به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 17 , از مجموع 17
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام
    شما از پدرتون کلا چیزی نمی گید. به نظر میاد در خانه شما زن سالاری باشه؟ اینطور است یا خیر و پدر شما هم نقش موثر دارند؟

    * بقیه مسائل و راه حل ها منوط به دانستن این مسئله و بعضی مسائل دیگه داره. مثلا چه کسانی روی مادر شما نفوذ دارند؟
    * علت واقعی رفتارهای شما چی هستند؟ علاقه بیش از حد؟ زن و مادر سالاری؟ سستی و کم اراده بودن شما؟ ....

    * ببینید آنچه که واجبه احترام پدر و مادر است و البته عمل به خواسته هاشون. ولی نه تاحدی که زندگی فرد رو نابود کنه.
    شما الان 30 ساله هستید. تا به خودتون بیائید فرصت های کار و ازدواج تون تموم میشه. از کار نکردن شما چی عایدتون میشه؟ خانواده تان اینقدر مرفه هستند که تامین تون کنند؟ و خیلی سوال های دیگه مثلا چرا مادر شما با ازدواج مخالف است؟ شاید شما موضوع رو بزرگ می کنید؟ شاید نوع خاصی از دخترها رو براتون درنظر داره؟ وگرنه عقل نمی پذیره کسی اصلا نخواد پسر/دخترش ازدواج کنه.

    شما طیف از عمل ها و عکس العمل ها رو دراختیار دارید که مناسب بودن یا نبودن شون رو خودتون با توجه به جزئیات زندگی و روابط تون باید تشخیص بدید. حداکثر کاری که ما می تونیم بکنیم نام بردن از راه حل ها است نه حتی پیشنهاد کردن آن ها.
    * متقاعد کردن مادرتون با صحبت*
    کمک گرفتن از پدر و بقیه اعضای خانواده حتی برادر
    * کمک گرفتن از هرکسی که روی مادرتون نفوذ داره
    * مدتی سرسنگین بودن و گوشه گیری
    .
    .
    .
    * آخرین راه هم مودب ولی قاطعانه عمل کردن است که آنهم باز بستگی به شرایط فرد داره که چه کار بکنه. مثلا اگر بتونه مستقل زندگی کنه. یا کاری رو صحیح می دونه انجام و درمقابل رفتارهای خانواده بی تفاوت و ساکت بمونه، تاوقتی که بتونه مستقل بشه.

    درهر حال شما بچه نیسیتید که کسی بخواد براتون تصمیم گیری کنه. شما باید برای خودتون زندگی کنید نه مادر و نه هیچ کسی دیگه. نصیحت مشاوره خوبه ولی نه اینکه بخواهند آدم رو مجبور و بی ارده کنند.

    *** همه این حرف ها بافرض صحیح و کامل بودن صحبت ها و قضاوت های شما است.

    موفق باشید

  2. 2 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    Ballon (جمعه 31 فروردین 97), deljoo_deltang (شنبه 01 اردیبهشت 97)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 اردیبهشت 97 [ 08:47]
    تاریخ عضویت
    1397-1-29
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    124
    سطح
    2
    Points: 124, Level: 2
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar.66 نمایش پست ها
    بله متشکرم از پاسختون

    من دقت کردم بیشتر از مادر و دخالت ایشون صحبت میکنین اما از پدر حرفی نمیزنین.
    چرا برای بیان خواسته ها با پدرتون صحبت نمیکنین؟
    اگر رابطه ی پدر و مادر خوب باشه پدر بجای شما میتونن صحبت کنن و انتقال دهنده ی مسایلتون باشن. موقعیت پدرانه پنجاه درصد قضیس.





    پدرم نقش خاصی نمی تونه ایفا کنه. اولا که بیشتر مواقع سر کار هست. دوما مادرم حرف هیچ کس رو تو این دنیا قبول نداره.

    به قدری لج باز و یک دنده هست که حتی نمی تونید تصورشم بکنید.

    سریال دنیای مالکوم رو دیدید؟؟؟ یه مادریه مثل اون 100 برابر لجبازتر.

    در نهایت فقط می تونم بگم پدر هیچ نقشی نداره و نمی تونه ایفا کنه. شما فرض کن کلا نیست.

