به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 دی 98 [ 01:15]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    194
    امتیاز
    6,016
    سطح
    50
    Points: 6,016, Level: 50
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    369

    تشکرشده 353 در 152 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام

    طرح واره درمان داره. همه ی آدمها به نوعی درگیر طرح واره هستن. اگه بتونید خودشناسی کنید حالا با هر روشی قابلیت تغییر وجود داره. قطعا حالتون خوب میشه.

    من یک دروغگوی متوهم هستم و این تاپیکها همه تخیلات و توهمات منه..
    خودتون خواستید که دیگران باورتون نداشته باشن مگه تلاشتون این نبود؟ حالا چه دلتون میخواست یا نمیخواست نتیجه ی عمل آدم هست که باعث قضاوت آدمای اطرافشون میشه. من نظر

    بقیه رونمی دونم ولی نظر من اینه که شما فقط مشکل دارید و مشکلتون باید حل بشه مشکلتون هم توهم نیست!!!! قطع به یقین هر چه هستید هر جا هستید و هر که هستید شما یک

    دروغ گویید نه یک متوهم. دروغ به من یا تالار همدردی یا دوستانتون نه. این مسئله اصلا مهم نیست فقط و فقط به خودتون دروغ می گید. همین و بس.

    عموما آدما برای منافع خاصی دروغ میگن اینکه منفعت شما چیه دلیلش مالی نیست فقط روحیه.شما دارید از دروغ منفعت روانی میبرید. بهتره پیدا کنید که چه منفعتی!!! راه دیگه ای برای

    ارضا نیازتون پیدا کنید. به همین راحتی شما یک آدم متمدن خواهید شد. نیازتون رو بشناسید و درست بهش پاسخ بدید. همین!!!!

    ببینید من معتقدم اگه یک آدم بفهمه تو دنیای واقعی چه خبره و دنیای واقعی با ذهن و فکرش متفاوته بسیار سریع تر شروع به تغییر میکنه .تو دنیای واقعی اگه می شناختم شما رو سعی

    می کردم ازتون فاصله بگیرم. حتی منی که بسیار برای آدمای اطرافم ارزش قائم. خیلی زیاد... شک نکنید.

    بگذریم...

    دوست عزیز شما یک سری کمبود دارید که عرض کردم ممکنه من نوعی هم داشته باشم. عین همونی که شما ندارید رو من هم ندارم!!! مثلا اما من در عمل به نحوی دیگه برخورد میکنم.

    نمیخوام مثلا شما رو بچه فرض کنم و بگم پسر همسایه معدلش 20 تو چرا 16!!!! پسر همسایه با شما قطعا فرق داره. شرایط روحی و سنی و مالی و ظاهری و و و و ....

    شما خیلی رک و راست مشخص کنید چه نفعی میبرید از دروغ؟ من نمیخوام بهتون آزار برسونم یا مچتون رو بگیرم یا فکر کنید من رو سر کار گذاشتید یا هر چه که فکر میکنید. بگید چی فکر

    می کنید.

    مثلا من لذت می برم چون احساس میکنم دیگران زورگو رو سر کار گذاشتم. تونستم دیگران رو گول بزنم....

    مثلا من احساس میکنم این طوری آدم ها به من توجه میکنن و لذت میبرم.

    مثلا من از اینکه کمبود هام مشخص بشه می ترسم و سعی میکنم اونها رو مخفی کنم.

    یا من دوست ندارم که باور کنم سن واقعی مو و فکر میکنم بزرگتر یا کوچکتر باشم بهتره. از خودم خوشم نمیاد. من فکر میکنم که بزرگ تر از سنم میفهمم. من فکر میکنم کمتر از سنم

    میفهمم.

    یا من دوست ندارم خودمو. دوست دارم کس دیگه ای باشم.

    یا من دوست ندارم شرایطمو و من میخوام شرایط دیگه ای داشتم.

    یا هر چیزی که به ذهنتون میرسه.

    ممنون. اگه دوست داشتید و صلاح دونستید جواب بدید وگرنه لازم نیست چیزی بگید.

  2. کاربر روبرو از پست مفید زندگی خوب تشکرکرده است .

