به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 8 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 82
  1. #71
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اسفند 99 [ 17:58]
    تاریخ عضویت
    1396-7-23
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    5,177
    سطح
    46
    Points: 5,177, Level: 46
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 173
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 99 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلامی دوباره.آراه جان نه تنها تاپیک های سوده بلکه بسیاری از تاپیک های اینجا قابل استناد هستند واصلا نیازی نیست زندگی هاشبیه هم باشند تا بشه بهشون رجوع کرد.اگه زندگی ملودی که در استانهءجدایی هست با سوده شباهت خیلی کمی داره با زندگیه من که حتی ذره ای همسو نیست ولی من اون زمانی که خوانندهءخاموش این سایت بودم ومشکل خاصیم نداشتم خیلی بهم کمک میکرد.البته نه همزمان با مشکلش مدتها بعدش من اون تاپیک رو پیدا کردم.من معمولا بیشتر تاپیکهای اینجا رو میخونم.خیلی به دردم میخوره.سوده بیشتر به خاطر صبوری فوق العادش تونست موفق بشه حالا صرف نظر از شرایط خاصه خودش.اتفاقا اون زمان برای من خیلی عجیب بود که این خانوم که انقدر حساس بود چطور میتونه رفتارهای خالی از محبت همسرش رو تحمل کنه.البته حتما اون اقا برای سوده خیلی ارزشمند بوده.بعضی ادم ها رو نباید از دست داد .حتی اگه لازم باشه تلاش یه طرفه میکنه ولی اون فرد رو از دست نمیده.
    حالا هیچ اصراریم نیست حتما اون تاپیک یا تاپیک های مشابه رو بخونه.بچه های اینجا راهنمایی های خوبی میکنن.

  2. 2 کاربر از پست مفید آناهیتا۲۷ تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (دوشنبه 20 فروردین 97), ملودی 94 (دوشنبه 20 فروردین 97)

  3. #72
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 فروردین 97 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1396-4-23
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 81.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    241

    تشکرشده 277 در 110 پست

    Rep Power
    36
    Array
    ممنونم دوستان گلم که لطف می کنید وقت میذارید و برام می نویسید

    نمی دونید توی این موقعیت بحرانی که الان هستم این نظرات منطقی و بی طرفانه چقدرررر بهم کمک می کنه برای تصمیم گیری و عملکرد صحیح ... خیلی بهتر از مشاور ... چون مشاور با توجه به پولی که گرفته یه زمان محدود میذاره و صرفا به کلیات می پردازه ولی اینجا جزئیات همه چیز بیرون میاد ...

    دوستان من همممممه اشتباهات خودمو قبول دارم و حتی بابتش به همسرم اظهار پشیمونی و عذرخواهی کردم ... ولی واقعیت اینه که منم انسانم معصوم نیستم خب خطا و اشتباه ازم سر میزنه یا ممکنه بی مهارت باشم ... ولی مساله اینجاست که بدجنس و سر به هوا نبودم سرم به زندگیم بوده چرا جواب اشتباهم باید اینجوری داده بشه ؟؟؟

    گیسوکمند عزیزم جمله قشنگی برام نوشته گفته تو نمی تونی خوب مطلق باشی ... درست میگه من نمی تونم یعنی هیچکس نمی تونه ... من اطرافم با چشمهای خودم خانم هایی رو دیدم که به مراتب بدتر از این و حتی عصبی تر و هیجانی تر از این رفتار می کنن اما اینجوری باهاشون رفتار نمیشه از طرفی بخاطر خوبی هایی که داشتن همه جا به عنوان زن خوب ازشون تجلیل میشه ... ولی من اییییینهمه خوبی کردم همسرم یکی شو نمی بینه اگه یه اشتباهی کردم دست میذاره روی همون و منو سرکوب و تحقیر و سرزنش می کنه ...

    روزی که در ماه اول ازدواج سر هیچ و پوچ منو زیر بار مشت و لگد گرفت تا جایی که کارم به پزشکی قانونی و شکایت رسید همه خانواده گفتن ازش جدا شو خطرناکه ... ولی خودش اومد گفت پشیمونم اشتباه کردم من با یه کلام حرفش شکایتمو پس گرفتم رضایت بی قید و شرط دادم برگشتم سر زندگیم ... خب اینا چی ؟ اینا گذشت نیست؟؟ ولی الان من ده بار بخاطر ترک فرودگاه ازش عذرخواهی کردم بازم خودش و خانواده ش چسبیدن که نهههه از سر این نمیشه گذشت ... در حالی که یک بار حتی یک بار من ندیدم بخاطر دست بزن و رفتار بدی که پسرشون نسبت به من داشت شرمنده و ناراحت باشن ...

