تشکرشده 159 در 63 پست
تشکرشده 58 در 44 پست
عزیزم همسر منم تحت تاثیر موادش خیلی بد دهن و بد شده بود ولی اجازه نمیدادم بهشون حتی تو بگه توروش میایستادم.بعدشم میگقتم تو میخوای قطع رابطه کنی بخودت مربوطه من رفت و امدم رو دارم و قیدشون رو نمیزنم.نمیدونم شاید کار من اشتباه بود .اما از این بابت خوشحالم که هیچوقت نذاشتم توهین کنه و رابطمو با خانوادمحفظ کردم ....
nasimmng (چهارشنبه 08 شهریور 96)
تشکرشده 14 در 12 پست
روناک محمدی عزیز... درود...
یادمه اوایل که خانه پدری برگشتم به یک مشاور کار کشته که مرد بودند و سنی ازشون گدشته بوددمراجعه کردم ایشون در جواب گفتن رسانه های ملی و دادگاهها رو به دلیل آمار بالای طلاق فاکتوربگیریم که ترغیب به بازگشت به زندگی با هرشرایطی میکنند واقعیت اینه که من به شاگردام میگم دونفر رو تشویق به بازگشت به زندگی نکنند،یکی که همسر معتاد داره و دیگری کسی که همسرش ادم بددل و شکاکی هستش،برای این دو نسخه ای جز جدایی نیست،اون موقع به واسطه تازه بودن شرایطم و سختگیری های خانواده و بالاخره محبتی که بین من و همسرم تازگی داشت پذیرش چنین چیزی برام سخت بود ودلم نمیخواست قبول کنم،یکبار بعد اولین قهر که برگشتم شوهرم برگشت گفت تا حالا هرچی گفتم دروغ بوده و الکی یه چیزی گفتم دست از سرم برداری بنا به اعتیاد!!ولی از این به بعد همون آدمی میشم که تو میخواستی ولی افسوس و صد افسوس که این راه به ناکجاباد رفت و من به قول یکی از دوستان همدردی تمام بانک عاطفیمو براش خرج کردم و بازهم سر همان خانه درجازدن بودیم و از یکجایی بریدم و این بردین دلزدگی و افسردگی آورد،شما مواظب باش که مثل من نباشین و زودتر خودتونو از این دور باطل بکشید بیرون.
nasimmng (چهارشنبه 08 شهریور 96)
تشکرشده 159 در 63 پست
تشکرشده 159 در 63 پست
تشکرشده 14 در 12 پست
من شهر کوچک از استانهای غربی زندگی میکنم نمیدونم شما کجا زندگی میکنین.ولی اسم مشاورم فایق یوسفی بود اکر لازم میدونین شمارشونو براتون پیدا خواهم کرد.
nasimmng (چهارشنبه 08 شهریور 96)
تشکرشده 58 در 44 پست
سلام ممنونم از راهنماییهاتون و اینکه تجربتون رو در اختیارم گذاشتید.درست یمگید.امروز مشاوره کنگره۶۰که میرفتم اونجا بهم زنگ زد و بهمگفت فرصت اخر رو بهش بده نمیگم برگرد اما بش زمان بده و خونخ پدریت بمون و طلاقت رو عقب بنداز و همزمان که منزل پدرت هستی بهش زمان بده و.....در ضمن امروز پاکی همسرم رو بهش دادن و اهمسرمم عکساشو واسم فرستاد براش جشن گرفتن که رها شده از اعتیاد...ولی واقعا دیگه نمیتونم ریسک کنم و باور کنم.میترسم.از همه چی میترسم از اینکه جدا بشم و پشیمون بشم یا از اینکه برگردم و فرصت بدم و پشیمون بشم بازم....پس نگو اینا هم فقط میخوان آمار طلاق رو بیارن پایین.به زمان نیاز دارم دیگه از بس اینو اون هر کسی یه حرف بهم میزنه گیج شدم انگار قدرت تصمیم گیری ازم گرفته شد
تشکرشده 58 در 44 پست
واقعا ناراحت شدم امیدوارم ردزی برسه زندگیتون روبراه بشه یا به هر طریقی به ارامش برسید.سوالم اینه که همسرتون چه روند درمانی برای اعتیادشون طی میکنه؟تحت نظر مشاور و جای خاصی هست؟بعد اینم بگم که ما هنوز کارمون به دادگاه نکشیده من تحت نظر کنگره ۶۰بودم.و همسرم الان بعد ۱سال و نیم به رهایی رسیده.واسه همین میپرسم.من دو دل شدم با صحبتهای همون شخصی که همسر خودشونم معتاد بوده و الان ۵ساله پاکه و خوب شده و خیلی راضیه.نمیدونم تردید دارم ریسک بزرگیه .اگر اطلاعات بیشتری در اختیارم بزارید و کمکمکنید ممنونتون میشم....دوست دارم کسی که این شرایط رو گذرونده بهم کمک کنه.اینم بگم هر شخصی که وارد کنگره شده درمان شده و کاملا خوب شده فقط زمان هاشون فرق میکرده یکی بعد ۳سال یکی بعد ۲سال اومدن و رفتن هر شخص یطور ولی در نهایت خوب شدن بعد اونجا جهان بیتی و دیدشون رو کلا به زندگی تغییر میدن و یادشون میدن که ز فرصت های رفته نهایت استفاده رو کنن ....سایتش هم هست میتونید مراحعه کنید شاید بدردتون خورد سرچ کنید کنگره ۶۰میاد بالا شمارشمونم هست ...براتون ارزوی موفقیت میکنم گفتم شاید این حرفای منم بدردتون خورد
zhilaebrahimi(پنجشنبه 09 شهریور 96)
تشکرشده 14 در 12 پست
روناک جان ...درود...