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 اردیبهشت 97 [ 08:47]
    تاریخ عضویت
    1397-1-29
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    124
    سطح
    2
    Points: 124, Level: 2
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ye_Doost نمایش پست ها
    سلام
    شما از پدرتون کلا چیزی نمی گید. به نظر میاد در خانه شما زن سالاری باشه؟ اینطور است یا خیر و پدر شما هم نقش موثر دارند؟

    * بقیه مسائل و راه حل ها منوط به دانستن این مسئله و بعضی مسائل دیگه داره. مثلا چه کسانی روی مادر شما نفوذ دارند؟
    * علت واقعی رفتارهای شما چی هستند؟ علاقه بیش از حد؟ زن و مادر سالاری؟ سستی و کم اراده بودن شما؟ ....

    * ببینید آنچه که واجبه احترام پدر و مادر است و البته عمل به خواسته هاشون. ولی نه تاحدی که زندگی فرد رو نابود کنه.
    شما الان 30 ساله هستید. تا به خودتون بیائید فرصت های کار و ازدواج تون تموم میشه. از کار نکردن شما چی عایدتون میشه؟ خانواده تان اینقدر مرفه هستند که تامین تون کنند؟ و خیلی سوال های دیگه مثلا چرا مادر شما با ازدواج مخالف است؟ شاید شما موضوع رو بزرگ می کنید؟ شاید نوع خاصی از دخترها رو براتون درنظر داره؟ وگرنه عقل نمی پذیره کسی اصلا نخواد پسر/دخترش ازدواج کنه.

    شما طیف از عمل ها و عکس العمل ها رو دراختیار دارید که مناسب بودن یا نبودن شون رو خودتون با توجه به جزئیات زندگی و روابط تون باید تشخیص بدید. حداکثر کاری که ما می تونیم بکنیم نام بردن از راه حل ها است نه حتی پیشنهاد کردن آن ها.
    * متقاعد کردن مادرتون با صحبت*
    کمک گرفتن از پدر و بقیه اعضای خانواده حتی برادر
    * کمک گرفتن از هرکسی که روی مادرتون نفوذ داره
    * مدتی سرسنگین بودن و گوشه گیری
    .
    .
    .
    * آخرین راه هم مودب ولی قاطعانه عمل کردن است که آنهم باز بستگی به شرایط فرد داره که چه کار بکنه. مثلا اگر بتونه مستقل زندگی کنه. یا کاری رو صحیح می دونه انجام و درمقابل رفتارهای خانواده بی تفاوت و ساکت بمونه، تاوقتی که بتونه مستقل بشه.

    درهر حال شما بچه نیسیتید که کسی بخواد براتون تصمیم گیری کنه. شما باید برای خودتون زندگی کنید نه مادر و نه هیچ کسی دیگه. نصیحت مشاوره خوبه ولی نه اینکه بخواهند آدم رو مجبور و بی ارده کنند.

    *** همه این حرف ها بافرض صحیح و کامل بودن صحبت ها و قضاوت های شما است.

    موفق باشید
    شما از پدرتون کلا چیزی نمی گید. به نظر میاد در خانه شما زن سالاری باشه؟ اینطور است یا خیر و پدر شما هم نقش موثر دارند؟ سلام - زن سالاری که نه. پدرم از صبح تا شب مشغول کار هست حتی روز های تعطیل گاها. پدرم هیچ نقش موثری نمی تونه داشته باشه. مادرم حرفش یک کلامه.

    * بقیه مسائل و راه حل ها منوط به دانستن این مسئله و بعضی مسائل دیگه داره. مثلا چه کسانی روی مادر شما نفوذ دارند؟ هیچ کس روی مادرم نفوذ نداره. شاید در حد 1 درصد مادربزرگم ولی اون که بدتره. میگه باید یه دیوار کشید دورتادور زمین مردها این طرف زن ها اون طرف.

    ببینید کلا بینش مادرم در مورد ازدواج یک کار ناپسند، غیراخلاقی و خلاف هست. عاشق شدن و ..... همینطور. حرفای عجیب و غریبی می زنه که جای گفتنش اینجا نیست.

    ببینید مثلا من در دوستانم می بینم مدام مادر در پی پیدا کردن یه دختر خوب هست برای تشکیل زندگی بچه ش. مادر من اصلا این چیز ها رو بد می دونه. خلاف شرع می دونه.


    بار ها از طریق پدرم سعی کردم که خیلی رسمی و محترمانه با همین دختر تماس بگیره و مثلا برای آشنایی یه شب منزل هم باشیم به همراه دو خانواده. پدرم این کار رو کرد ولی با مخالفت شدید مادرم قرار کنسل شد.