    من صحبت های ارزشمند شما دوستان رو قبول دارم ولی واقعا رابطه یک مسیر دو طرفه هست و همش عمل و عکس العمله ... نمیشه همیشه با بدترین نوع رفتارها از طرفت انتظار عاقلانه ترین و ماهرانه ترین عکس العمل ها رو داشته باشی ...

    همسر من یک سال و نیم بیکار بود توی خونه می خوابید من صبح تا شب میرفتم سرکار مخارج زندگی رو من میدادم ... همون موقع از پس قسط خونه برنیومدم خونه رو فروختیم خونه ای که نصف بیشتر سرمایه شم از پس انداز خودم و خانواده م بود و توی محله مامانم اینا بود و آقا مدام سرکوفت میزد که محله ش بی کلاسه من فکر نمی کردم کارم به اینجاها بکشه(دوستان حتما تاپیک های قدیمی من رو یادشون هست) و اتفاقا توصیه دوستان و کارشناسان همین تالار و مشاور و همه این بود که من مسئولیت های مردانه انجام ندم و بکشم کنار ... الان همسرم بخاطر همین مساله کینه به دل گرفته و مدام داره تو چشمم میزنه و اذیتم می کنه ... آیا این رواست ؟؟

    هنوز سرکوفت قطع ارتباطش با اون خانمی که توی پست اول همین تاپیک ذکر کردم با اون داستانهاش رو به من میزنه و تحقیرم می کنه که تو آدمی هستی که ارتباطات منو قطع کردی و منو منزوی کردی و عزیزانم رو از من گرفتی ...

    و بعد از اینکه برگشتید و خودتون تنها شدید حسابی راجع بهش گلایه می کردی

    شما درست میگید فکور عزیزم عکسالعمل درست این بود ولی من اونجا هم جلوی کسی بهش گلایه نکردم همه حرفامو توی اتاق یا بیرون از خونه باهاش درمیون گذاشتم ... نکته فقط این بود که من با دوست ایشون درگیری لفظی پیدا کردم نه با خود همسرم که اتفاقا همسرم پشت منو نگرفت اونجا...


    قبلا مخصوصا زمانی که با خانواده ش رفت و آمد زیاد داشتیم این روش رو امتحان کردم که توی محیط هیچی نگم و بعد که اومدیم خونه گلایه کنم که البته اونم گلایه نبود بیشتر درددل بود ولی باید بگم که عکس العملش صرفا پرخاش و توهین بوده و مقصر کردن من ...

    من شک ندارم و مطمئنم و ایمان دارم یک روزی میرسه که این آدم بخاطر اینکه زن و زندگی شو بخاطر چهارتا دوست بی ارزش و یه سری روابط غیرمتعارف و حمایت افراطی و بی دلیل از رفتارهای خانواده ش از دست داده به شدت پشیمون میشه اما متاسفانه اون روز دیگه خیییلی دیره ...


    دوستان عزیزم ببخشید خیلی نوشتم ولی واقعا دل پر دردی دارم و حال روز بدی ... چون خودم می دونم چه کارهایی برای زندگیم کردم و چه تلاش هایی ...

    دیشب نشستم ساعت ها به حال خودم گریه کردم ... آره شاید هیجانی و کم مهارتم و حقمه این وضعیتی که دارم ولی کم تلاش نکردم ... کم زحمت نکشیدم توی این زندگی که هییییچ جا دیده نشد و یه قدردانی نشد از طرف همسرم چه در صلح و صفا و چه توی جنگ و دعوا ...

    همیشه فقط بد بودم و مقصر و بدهکار، بدون یک حسن و صفت خوب ...
    ویرایش توسط ملودی 94 : دوشنبه 20 فروردین 97 در ساعت 13:10

  4. 3 کاربر از پست مفید ملودی 94 تشکرکرده اند .

