سلام
حدود 5 ماه پیش اومدم اینجا و ازتون کمک گرفتم در رابطه با خواستگاری و شرایطی که داشتم.
من 31 سالم. فوق لیسانس هستم. کارمندم. وضعیت مالیم بد نیست تا چند ماه دیگه هم خونه می خرم. از نظر تیپ قیافه هیکل همه چیزم خوب هست. خانواده خوبی دارم. تا الان هم خواستگار زیاد داشتم ولی هیچ کدوم نپسندیدم. به شدت نگران و اضطراب دارم برای ازدواج
همه ی دخترها و پسرهای فامیل کوچکتر و بزرگتر از من ازدواج کردند و من تنها دختری هستم که ازدواج نکردم. از اینکه 5 سال دیگه هم مجرد باشم و بقیه بچه دار شده باشند به شدت ناراحتم همین الان هم که می بینم اون ها همش اکیپی زوج زوج می رند بیرون و من چون تنها هستم باهاشون نمی رم خیلی ناراحتم برای همین دارم زبان می خونم که زودتر مهاجرت کنم و از ایران برم که ازدواج نکردم اینجا نباشم و این مسائل آزارم نده. و تصمیم دارم اگر تا سن 40 سالگی ازدواج نکردم یه بچه رو به سرپرستی بگیرم و با خودم ببرم خارج باهاش زندگی کنم ولی هنوز امید دارم و تلاش می کنم ازدواج کنم (امیدوارم بتونم) چون پدرم به شدت مخالف و می گه هرگز اجازه نمیدم بری خارج زندگی کنی و اگه رفتی دختر من نیستی ولی من اگه ازدواج نکنم می خوام برم نمی خوام اینجا تنها بمونم و تا آخر عمرم با پدر مادرم تو یک خونه زندگی کنم.
از وقتی که خواستگار قبلیم رد کردم مهر تا الان حدود 5 نفر ازم خواستگاری کردند ولی واقعا هیچ کدوم دوست نداشتم همشون هم معرف داشتند و اصلا به من نمی خوردند. یکشون فوق العاده مذهبی. اون یکی مسئول دبیرخانه که موقعیت شغلی خودم خیلی ازش بهتر بود از هر لحاظی ازش سر بودم. یکی دیگشون 4 سال از من کوچکتر بود. یکیشون رفتارش خوب نبود. یکشون 40 سالش بود و هنوز مستقل نبود. هیچ کدوم مورد مناسب من نبودند. فکر می کنم باید خودم یه کاری برای خودم بکنم این خواستگارهایی که بقیه معرفی می کنند به هیچ دردی نمی خورند.
اخیرا یکی از مراجعه کنندگانم هست که ابراز علاقه نشون داده البته من نمی دونم قصدش ازدواج یا دوستیه چیزی که میدونم اینکه از من خوشش میاد ولی نمی دونم آیا با بقیه دخترا هم همینطور رفتار می کنه یا فقط با من اینطوری هستش.
ایشون 32 سالشه. فوق لیسانس. شرکت داره از خودش. قیافه ظاهرش هم خوبه. ولی اخلاقش هنوز بهش مطمئن نیستم. مدرس زبان انگلیسی و اینطور که خودش می گه قصد داره بره از ایران. با این اطلاعات کلی که ازش می دونم فکر می کنم می پسندمش.
ولی من نمی دونم باید چطور رفتار کنم که ایشون جذبش کنم.
ایشون توی تلگرام که پیام میداد یه جور غیرمستقیم میگه که باید هوای منو داشته باشی منم هواتو دارم. میگه من با کسی (منظورش دختر) غاطی نمی شم. اگه من زودتر رفتم خارج هر کمکی از دستم بر بیاد برات انجام میدم. توی حرفاش گفت تو خیلی دوست داشتنی و تو دل برو هستی. که من هی ازش پرسیدم چرا و هی ازش دلیل خواستم که مستقیم اعتراف کنه و یه چیز رسمی بگه که بدتر شد و بهم گفت چرا انقدر سوال می کنی خیلی از چیزا دلیل نداره.
من نهایت استیکری که براش می فرستم گل هست چون فکر می کنم وقتی از احساسم نسبت به طرفم مطمئن نیستم نباید حرف عاشقانه بزنم فقط در همین حد بهش گفتم که شما خیلی خوبی و مهربونی و این حرفا.
یبار یه استیکر قلب فرستاد که توش بوس بود من فقط تشکر کردم و گفتم مرسی اون گفت جوابش مرسی؟ گفتم پس چیه ؟ گفت نمی دونم. گفتم درست نیست اینو جواب بدم. و فقط گل فرستادم.
یه روز دیگه یکم از کارش عصبی بود با اداره ما کارش گیر افتاده بود براش پیگیری کردم و بعد گفت میای بریم تولد؟ خب من خودشم درست نمی شناسم و واقعا هم تا حالا از اینجور تولدها نرفتم گفتم نه ممنون. مرسی و خوش بگذره. بعد فرداش یه عکس جدید گذاشته بودم بهش گفتم که منم می بردی. گفت تو ادای بچه مثبت ها رو در میاری (من قیافه و تیپم اصلا به دخترای مثبت نمی خوره ولی من تا حالا پارتی اینا نرفتم و تولدی هم که ایشون دعوت کرده بود مختلط بود نه اینکه مجلس مختلط نرم مهمونی های فامیل خودمون هم مختلط هست ولی به این شکل مهمونی و تولد نرفتم که با یه دوست برم) بهت میگم بیا تولد نمیای. جواب استیکر آدمو نمی دی. ظاهرا از اینا ناراحت شده بود.
من نمی دونم چطوری جذبش کنم سمت خودم الان مطمئن هستم که به صورت سنتی بخوام ازدواج کنم اون ادمی که دلم میخاد گیرم نمیاد. نه می تونم دوست بشم و برم با طرفم مهمونی و اینطرف اونطرف و بعد به ازدواج منجر نشه و نه می تونم سنتی ازدواج کنم. بین دو راهی موندم فکر می کنم ایشون آدم مناسبی برای من باشه اهل گردش و تفریح هست مهربونه اهل دود نیست خانواده دوسته هدف هاش تا اونجایی که شناخت نسبی پیدا کردم به من می خوره زبون باز و اهل دروغ نیست. تو کارش هم صادقانه بود. ولی نمی دونم چطوری جذبش کنم که به ازدواج منجر بشه. همش استرس دارم نکنه آخرین شانس ازدواجم باشه.
چطوری رفتار کنم که نه خیلی احساسی بشه و بخواد بوس بفرسته و این حرکت ها رو بکنه و نه اینکه بیخیال بشه و ول کنه بره.
ایشون و دوستاش از این مدل هایی هستند که خیلی با هم مهمونی و اکیپی بیرون برند و تولد و مهمونی مختلط داشته باشند. منم اینجور مهمونی ها رو دوست دارم و دوست دارم همسر آینده ام پایه باشه باهام بیاد ولی الان که مجرد هستم نمی رم. خانوادمم اجازه نمی دند.
بین سنتی و مدرن گیر کردم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)