    William (چهارشنبه 15 شهریور 96)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 اسفند 96 [ 13:27]
    تاریخ عضویت
    1396-1-03
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    1,332
    سطح
    20
    Points: 1,332, Level: 20
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 34 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط زندگی خوب نمایش پست ها
    سلام

    طرح واره درمان داره. همه ی آدمها به نوعی درگیر طرح واره هستن. اگه بتونید خودشناسی کنید حالا با هر روشی قابلیت تغییر وجود داره. قطعا حالتون خوب میشه.



    خودتون خواستید که دیگران باورتون نداشته باشن مگه تلاشتون این نبود؟ حالا چه دلتون میخواست یا نمیخواست نتیجه ی عمل آدم هست که باعث قضاوت آدمای اطرافشون میشه. من نظر

    بقیه رونمی دونم ولی نظر من اینه که شما فقط مشکل دارید و مشکلتون باید حل بشه مشکلتون هم توهم نیست!!!! قطع به یقین هر چه هستید هر جا هستید و هر که هستید شما یک

    دروغ گویید نه یک متوهم. دروغ به من یا تالار همدردی یا دوستانتون نه. این مسئله اصلا مهم نیست فقط و فقط به خودتون دروغ می گید. همین و بس.

    عموما آدما برای منافع خاصی دروغ میگن اینکه منفعت شما چیه دلیلش مالی نیست فقط روحیه.شما دارید از دروغ منفعت روانی میبرید. بهتره پیدا کنید که چه منفعتی!!! راه دیگه ای برای

    ارضا نیازتون پیدا کنید. به همین راحتی شما یک آدم متمدن خواهید شد. نیازتون رو بشناسید و درست بهش پاسخ بدید. همین!!!!

    ببینید من معتقدم اگه یک آدم بفهمه تو دنیای واقعی چه خبره و دنیای واقعی با ذهن و فکرش متفاوته بسیار سریع تر شروع به تغییر میکنه .تو دنیای واقعی اگه می شناختم شما رو سعی

    می کردم ازتون فاصله بگیرم. حتی منی که بسیار برای آدمای اطرافم ارزش قائم. خیلی زیاد... شک نکنید.

    بگذریم...
    سلام
    وقتی این پست رو خوندم خیلی خوشحال شدم... انگار بالاخره یک نفر فهمید مشکل من کجاست ، فهمید ایرادم چیه..