    نیکیا (سه شنبه 21 فروردین 97), میس بیوتی (سه شنبه 21 فروردین 97), صبا_2009 (دوشنبه 20 فروردین 97)

  5. #73
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    ملودی الان آروم باش ،
    گریه کن ولی ناامید نباش ، خدا هست عزیزم ،

    همه نوشته های شما رو خوندیم و دوست داریم کمکت کنیم ،
    باور کن همون سرکار رفتن های شما تلاش نبود ، یعنی تلاش در جهت مثبت نبود ،

    بخاطر همین هم دوستان سعی دارند راهنمایی بدهن که در جهت مثبت تلاش کنی ،
    منظورشون نیست که تو تلاش نکردی ،

    ولی الان نمیشه گذشته از دست رفته رو برگردوند پس به فداکاری هات فکر نکن ،
    ولی درس بگیر »» یعنی شما اگه همسرت یک سال و نیم توی خونه بمونه و استراحت کنه ( فرض کنید افسردگی داشته باشند )
    و شما به قول خودت همه مسئولیت ها رو به دوش بکشید بازم شما رو مقصر میدونن ،،

    با اینا تصمیم بگیر و به واقع بینی برس ، ولی حسرت نخور .

    الان دیگه اینجا رو نخون ،
    برو یکم با خدا دردل کن ، یکم با خودت باش ،
    همه چیزو بسپار به خودش .
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  6. 2 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    نیکیا (سه شنبه 21 فروردین 97), ملودی 94 (دوشنبه 20 فروردین 97)

  7. #74
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    ملودی جان این حال و روزت طبیعیه ... یعنی فک میکنم هر کسی جای شما بود همین حال و روز و داشت .

    امیدوارم خدا بهت کمک کنه و یک آرامش درونی نصیبت کنه.

    همیشه آدم هایی دور و بر خیلی از ماها بودن که احساس کردیم قدر خوبیها و گذشتمون رو نمیدونن متاسفانه اون فرد برای شما همسرت بوده .... هیچ کس منکر گذشت و فداکاری شما در این زندگی نیست ... هر چقدرم اشتباه کرده باشی دلت پاک بوده ، نیتت خیر بوده ، کاملا واضحه ، واسه همینم حالت بده چون همش داری خودت و طرف مقابلتو سرزنش می کنی... و ته دلت راضی نیست.

    ولی چه میشه کرد آدم ها با هم فرق دارن همه یکسان درک و شعور ندارن. هر کاری کنی باز دو نفر با هم نمیسازن مخصوصا وقتی یه نفر عجول باشه یکی دیگه بیخیال یا یکی آدم مسئولیت پذیری باشه یکی دیگه نباشه . چیزایی که برای تو خیلی مهمه برای اون مهم نیست.

    برای من که از بیرون به قضیه نگاه میکنم حتی اگر جدا هم بشی هنوز خیلی فرصت تو زندگی برای جبران داری و کسی نمیتونه آیندرو پیش بینی کنه و کاملا میشه امیدوار بود چون نه بچه داری نه بیکاری و نه از حمایت خانواده بی بهره.
    البته منظورم این نیست که جدا بشی خوبه ولی به مراتب مشکلاتت کمتره .

    اما در نهایت مهم قدرت پذیرش خودته چه برای جدا شدن چه برای ادامه ی زندگی با این فرد
    امیدوارم موفق بشی و تصمیم درست بگیری
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  8. 2 کاربر از پست مفید anisa تشکرکرده اند .

    نیکیا (سه شنبه 21 فروردین 97), ملودی 94 (دوشنبه 20 فروردین 97)

  9. #75
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    ملودی جان من فقط بهت توصیه می کنم صبر کنی و هیچ کاری انجام ندی.

    حتی اگر تصمیمت نهایتا طلاق توافقی شد هم باید براش آماده باشی.

    اگر خانواده همسرت یا خودش اصرار کردن بگو فعلا میخوای فکر کنی.

    آرامش خودت رو حفظ کن و سعی کن زندگیت رو از جنبه های مختلف بررسی کنی و خودت رو برای تغییرات قوی کن.

