سلام به عزیزان همدردی... سال نو مبارک
من سریع میرم سر اصل مطلب. من ۲۶ ساله ام و همسرم ۳۶ ساله و دو سال و نیم هست ک زیر یک سقفیم.
مشکلات داشتیم و حل شده اما الان مسئله ای هست که ذهن منو درگیر کرده. همسر من دوست نداره با خانواده من در ارتباط باشه.میگه با من سرد برخورد میکنن.در حالیکه میدونه کلا اخلاق خانواده من همینه. نه با ایشون با همه همینن... و بالطبع ایشونم سرد و یخی هستن درحالیکه ادمی است که به شدت گرم میگیره تو حرف زدن و... اما منزل ما اصلا.ناراحته و تو خودشه و باهاش که صحبت میکنن یک جواب سرسری میده و روشو برمیگردونه.رفتارش منو ناراحت میکنه مخصوصا الان که باردارم و حساس.دلش نمیخواد خانواده من کمکش کنن میگه منت میذارن سرم.درحالیکه پدر من انقد بخشنده ان که حد نداره و هیچ منتی هم در کار نیست. خانواده من سختی زیاد کشیدن الان که وقت راحتی و آسایششون هست دلم نمیخواد مشکلی از سمت من ناراحتشون کنه.ولی این موضوع عذابم میده.مثلا همسر من توقع داره من زنگ بزنم احوال کل خانواده اش رو بپرسم اما خودش در قبال خانواده من وقتی زنگ میزنن احوال پرسی انقدری سرد برخورد میکنه که واقعا ناراحت میشن. نمیدونم چکار کنم ارتباط بینشون خوب بشه.همسر من خوب میدونه خانواده ام برام خیلی مهمن.خیلی... واقعا سختی کشیدیم ولی میگه منو دوست ندارن.هرچند که میگه خانواده منم از تو بدشون میاد
چیکار کنم ارتباط بین ما و خانواده ها بدون مشکل باشه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)