همسر من میگفت وقتی میری کمپ ترک اعتیاد ،بسته به اراده و انگیزه که داری میشه ترک کرد ولی وقتی پاک میشی حتی حتی اگر 20 سال هم ترک کرده باشی بازهم ازت میپرسن چند وقته پاکی این یعنی شخصی که ترک کرده هر لحظه در معرض بازگشت به شرایط قبلی هست و امکان آلوده شدنش نسبت به مردم عادی خیلی زیاده،همسرمن مشکلات دیگه ای غیر از اعتیاد هم داشتم شاید برای همین بود نتونستم دوام بیارم،ولی اگر شما واقعا توان همیشه مراقبت کردن و نگران بودنو دارین یکبار دیگر هم این فرصتو حداقل به احساس خودتون بدین چون معلومه از لحاظ احساسی هنوزمثبت به همسرتون نگاه میکنید.
ویرایش توسط zhilaebrahimi : پنجشنبه 09 شهریور 96 در ساعت 12:14
تشکرشده 58 در 44 پست
سلام.ممنون که راهنماییم میکنید و راه رو جلوی پام میزارید.تصمیم گرفتم کارم رو پیش ببرم و به خدا توکل کنم.و از این سایت هم کمک و همفکری بگیرم.بله سخته چون آدم همیشه استرس اینو داره که نکنه برگرده.همسر منم خوبیایی داره.ولی من میترسم چون نمیخوام با احساسم تصمیم بگیرم میخوام اینبار عاقلانه برم جلو ولی واقعا دوراهیه سختیه.از طرفی اصخاصی رو تو کنگره رو میبینم که خیلیییی اوضاعشون بدتر همسر من بوده و سالهاست درمان شدن مثلا کسی هست که ۱۱ساله پاکه و هنوز کنکره میاد و آموزش میگیره.دیگه انگار قدرت تصمیم گیری ندارم.طلاق رو دوست ندارم و مخصوصا مدرمم نمیپسندتش ولی من نجات خودم و جوونیم و آیندم خیلیییی برام باارزشتره باخودم میگم انتخاب اشتباه کردم با احساسم رفتم حلو الانم باید تاوانش رو بدم.درسته تهه قلبم دوسش دارم اما نمیخوام احساسم بهم غلبه کنه دلم میخواد بهترین تصمیم رو بگیرم.من راهم رو واسه حدایی ادامه میدم مطمئنم وقتی به خدا توکل کردم خودش راه رو نشونم میده و بهترین هارو برام رقم میزنه چون همیشه تو بدتررررین شرایط دستمو گرفته که فکرشم نمیکردم یا دست طرفمو واسم رو کرده .شما هم دعام کنید لطفا.نمیخوام اشتباه کنم .این روزها همش کابوس میبینم و بهم ریختم ....فکرم خیلی مشغوله.از طرفی پدرم که میگه زندگی رو باید ساخت هر کسی مشکلاتی داره مشکل تو هم اعتیاد همسرت بود خودتم انتخابش کردی باید پای خوب و بد زندگیت بایستی ولی بازم میگن تصمیم با توئه و به نظرت احترام میزاریم....
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)