به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 خرداد 96 [ 09:08]
    تاریخ عضویت
    1396-3-20
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    66
    سطح
    1
    Points: 66, Level: 1
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بعد از یک سال جدا شدیم



    سلام


    یکم زیاده داستانم ولی خوشحال میشم تا اخر بخونید و جواب بدید پیشاپیش هم ممنون


    رابطه ای که من شروع کرده بودم از خیلی جهات عقلانی نبود، آغاز رابطه ما دقیقا همزمان بود با جدا شدن دختر خانوم از دوست پسر قبلیش اوایل یه جورایی نقش تیمار داشتم بعد مدتی از طرف دوست پسر سابقش تهدید شدم که باید ازش جدا شم وگرنه چیزایی که ازش داره رو پخش میکنه این ماجراها بخیر گذاشت و دوست پسر سابقش بخاطر تحصیل از ایران رفت ولی خب ضربه بدی خورده بودم، بعدا فهمیدم دوست پسر قبلیش اولین دوست پسرش نبود و من ۳مین یا ۴مین رابطه اش بودم. اوایل میگفت توبه کردم و واقعا عاشقمو میخام ازدواج کنیم،‌ و این جور حرفا، به این حرفش اعتماد کردم و خودش گفت که منتظر باشه برام اشتباهاتش رو جبران کنه ولی هر چقدر که جلوتر رفت همه چی بدتر میشد دعوا ها بیشتر میشد از کارامون عقب میفتادیم بعد یه مدت فهمیدم که حتی از نظر اعتقادی هم یه جورایی بمن دروغ گفته بود و خیلی مثل هم نبودیم من برام چیزای اولیه دین مهم بود ولی اون خیلی توجهی نداشت و مثلا دست دادن به پسرای غریبه. یک بار هم از دور دیدم یه پسری میخاد دست به صورتش بزنه اون موقع واقعا میخواستم رابطرو تموم کنم ولی التماس کرد که من اجازه ندادم قبلا اینجوری بودم الان دیگه بخاطرت اینکارارو نمیکنم
    اصولا دوستایی هم که داشت ادمای خیلی درستی نبودن،‌یعنی با پسرایی که کافه یا جایی میرفت اصولا تو دانشکده ما معروف بودن به کسایی که هر هفته با یه دخترن


    دوباره بعد یه مدت دیگه فهمیدم حتی از نظر خانوادگی هم بهم نمیخوریم،‌ پدرش خیانت کرده بود به مادرش و رابطه اونها بین طلاق و اشتی بود و این مشکل سال ها بود تو خونشون وجود داشت و حتی خواهرش تو سن پایین دچار یه دوستی اشتباه شده بود و کارشون به دادگاه رسیده بود و خانواده من خانواده دختر براشون خیلی مهمه البته تا حدی حق میدادم که این تعدد رابطه بخاطر مشکلات خانوادگیش بوده تا از اون فضا جدا بشه. حتی این اواخر یک بار بخاطر مشکلات خانوادگیش میخاست از خونه فرار کنه و یک بارم تو مسافرتی که رفته بودن از ماشین خودشو پرت کرده بود بیرون. شاید بهتر بود همون اوایل رابطرو تموم میکردم ولی خب هرچقدر جلوتر رفت وابستگی ها بیشتر شد و حتی هروقت دعوا شدید میشد یا میخواست به جدایی بکشه تهدید میکرد خودشو بکشه . من تو این مدت خیلی روزا بوده که بخاطر خانوادش حالش بد بوده و من همیشه پشتش بودمو بدخلقی هاشو پیش من میکرد و تحمل میکردم هرچی میخاد راحت بگه


