[QUOTE=delkhaste;
به
تشکرشده 58 در 38 پست
[QUOTE=delkhaste;
به
تشکرشده 127 در 70 پست
اضافه کنم ، سوالی که میپرسید مثل اینه که بگید اگه من (دورازجون) سکته کردم فلج شدم تا آخر عمر، شما با من میمونید یا میرید؟!!
یا ورشکست شدم مجبور شدیم تو چادربخوابیم شما چیکار میکنید؟!
یا آلزایمر گرفتم شما چکار میکنید!؟
بین اخلاقیات و منطق و انسانیت و هدف و آرزو و .... هنوز درگیر هستید
پسر جوان (چهارشنبه 31 شهریور 95)
تشکرشده 353 در 152 پست
خیلی ممنون.
کلی براتون نوشتم ولی پرید!!!! شاید تو یه فرصت یگه دوباره بنویسم.
پسر جوان (چهارشنبه 31 شهریور 95)
تشکرشده 16 در 13 پست
سلام خانم Amina ، خیلی ممنون از پاسختون. من دقیقا دنیال اینطور پاسخ هایی هستم. .واقع گرایانه و قاطع. باید بگم اگر بخواهیم انصاف رعایت کنیم دقیقا باید کاری که شما فرمودید انجام بشه. بخاطر همین موضوع و شرایط خاص خودم راجع به برخی از معیارهام دچار شک و تردید شدم.
خانم Amina، به نظرتون من این سوال مطرح کنم؟ چجوری مطرح کنم که طرف مقابلم همچین بیان قاطعی داشته باشه و دوپهلو جوابم نده. به شکل دیگه ایی بپرسم یا همینجوری خوبه؟
سلام خانم delkhaste، سپاس از نظرتون، میشه بفرمایید چرا سوال اشتباس؟ از نظر شما چی درسته؟
ببینید شما با اطلاعات کمی تنها از نوشته های من بدست میارید دارید من قضاوت میکنید. البته چاره دیگه ایی هم نیست، محیط مجازیه و وقت ما محدوده که اجازه نمیده به شناخت بهتری از هم برسیم. بنابراین برای اینکه این بحث به حاشیه نره و من مجبور نباشم مثل تاپیک قبلم یه سری موضوعات در تمام پست های خودم تکرار کنم، ازتون خواهش میکنم این حرف از من قبول کنید "من از ازدواج ترسی ندارم و اعتماد بنفس بالایی دارم".
اگر کسی از شما در جلسه خواستگاری همچین سوالی بکنه حاضرید زیر بار همچین تعهدی برید؟
سلام خانم زندگی خوب، خیلی حیف شد، خواهشا حتما دوباره بنویسید واسم. برای من مهمه. خیلی ممنون از لطفتون.
تشکرشده 281 در 127 پست
سلام
شما که اینجا دکتری رو گرفتی دیگه. برای خارج از کشور فرصت تحصیلی ندارید که!! مگر برای خوندن دوباره ی دکتری و یا پسا دکتری که بسیار سخته! مگر فرصت کاری! که اونم اگه اونجا تحصیلات تکمیلی رو گذرونده بودید شانس بیشتری داشتید نه الآنی که اینجا خوندید..!!
یا کلاً مگر اینکه رزومه و پیشینه ی علمی بسیار شاخص و قابل ملاحضه ای داشته باشید.!
لذا شما ابتدا اپلای بفرمایید، پذیرش بگیرید، بورسیه بشوید، ویزا بگیرید، و ... (هفت خوان رستم)
جدای از همه ی اینها، شما برای پیدا کردن جوابتون، باید از خود دختر خانم بپرسید. اینجا جواب دوستان رو می گیرید نه جواب دختر خانم!
شاید جواب دختری که به خواستگاری اش می روید کاملاً متفاوت باشد از جواب دوستان محترم عضو تالار همدردی!
شما اول به خواستگاری بانوی مذکور بروید، سوالتون رو مطرح کنید ( شاید بهتر باشد به صورت سوالی مطرح نکنید، به این صورت که بگید نظر شما در این رابطه چیه و چطور باهاش کنار میایید و بهترین کار چی می تونه باشه از نظر شما و ...)، بعد جواب ایشون رو بشنوید، بعد اگر جواب مورد دلخواهتون رو از ایشون نشنیدید بسپس از اون برای دغدغه های ذهنیتون و برای پیدا کردن راه حل، اینجا طلب راهنمایی کنید نه الآن.