    برای جواب دادن به سوال شما ، شیوه ی نوینی انتخاب کردم
    من در این پست ، تمام دروغهایی که در تاپیک های قبلی خودم گفتم را شفاف سازی کردم و علت این دروغ گفتنها را نیز بیان کردم...
    اجازه بدید یه نگاهی به تاپیک هایی که از بدو ورودم در همدردی ایجاد کردم بندازیم:
    تاپیک اول: بهتر است کمی جدی باشم
    راستش من هیچ وقت مشکلات روحی و روانی ام رو در فضای واقعی و حقیقی به این راحتی ها نمیگفتم..
    من از سن 12 سالگی تا الآن که 18 سالمه یعنی 6 سال ، پیش 3 تا روانشناس مختلف رفتم. به اولی و دوم مدام دروغ میگفتم... اما سومی فرق کرد... یه جوری سعی کرد خودش رو توی دل من جا کنه... اوائل میخواستم بهش دروغ بگم ولی الآن دیگه بهش دروغ نمیگم... احساس راحتی خوبی باهاش میکنم
    قصه ی این تاپیک از اونجایی شروع شد که مادر من مشکلات روحی و روانی ام را با یک مربی پرورشی که شاید 5 سال از من بزرگتره در میان گذاشت.
    یکی از روزها که من خیلی ناراحت بودم این مربی پرورشی اومد خونه ی ما (بعدها فهمیدم که مادرم بهش SMS داده و گفته علی حالش بده و بیاید باهاش حرف بزنید.) البته من از این کار مادرم خیلی ناراحت شدم.. به بقیه چه ربطی داره که حال من بده و بیان با من حرف بزنن؟
    خلاصه مربی اومد خونه ی ما و تنهایی با من شروع کرد به حرف زدن.. حدود 2 یا 3 ساعت طول کشید..
    سرنوشت این مربی تا حدی شبیه من بود. البته اون خیلی کمتر مورد آزار و اذیت واقع میشد. خودش این عقیده را داشت که چون زیاد میخندیده بچه ها پررو می شدند و گاهی آزارش میدادند
    خلاصه به من هم گفت باید جدی باشم و زیاد نخندم.. چون من معمولا همیشه لبخند میزنم...
    من هم به او گفتم چشم!
    و بعد اومدم توی همدردی و این تاپیک رو زدم و از بقیه نظر خواستم
    هر چند ، من خودم با لبخند زدن زیاد خودم هیچ مشکلی نداشتم و خودم رو همونطوری دوست داشتم... ولی این مربی پرورشی مدام به من تزریق کرد که تو نباید همیشه لبخند بزنی.
    ولی من نتونستم به اون مربی بگم آقای محترم فرمایش شما محترم هست ولی من مثل شما فکر نمیکنم
    هدف من از زدن تاپیک اول این بود که بقیه بهم بگن تو همینطوری که هستی خوبی و هر کی گفته نباید بخندی اشتباه گفته و این جور حرفها
    یک جورهایی میخواستم حرفهای دل خودم را ، عقاید خودم را ، از دهان بقیه بشنونم.
    تا حدی هم به این هدف رسیدم
    این بود داستان تاپیک اول
    تاپیک دوم: از همه کتک میخورم
    ماجرای این تاپیک نیز واقعی بود... اما یک نکته در اون نهفته بود. در این تاپیک من گفتم که کلاس نهمی هستم و در تاپیک قبلی گفتم که من 17 ساله هستم
    علتش این بود که ، با خودم گفتم: "علی خاک بر سرت! یه آدم 17 ساله از بقیه کتک میخوره؟ خاک بر سر بی عرضه ات کنن ، حداقل برو توی اون تاپیک بنویس کلاس نهمی هستی که مردمی که تاپیک رو میخونن با خودشون نگن چه پسر دست و پا چلفتی هست که با 17 سال سن نمیتونه از خودش دفاع کنه..."
    با خودم گفتم:"اونها به سن من کاری ندارند.. اونها میبینند من یک مشکلی دارم و بهم راه حل میدن"
    تاپیک سوم: دقیقا باید چیکار کنم؟
    مسئله این تاپیک نیز واقعی بود... من در ورزشهایی که با توپ هستند استعداد آنچنانی ندارم ولی هیچوقت این مسئله را با خودم قبول نکردم و اون رو نپذیرفتم...
    در واقع من خودم را یک آدم بی عرضه و بی ارزش میبینم. چون من بلد نیستم فوتبال و والیبال بازی کنم درحالیکه بیشتر همسن های من بلد هستند و من به خاطر این موضوع تا حد ممکن از رفتن سر کلاس ورزش به بهانه های مختلف مثل دل درد و بیماری و.... امتناع میکردم.
    تفریح دوست و رفیقهای من اکثرا این هست که یک زمین بگیرند و برن توش فوتبال بازی کنن. به خاطر اینکه من فوتبال بلد نیستم شاید حدود 2 سال بشه که باهاشون نرفتم بیرون و فوتبال بازی کنم..
    اگر به تاپیک مراجعه کنید ، میبینید که من داخلش اینها رو نوشتم:
    من علی هستم 19 ساله. من از لحاظ درسی و ریاضیاتی ، موسیقیایی ،و... بسیار قوی هستم و استعداد خیلی خوبی دارم ، الآنم در یکی از بهترین دانشگاه های کشور درس میخونم
    این تعریف و تمجیدها رو میبینید؟ میدونید به خاطر چی بود؟ به خاطر این بود که به مردم بگم: "درسته من توی ورزش استعدادی ندارم ولی در عوض آدم موفقی هستم و توی موسیقی و درس و هزارتا چیز جورواجور دیگه استعداد دارم"
    میخواستم با این کار جلوگیری کنم. از چی جلوگیری کنم؟ از این که مردم بگن: "خاک بر سرش کنن. یه پسر مگه میشه اینقدر دست و پا چلفتی باشه که استعداد ورزشی کمی داشته باشه؟ چقدر پسر بی عرضه ای هست... معمولا اینجور پچه ها همیشه توی تیم کشی ها آخرین نفر انتخاب میشن و اعتماد به نفس خوبی ندارن.."
    میخواستم مردم اینها رو بهم نگویند...
    تاپیک چهارم: Hiv
    این تاپیک رو برای این زدم که مردم بیان و بهم آرامش بدن.. اصلا Hiv در کار نبود... فقط به خاطر این بود که از مردم دلسوزی و محبت دریافت کنم...
    چون میدیدم وقتی یک نفر بیماره یا سرطان داره مردم میان بهش قوت قلب میدن و براش دلسوزی میکنن.. منم با خودم گفتم بهتره یه تاپیک بزنم و بگم من Hiv گرفتم تا مردم بهم محبت کنند.
    تاپیک پنجم: آزار رساندن به خواهرم
    این تاپیک هم واقعی بود.
    من یک خواهر کوچیک دارم که معمولا همیشه اذیتش میکنم
    علت اش را هم خودم میدونم! علت اش این هست که وقتی میبینم خواهرم خوشحال هست و دوستان زیادی دارد به او حسودی میکنم. چون خودم خیلی کم خوشحال هستم ولی او بیشتر وقتها خوشحال هست... وقتی میبینم خواهرم بچه ی دوم خانواده هست و به خاطر همین پدر و مادرم کمتر در مورد او سخت گیری میکنند به او حسودی میکنم و بهش آزار میرسانم.