    تا اینکه این اواخر یه بار منو تهدید به خودکشی کرد و فرداش که معذرت خواهیو اینها کرد من بهش گفتم دیگه نمیخام این رابطرو داشته باشم همش یا تهدید میشم یا از کارهام میفتم و بخاطر اینکه اون گذشترو هم جبران نکردی نمیتونم باهات باشم یکی دوهفته گذشت ولی مجددا ازش خواستم که رابطمون رو درست کنیم بعد کلی دست رد زدن قبول کرد ولی کلا عوض شده بود سر هرچیز کوچیکی میخواست جدا شه گفت باید تا یکی دوماه دیگه بیای خواستگاری و برام خرج کنی، من یکم از نظر مالی این مدت تحت فشار بودم و خب خانوادمم راضی نبودن که تو این شرایط خواستگاری کسی برم بهش گفتم تا دو سه ماه صبر کن شرایط درست میشه ولی قبول نکرد هروقتم دعوایی چیزی میشد میگفت این خرج کردنو صرفا میگفتم ببینم برام ارزش میزاری یا نه واقعا اینو نمیخاستم ولی بعدا دوباره این درخواست هاش رو تکرار میکرد و سر یه مساله خیلی چرتی جدا شد ازم که چرا فلان روز با من نیومدی بیرون تنها رفتم منم گفتم خب کار داشتم همیشه که نمیشه، بهش گفتم وقتی اینهمه داریم بهم لطمه میزنیم دیگه جدا بشیم بیشتر وقتمون رو سر کار یا درس بزاریم تا شرایط بهتر شه و از اینکه اسیب بزنیم به دور باشیم تا بعدا تصمیم بگیریم و تصمیم رسمی،‌قبول کرد ولی تقریبا دو سه روز بعدش بهم یه عکسی کنار یه پسر دیگه فرستاد و گفت من به این اقا مدتیه علاقه مند شدم و با هم بیرون میریم و خواستگارمم هست و چون از تو زودتر قدم برداشته من قبول میکنم


    وقتی اینو فهمیدم واقعا نابود شدم با مادرش صحبت کردم و این قضیه رو گفتم، گفتش که من میدونستم جدا شدید و خب یه ادم دیگه ای رو بهش معرفی کردم، من باور نکردم که تو چند روز بخان تا این حد اشنا شن که عکس یادگاری بندازن،‌نکته قابل تاملش اینجا بود که مادر ایشون هم مشاوره خانوادست و تعجب من از اینجا بود که چجور وقتی دخترشون یه سال تو رابطه عاطفی بوده و هنوز یه هفته هم نگذشته راضی شده با کس دیگه باشه و خودش دست به کار شده، مادرش هم کل رابطه هاش رو میدونست و از اول ورود به دانشگاهش تماما تو رابطه بوده وماهی نبوده که تنها باشه و شروع رابطه هاش تقریبا همزمان بوده با تموم شدن رابطه قبلیش حتی اوایل رابطه ما که هنوز خانوادش نمیدونستن براش یکی دونفر رو پیدا کرده بود و جلسه اشنایی هم باهاشون گذاشته بود.


    این موضوع گذشت تا یه هفته بعدش که بخاطر مسایل کاری باهم مجبور بودیم صحبت کنیم ناخوداگاه سر صحبت رو از اینکه از دستش ناراحتمو اینا گفتم و بهش گفتم اینکاری که کردی انسانی نبودو اینا(و یه مقدار هرچی که منو اروم میکرد بهش میگفتم تا بفهمه چی سرم اومده)، بهم گفت اشتباه میکنی هنوز بهت فکر میکنم هنوز عکسات رو دارم حتی نشونم داد منم خب حسی که بهش داشتم پر رنگ تر شد و واقعا هم هنوز دوسش داشتم ازش معذرت خواهی کردم ولی باز دست رد زد گفت منو زود قضاوت کردی تهمت زدی اینکارو نباید میکردی و گفت دیگه هیچ حسی بهت ندارم


    خب تا اینجا فقط جنبه های بد ماجرا رو گفتم،‌از اونور خب ما هم تو کار هم تو درس مکمل خوبی بودیم و خب تو یکی از دانشگاه های معروف تهران درس میخوندیم وحتی این پتانسیل رو داشتیم که از ایران بتونیم با هم بریم. حتی هنرهای دیگه ای هم داشت اشپزی نقاشی و... اینکه حس میکردم جنبه های خوبیم داره منو دلگرم میکرد وخب ادم مهربونیم بود به حد خوبی کادو میگرفت و به فکر بود و خاطره مینوشت عکسامون رو نگه میداشت و اینکارارو خوب انجام میداد


