نگران نباش مونا جان موردهای مثل همسر شما زیاد دیدم که بعد از عمل بچه دار شدن.
اصلا استرس نداشته باش. صبر کن .انشا.. خدا یه بچه سالم و صالح قسمتت میکند.
تشکرشده 325 در 136 پست
نگران نباش مونا جان موردهای مثل همسر شما زیاد دیدم که بعد از عمل بچه دار شدن.
اصلا استرس نداشته باش. صبر کن .انشا.. خدا یه بچه سالم و صالح قسمتت میکند.
تشکرشده 267 در 138 پست
ممنون آنه ماری عزیز حضورت باعث دلگرمیه
میدونید چیه این روزا دارم به گذشته فکر می کنم به این 5 سالی که از ازدواجم می گذره و من تا یک سال و نیم بعد از ازدواج باکره بودم.البته ترس خودم هم بود کم بودن میل جنسیه همسرم هم بود.ولی فکر می کنم حتما این مشکل هم در کم بودن میل جنسیش تاثیر داشته. خیلی وقتا دعواهامون روی این قضیه بود که البته 5 ماهی میشد که رابطمون خیلی خوب شده بود چون من در خودم تغییراتی دادم و صبور تر شدم در مقابل رفتارهاش و از لحاظ احساسی صمیمی تر شدیم و برای همین هم به فکر بچه افتادیم.
با خودم میگم نکنه عمل کنه توی روابط جنسیمون تاثیر بد داشته باشه و من مجبور به سوختن و ساختن باشم.شاید خیلی بی رحمانه دارم حرف میزنم نمیدونم
ویرایش توسط *مونا* : جمعه 22 دی 96 در ساعت 02:16
میس بیوتی (جمعه 22 دی 96)
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
چقد فکر منفی می کنی
چقد همه چی را سخت و بد می بینی
کارهای خوبی که این روزها داری می کنی چیا هستن؟ چه جوری به روح و روان و جسم خودت می رسی؟
می شه بگی؟
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
تشکرشده 267 در 138 پست
سلام شیدا جان تشکر از پیگیریت
نمیدونم شاید منفی می بینم اما چیزی که در نظرمه اینه که دوست دارم همه ی احتمالات رو در نظر بگیرم.
من اینروزا صبحا که از خواب پا میشم تا دو ساعتی روی تخت فقط فکر و خیال می کنم و انقدر فکر می کنم که دلم می خواد دوباره بخوابم تا فکری نکنم. چند روزی هست که صبح ها تا کمی فکر می کنم بلند میشم و کارهای خونه رو انجام میدم تا اذیت نشم. بهم آرامش میده.
منتظرم کی اذان بگن نماز بخونم و برای همه و خودمون دعا کنم اینروزها دعا برای دیگران خیلی منو آروم می کنه.
تشکرشده 238 در 114 پست
سلام مونا جان
در مورد نگرانیت در مورد این بیماری چون از نزدیک شاهدش بودم کمی اطلاعات دارم و لازم نیست خیلی نگران باشی.
اول اینکه به عنوان یه عمل سرپایی شناخته میشه یعنی شب بستری شدن نداره.. ولی هفته اول کمی درد و اذیت شدن رو داره.. یعنی همسر شما احتیاج داره یه هفته استراحت کنه..و بعد چون احتیاج به پانسمان شدن مرتب داره توسط خود شخص تا دو ماه رابطه زناشویی نمیتونید داشته باشید و بعدش دیگه خوب میشه و هیچ مشکلی از بابت بچه دار شدن نخواهید داشت.. اصلا نگران نباش عمل سختی نیست..
سلام
اول بگم عنوان مناسب انتخاب کنی بهتره عزیزم
مونا تو با این همه استرسی که به خودت میدی (منِ خواننده به وضوح حسش می کنم) چطور انتظار داری یه موجود دیگه رو پرورش بدی؟ اولا استرس هورموناتو بهم میریزه و مانع از تخمک گذاری میشه ثانیا اگرم باردار شدی روی جنینت اثر منفی میذاره.
مونا توی کودکی والدینت بین تو بچه های دیگه شون فرق میذاشتند؟! کودکی و نوجوانیت چطور بوده؟!
راستی اگه تونستی بری پیش یه روانشناس خوب (نه مثل روانشناسایی که من میرم و همه شونم پولکی ان) بگرد خوبشو پیدا کن برو و باهاش صحبت کن.در ضمن عمل همسرتم اصلا عمل سختی نیست فعلا بیخیال عملش شو .
اول تو باید آرامش خودتو حفظ کنی که بتونی به همسرت کمک کنی و دلشو نرم کنی.وگرنه هیچ فایده ای نداره و نتیجه ی عکس میده
الویت اول خودتی بعد همسرت و بعد بچه دارشدن. خودت که آروم باشی بقیه به مرور حل میشه.
امیدوارم زود متوجه بشی که استرس و افکار منفی خیلی بهت آسیب میزنه نه مثل من که حالا پیر شدم
یه نکته دیگه من می بینم یه موضوع رو مدام تو تاپیکات تکرار می کنی به قول خاله قزیِ ما : بانو ! گذشته رو توی حیاط خونه چال کن
*مونا* (شنبه 23 دی 96)
تشکرشده 267 در 138 پست
ممنونم دوست عزیز خوشحال میشم اگه از تجربیاتت در این زمینه بهم بگی
مثلا بعد از عمل چه چیزهایی براشون مقوی تره؟
من در مورد خرنوب چیزهایی شنیدم که میگن خیلی خوبه و موثر آیا درسته؟
چه داروهای گیاهی ای در کنار دستورات دکتر براشون تهیه کنم؟
- - - Updated - - -
ممنون دوست عزیز
در کودکی والدینم بینمون فرق نمیذاشتن و به من چون دختر بزرگتر هستم احترام زیادی قائل هستند.
میدونم دوستم استرس خیلی تاثیرات بدی داره اما چه کنم .به لطف خدا کمی حالم بهتره
تشکرشده 238 در 114 پست
داروهای گیاهی رو اطلاعی ندارم.. ولی داروهای پزشکی هم فقط قرص ضد درد هست.. خیلی عمل ساده ایه و با بی حسی انجام میشه.. من از قبل اطلاعاتی در مورد عمل و حتی لزومش نمیدونستم بعدش هم خداروشکر مشکلی نبود و اصلا جای نگرانی نداره.. البته همسر من اسم عمل رو هم حتی نگفته بود و بعدا خودم کنجکاو شدم و متوجه شدم..و حتی زمان دقیق عمل رو هم در جریان نبودم.. خیلی نگران نباش دوست عزیز.. من هم مثل شما تا قبل از ازدواج پدر و مادرم اجازه نداده بودن آب تو دلم تکون بخوره ولی بعدها باعث مشکل شد برام و تا مدت ها استرس میکشیدم ولی الان خیلی به خودم روحیه میدم و سعی میکنم با وجو تمام دلواپسی ها و مشکلات روحیه م رو شاد نگه دارم..
موفق باشی
تشکرشده 267 در 138 پست
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)