    بسیار خوب.
    با این متنی که نوشتم فکر میکنم همه ی شما دوستان عزیز نسبتا من رو واقعا شناختید... و فهمیدید که پشت نقاب مددجو چه چیزی پنهان بوده...
    حالا میخواهم بپرسم با این توصیفاتی که کردم ، شما من را چه جور آدمی میبینید؟
    یک آدم بی اعتماد به نفس و دست و پاچلفتی... درست نمیگویم؟
    ویرایش توسط William : چهارشنبه 15 شهریور 96 در ساعت 22:06

  4. کاربر روبرو از پست مفید William تشکرکرده است .

    فرشته اردیبهشت (چهارشنبه 15 شهریور 96)

  5. #13
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 اردیبهشت 03 [ 14:52]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    90,341
    سطح
    100
    Points: 90,341, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,823

    تشکرشده 6,799 در 2,375 پست

    Rep Power
    0
    Array


    سلام


    ببین ویلیام عزیز ،،،علتی که بهت گفتم از دنیای مجازی فاصله بگیر ( همدردی - شبکه های مجازی و ....) اینکه می خوام کمکت کنم،، به تمرکز برسی ،،،

    اینا برات یه حس وابستگی ای ایجاد می کنه که برات خوب نیست !



    در کنکور باید ذهنت آروم باشه و فقط به هدفت تمرکز کنی ،،،،و انرژِی که می خوای مصرف کنی در این راه باشه ،،،

    ببین همین الان چقدر داری انرژی می ذاری خودت را ثابت کنی،،،

    برا کی ثابت کنی ؟

    به فرض ثابت کردی ،،،باز فردا یه اتفاقی دیگه می یافته و میگی مثلا چرا دوستم بهم بی احترامی کرد ،،،



    مهم اینکه خودمون بدونیم چقدر برا خودمون ارزشمند یم ،،

    مهم اینکه خودمون را دوست داشته باشیم و این محبت خودمون نسبت به خودمون را از دیگران گدایی نکنیم .

    ( روی این جمله ها فکر کن ویلیام )



    اگر می خوای تهران قبول بشی در یک دانشکاه خوب ،، باید زمان و انرژی ات را مدیریت کنی ! و دنبال ثابت کردن خودت به دیگران نباشی،،،

    خودت را به خودت ثابت کن،،،،برای اینکه ارزشمندی ،،حتی اگر دیگران این نظر را نداشته باشند .

    این ر ا با تلاشت در خداشناسی - کار و درس و زندگی به خودت نشان بده



    باید یاد بگیری تصمیم های سخت بگیری ،،،و بهش پایبند بشی ،،،

    تصمیمی که بگی من ارزشمند هستم ،،حتی اگر دیگران نپذیرند .



    یه برنامه ریزی کوتاه مدت - میان مدت - بلند مدت بکن

    یه دفتر بر دار ،،،هر موقع یه حسی بدی داشتی توش بنویس

    یه مدت که بنویسی می فهمی که برا چیزهای الکی ناراحت بودی و دنیا هم اونقدر سخت نیست !