    * علت واقعی رفتارهای شما چی هستند؟ علاقه بیش از حد؟ زن و مادر سالاری؟ سستی و کم اراده بودن شما؟ .... ----- ببینید مادرمشو داد؟. من به کسی کاری ندارم ولی وقتی کسی آزار برسونه جواب می دم حالا هرکی میخواد باشه.، برادری داشته که خیلی این ها رو در جوانی آزار داده و من رو مدام میخواد با اون مقایسه کنه. من مادرم رو خیلی دوست دارم. از اینکه احساس کنه از اراذل و اوباش هستم بی ذارم. من آدم شرور یا لات و چاقو کشی نیستم. مثلا در مورد سازم، گیتارم رو میگم خدا شاهده 3 سال کار کردم و پول پس انداز کردم تا تونستم بخرمش بعد جلوی چشمم یه نگهبان که کلی هم پول بابت حراست از ما گرفته داشت می دزدیدش. شما بودید چیکار می کردید؟ درگیر نمی شدید؟ --- یا نشستید دارید کار روزانه تون رو می کنید یهو یکی میاد تو با داد و بیداد و فحش شروع می کنه به حمله به همکارتون که در فاصله 1.5 متری شما ست و اصلا دعوا خودش میاد سمت تون. باید چیکار کرد؟. یا تو خیابون یکی بی احترامی کنه نباید جواب شو داد؟

    ولی در جواب دقیق شما : علاقه بیش از حد- دلم نمی خواد از من رنج بکشه. من رو یک انگل بدونه. فکر کنه در کار خلاف قانون یا شرع هستم.


    * ببینید آنچه که واجبه احترام پدر و مادر است و البته عمل به خواسته هاشون. ولی نه تاحدی که زندگی فرد رو نابود کنه.
    شما الان 30 ساله هستید. تا به خودتون بیائید فرصت های کار و ازدواج تون تموم میشه. از کار نکردن شما چی عایدتون میشه؟ خانواده تان اینقدر مرفه هستند که تامین تون کنند؟ نه به هیچ وجه. و خیلی سوال های دیگه مثلا چرا مادر شما با ازدواج مخالف است؟ کاری ناپسند می دونه. از ارتباط با یه خانواده جدید بی ذاره. میگه بچه تون رو میخواید بندازید به جونم. عروسم (حالا هرکسی باشه) اذیتم میکنه شاید شما موضوع رو بزرگ می کنید؟ نه به خدا خیلی جدیه من عین حقیقت رو می گم بدون ذره ای دروغ و اغراق شاید نوع خاصی از دخترها رو براتون درنظر داره؟ نه هیچ دختری رو نمی پسنده. وگرنه عقل نمی پذیره کسی اصلا نخواد پسر/دخترش ازدواج کنه. فعلا که در این مورد خاص شده

    شما طیف از عمل ها و عکس العمل ها رو دراختیار دارید که مناسب بودن یا نبودن شون رو خودتون با توجه به جزئیات زندگی و روابط تون باید تشخیص بدید. حداکثر کاری که ما می تونیم بکنیم نام بردن از راه حل ها است نه حتی پیشنهاد کردن آن ها.
    * متقاعد کردن مادرتون با صحبت* --------------------------------------------------- امکان پذیر نیست. با اینکه در هر فرصتی تلاش می کنم. ولی مدام فرار می کنه و بحث رو عوض می کنه.
    کمک گرفتن از پدر و بقیه اعضای خانواده حتی برادر------------------------------------ نه نمی تونن. خیلی لجباز و یک دنده هست.
    * کمک گرفتن از هرکسی که روی مادرتون نفوذ داره----------------------------------- فقط مادربزرگمه. که خودش بنیان گذار این طرز تفکر افراطیه.
    * مدتی سرسنگین بودن و گوشه گیری-------------------------------------------------- براش اصلا مهم نیست. مهم این هست اونچه که اون میگه و میخواد انجام بشه. بعد کلا من آدمی هستم که خیلی آرامم و بیشتر وقتم در حال مطالعه هستم و به کسی کاری ندارم. یعنی کلا گوشه گیر و سرسنگین هستم. ولی هر فرصتی رو استفاده می کنم. برام مهمه که تفکرش عوض بشه.
    .
    .
    .
    * آخرین راه هم مودب ولی قاطعانه عمل کردن است که آنهم باز بستگی به شرایط فرد داره که چه کار بکنه. مثلا اگر بتونه مستقل زندگی کنه. یا کاری رو صحیح می دونه انجام و درمقابل رفتارهای خانواده بی تفاوت و ساکت بمونه، تاوقتی که بتونه مستقل بشه.