    سوال من اینه چجور باید این رابطرو فراموش کنم تا زیاد به روحیم فشار نیاد
    - اینکه از هیچ نظر شبیه هم نبودیم اینکه تو مشکلات هیچوقت پشتم نبوده اینکه هر وقت مشکلی پیش میومده جا خالی میکرد هیچوقت نتونستم دردودل کنم باهاش هیچوقت بخاطر من تویه دعوا ها کوتاه نیومد یا اینکه صبور باشه و بچسبه به کارو درسش
    - ولی از اونور تو رابطه های عاطفی خوب بود، کادو میخرید حتی بعضی وقتا اون مهمون میکرد تو بیرون کارایی میکرد که فکر کردن بهش حس میکنه واقعا اولین عشقش بودم
    یعنی واقعا سر دوراهی موندم از نظر عقلی که به کلی اشتباه ولی ظاهرو باطن کاراش هم با هم ۱۸۰ درجه متفاوت بوده
    ممنون میشم نظر یا پیشنهادتون رو بدید یا حتی اگه مشاوره خوبی میشناسید ادرس بدید

  2. 2 کاربر از پست مفید enaro تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 25 خرداد 96), شیدا. (دوشنبه 22 خرداد 96)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 07:44]
    تاریخ عضویت
    1396-1-24
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    681
    سطح
    13
    Points: 681, Level: 13
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 71 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    هر چه که در جستن آنی، آنی!
    همه ی اینها بخاطر اشتباهات خودت هست. دنبال دختری نرفتی نرمال باشه و اگر بخوای اینجوری ادامه بدی هیچوقت زندگی مشترک و طعم عشق رو نخواهی چشید.
    برو دنبال خانواده های سالم و دختران سنگین و اخلاقمند.
    اشتباهت رو بپذیر. معیارت رو تغییر بده. با عقل جلو برو.
    شاید یک دختر خیلی خوشگل نباشه و با همه ی پسرا نپره. بقول بعضیا رابطه ی اجتماعیش بالا نباشه.شاید آهسته بیاد و بره، شاید وضع مالیش متوسط یا پایین تر باشه. شاید اندامش مثل استارهای غیر اخلاقی نباشه. شاید دانشجو نباشه ولی آدم باشه و زندگی کردن و عاشق شدن و عاشق موندن رو خوب بلد باشه.

  4. 4 کاربر از پست مفید *nastaran تشکرکرده اند .

    enaro (شنبه 20 خرداد 96), khaleghezey (پنجشنبه 25 خرداد 96), saied66 (شنبه 20 خرداد 96), شیدا. (دوشنبه 22 خرداد 96)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 مرداد 96 [ 11:50]
    تاریخ عضویت
    1396-3-13
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    398
    سطح
    7
    Points: 398, Level: 7
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 29 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. دوست عزیز، تکیه کردن به همچین دخترایی مثل تکیه به دیوار در حال خراب شدن میمونه. یه روزی رو سرت آوار میشه بالاخره.
    دخترایی که این جور جذابیت دارن و احساسی هستن اگر حیا و ریشه و اعتقاد درستی نداشته باشن (مثل این خانوم که نه خانواده خوبی داره نه سابقه درستی) به قول پیامبر مثل سبزی مزبله هستن.
    احساساتی شدن فقط باعث میشه کورکورانه جلو بری.بی منطق. الان اگر بشینی چندتا معیار درست دربیاری میبینی این خانم اصلا ارزش فکر کردن نداره. دختری که با چندتا پسر عکس داره میتونه مادر خوبی برای بچه‌هات باشه؟؟؟
    حقیقتش اینه که اون دختر شمارو هم میذاره تو آب نمک. بازی بازی میکنه باهات.
    همه چیز یه زن که جذابیت و ظاهر نیست. خانواده، حیا، نجابت، سابقه خوب، وفاداری، سازگاری. شما به این چیزا میتونی در بلند مدت تکیه کنی نه جذابیتهای دخترونه.
    منطقی باش. زن بگیر برای یه عمر. مادر انتخاب کن برای بچه هات. صرفا نمیشه به دوتا ناز و عشوه و شوخی و گرمی یه دختر اتکا کنی برا یه عمر.
    ** خیلی دقت کن، زندگی با آدمایی که تجربه و خاطره دارن از یه/چند نفر دیگه، خیلی ریسکش بالاست. در حدی که اگر عاقلانه فکر کنی اصلا سمتشون نمیری.
    ** تو ازدواج هم دل سوزی و برعهده گرفتن نقش یه منجی یا التیام بخش کاملا اشتباهه.
    ** یادتم باشه، عشق رو با آدمای دیگه ای هم میشه بهتر و پاک‌تر تجربه کرد.
    نهایت اینکه ادامه این رابطه، یعنی حروم کردن احساست حروم کردن وقتت و از دست دادن آرامش و عزت نفست. ببخشید یعنی فرو رفتن بیشتر در باتلاق.
    اینم مشاوره: خانم دکتر رحماندوست، شاورنا.

