به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 18 , از مجموع 18
  1. #11
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 04 خرداد 03 [ 23:25]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    779
    امتیاز
    24,332
    سطح
    94
    Points: 24,332, Level: 94
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,325

    تشکرشده 1,636 در 592 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    آقای باغبان،خیلی ممنون ازشما که نظر دادید...اونم با کلی دقت و ظرافت.

    با شما موافقم که ادم زیرک بیشتر سکوت میکنه و هرکس بیشتر میتونه شنونده خوبی باشه زیرک تره .برای همین دوست دارم سکوت رو تمرین کنم که ارزش خودم رو حفظ کنم و خودم منزلت و کرامت انسانی خودم رو درک کنم که این خودش بالابرنده عزت نفس هست.

    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها
    "" همش حس می کردم حرفی باید زده بشه ""

    می تونم بپرسم چرا شما همچنین حسی دارید ؟

    انتظار تایید کسی را می کشید !
    یا دوست دارید مورد توجه دیگران باشید؟ !!!!
    زدید به هدف.هردو مورد در من وجود داره،هم تایید طلبی و هم اینکه دوست دارم مورد توجه باشم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها


    خانم ارم ، اگر یه بچه 3 ساله ، سر شما داد بزند و هزار چیز هم به شما بگه ، شما چی کار می کنید ؟

    نکنه میرید جوابش را می دید ؟
    نه جوابش رو نمیدم و اگه حوصله داشتم شاید بهش بفهمونم کارش زشته .در کلام (نه این رفتارو نکن زشته خطرناکه یا مودبانه نیست به این دلیل و...در دفعات بعد اگه تکرار کرد بهش بی توجهی میکنم انگار نمیبینمش تا وقتی که رفتارشو عوض کنه )


    اما بچه های 7 8 ساله به بالا اگه بی ادبی کنن حرص می خورم!شاید جوابش رو بدم اما به یه لحن دیگه(مثلا میگم بسه دیگه شماها الان بزرگ شدید این چه رفتاریه دارید؟)



    با سپاس

  2. کاربر روبرو از پست مفید Eram تشکرکرده است .

    باغبان (جمعه 21 خرداد 95)

  3. #12
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 اردیبهشت 03 [ 14:52]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    90,341
    سطح
    100
    Points: 90,341, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,823

    تشکرشده 6,799 در 2,375 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام


    ببخشید که دیر پاسخ می دهم .



    خانم ارم بذارید از چند دیدگاه بررسی کنیم :



    - یکی از نشانه ای هوش انسان ،،، به نظر این میتونه باشه که اعمال خودش را بر اساس ، آخرتش برنامه ریزی کنه !

    حرف زدن انسان میتونه خیلی خطرناک باشه و تمام اعمال انسان را خراب کنه !

    پس برای تغییر کردن خودمون از پر حرفی به کم حرفی نیاز داریم برای خودمان یه انگیزه درست کنیم !

    انگیزه اش هم اینکه می تونیم با کنترل زبانمان انسان معنوی تر باشیم.



    امام سجّاد (ع) می فرماید :

    هر صبح، زبان آدمى تمام اعضاى بدنش را زیر نظر گرفته، و می گوید:
    چگونه هستید؟ چگونه صبح کردید؟
    پاسخ می دهند : به خیر و خوبى است به شرط آن که تو ،، دست از سر ما بردارى و ما را به خود رها کنى
    و او را به خدا سوگند می دهند که سخن ناروایی نگوید و آنان را به مشقّت نیندازد و می گویند :
    شکی در این نیست که به خاطر تو، ثواب و پاداش به ما میرسد، و به سبب تو است که کیفر میشویم.


    ....................................


    شاید ما بخواهیم با حرف زدن زیاد محبت دیگران را بگیریم و جلب توجه کنیم – ولی درست اینکه ما با کنترل زبانمان ،، سعی کنیم پیش خدا جلب توجه کنیم .
    اگر خودمان را تشنه نزدیکی به خداوند بدانیم، دیگه ضرورت نمی بنیم که به جز خداوند ، برای دیگران جلب توجه کنیم و یا تایید دیگران را بگیریم .


