** جلسهی روانکاوی با خدا
√ دعای_کمیل، جلسهی روانکاوی » خضر(ص) با خداست. او که این چنین پیش خدای خود اعتراف میکند، خود مُرشد موسی(ص) است. روح حاکم بر دعای منسوب به ایشان که علی(ع) به کمیل آموخت، مرگآگاهی و ایمان به آخرت است؛ خضر(ص) بلا و گرفتاری دنیا را آیت بلاء آخرت میداند؛ انسانی که بلای دنیا نبیند، متوجه بلاء عظیمِ آخرت نمیشود. مرگ اندیشی و « توجه به آخرت، موجب آرامش » انسان است. اگر که دریابیم راههایی که خدا بر ما میبندد، برای امتحان و تزکیه ماست؛ و متقابلاً راههای دیگری برایمان میگشاید؛ ما را از کسی محروم میکند و با دیگری آشنا میکند؛ دیگر اینقدر حرص نمیزنیم و آرام میشویم. اما اغلب، راههایی که بر ما باز میشود و کسانی که به ما روی میآورند را رها کرده، داشتهها را حق خود میدانیم درحالیکه همیشه حسرت نداشتهها را داریم.
خوی کمالگرایی و استکمالطلبی انسان وقتیکه میخواهد همهچیز را از آن خود کند، به استکبار منتهی شده و تبع او شیطانی میشود. کسی که حد و اندازهی خود را نمیدانند، به هر گزارهای متوسل میشود تا ارادهی خود را بر دیگران تحمیل کند. در بیابانی که زمین خالی زیاد است، تا آن قطعهی هزار متری که به ما مربوط است و میخواهیم در آن خانهسازی یا کشاورزی کنیم محدودهاش مشخص نباشد، بیمهابا تصور میکنیم همهی این بیابان از آن ما است. تا زمانی به فقر و حد خود پی نبریم، تلقی ما از هستی اینگونه میشود که میتوانیم همهی دنیا را به چنبره و سیطرهی خود درآوریم؛ و چون نمیتوانیم، ناآرامیم.
√ وقتی حد خود را شناختیم و دانستیم که کوچک و محدودیم، از خود بیرون آمده و دعا میکنیم. معرفت مییابیم که مقام کبریایی تنها از آن اوست در حالی که محدودیتهای ما مانع از رشد و تعالی ما نمیشود. اگر از جنس ما کسانی نگین انگشتری خلقت بودهاند پس ما نیز میتوانیم به آن مراتب نزدیک شویم.
√ بخش مهمی از دعا، «اعتراف» پیش خداست. معترفانه نزد او میرویم که خود همهچیز را میداند؛ زمانی که پیش روی او در سجاده سر بر مهر میگذاریم و لحظاتی را با او به مدد زبان شیرین خضر(ص) (یا دیگر دعاهای مأثوره) چنین میگذرانیم که: «اللَّهُمَّ لاَ أَجِدُ لِذُنُوبِي غَافِراً...» من کسی جز تو را که مرا غفران دهد و پوشانندهای بر اعمال قبیح من باشد، نمیشناسم. میدانم که بارها مرا از لغزشها نگاه داشتی و بلاهای سنگین را بر من سبک گردانیدی و اکنون از زیادی شهوات و غفلتهای من و آنچه در خلوتم مرتکب شدم، آگاهی؛ و در این حال، کسی جز تو را نمییابم تا اعمال زشت مرا به اعمال زیبا مبدل کند.
√ کسی که روزی یکبار با خدای خود چنین بگوید، آیا نیاز خواهد داشت تا روی کاناپهای دارز بکشد، (به روش اعتراف به گناه در مسیحیتِ تحریف شده) چشمهایش را ببندد و آنچه را که خدا بر آن پرده پوشیده را نزد بندهی او برملا کند تا بلکه جانش سبک شود و شاید آرامشی بیابد؟ اصلاً شاید تنها گوشی میخواستیم تا درد خود به او بگوییم؛ پس چرا با خدا چنین نکنیم تا بعد هم نگران نباشیم که حرفهای ما را ضبط کند و علیه خودمان بکار گیرد. اجابت هر دعایی، شأن و چارچوب خاص خود را نیاز دارد؛ از برخی پذیرفته است و از برخی دیگر نه. با این حال، حال خود را صادقانه با او درمیان بگذارید.
مشکل خویش برِ پیر مغان بردم دوش
کو به تأیید نظر حل معما میکرد
✅جامعهی اهل «دعا، توبه و اعتراف_پیش_خدا، » سلامت روانی دارد و از افسردگی و مراجعه به کلینیکهای روانپزشکی به دور است. برای انسانِ مؤمنِ اهل دعا که دارای قلبِ مُنیب است و زود میگرید، « افسردگی » معنا ندارد. مردم و جوامعی که کتاب مفاتیح خود را یک کتاب طاقچهای بدانند، محکوم هستند اندیشهی کفرآمیز روانکاوی فروید را وارد دانشگاهها سازند و جوانانشان را به آن آلوده کنند. کسانی که شناختی از دعا ندارند، ناچارند به جای اعتراف در محضر خدا، پیش بندهی خدا اعتراف کنند.
در این روزهای و شبهای نزدیک به ماه مبارک رمضان، جلسات سرفصل «سبک زندگی» کرسی_نظریه_پردازی کلبه_کرامت را ببینید:
http://www.kolbeh-keramat.ir/Sessions/?ItemCourse=1&ItemCategory=55
علاقه مندی ها (Bookmarks)