    .........................


    الان دغدغه ی تو باید این باشه : تست های فیزیک مکانیک را زدم یا نه :)

    نه که بری بحث راه بندازی بگی من آدم خوبی هستم یا نه .



    همدردی می یا ی درسته که حرفت را می زنی و آروم میشی
    ولی اگر نظر منو بخوای :

    یه مدت طولانی نیا و به درس و کنکورت برس



    با دوستان خودت هم جرو بحث نکن ،،،خودت را ثابت نکن ،،،،

    اگر کمکی هم می کنی ،،،برای خدا انجام بده و بگو به خاطر خدا این کمک را کردم ،،،،

    این جوری دیگه توقع نداری طرف ازت تشکر کنه یا نه ،،،





    ...............................


    رابطه ی ما با خدا در صورتی خوب میشه که اول با خودمون خوب باشیم ،،،بعدش با دیگران

    وقتی خدا را بهترین دوست خودت بدونی ،،،خود به خود،،، خودت مسیر را پیدا می کنی !


    یا حق .


    ویرایش توسط باغبان : چهارشنبه 15 شهریور 96 در ساعت 22:54

  6. 5 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (چهارشنبه 15 شهریور 96), William (چهارشنبه 15 شهریور 96), دلم شکسته (چهارشنبه 15 شهریور 96), زندگی خوب (پنجشنبه 16 شهریور 96), صبا_2009 (چهارشنبه 15 شهریور 96)

  7. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 اردیبهشت 03 [ 23:31]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,699
    سطح
    100
    Points: 39,699, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,254

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    ممنون. برنامه رو دیدم
    یه سری اصطلاحات خیلی پیچیده میگفتن که فهمش برام سخت بود. در مورد یه چیزی به نام مهار صحبت کردن.. البته من بالاخره نفهمیدم که مهار چیه
    ولی برنامه ی خیلی خوبی بود... ممنون از توصیه ی شما..
    بله درسته مهار ها را از قبل باید بشناسی تا بفهمی
    مهار ها یجور مشکلات روحی روانی هستند که از کودکی در ما شکل گرفتند
    وانواع مختلفی دارند

    مهار بزرگ نباش
    مهار مهم نباش
    مهار فکر نکن
    مهاراز نظر روانی سالم نباش
    مهارموفق نباش
    و....

    حالا خودت باید بررسی کنی ببینی کدوم مهار رو داری که باعث میشه کارهایی کنی که فکر کنی پیش دیگران عزیز نیستی برای دیگران مهم نیستی؟

    شاید مثلا مهار مهم نباش رو هم داری موفق نباش هم همینطور ...
    تو کودکی ات چه رفتاری باهات شده ؟ نادیده ات گرفتند؟ نذاشتن تو جمع حرف بزنی؟ یا مثلا وقتی جکی تعریف میکردی بهت میگفتن چقدر بی مزه ای؟
    همه این ها یجورایی باعث شده تو ذهنیت خوبی درمورد خودت پیدا نکنی و همیشه از راه هایی بری که دیگران تورو به حساب نیارن ...

    همه این ها حل میشه ولی باید پیگیر باشی ....

    مثلا خود من تا دوران دبیرستان یه ادم کمرو بودم و حتی نمیتونستم حرفامو به زبون بیارم اعتماد به نفسم کم بود این طوری بزرگ شده بودم به خاطر رفتار خواهر های بزرگ تر از خودم
    همیشه من رو سرکوب میکردن و اعتماد به نفسم کم میشد ...

    ولی بعدا به اوضاع واقف شدم ضعف هام رو شناختم کودکی ام رو بررسی کردم و اثراتشون رو از خودم دور کردم و نذاشتم اشتباهات اون ها من رو ناراحت کنه ...همه چی با شناخت حل میشه

    الان برعکس می تونم قاطع باشم حرف هام رو همه جا بزنم و کلی هم اعتماد به نفس دارم و برای خودم و دیگران دوست داشتنی ام
    اما اون موقع چی نه از چهره ام خوش میومد و نه فکر میکردم دیگران از من خوششون میاد یکی از من تعریف میکرد تعجب میکردم :) این ها فقط طرز فکر خودم بود
    هرچند اگر شدید تر میشد واقعا میتونستم این حس رو به دیگران القا کنم که دوستم نداشته باشن ولی اون طور نشد.

