنششون کنم ولی غافلگیر شدم.

    گفتم چطور؟

    گفت پدرشون تماس گرفتن و از علاقه وافر خودشون و پسرشون به شما و خانواده حرف زدن و در مورد مهریه هم گفته ظاهرا پیشنهادشون به پنجاه هم رسیده و بالاتر از اون رو هم موافقت ضمنی داشته اند. ولی در مورد به نام زدن ملک که مامان من حرفش رو زده بوده، فعلا چنین امکانی ندارن و اگر روابط محکم شود خانه کامل رو هم میزنن. و خداحافظیشون به خاطر تمام بودن صحبتها و رفع زحمت بوده. و پسرشون در علاقه و رفتارش صادقه و آنچه در توانش باشه انجام میده ولی شرایط خواهرهای من و دامادهامون ب شرایط ایشون فرق داره و نمیشه مقایسه کرد و مثل اونها مهریه تعیین کرد.

    من فقط گفتم اونها حرفشون سی بوده نه پنجاه و حرفی از پنجاه نزدن. و در مورد ملک هم حرفشون در مورد مهریه نبود. میگفتن بعدا اگر ملکی در زندگی خریدند به نام زنش میزنه.

    حالا نمیدونم منظورشون از حرفهایی که به معرف زدن و معرف به من انتقال داد چیه؟ منظورشون این بوده که به گوش من برسونن که 50 تا رو هم قبول میکنن و مزه دهن منو بفهن؟ یا قصدشون دروغ گفتن به معرف بوده و نمیخواستن بگن سی گفتن؟

    البته دروغگویی رو نمیتونم بهشون نسبت بدم. فقط به عنوان یک حالت بدبینانه دارم میگم.

    بعدش هم اگر منظورشون ای باشه که تا 50 هم راضی ان، خب چرا زنگ نزدن به خونمون و به خودمون بگن؟ چرا به معرف گفتن؟

    و اصلا این جمله که :"خداحافظی هم به خاطر تمام شدن صحبتها و رفع زحمت بوده، به معنی اینکه براشون تموم شده قضیه نیست؟

    من کلا نفهمیدم منظور حرفاشون چی بوده؟ و اصلا چه دلیلی داشته این حرفا رو به معرف بزنن و مثل من سربسته نگن؟

  8. #75
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آذر 97 [ 19:38]
    تاریخ عضویت
    1397-1-20
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    1,187
    سطح
    18
    Points: 1,187, Level: 18
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 82 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم .آقای خواستگار می خواسته تا جایی که میشه مهریه کم باشه من حس می کنم به خاطر بیماریش می ترسه شما تا آخر کنارش نمونی و تقاضای مهریه کنی وقتی گفتی 100 سکه را قبول نکرده من شک کردم نکنه علاقه عمیقی نداشته ولی انگار دوستت داره شما بهش فرصت ندادی تا به توافق برسید به نظرم اگه دوستش داری شما هم به معرف بگو 50 سکه راضی هستی .

    عزیزم این روزا مهریه به کار آدم نمیاد اگه پسر خوبیه از دستش نده ولی اگه توی خوب بودنش یا علاقت شک داری بیشتر دقت کن .

  9. کاربر روبرو از پست مفید minno تشکرکرده است .

    Pooh (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97)

  10. #76
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    به نظر من فقط صبر کن.

    همین.

    زمان خودش خیلی چیزها رو روشن میکنه و حرمت و شأن و جایگاه شما رو هم حفظ میکنه.

  11. 6 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    minno (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), Pooh (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), sahar.66 (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), tavalode arezoo (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), میس بیوتی (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), بی نهایت (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97)

  12. #77
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    پوه جان اگر قصد و نیت جدی داشته باشن بدون معرف و واسطه قدم میگذارن. اونقدر وارد مذاکره میشن تا هر دو طرف راضی بشه.
    اگر میتونین از واسطه تشکر کنین و بگین اگر اونها مایل به ادامه بودن خودشون مستقیم وارد صحبت بشن.
    از طرفی برای یه آدم حسابگر سی/ پنجاه و بالاتر خیلی مهمه و هرگز اشتباه نمیکنه.

  13. 5 کاربر از پست مفید sahar.66 تشکرکرده اند .

    minno (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), Pooh (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), tavalode arezoo (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), میس بیوتی (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), صبا_2009 (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97)

  14. #78
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آذر 97 [ 19:38]
    تاریخ عضویت
    1397-1-20
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    1,187
    سطح
    18
    Points: 1,187, Level: 18
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 82 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پوه عزیز درسته که صبر کردن الان بهترین راهه ولی شرایط روحیت را بررسی کن . من علایم بی قراری را توی تاپیکای قبلیت می دیدم . عزیزم اگه صبر می کنی نباید بذاری حالت های افسردگیت اود کنه هرکی شرایط روحی خودش را بهتر می دونه هیچی ارزش این را نداره که حتی یک ثانیه ناراحت باشی یا عذاب وجدان داشته باشی.باید همه فکرات را کرده باشی و قاطع باشی . همه فکرات را بکن و یه تصمیم قاطع بگیر.

  15. کاربر روبرو از پست مفید minno تشکرکرده است .

    Pooh (جمعه 28 اردیبهشت 97)

  16. #79
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    خانوادم رو هركز نميبخشم. هركز.

    هر جي دارم ميكشم, به خاطر اوناست. زدن منو بدبخت كردن.

    هركز حلالشون نميكنم.

  17. #80
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    خانوادم رو هركز نميبخشم. هركز.

    هر جي دارم ميكشم, به خاطر اوناست. زدن منو بدبخت كردن.

    هركز حلالشون نميكنم.
    چی باعث شده این فکر رو بکنی و نتونی ببخشی؟ یعنی گناهشون انقدر بزرگه؟
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ

    مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ

    وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

    وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ

    وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد



  18. کاربر روبرو از پست مفید sahar.66 تشکرکرده است .

    Pooh (جمعه 28 اردیبهشت 97)


 
صفحه 8 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شرایط زندگی من و اومدن خواستگار..لطفا راهنماییم کنید من چطوربرخوردکنم
    توسط Kimiya.khanom در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 22 شهریور 96, 04:50
  2. دارم وابسته میشم...راهنماییم کنید
    توسط parasoo67 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: دوشنبه 08 اسفند 90, 02:39
  3. ای آیینه! من مال خدا هستم
    توسط baran.68 در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 26 مرداد 89, 00:13
  4. راهنماییم کنید-خواستگارجدید
    توسط النا61 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 47
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 اردیبهشت 88, 23:18
  5. +راهنماییم کنین دیگه واقعا خسته شدم
    توسط Sahar H در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 بهمن 87, 23:42

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.