من ازاینکه دیر به چیزی برسم میترسم فکر میکنم با برنامه ریزی نکردن سریع تر بهش میرسم وقتی برنامه ریزی میکنم اجساس میکنم وقتم کمه و بیشتر از این میخوام و باید فراهمش کنم. اما فعلا صبح وقها انگیزه زیادی ندارم و شب ها هم خستم
به نظرم شما خودتون و توانایی هایتون را خوب نمی شناسید - از طرفی تو هدف هایت کمال گرایی داری و وابسته به هدفت هستی !!! و تا حدودی هم وسواس فکری داری
من احساس می کنم تعهد به نظم در زندگی براتون سخت ترجمه شده ( بد برداشت نشه ) - باید هدف های بلند مدت و کوتاه مدت داشته باشی و از طرفی به هدفت ایمان داشته باشی ولی وابسته نباشی !!
اگر شادی خودمان را از عامل بیرونی گدایی کنیم ،،،همیشه ناراحت هستیم ،،،، ترس از دست دادن آن . ( نمی دونم با این حرف من چقدر آشنا هستید ،،،،،ولی خدا داند که باغبان چه گوید ! )
برای وسواس فکری درسته روانشناس و روانپزشک کمک میکنه ،،،،، ولی سعی کن با خدا بیشتر درد و دل کنی و توکل کنی ( نه تنها شما - بلکه همه ماها )
بیشتر خستگی ماها برای فکرهای منفی خودمان هست - مغر اگر 2 ساعت به افسردگی فکر کنه معادل 10 ساعت کاره ! ( این ما را خسته و بی حوصله میکنه )
از طرفی آزمایش خون هم بدهید و میزان آهن خونتون را بررسی کنید ( فکر کنم به خاطر آلودگی هوا مثل من همش سرب داشته باشید )
خلاصه بگم خدمت بزرگوار شما که دیگه حرف خسته ام ،، حوصله ندارم ،،،، ممنوع ،،،،،،ok
.....................
من الان حالم عادیه
چه عجب - داری پیشرفت خوبی می کنی - باید بگی من حالم عالیه
....................
میخوام برنامه ریزی کنم.ممیشه بگید چکارکنم؟
خیر .
چون باید اول خودت را خوب بشناسی - هدف هایت را بشناسی - زندگی را معنی کنی برا خودت ،،،، من که ان اطلاعات ندارم ،،،،استاد بزرگوار .
..................
ترس ها و بی انگیزگی و حتی افسزدگی و عزت نفس نداشتن من ریشه توی چندتا چیز داره: اتفاقات و اشتباهات گذشته .خیلنی اتفاقات بد در ده سال گذشته برای من پیش اومده و چندتاش نتایجش دنباله دار بوده.
الان هم ترس و تنبلی و بی انگیزگی و افسردگی زندگیمو تباه کرده. دارم درسی رو میخونم یهو میترسم نکنه این سخت باشه که به کلی رشته افکارم میپره و به خوراکی و کافئین روی میارم که مثهل ابه به اسیاب
فکرمیکنم ادم بدی هستم که اینهمه اتفاقبد برام افتاده و مادرم هم همیشه میگه تو بدی.حتیذموقع سردرد
گذشته گه گذشت ،،،، و آینده که نمی دانم کجاست ،،،کجاست ؟
ظلم هایی که به خودت کردی و یا به دیگران کردی و یا ظلم هایی که دیگران به تو کردند و ..... را بپذیر - بپذیر برای اینکه ما همه انسان هستیم و اشتباه می کنیم و خداوند بسیار مهربان هست
ولی مهم اینکه اون اشتباها را تکرار نکنیم و در این مهم تلاش کنیم .
خودت را در دادگاه محاکمه نکن !!
اونها را به عنوان دوره ای از دوران زندگیتون پذیرا باش و زمان حالت را نجات بده ،،،،، برای اینکه آینده خوب باشه !
شما خانم خوبی هستی - به خودت باور کن !