    الان عکسام رو میبینم قشنگ معلومه چه حسی به خودم داشتم با یجور قیافه مظلومانه و قربانی :)


    البته یه موردی هم هست که شدیدا باعث عزیز شدن میشه همزمان که داری روی خودت و ضعف هات کار میکنی سعی کن معنویتت هم رشد بدی از این عالم مادی بالاتر بری و با خدا رفیق شی اون موقع ضعف ها با زحمت خیلی کمتری رفع و رجوع میشن ...

    سعی کن بخوایی پیش خدا عزیز شی به حرف هاش گوش بده به معیارها و خط و مشی هایی که بهمون داده توجه کن و به کار بگیر ببین اون موقع کم کم همه چی میاد سرجای خودش

    مثلا خدا گفته دروغ نگو
    از هیشکی نترس به جز من
    برای تایید شدن از طرف دیگران نگران نباش به جز من
    هیچ وقت ناامید نشو
    برای خودت ارزش قایل شو و خودت رو سخیف و ذلیل نکن
    جایگاه خودت رو بشناس ببین که من چه عزتی به تو داده ام و اون رو شکوفا کن .. تو هم ظرفیت شیطان شدن رو داری و هم طرفیت انسان کامل شدن پس انتخاب کن

    یعنی سعی کن مباحث روانشناسی و معنوی رو در هم بیامیزی و چنان رنگ و بویی به خودت و روحت بدی که نه تنها خودت که دیگران هم به وجد بیان.


    پس پسرخوب برای عزیز شدن به خودت فشار نیار خودت رو رها کن ...خفه نکن خودت رو بذار رشد کنی راه رو باز بذار

    ببین همینجا کلی ویژگی مثبت من ازت میبینم یکی پیگیری مشکلاتت (رفتی اون برنامه رو دیدی تاپیکت رو دنبال کردی)
    قلم خوبی داری
    به اشتباهاتت اعتراف کردی و...

    پس مثبت ها رو هم ببین
    ویرایش توسط فرشته اردیبهشت : چهارشنبه 15 شهریور 96 در ساعت 22:54

  8. 5 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    William (چهارشنبه 15 شهریور 96), باغبان (پنجشنبه 16 شهریور 96), دلم شکسته (چهارشنبه 15 شهریور 96), زندگی خوب (پنجشنبه 16 شهریور 96), صبا_2009 (چهارشنبه 15 شهریور 96)

  9. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 دی 98 [ 01:15]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    194
    امتیاز
    6,016
    سطح
    50
    Points: 6,016, Level: 50
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    369

    تشکرشده 353 در 152 پست

    Rep Power
    44
    Array


    بسیار خوب.
    با این متنی که نوشتم فکر میکنم همه ی شما دوستان عزیز نسبتا من رو واقعا شناختید... و فهمیدید که پشت نقاب مددجو چه چیزی پنهان بوده...
    حالا میخواهم بپرسم با این توصیفاتی که کردم ، شما من را چه جور آدمی میبینید؟
    یک آدم بی اعتماد به نفس و دست و پاچلفتی... درست نمیگویم؟
    سلام دوباره.

    من توضیحاتی که نوشتی رو خوندم و خیلی تحسینت می کنم مرسی که این همه خوبی

    جناب آقای ویلیام عزیز، دوست خوب من، من از دروغ متنفرم!!!! خیلی بدم میاد از آدم دروغ گو!!! ولی اصلا در مورد شما فکر بد نکردم با اینکه دروغ گفته بودی. خیلی نامردی هست که

    منو آدم حساب نکنی این که فکر کنی نظر من در مورد شما اینه که دست و پا چلفتی هستی!!!! همین طور کل بچه های تالار . ما با هم دوستیم. برای ما فرقی نداره کی هستی مهم اینه که شما هم یک آدمی حالا با هر مشکلی.
    خیلی عرضه میخواد کمک خواستن از دیگران. آفرین به این همه عرضه و توانایی.. اما یادتون باشه آدم از هر کسی کمک نمی خواد. .

    من تو پست اول و دومم خواستم بهتون بگم که همیشه حواستون به روابط اجتماعی باشه. سعی کنید درست رفتار کنید که متهم نشید به بد بودن.