    الان اگر دقت داشته باشیم ، متوجه میشیم که ییشتر درگیری ها – تنش ها و اختلاف ها و کدرورت ها و .... به خاطر همین عدم کنترل زبان هست !

    چون تو ذهنمان قبل از حرف زدن فکر نمی کنیم که آیا حرفی که می زنیم باعث ناراحتی میشه یا نمیشه - آیا حرفی که می زنیم اصلا لازم هست زده بشه یا نه !


    خانم ارم ، به نظرم یکی از تمرین های خیلی خوب برای همه ما این میتونه باشه که قبل از اینکه حرفی بزنیم تو ذهنمون از خودمون سئوال کنیم که :

    آیا این حرفی که می زنم به ضرر طرف مقابل هست ؟
    آیا حرفی که می زنم برای جلب توجه دیگران و تایید دیگران این کار را می کنم ؟


    اگر پاسخ مثبت بود ، یعنی باید روی بعد معنوی خودمان بیشتر کار کنیم
    باید روی عزت نفس و اعتماد به نفس خودمان بیشتر کار کنیم – باید خودمان را بیشتر بشناسیم –
    باید خودمان را بیشتر باور داشته باشیم و بدانیم برای اینکه احساس خوبی نسبت به خودمان داشته باشیم لازم نیست با حرف زدن بی موردمان ،، تایید و جلب توجه دیگران را گدایی کنیم !


    ..........................................


    انگیزه بعدی به نظرم این میتونه باشه که مراقب وقتمان باشیم :


    به خدا خانم ارم ، زمان نداریم !


    قدیما یادمه ما چند تا همسایه داشتیم ، اینا همیشه با هم حرف می زدند ! - تو بارون – تو برف – تو سرما – تو گرما - تو زلزله و .......

    همیشه به خودم میگفتم اینا چی بهم میگن – بلند شید برید خونه هاتون دیگه ! - ول کن نبودند .


    ما می تونیم شوخ باشیم – با دیگران صحبت کنیم و لذت ببریم – خاطره بگیم – داستان تعریف کنیم و .....
    ولی چیزی که مهمه اینکه در 24 ساعت روز چقدر این کار را کنیم !
    مثلا طرف از 24 ساعت 14 ساعت به بند حرف میزنه !

    بیشتر این حرف هایی که شما خانم ها می زنید ، خودتون هم می دونید،، الکیه !

    پس مرافب زمانمان باشیم .


    تمرین بعدی این میتونه باشه که ما برای خودمان یه سیستم جریمه تعیین کنیم !

    می تونیم یه کش ببندیم تو دستمون ، وقتی دیدیم زیاد داریم حرف می زنیم این کش را بکشیم و ان شالله دردی حس کنیم که یادمان باشه ما قول دادیم زبانمان را کنترل کنیم
    خانم ارم این جریمه ها میتونه ابتکاری باشه – دیگه خودتان استاد هستید .

    .................................................. .......


    یکی دیگه از تمرین ها هم این میتونه باشه که اول سکوت فکر را یاد بگیریم :

    مثلا خانم ارم ، شما در تنهایی خودتان چقدر با ذهنتان فعال هستید – چقدر حوادث روز را مرور و قضاوت می کنید !
    وقتی درگیری های فکر را خالی کنیم – زبانمان را هم میتونیم کنترل کنیم !
    برای این کار یه جای خلوت پیدا کنید – سجاده نماز را پهن کنید – دو رکعت نماز بخونید - سپس همان طور که رو به قبله هستید از سکوت لذت ببرید و به چیزی فکر نکنید ( روزی 10 دقیقه این کار را کنید )


    ..............................................

