سلام
شما از پدرتون کلا چیزی نمی گید. به نظر میاد در خانه شما زن سالاری باشه؟ اینطور است یا خیر و پدر شما هم نقش موثر دارند؟
* بقیه مسائل و راه حل ها منوط به دانستن این مسئله و بعضی مسائل دیگه داره. مثلا چه کسانی روی مادر شما نفوذ دارند؟
* علت واقعی رفتارهای شما چی هستند؟ علاقه بیش از حد؟ زن و مادر سالاری؟ سستی و کم اراده بودن شما؟ ....
* ببینید آنچه که واجبه احترام پدر و مادر است و البته عمل به خواسته هاشون. ولی نه تاحدی که زندگی فرد رو نابود کنه.
شما الان 30 ساله هستید. تا به خودتون بیائید فرصت های کار و ازدواج تون تموم میشه. از کار نکردن شما چی عایدتون میشه؟ خانواده تان اینقدر مرفه هستند که تامین تون کنند؟ و خیلی سوال های دیگه مثلا چرا مادر شما با ازدواج مخالف است؟ شاید شما موضوع رو بزرگ می کنید؟ شاید نوع خاصی از دخترها رو براتون درنظر داره؟ وگرنه عقل نمی پذیره کسی اصلا نخواد پسر/دخترش ازدواج کنه.
شما طیف از عمل ها و عکس العمل ها رو دراختیار دارید که مناسب بودن یا نبودن شون رو خودتون با توجه به جزئیات زندگی و روابط تون باید تشخیص بدید. حداکثر کاری که ما می تونیم بکنیم نام بردن از راه حل ها است نه حتی پیشنهاد کردن آن ها.
* متقاعد کردن مادرتون با صحبت*
کمک گرفتن از پدر و بقیه اعضای خانواده حتی برادر
* کمک گرفتن از هرکسی که روی مادرتون نفوذ داره
* مدتی سرسنگین بودن و گوشه گیری
.
.
.
* آخرین راه هم مودب ولی قاطعانه عمل کردن است که آنهم باز بستگی به شرایط فرد داره که چه کار بکنه. مثلا اگر بتونه مستقل زندگی کنه. یا کاری رو صحیح می دونه انجام و درمقابل رفتارهای خانواده بی تفاوت و ساکت بمونه، تاوقتی که بتونه مستقل بشه.
درهر حال شما بچه نیسیتید که کسی بخواد براتون تصمیم گیری کنه. شما باید برای خودتون زندگی کنید نه مادر و نه هیچ کسی دیگه. نصیحت مشاوره خوبه ولی نه اینکه بخواهند آدم رو مجبور و بی ارده کنند.
*** همه این حرف ها بافرض صحیح و کامل بودن صحبت ها و قضاوت های شما است.
موفق باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)