    هیچ دلیلی برای عصبانیت یا بد جلوده دادن خودتون وجود نداره. همین که آدم خودش باشه کافی و خوبه.
    اما در مورد حرف آقای باغبان مبنی بر اینکه این همه فکرت رو صرف ثابت کردن به دیگران نکن خیلی حرف درستیه. حتما سعی کنید گوش بدید.

    حسودی خواهر و برادر بسیار بسیار طبیعیه. شما از این موضوع درد می کشی و فکر میکنی داری کار بد میکنی اما این طور نیست. کارایی رو که شما انجام می دی رو فروید بیشتر از

    40 سال پیش تفسیر کرده!!! مرحله به مرحله!!!! این مشکل راه حل داره.

    همون طور که برای حل سایر مشکلاتتون راه حل اشتباه دروغ گفتن رو انتخاب کردید برای حل یک سری مشکلات دیگه تون راه حل کتک زدن خواهرتون رو انتخاب کردید!!!! انتخاب درستی

    نیست. این راه حل هم مثل دروغ گفتن فقط باعث صدمه دیدن روحی و روانی خودتون میشه. لطفا تجدید نظر کنید و با راه حلی دیگه به دنبال رفع نیازهاتون برید.

    علت اینکه خواهرتون رو میزنید اسمش حسودی نیست. برادر من هم همیشه من رو کتک میزد اما من عاشق برادرم بودم. الان هم هستم

    مطمئن هستم که خواهرتون ته دلش به داشتن برادری مثل شما افتخار می کنه.

    بابت تایپیک Hiv باید بگم که من وقتی اون تایپیک رو خوندم فکر نکردم شما بدی یا دروغ گو فقط فکر کردم که شما مشکلات خودتون رو که واقعا ازش رنج می برید ، کوچیک حساب می کنید.

    در واقع فکر میکنید خیلی مشکلاتتون مسخره و نا چیزه و باید از داشتنشون خجالت بکشید

    سعی کنید این رو درک کنید مشکلات بقیه هم که کمک میخوان در همین سطحه!!! کوچیک و ناچیز اما بسیار تاثیر گذار. فقط شرایط فرق داره . مثلا شما میگی من دست و پا چلفتی هستم

    باور میکنید ایدز بگیرید بهتر از این تفکره؟ !!!! این که یه آدم در مورد خودش این طور فکر کنه صد تا بدتر از سرطان و حتی مردنه!!!

    یه مسئله ی دیگه ای که باید بگم اینه که : همه ی آدم ها فقط تو چند تا موضوع استعداد دارن و تو بقیه کاملا بی استعدادن!!!! پس شما یک پسر طبیعی هستید و چیزی از کسی کم

    ندارید. مثلا ادیسون مخترع برق فکر میکنید ورزش بلد بود!!!!! میدونید ادیسون چه خدمتی به جهان کرده!!!!!

    مثال فوتبالی زدید شاید بهتر باشه یه سری به زندگینامه مسی بهترین بازیکن فوتبال جهان بزنید. می دونید وقتی بچه بود اون رو تو بازی اصلا راه هم نمی دادن!!!

    یا مهران مدیری و مهران غفوریان خودمون می دونستید پنجم ابتدایی رفوزه شده بودن. مهران مدیری تو ورزش نمراتش چند بوده به نظرتون؟؟؟؟ الان سلطان طنز ایرانه کسی که فوتبال بلد

    نیست.

    خب شما هم تو بازی با توپ ضعیفید مهم هست و خیلی خوب میشد اگه بلد بودید ولی خب بلد نیستید خب چیه مگه؟ منم بلد نیستم!!! عوضش استعداد های دیگه ای دارید مثل من.

    در ضمن جناب آقای ویلیام. کاری که شما انجام دادید در چند تایپیک گذشته بهش میگن تجرید. شما خیلی هم با عرضه و باهوشید. این هم یک نشونه عملی.

    برای بقیه حرفاتو میام می نویسم. حرف زیاد گفتید و من هم حرف زیاد دارم.

  10. 2 کاربر از پست مفید زندگی خوب تشکرکرده اند .

    William (پنجشنبه 16 شهریور 96), باغبان (پنجشنبه 16 شهریور 96)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.