  6. 2 کاربر از پست مفید saied66 تشکرکرده اند .

    enaro (شنبه 20 خرداد 96), ستاره زیبا (پنجشنبه 25 خرداد 96)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 خرداد 96 [ 09:08]
    تاریخ عضویت
    1396-3-20
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    66
    سطح
    1
    Points: 66, Level: 1
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی ممنونم که نظراتتون رو دادید

    درسته قبول دارم اشتباه کردم و کلا عقلانی پیش نرفتم و حتی تقریبا ۹۰ درصد معیار های من رو نداشتن و از اینکه این رابطه تموم شده خوشحالم

    مشکل بعدی من اینه که چون تقریبا همکار هم هستیم مجبورم در زمینه کاری کموبیش باهاش در ارتباط باشم و این مساله یکم منو اذیت میکنه نه از بابت بودنش از اینکه شاید بعضی وقت ها منو یاد اشتباهی که کردم بندازه

  8. 2 کاربر از پست مفید enaro تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 25 خرداد 96), شیدا. (دوشنبه 22 خرداد 96)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 مرداد 96 [ 11:50]
    تاریخ عضویت
    1396-3-13
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    398
    سطح
    7
    Points: 398, Level: 7
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 29 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. خیلی خوبه که خودت آگاهیت اینقدر بالاست که متوجه هستی.
    به نظر من اگر بتونی کارت رو عوض کنی بهتر ولی در هر صورت باید اینقدر قوی، با عزت نفس و با اعتماد باشی که در هیچ شرایطی یه همچین دخترایی به چشت نیان. یعنی اول قدر خودت رو بدون بعد میبینی اینجور مواردی مفت هم گرون هستن.
    اشتباه هم نمیشه گفت، میفهمم شاید حس سرخوردگی داشته باشی، بذار رو حساب هزینه کسب یه تجربه. بعضی وقتا باید یه چیزایی رو هرچند سخت، تجربه کرد تا در موقعیتهای بعدی آگاهانه و موفق رفتار کرد. شاید کار خداست تا قدر همسر آیندت رو کامل بدونی . موقف باشی

  10. 3 کاربر از پست مفید saied66 تشکرکرده اند .

    enaro (پنجشنبه 25 خرداد 96), khaleghezey (پنجشنبه 25 خرداد 96), شیدا. (دوشنبه 22 خرداد 96)

  11. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    کار خوبی کردی جدا شدی. آدم با این همه مشکلات، اول باید درمان بشه بعد وارد رابطه بشه یا ازدواج کنه.
    مادرشون هم که مشاور هست ... خدا خیرش بده ... این دیگه چه مدل مشاوریه و کجا درس خونده؟

    به هر حال قوی باش و روی تصمیمت بمون.
    همکار بودنتون هم اگه باعث نمی شه دوباره به سمتش بری، زیاد مهم نیست. کم کم برات حل می شه ... ولی اگه بتونی کارت را جدا کنی بهتره.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  12. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    enaro (پنجشنبه 25 خرداد 96), khaleghezey (پنجشنبه 25 خرداد 96), نیلوفر:-) (پنجشنبه 25 خرداد 96), حیاط خلوت (شنبه 27 خرداد 96)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    56
    Array
    با سلام و احترام