ویرایش توسط بانوی آفتاب : چهارشنبه 31 شهریور 95 در ساعت 10:36
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
1. سوال شما در مورد تصمیم گیری در موارد خاص بین منافع زندگی مشترک و منافع فردی هست؟ مهاجرت فقط یک مثاله و میتونه شرایط خاص دیگه ای هم باشه ؟ درسته؟
2. میشه لطفا بفرمایید نظر شما برای ازدواج با دختری که پاسخهای زیر را به شما بده چیه؟ آیا منصرف میشید از ازدواج باهاش؟
الف. هر جا همسرم باشه و زندگی مشترکم باشه میمونم. زندگیمون برام در اولویته.
ب. میرم دنبال اهداف شخصیم
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
پسر جوان (چهارشنبه 31 شهریور 95)
تشکرشده 16 در 13 پست
سلام خانم بانوی آفتاب. من که گفتم در مورد مثال مناقشه ایی نکنید. میخواستم خودتون رو در یک شرایط خاص فرض کنید و بفرمایید که تصمیمتون چه خواهد بود.
بک سوال داشتم ازتون. شما تجربه اپلای دارید؟ منظورم اینه که واقعا اینطوره که یک نفر اینجا دکتری گرفته باشه دوباره بخواد برای دکتری اقدام کنه شانسش کمتره تا کسی که اولین باره میخواد بخونه؟
من با شما مخالفم. پاسخ های دوستان در اینجا باعث میشه من دید وسیعتری پیدا کنم و بهتر خودم بشناسم. کمااینکه پاسخهای ممکن به این سوال خیلی نمیتونه متنوع باشه و از یک حدی تجاوز نمی کنه. بهر حال ممنون از پاسختون.
سلام خانم شیدا، بله درست میفرمایید. منظورم تصمیم گیری در شرایط خاص است و مهاجرت فقط یک مثال است.
باید بگم هر دوی این جواب برایم جذاب هستند. کسی که به زندگی مشترک اهمیت میدهد و کسی هم که اهداف شخصیش برای وی اهمیت بالایی داشته باشد که نشان از خودساختگی و داشتن هدف و برنامه برای زندگی است. اما من قطعا گزینه یک را برای ازدواج انتخاب خواهم کرد.
خانم شیدا نمیدونم این حرفی که میخوام بزنم چه معنایی داره. اما ازتون خواهش میکنم قضاوتتون بفرمایید. در حالت فرضی، برای اینکه بهتر به سوالتون جواب داده باشم، باید بگم که من مورد دوم بعنوان دوست دختر میپسندم و مورد اول رو بعنوان همسر. یعنی هر دو مورد جذابیت خاص خودشون دارن. آیا این مسئله نوعی تناقض محسوب میشه و نشان از مشکل اخلاقی دارد؟
خانم شیدا، یک سوال دیگری هم داشتم. یک از فانتزی های ذهنی من اینه که دوست دارم رابطم با همسرم انرژی و حالت دوست پسر دوست دختری داشته باشه. عشق اون حالتی بیشتر دوست دارم (با توجه به تاپیک قبلیم). آیا این مسئله هم به نوعی نشان از تناقض است یا یک امری طبیعی محسوب میشه؟ یعنی این تفکر ممکنه برای من مشکل بوجود بیاره؟
ویرایش توسط پسر جوان : چهارشنبه 31 شهریور 95 در ساعت 12:46
تشکرشده 281 در 127 پست
[QUOTE=پسر جوان;419259]سلام خانم بانوی آفتاب. من که گفتم در مورد مثال مناقشه ایی نکنید. میخواستم خودتون رو در یک شرایط خاص فرض کنید و بفرمایید که تصمیمتون چه خواهد بود.