  10. 2 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (سه شنبه 21 فروردین 97), ملودی 94 (سه شنبه 21 فروردین 97)

  11. #76
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 دی 99 [ 11:00]
    تاریخ عضویت
    1395-2-08
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    6,732
    سطح
    53
    Points: 6,732, Level: 53
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 162 در 68 پست

    Rep Power
    27
    Array
    ملودی عزیز من تاپیکت دنبال میکنم و دعا میکنم خدا خودش بهترین راهو پیش پات بزاره اما متاسفانه راهکاری ندارم چون خودم هنوز با مشکلات زیادی درگیرم و سردرگمم امیدوارم عاقبت به خیر بشی

  12. 2 کاربر از پست مفید آرام 10 تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (سه شنبه 21 فروردین 97), ملودی 94 (سه شنبه 21 فروردین 97)

  13. #77
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 فروردین 97 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1396-4-23
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 81.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    241

    تشکرشده 277 در 110 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آرام 10 نمایش پست ها
    ملودی عزیز من تاپیکت دنبال میکنم و دعا میکنم خدا خودش بهترین راهو پیش پات بزاره اما متاسفانه راهکاری ندارم چون خودم هنوز با مشکلات زیادی درگیرم و سردرگمم امیدوارم عاقبت به خیر بشی
    ممنونم ازت آرام عزیزم آره واقعا محتاج به دعا هستم ... از دیروز مادرم دچار ناراحتی قلبی شدن و بیمارستان بستری هستن دیروز نتونستم برم سر کار ایییینقدر بهم ریخته هستم که اصلا خودمو فراموش کردم ...

  14. 2 کاربر از پست مفید ملودی 94 تشکرکرده اند .

    آرام 10 (چهارشنبه 22 فروردین 97), زن ایرانی (سه شنبه 21 فروردین 97)

  15. #78
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    ملودی توی این شرایط ، تمام رفتار شما زیر ذره بین خانوادتون هست ،

    همانطور که مرد به یه زن امنیت میده ، بعد زن آروم میشه ، و این آرامش رو دوباره به زندگی برمیگردونه
    همینطورم رفتار شما و خانوادتون روی هم منعکس میشه ، و میتونید برای هم دلگرمی باشید نه آینه دق .

    برخوردت و جملاتی که استفاده میکنی تاثیر زیادی توی آرام کردن فضای خونه و تغییر نگرش خانوادتون داره ،
    اونها اگر تو رو قوی ، منطقی و شاداب ببینن حتما حتما در فاصله کوتاهتر و خیلی بهتر کنار میان

    این به این معنی نیست که بگو بخند خاصی داشته باشی ،
    جلوی چشمشون خودت رو توی اتاق حبس نکن ،
    منزوی نشو ،
    خیلی خیره و توی فکر فرو نرو ،

    برای تنهایی و خلوتت اگر تونستی جای دیگه ای رو انتخاب کن ،
    مثلا جای زیارتی ، مثلا خونه خواهر ( اگه روابط صمیمی و نزدیک دارید )

    نیاز نیست خیلی فداکاری کنی ، احساستو سرکوب کنی
    چون یه جا دیگه به یه شکل دیگه بیرون میریزه

    فقط مدیریت کن ،
    مراقب خودت باش عزیزم ،
    و اینو بدون کلا این اتفاق به هر دلیل دیگه ای هم میتونست برای مادرتون بیوافته ،
    و اینکه این نیز بگذرد
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  16. 4 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (سه شنبه 21 فروردین 97), میس بیوتی (جمعه 24 فروردین 97), ملودی 94 (سه شنبه 21 فروردین 97), آرام 10 (چهارشنبه 22 فروردین 97)

  17. #79
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 فروردین 97 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1396-4-23
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 81.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    241

    تشکرشده 277 در 110 پست

    Rep Power
    36
    Array
    ممنونم ازت گیسوکمند عزیزم

    پدر و مادر من فوق العاده ناراحت هستن و این اصلا ربطی به من و رفتارهای من نداره اون زنگ پدرشوهرم و عکس العمل زشت اون خانواده بعد از اون جلسه خانوادگی در واقع شوکه و داغونشون کرده ... همچین رفتار نپخته و زشتی بعد از یک جلسه خانوادگی مسالمت آمیز اونم از جانب یک پدر که به اصطلاح بزرگتر خانواده هست و سنی ازش گذشته اصلا انتظار نمیرفت ...

    حالا اگر همسرم شخصا نظرش این بود و با من صحبت می کرد و به من اعلام می کرد خیلی فرق داشت تا اینطوری رسمی و خانوادگی از طرف خانواده مرد به خانواده دختر اعلام بشه ...

    این کارشون خیلی زشت بود ... مثل تمااام کارهای دیگه شون ...

    پدر و مادرم از اون روز بود که خورد شدن ...