    اونطور که از نوشته هاتون معلومه شما براتون اهمیت داره پاک دامنی و عفت خانم.پس درست ترین کار تموم کردن رابطس.چون اگه با ایشون ازدواج کنید به احتمال زیاد تا یه مشکلی بینتون پیش بیاد ایشون تنهایشو پر می کنه با یه نفر دیگه یا تهدیدت می کنه به این کار.و در اون صورت شما یا باید به خاطر غیرت مردونت جدا شی یا اینکه قید غیرتت رو بزنی و باهاش زندگی کنی.

    امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود: «لَعَنَ اللّهُ مَنْ لایغارُ ؛ خدا لعنت کند کسى را که غیرت ندارد»
    پس چرا هنوز که ازدواج نکردی قیدشو نزنی.مطمئنا مدتی به خاطر این وابستگی اذیت می شی ولی یک مدت تحمل کن تا یه عمر ضرر نبینی.

    اگه شرایط عوض کردن کارت رو داری که کارت رو تغییر بده. ولی اگه نداری همونجا بمون و راهکار بسیار جالبی است که با یک تمرین بدست میاری و اونم ترک نگاه کردن به نامحرم است.

    با یکم تمرین می تونی این کارو بکنی و اصلا بهش نگاه نکنی و خودتو ازش دور کنی تا یه وقت وسوسه نشی.

    در مقابل رفت و آمدت رو با دوستان خوبت بیشتر کن و باهاشون بیرون برو تفریح ورزش و خودتو سرگرم کن تا بتونی این وابستگی رو فراموش کنی.

    سوره ی نور رو با معنی بخونید.

    امام صادق (ع) نیز در این باره می فرماید: «نگاه به نامحرم، تیری از تیرهای مسموم شیطان است و چه بسا یک نگاهی که حسرتی طولانی بر جای گذارد».

    و هم چنین آن حضرت فرمودند:«نگاه پیاپی [به نامحرم]، بذر شهوت را در دل می افشاند و همین امر برای هلاکت بیننده اش کافی است».

    به نظر من از شرایط مهم برای ادواج با یک دخترخانم عفت و پاکدامنیش است.البته برای پسران هم این شرط صدق می کنه.چون برای یک دختر خانم نجیب که اهل هیچ چیزی نیست خیلی سخته که با یه پسری ازدواج کنه بهش خیانت کنه.
    همین شب های قدر فرصت خوبی است برای تغییر

    براتون دعا می کنم تا خدا کمکت کنه از این رابطه رها بشی
    ویرایش توسط *مونا* : پنجشنبه 25 خرداد 96 در ساعت 09:12

  14. 4 کاربر از پست مفید *مونا* تشکرکرده اند .

    enaro (پنجشنبه 25 خرداد 96), khaleghezey (پنجشنبه 25 خرداد 96), نیلوفر:-) (پنجشنبه 25 خرداد 96), ستاره زیبا (پنجشنبه 25 خرداد 96)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 خرداد 96 [ 09:08]
    تاریخ عضویت
    1396-3-20
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    66
    سطح
    1
    Points: 66, Level: 1
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی ممنون دوستان،‌ حرفاتون باعث دلگرمی بود

  16. 2 کاربر از پست مفید enaro تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 25 خرداد 96), شیدا. (پنجشنبه 25 خرداد 96)

  17. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    ایشون فقط یه همکار خوب هستند همین و بس.
    تا جایی که میشه سعی کن برخورد کاری نباشه اگرم مجبور بودی رسمی باشه.
    تفریح مجردی یادت نره بزار بقول قدیمی ها باد به کلت بخوره واست خوبه.

    یه مسئله هست شمارش عکسش پروفایلش هرچی مربوط بهش میشه را حذف کن. لطفا هم دیگه وارد این روابط نشو
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  18. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (پنجشنبه 25 خرداد 96), ستاره زیبا (پنجشنبه 25 خرداد 96)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.