    در مورد اون سئوالی که از شما پرسیدم :

    "" خانم ارم ، اگر یه بچه 3 ساله ، سر شما داد بزند و هزار چیز هم به شما بگه ، شما چی کار می کنید ؟

    نکنه میرید جوابش را می دید ؟ ""


    یه بچه سه ساله - خب ، به رشد فکری خوبی نرسیده ، امکان داره چیزی بگه که نسنجیده باشه !
    از طرفی اگر اون بچه مثلا به ما بی احترامی کنه دلیلی نداره جوابش را بدیم - باید به خودمان بگیم تو هنوز بچه ای !

    یعضی موقع ها یه بچه 10 ساله مثل یه بچه سه ساله میمونه !
    بعضی موقع ها یه جوون 20 ساله مثل یه بچه سه ساله میمونه !

    بعضی موقع ها یه مرد 40 ساله - 60 ساله و .... شاید هم مثل یه بچه سه ساله باشند !

    پس دلیلی نداره با آنها خودمان را درگیر کنیم و بخواهیم یه جواب کوبنده بدیم !!


    اگر یه فردی با هر سنی یه حرفی به ما میزنه ، باید اول ببنیم حرفی که میزنه درسته یا نه !
    اگر راست میگه که ، خب داره راست میگه ! ( دلیلی نداره پاسخ کوبنده بدیم )

    اگر می بینیم راست نمیگه ، یادمان باشه اون فرد مثل یه بچه سه ساله ست !!


    این تکنیک کمک می کنه زبانمان را کنترل کنیم در این جور موقع ها .


    ...............................................


    ممنون خانم ارم .



  4. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    Eram (جمعه 21 خرداد 95), mohamad.reza164 (جمعه 21 خرداد 95), parsa1400 (سه شنبه 25 خرداد 95)

  5. #13
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 04 خرداد 03 [ 23:25]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    779
    امتیاز
    24,332
    سطح
    94
    Points: 24,332, Level: 94
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,325

    تشکرشده 1,636 در 592 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلااااام

    ممنون آقای باغبان...خیلی خوب و شمرده توضیح دادید واقعا ممنون که به تاپیک من سر می زنید و با حوصله جواب می دهید.

    اتفاقا دیروز توی یه مهمونی صمیمی خانوادگی بودیم .و فرصت برای حرف زدن من زیاد بود اما گاهی به خودم تلنگر زدم و گفتم این حرف رو میشه نزد...یا الان سخن کوتاه کنی بهتره و خیلی خوب بود نتیجه گرفتم و حس مثبت تری داشتم.
    خانم ارم ، به نظرم یکی از تمرین های خیلی خوب برای همه ما این میتونه باشه که قبل از اینکه حرفی بزنیم تو ذهنمون از خودمون سئوال کنیم که :

    آیا این حرفی که می زنم به ضرر طرف مقابل هست ؟
    آیا حرفی که می زنم برای جلب توجه دیگران و تایید دیگران این کار را می کنم ؟
    این خیلییی خوب و راهگشا هست.اینجا آوردمش تا یادم باشه.

    یکی دیگه از تمرین ها هم این میتونه باشه که اول سکوت فکر را یاد بگیریم :

    مثلا خانم ارم ، شما در تنهایی خودتان چقدر با ذهنتان فعال هستید – چقدر حوادث روز را مرور و قضاوت می کنید !
    وقتی درگیری های فکر را خالی کنیم – زبانمان را هم میتونیم کنترل کنیم !
    برای این کار یه جای خلوت پیدا کنید – سجاده نماز را پهن کنید – دو رکعت نماز بخونید - سپس همان طور که رو به قبله هستید از سکوت لذت ببرید و به چیزی فکر نکنید ( روزی 10 دقیقه این کار را کنید )