    الهی خدا لعنتشون کنه ...
    ویرایش توسط ملودی 94 : سه شنبه 21 فروردین 97 در ساعت 14:34

  18. 2 کاربر از پست مفید ملودی 94 تشکرکرده اند .

    آرام 10 (چهارشنبه 22 فروردین 97), زن ایرانی (سه شنبه 21 فروردین 97)

  19. #80
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 فروردین 97 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1396-4-23
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 81.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    241

    تشکرشده 277 در 110 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام دوستان

    به لطف خدا مادرم مشکل حادی نداشتن و از بیمارستان مرخص شدن ... البته خدا می دونه چه بر من گذشت ...

    و حالا، همسرم برام یه پیام فرستاده که من دلم راضی به جدایی نیست و دلم نمیاد برم جلو و کارهای طلاق رو انجام بدم ... !!

    تو رو خدا می بینید وضعیت ما رو ؟؟؟

    الان من واقعا باید چکار کنم؟؟

    چی باید بگم؟

    بگم نه، خودت و خانواده ت سفت و سخت گفتید طلاق الان باید بری دنبالش ؟؟

    یا بگم چشم حالا که تو نمی خوای منم نمی خوام ؟؟؟

    اینم بگم که مشاوره و اصلاح رفتار و شرکت در جلسات زوج درمانی و اینجور اقدامات الان پیشنهاد خودشه ... یعنی لازم نیست من بگم یا تاکید کنم ...

    ولی واقعا نمی دونم الان باید با این وضعیتی که برام ساخته چکار کنم و آیا تلاش در این مرحله راه به جایی میبره یا نه ... ؟؟؟

    در هر حال اگر پشیمون شده باشه و نخواد واسه جدایی اقدام کنه من سه راه دارم 1. اصرار و راضی کردنش به طلاق (که خودم این روش رو دوست ندارم) 2. برگشتن به خونه م و ادامه زندگی با مشکلات رفتاری حادی که در هر دومون وجود داشته (که واقعا نمی دونم نتیجه ش چی بشه) و 3. همچنان بلاتکلیف موندن خونه بابام تا ببینیم چه پیش آید (که این یکی واقعا جهنمه نه بخاطر بحث محبت و حمایت خانواده بلکه به این خاطر که من منزل پدرومادرم هیییییچگونه آرامشی ندارم با توجه به اینکه بزرگتر فامیل هستن و رفت و آمد و ... و دیگه اینکه تمام وسایلم خونه خودمه و اینجا دارم پیک نیکی زندگی می کنم با دو دست لباس و وسایل محدود) ...

    دوستان کدامیک از این 3 راه رو باید انتخاب کنم؟؟

    مشکل دیگه م اینکه بخاطر مشاجرات فراوانی که در طول زندگی مشترکمون داشتیم حس می کنم این زندگی دیگه آبرویی نداره و این مساله اذیتم می کنه ... کار به خانواده ها کشیده شده متاسفانه و حرمت ها شکسته شده و ... نمی دونم واقعا اینو میشه درستش کرد یا نه ...

    کل اشتباهات خودم و چیزهایی هم که توی همین تاپیک تک تک شما دوستان عزیزم برام نوشتید قبول دارم و می پذیرم ...

    حالا با توجه به این شرایط لطفا در مورد تمام این دغدغه ها و نگرانی هایی که نوشتم راهنماییم کنید ...

    ازتون ممنونم
    ویرایش توسط ملودی 94 : چهارشنبه 22 فروردین 97 در ساعت 11:21


 
صفحه 8 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دو روی سکه من!!! دافعه ام بیشتر از جاذبه ام هست . راه حل!!
    توسط بی نهایت در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 38
    آخرين نوشته: سه شنبه 07 فروردین 97, 23:03
  2. حساست من روی شوهرم
    توسط hedika در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 06 شهریور 94, 19:24
  3. شکست عشقی و تاثیری که روی من گذاشته
    توسط newfolder در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 آبان 91, 17:24
  4. +چگونه تمام کردن یک ارتباط دختر و پسر(چه درست چه نادرست) ؟؟
    توسط setare_tk در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 تیر 89, 16:18
  5. چگونه تمام کردن یک ارتباط دختر و پسر(چه درست چه نادرست) ؟؟
    توسط setare_tk در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 17 اردیبهشت 87, 11:52

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.