    درهر حال شما بچه نیسیتید که کسی بخواد براتون تصمیم گیری کنه. شما باید برای خودتون زندگی کنید نه مادر و نه هیچ کسی دیگه. نصیحت مشاوره خوبه ولی نه اینکه بخواهند آدم رو مجبور و بی ارده کنند.

    *** همه این حرف ها بافرض صحیح و کامل بودن صحبت ها و قضاوت های شما است.



    عاجزانه خواهش میکنم بیشتر راهنماییم کنید که به نتیجه برسم. خیلی حالم بده. حداقل در مسیری قرار بگیرم که خونه مون فروش نره و منصرف بشه. طاقت ندارم.

  5. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    به نظرم من فروش خونه تصمیمیه که معمولا پدر خانواده حرف آخر رو در اون مورد میزنه و اگر غیر این باشه نشون میده اقتدار پدر خانواده و نقش پدر دچار مشکل شده. به نظرم به همراه پدرتون لازمه به یک مشاور خانواده مراجعه کنید. اگر پدرتون نقش خودش رو پیدا کنه ماردتون هم کم کم در جای خودش قرار می گیره.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  6. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ballon نمایش پست ها
    * متقاعد کردن مادرتون با صحبت* --------------------------------------------------- امکان پذیر نیست. با اینکه در هر فرصتی تلاش می کنم. ولی مدام فرار می کنه و بحث رو عوض می کنه.
    .
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ballon نمایش پست ها

    برادری داشته که خیلی این ها رو در جوانی آزار داده و...
    .
    آقای Ballon

    تمام این سالها تابحال از مادرتون درباره ی انجام کارها و باقی مسایل نظر خواستین؟(نظری که مهر تایید به حرف ایشون باشه)
    (یکی از مواردی که در رابطه با افراد یک دندن مطرح هست اینه که یکبار هم که شده نظر اونها رو بخوایم و برعکس همیشه تأییدشون کنیم. مثلا مامان نظرت درباره فلان موضوع چیه؟ ایشونم بالاخره جوابی میدن و شما هم تأیید کنی . بله مامان شما راست میگی باهات موافقم.)
    این باعث میشه ایشون در صحبت های بعدی درباره شما نرم تر برخورد کنن . باید شنونده ی خوبی برای صحبت هاش باشین تا ایشونم شنونده مشکلات و مسایل شما باشن.
    این احساس نزدیکی و ارتباط گرفتن باعث بیان درد و دل ها و ناراحتی های درونی هست. وقتی مادر بتونن صحبت کنن و کسی باشه که شنونده حرفشون باشه و پای ثابت درد و دلشون.... قطعا برای دیگری هم شنونده خوبی خواهند بود.
    کسی که ابراز محبت کنه و از اونها حمایت عاطفی بعمل بیاره.

    زودرنجی در افراد یک دنده هم دیده میشه .
    قاطع صحبت کردن و ارتباط خشک و نیاز به تأیید شدن باعث میشه این افراد از بحث گریزان بشن چون حس میکنن ادامه صحبت بی فایده خواهد بود و از طرفی رنجش از اینکه مورد تأیید قرار نمیگیرن.

    قبلا هم عرض کردم برادرتون شیوه ی برخورد متقابل رو پی گرفتن و تمام توجه مادر بسمت شما گسیل شده. این توجه رو میشه از نارضایتی برای ازدواج تا مسایل تحصیلی و شغلی و فروش خانه مشاهده کرد.
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ

    مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ

    وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

    وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ

    وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد


    ویرایش توسط sahar.66 : شنبه 01 اردیبهشت 97 در ساعت 09:25

  7. 2 کاربر از پست مفید sahar.66 تشکرکرده اند .