    دقیقا همین مساله ی این روزهای منه.ذهنم فعال و درگیره و دائم حوادث رو مرور میکنه.روزهایی نه چندان دور وقتی رو به قبله قرار می گرفتم تمرکزم روی عبادت و خدا و معنویت بود اما این روزها وقتی نمازم تموم میشه به سرعتتتتت هرچه تمام تر از روی سجاده بلند میشم.انگار دارم فرار میکنم از تنهایی و خلوت .
    وقتی دارم سریالی میبینم پاهامو مدام تکون میدم و در پاهام قرار و سکون ندارم...وقتی توی مهمونی هستم که باید شنونده باشم و ساکن و مودب بنشینم ،دوست دارم مدام پاهامو تکون بدم و احساس بدی بهم دست میده.با اینکه سعی میکنم پامو تکون ندم اما واقعا سخته .مثل همین الان که دارم تایپ میکنم و پامو ساکن نگه میدارم اما خیلیییییی دوس دارم پامو تکونش بدم .

    راستش برام سخته این خلوت گزینی متعالی...الان سخته پارسال خیلی دوست داشتم این کارو. لذت می بردم از این کار چون من بودم و خونه و درس و عبادت.اما الان که عقد کردم موضوعات زیادی دارم که باید بهشون برسم...انگار وقت واسه خودم و خدا ندارم!البته اگه صادقانه بخوام بگم کار خاصی هم توی این مدت انجام ندادم !!!! واقعا توی این همه وقت با این همه عجله چیکار می کردم؟؟؟شاید با سرعت از خودم و خدا دور میشدم!

    ب
    عضی موقع ها یه مرد 40 ساله - 60 ساله و .... شاید هم مثل یه بچه سه ساله باشند !

    پس دلیلی نداره با آنها خودمان را درگیر کنیم و بخواهیم یه جواب کوبنده بدیم !!

    عالییی بود حق با شماست. اما من گاهی خیز برمیدارم سمت حرف های نادرست دیگران و اونو می قاپم و برای خودم ناراحتی می تراشم! الان دارم روی این مساله کار میکنم .
    ------------------------------------------------------

    از سکون فراری ام . این روزها حوصله ندارم حتی 2 صفحه قرآن بخونم . انگار برام خیلییی سخته .

    در مورد حرف زدنم هم باید اضافه کنم مثلا توی مهمونی ها ذهنم درگیره که فلان کار درست انجام بشه. والد درون من خیلی فعاله و این باعث میشه بخوام به فکر همه باشم.حتی مراقبت از بچه ای که مادرش هست،تا وقتی که من نزدیک بچه ام نگرانشم! و مواظبشم.

    ذهنم مدام از سر مسائل می پره و روی اکنونم تمرکز چندانی ندارم. این روزها از تمرین مدیتیشن و ریلکسیشن و اینام فراری ام!!مشاورم بهم گفت ولی نتونستم انجام بدم چون کششی بهش ندارم.
    توجیه من برای این ها اینه:چون الان به تازگی عقد کردم و دقیقا معلوم نیست چه موقعی کجا هستم؟! نه خونه خودمم کامل نه خونه خانواده همسرم.پس فعلا بی برنامگی.

    فکر کنم یکم موضوع پرت شد .

    ممنون از شما


  6. کاربر روبرو از پست مفید Eram تشکرکرده است .

    باغبان (شنبه 22 خرداد 95)

  7. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 04 خرداد 03 [ 23:25]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    779
    امتیاز
    24,332
    سطح
    94
    Points: 24,332, Level: 94
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,325

    تشکرشده 1,636 در 592 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوباره

    راستی یه مطلب دیگه ای هست اینکه من خیلی تمایل دارم توی بحث ها شرکت کنم.توی بحث ها وسط حرف دیگری هم شاید بپرم چون فقط تمرکزم روی حرفی هست که من می خوام بزنم نه حرف دیگری.

    توی بحث دعوا نمی کنم ،اما شاید صدام یکم بالابره اونم چون می خوام بر صدای دیگری غلبه کنه و بولد بشه!! خلاصه اینکه توی خانواده ما همه توی بحث زیاد حرف می زنن اگه می خوایم نوبت به ما برسه باید پابرهنه بپریم وسط!!!