بک سوال داشتم ازتون. شما تجربه اپلای دارید؟ منظورم اینه که واقعا اینطوره که یک نفر اینجا دکتری گرفته باشه دوباره بخواد برای دکتری اقدام کنه شانسش کمتره تا کسی که اولین باره میخواد بخونه؟
بله من سالها پیگیر اپلای و مقدمات اون بودم. شما برای اطمینان و اثبات صحت کلام بنده به این سایت مراجعه بفرمایید:
ApplyAbroad Forum
پسر جوان (پنجشنبه 01 مهر 95)
تشکرشده 127 در 70 پست
درود دوست عزیز ،
من بر اساس پست هاتون نظر میدم ، ودرسته نمیشه مجازی آدمهار قضاوت کرد و شناخت
سوال بدلیل این اشتباهه که هنوز نه خاستگاری رفتید، نه تحت این شرایط هستید ، اینها یک سری اتفاقات غیر مترقبه هستند که ممکنه هیچوقت پیش نیان، یا بیان ، از الان نمیشه هنوز وقتی اتفاقی نیفتاده، به این چیزا فکر کنید
مثلا شما وقتی میرید مسافرت آیا به مرگ فکر میکنید؟ یا مثلا به اینکه اگه تصادف کنید چی میشه؟!!
یا مثلا شما رو بدزدن !
اینها یک سری سوالات اخلاقی انسانی عاطفی هستند که چالش بر انگیزند
در همه جای دنیا
شما هم که تاپیکهاتون چالشیه !
یک عده وابستگی شدید دارند به خانواده ، یک عده به هدفشون فکر میکنند وابستگی ندارند
اصولا انسانهای موفق در عین حال که ارزش هاشون رو حفظ میکنند، از رسیدن به اهدافشون دست بر نمیدارند تحت هر شرایطی
بعدشم فقط مرگ چاره نداره، مشکلات چاره دارند، همونطوری که گفتم اگه این اتفاق بیفته راه حل منطقیش اینه همگی باهم مهاجرت کنیم ، یا برای فرد بیمار پرستار بگیریم
من این پاسخ رو میدادم
طبیعتا پاسخ من با کاربرای دیگه، و صد البته با دختر مورد علاقه شما متفاوته
شما خودتون انتظار دارید که چه پاسخی بهتون بدن؟ و تو شرایطی که گفتید چکار میکردید؟
اگر به فکر خودشون باشند چکار میکنید؟ اگه بخاطر بیماری والدین از هدفشون بگذرند چکار میکنید؟
ویرایش توسط delkhaste : چهارشنبه 31 شهریور 95 در ساعت 21:02
پسر جوان (پنجشنبه 01 مهر 95)
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
من سوال دوم را پرسیدم که بهتون بگم، پرسیدن این سوال در جلسه خواستگاری شما را به جایی نمی رسونه.
دختر خانم اگه از شما خوشش اومده باشه و قصدش این باشه که خواستگاری را به نامزدی تبدیل کنه، اینقدر عاقل هست که بگه کنار شما می مونه و از خیر مهاجرت می گذره.
شما جواب سوالی از این دست را می تونید با سوالهایی در مورد اولویتهای خانم متوجه بشید
آیا زندگی خانوادگی، خانواده ی سالم، بچه های سالم براش ارزشمندتر هستن یا اهداف فردی و شخصیش؟
بخشی از جواب سوالتون هم در رفتار خودتون هست
خانمی که اولویتش زندگی خانوادگیش هست، اگر در اثر رفتارهای شما دلسرد بشه، دلش بشکنه، اعتمادش از دست بره و قلبا و روحا از شما فاصله بگیره ممکنه یه جایی در یک تصمیم حساس شما را تنها بذاره. شاید این تصمیم در واقع جدایی بوده که مدتها در دل خانم بوده و این اتفاق شانس بالفعل کردنش را بهش داده.
مثالی که زدید تا حدودی جواب خودتون را دادید
شما تا وقتی دوست دختر /پسر هستید منافع مشترک خیلی معنی نداره
هر کس دنبال زندگی شخصی خودش هست
با ازدواج همه چیز تغییر می کنه
من و تو تبدیل به ما می شه و اهداف و برنامه های مشترک مطرح می شن
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
پسر جوان (پنجشنبه 01 مهر 95)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)