    Ballon (شنبه 01 اردیبهشت 97), Ye_Doost (یکشنبه 02 اردیبهشت 97)

  8. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    به نظر من احترام با اطاعت خیلی فرق داره
    شما باید به والدینت بی احترامی نکنی و این دلیل نمیشه که بخوای ازشون اطاعت محض کنی اونم در مواردی که آیندت به شدت تحت تاثیر قرار بگیره

    داد نزن بی احترامی نکن ولی مسیر زندگیت رو خودت انتخاب کن

    اگر ادامه تحصیل بی فایدس واقعا نرو دنبالش
    اگر کار و بارت خوب بوده خوب برو انجام بده
    مادرت هم ایراد گرفت بگو من با تمام احترامی که برای شما قایلم ولی روال زندگیم رو خودم بایستی مشخص کنم تا نتیجه خوب یا بدش بر عهده خودم باشه اینجوری هم شادتر هستم و هم کسی رو مقصر سختیهایی که می کشم نمیدونم

    محترمانه این درخواست ها رو رد کن

    راهت رو خودت پیدا کن

    داد و بیداد و بداخلاقی هم نیاز نیست و کاملا ازشون دوری کن

    خیلی اگر حرفهای غیر منطقی زده شده معذرت خواهی کن از اینکه نمی تونی به این بحث ادامه بدی و به یه اتاق دیگه برو یا اینکه برو بیرون قدم بزن و تمام

    احترام درسته ولی اطاعت اصلا درست نیست
    اطاعت محض و این مدلی، بالاخره به جایی میرسونه شما رو که نه دیگه احترامی باقی بمونه نه محبتی و نه اطاعتی
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  9. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    Ballon (شنبه 01 اردیبهشت 97), Ye_Doost (یکشنبه 02 اردیبهشت 97)

  10. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    * اگر شما بتونید دلیل اصلی رفتار مادرتون رو متوجه بشید شاید بشه راه حل شدنی براش پید کرد. اینکه اگر از روی علاقه زیاد به شما باشه که نمی خواد شما ازدواج کنید مثلا بترسه زیاد ازش دور بشید با اینکه فرضا از روی خودخواهی یا تجربیات و درک شخصی نخواد شما ازدواج کنید خیلی با هم فرق دارند. همینطور درباره سایر مسائل نظیر کار و غیره.
    * ادامه تحصیل رو اگر نمی هواهید به هیچوجه شروع نکنید. اصلا فرض کنید الان 30و چند ساله تون شده و دکتری ... هم دارید. بعدش چی؟ می خواهید با این مدرک چه کار کنید؟ اصلا مادرتون اجازه میده سرکار بروید؟ کلا داشتن یا نداشتن دکتری اون رشته چه تفاوت عملی در زندگی (کار و درآمد، ازدواج...) شما ایجاد کرده است؟
    * فروش خانه به نظر اشتباه محض باشه (بسته به شرایط مال تان). بعدش چی؟ یه خانه کوچک تر؟ اجاره نشینی؟

    *** صحبت شما درباره نقش پدرتان قابل پذیرش نیست. زیاد بودن اوقات اشتغال دلیل بی توجهی به مسائل خانواده نیست. من هنوز فکر می کنم ایشون نسبت به این مسائل بی تفاوت هستند یا تحت نفوذ و تاثیر مادرتان.
    در هرحال شما با پدرتان بی رو دروایسی صحبت کنید و از منظر کار و درآمد و نیاز به ازدواج با ایشان هماهنگ بشید. به عنوان مرد و کسی که از شرایط اقتصادی آگاه است، ایشان بهتر از مادرتان می توانند واقعیات و آینده شما رو درک کنند. بعد از انجام این کارها این وظیفه پدرتان است مادرتان را قانع یا مجبور به قبول کنند. پدر شما مرد خانواده و ولی خانواده است. مادر شما هیچ حقی نداره نظرش رو به ایشون تحمیل و اجبار کنه.

    راه های دیگری رو هم می تونید همزمان بروید. مثلا گوشه گیری کنید و تاحد امکان با مادرتان هم صحبت نشوید.
    خودتان رو افسرده نشان بدید و از این قبیل کارها.
    اگر بتوانید برای کار به شهرستان بروید این هم خوبه. شاید مادرتان رو هم بترسونه و شما رو کمی آزاد بگذاره.

    کار و اشتغال تان رو شروع کنید بدون اینکه چیزی به ایشان بگوئید. اگر هم متوجه شدند با حفظ احترام شان کار خودتان رو بکنید.

    فراموش نکنید قطعی ترین کار همان وارد کردن پدرتان به ماجرا است. کمبود وقت بهانه است. مگه می خواد هر روز تو خانه کشیک بکشه؟ باید یه تصمیم رو بگیره و خودش و بیشتر دیگران (مادر، شما ...) اجرا کنند.


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.