سلام
ممنونم ازتون که نوشته های منو خوندین و نظرات ارزشمندتون رو نوشتین.
اسماء جان خیلی ممنونم. دقیقاً همونطوری که شما گفتی همسرم دائم به دنبال تایید هستش. من واقعا سعی میکنم این تایید و اطمینان رو بهش بدم. شاید گاهی وقتها، اشتباه کنم. اما قطعاً عمدی نبوده و نمیدونستم ممکنه ناراحت بشه. اما باور کن موضوع گاهی وقتها سخت تر از این هاست.
واقعا دوسش دارم. واقعاً. حتی الان که میگم و مینویسم چهرش که به خاطم میاد، دلم میلرزه. گاهی وقتا که ناراحت و عصبی میشه به خودش ضربه میزنه، میزنه به پیشونیش. من واقعا حالم بد میشه و دستشو میگیرم که نکنه. گاهی وقتا احساسش غلیان میکنه و چشماش پر اشک میشه. من زودتر نفسم بند میاد...
من واقعا دوست دارم بهش آرامش بدم . دوست دارم همه جوره کنارش باشم. به طور مثال سعی میکنم خونه همیشه مرتب باشه. غذا اونی باشه که همسرم میپسنده. لباس و آرایش و ... تا حد امکان مرتب باشه. به دخترم رسیدگی کنم تا همسرم خیالش راحت باشه. باور کنید شاید 95 % از کارای دخترم با منه. مهد بردن، حمام کردن، تعویض ، غذا دادن، لباس پوشاندن ، خواباندن و ... با اینکه منم روی 8 ساعت کار میکنم و واقعا خسته میشم. اما دم نمیزنم. چون همسرم خیلی بیشتر از من خسته میشه. خیلی شبا نیست. خیلی روزا نیست . نمیخوام لج کنم . اما اون واقعا بد بینه. این موضوع منو خیلی عذاب میده. اما بیشتر از من، خودش عذاب میکشه. فکر میکنه اولویت من نیست. فکر میکنه لج میکنم باهاش. فکر میکنه به حرفاش توجهی ندارم.
.
.
.
چشم. فایلی رو که گفتید، حتما تهیه میکنم. بازم اگر راهنمایی دارید، خیلی خوشحال میشم.
Tanin eshgh
عزیزممممم
منم خیلی خوشحال شدم که پیامتو دیدم. خیییییلییی زیاد. آره عزیزم. من همون mehrabooni… قدیمم. فکر میکنم 6 سالی میشه توی تالار هستم. البته این اواخر کمتر میتونم سر بزنم. خیلی خوشحال شدم که منو یادتون بود. الان هم تالار خوب و پر رونقه. هرچند قبلاً پر رونق تر بود. اما الان هم اعضای خوب و فهیمی وجود دارند که خوب راهنمایی میکنن و دلسوزن.
خیلی ازت ممنونم دوست خوبم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)