سلام . عزیزم شما یا علاقه ای به رشته و درس ات نداری و درس نمیخونی، یا آنقدر درس میخونی که کلافه ات کرده و به درس بی علاقه شدی. کدومه؟
ببین گلم درس هم مانند همه انتخاب ها آمادگی میخواد، وگرنه زندگیت رو پر از استرس و تشویش میکنه. بهت حس یه ناتوان رو میده، تحقیرت میکنه. حالا وقتی علاقه نداری و درس نمیخونی، میترسی سر کلاس از درس و تمرینت بازخواست بشی، به یه بهانه نمیری کلاس، وقتی نرفتی کلاس درس جدید رو هم یاد نمیگیری، فکر میکنی حالا چی درس دادن، محاله یادش بگیرم، نمیخونیش، هفته ها زود میگذرن، دوباره جلسه بعد میرسه و شما هیچ کاری نکردی، یا نمیری کلاس، یا با توکل به خدا میری یه حاضری میزنی، موش میشی یه جا قایم میشی، نه سوالی، نه فعالیتی. از درس ها و مباحث هیچی نمیفهمی، اونور بچه زرنگ ها تمام جزوه و کتاب رو قورت دادن، و این استرست رو بیشتر و بیشتر میکنه. به خودت میگی کاش از رو زمین محو میشدم و هیچکس من رو نمیدید...و تو خونه واسه فرار از درس سعی میکنی حس کنی مریضی، یه مرثیه سرایی که حالم خوب نیست و درس نخونم، چون میترسم کتاب رو باز کنم، جایی نمیتونم برم، کاری نمیتونم بکنم، تفریحی نمیتونم داشته باشم، چون اگه فرصتی داشته باشم اولویت با درسه و باید بشینم درس بخونم، وگر نه حتی اگه به خودم بپردازم عذاب وجدان درسمو دارم....
ببین عزیزم، نظر شخصی بنده که برگرفته از تجربه است و خودم شخصی بودم که از تحصیل انصراف دادم و جلو همه در اومدم و رفتم رشته مورد علاقه ام و خوشبخت شدم اینه که: حتی اگه یک واحد از درس ات مونده ولی علاقه و هدفی واسش نداری، انصراف بده و خلاص . به کاری بپرداز که آرامشت در گرو اونه. نه پولت، نه وقتت، نه آرامش ات رو تباه نکن. اگر برای هدفی غیر از یادگیری میری، چه مدرک، چه اعتبار و حرف مردم و نگاه جامعه و غیره... خودت رو خسته نکن.
اما اگر جزء گروهی هستی که علاقه مندی و از ترس 20 نبودن به این حال افتادی، اگه وقتی ایام امتحان تموم میشه تازه یادت میاد که چقدر این درس رو دوست داری، لطفا کمالگرایی رو بذار کنار، بهانه جویی رو بذار کنار، ترس رو بذار کنار، مردم چی میگن رو بذار کنار و خودت باش. تمرین نداری؟ برو کلاس و بدون هیچ بهونه ای بگو تمرین ندارم، میندازتت؟ بندازه، حتی اگر حذفی جلساتت رو از دست نده. برو و یاد بگیر. همین . امتحانت رو بیست نشو. 12 شو. نمره ای که درس رو یاد گرفتی شو. نمره صرفا ملاک دانایی یک فرد نیست. من ترم پیش همه نمره هامو 20 و 19 شدم، این ترم زیر فشار انتظارات اساتید و حضرا له شدم. آخر سر گفتم به درک، اگه ارزش من نزدشون به نمراتمه ، بهتر که بی ارزش باشم نزدشون . ولی صحیحش اینه که درک کنی من دانشجو هستم و در حال یادگیری، واسه بار اول یه مطلب رو خوندم انتظار عقل کل بودن و بی عیب و نقص بودن و فراموش نکردن و شیر فهم شدن از خودم نداشته باشم. ربات که نیستم صبح ظهر شب یه ریز درس بخونم، همون استاد خودش معلوم نیست طی تحصیلش چه نمراتی گرفته و چه چرندیاتی تحویل اساتیدش داده. همیشه که 20 نبوده. تازه وقتی از دانشگاه میای بیرون کارت شروع میشه.
به هر حال تکلیف خودت رو مشخص کن، جوری قاطعانه که مسولیتش رو خودت بپذیری، نه اینکه عشق آفرین گفت، فلانی گفت. اینجوری: خودم خواستم.
خانومم اینجا محکوم به زندگی نیستی، اینجا منت گذاشتن سرت، فرصت بهره وری و تجلی و انتخاب بهت دادن. خیلی کوتاه و خیلی ارزشمند. پس به پوچی نگذرون و زندگیت رو به یک هدف گره بزن تا مجبور نشی لحظه های لعنتی رو زیر پات له کنی و فقط بخوای که بگذره .
اگه حال بدت ادامه داره و همیشه اینجوریه برو دکتر و موارد جسمانی رو هم بررسی کن.
کاش عنوان تاپیکت رو هم عوض کنی، آدم حس میکنه یکیو میخوای، نمیذارن بهش برسی میخوای از خونه فرار کنی.
موفق باشی.
تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)