شما برید زندگی نامه حضرت ایوب را مطالعه کنید ،،این همه سختی و بلا کشیده ،،،خب بگیم ایوب پیامبر بد بود !!!
هر انسانی در زندگیش یه سختی هایی داره که باید ، با توکل به خدا در اون مسیر سرافراز بیرون بیاد .
بیشتر مشکلات بشر تقصیر خودشه و مسیر را اشتباه میره .
طرف ورزش نمیکنه - سیگار میکشه - عصبانیه - حرص دنیا را می خورده - بد میگه چقد زود پیر شدم ، چرا ؟ و چراهای دیگر .....
خداوند درسته قدرت داره ،، ولی حکمت هم داره ،،،،،، اگر می خوای یه خورده از حکمت خدا ( یه جرعه ) بفهمیم باید بریم اندکی با حضرت خضر یا ....! صحبت کنیم .
برای همین لازم نیست از تمام حکمت خدا سر در بیاریم ( چون نمی تونیم ) - فقط بهش اطمینان کن ! -
و از طرفی مسیر زندگی خودمون را سعی کنیم درست بریم ( خیلی مهمه )
خداوند دشمن ماها نیست - بلکه خداوند بهترین دوست انسانه - و مهربان تر از او نیست !
بحث زیاد میشه کرد و تا اینجا کفایت میکنه و دیگه خودتان باید تفکر کنید .
........................................
درضمن من خیلی ادم ناشادی نیستم .
خیلی خوبه .
اماخیلی دنبال بهانه میگردم برای ناشاد بودن و خدانکنه موضوعی درگیرم کنه
این کار را نکن دختر خوب - مگه بیکاری .
.............................
دیشب که بی دلیل دچار خستگی مفرط بودم یک لحظه فکر کردم که چرا اینطورم. فهمیدم که من برای فرار از ترس هام و از بی ارادگی بی انگیزگی یا هرچیزی به خواب پناه میارم.همون ساعت یکی دیگه از اعضای خونمون که اونم دانشجوست رو دیدم گفتم توچرا اینقدر سرحالی و من اینطوری. گفت اخه تو دغدغه ت فلان چیزه .قبلش از عصر باهاش داشتم درمورد یه چیز بیخود حرف میزدم
بچه که گریه میکنه - مادره میره یه غدایی یه چیزی پیدا میکنه ، میگه بخور ،،ساکت شو ،،،،یا میره طرف را خواب میکنه - بچه ی میگه به جون بابا من تازه خوابیدم - بی خیال شو ،،،،
شاید برای همین باشه که تو زندگی وقتی مشکلی بر می خوریم دنبال یه خوردنی مثل ( سیگار - قرص - شربت و .....) هستیم و یا مثل شما می خوابیم .
.....................
من حرفای خوب مدیر رو هم خوندم . و کاملا واقفم که تغییر انی ندارم.منم میخوام مثلا از الن شبی نیم ساعت بیشتر درس بخونم البته بدون استرس از اینکه کمه یا فردا چی میشه و کاش بیشتر از نیم ساعت بود
الان میخوام برای اخرهفتم و ساعات بیکار روزای دیگه برنامه ریزی کنم میشه مشورت بدین؟
پاسخ جامع نمیشه داد - هر فردی فرق میکنه با فرد دیگه
ولی یه برنامه ریزی روزانه - هفتگی - ماهانه - سالانه داشته باش !!!
مثلا در طول 24 ساعت - یه وقت باید کار و مطالعه کنی - یه وقت باید استراحت کنی - تفریح کنی - بخوابی ( نترس دیگه وقت نداری افسرده بشی )
هر هفته برنامه ریزی کن مثلا جمعه ها برو مکان های زیارتی با خودت خلوت کن - یا مثلا برو پارک یا شهر بازی - یا یه کارتون خوب بیین یا .....
یا هر ماه کوه برو
یا هر سال چند بار مسافرت برو
علاقه مندی ها (Bookmarks)