    متاسفانه بحث که داغ بشه مثلا یکی از اعضای خانواده یک رفتاری داشته باشه که به نظر ما درست نباشه باهم بحث میکنیم!اصولش رو هم خیلی خوب پیاده نمی کنیم.

    اینم یکی از مسائل منه...نمیتونم بحث رو بشنوم و در اون دخالت نکنم.مخصوصا بحث های داغ!

    با تشکرر

  8. کاربر روبرو از پست مفید Eram تشکرکرده است .

    باغبان (دوشنبه 31 خرداد 95)

  9. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 اردیبهشت 03 [ 09:15]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    571
    امتیاز
    19,722
    سطح
    88
    Points: 19,722, Level: 88
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,233

    تشکرشده 1,419 در 465 پست

    Rep Power
    136
    Array
    سلام ارم عزیز، خیلی خوشحالم که شما و مصباح نازنین ازدواج کردید. ان شاالله که خوشبخت بشی.موضوعی که در تاپیکت عنوان کردی، یه زمانی خیلی برای من هم مهم بود که حتما از سکوت پرهیز کنم. البته من کلا آدم پر حرفی نیستم ولی یادمه از اینکه با کسی تنها بمونم و سکوت باشه اذیت میشدم و تلاش میکردم حتما یه چیزی بگم که البته در اینجور مواقع چیز بدرد بخوری هم به ذهنم نمی رسید و الکی یه حرفی میزدم. اما بعدش پشیمون میشدم. به مرور فهمیدم که حرف زدن مهم نیست، بلکه مهم اینه که هر موقع لازم بود و دوست داشتم صحبت کنم نه اینکه به زور و برای جلب تایید و تحسین دیگری.این باعث شد خیلی سنجیده تر صحبت کنم.از طرف دیگه حرف زدن زیاد، به نظر من آدم رو درونا سطحی میکنه. راستش من فکر میکنم زیاد حرف زدن، انرژی آدم رو برای عمل کردن به حرفاش کم میکنه و یه جورایی کم کم فرق بین حرف باارزش و بی ارزش رو نمیفهمه و بی مایه میشه.ارم جون این هم واقعیاتی بود در مورد پرگویی. شاید آگاهی بهشون، انگیزه ایی در شما ایجاد کنه.راستش در مورد شرایطی که با توجه به ازدواجتون بهش اشاره کردی ، بنظر میاد یه جورایی عجله انداختی دنبال خودت و انگار با حجم زیادی از اطلاعات و تجربیات جدیدی مواجه شدی که نمیدونی چی کارشون کنی.بنظر من احتیاج به یه ایست داری. اینکه گاهی توقف کنی و کم کم موضوعات رو هضم و جذب کنی. به خودت فرصت بده، زندگی متعلق به شماست و میتونی خودت زمان هایی رو برای بستن پرونده های درون ذهنت اختصاص بدی تا بار کمتری رو داشته باشی. و تبعا احساس آرامش و نظم بیشتری خواهی داشت.امید که خوشبخت باشی.

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.

  10. 3 کاربر از پست مفید zolal تشکرکرده اند .

    Eram (دوشنبه 24 خرداد 95), parsa1400 (سه شنبه 25 خرداد 95), باغبان (دوشنبه 31 خرداد 95)

  11. #16
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 04 خرداد 03 [ 23:25]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    779
    امتیاز
    24,332
    سطح
    94
    Points: 24,332, Level: 94
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,325

    تشکرشده 1,636 در 592 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همگی

    ممنون زلال عزیزم،انشالله که سلامت باشی . ممنونم هم از دعای خوبت وهم از مطالبی که برام فرستادی .

    راستش در مورد شرایطی که با توجه به ازدواجتون بهش اشاره کردی ، بنظر میاد یه جورایی عجله انداختی دنبال خودت و انگار با حجم زیادی از اطلاعات و تجربیات جدیدی مواجه شدی که نمیدونی چی کارشون کنی.بنظر من احتیاج به یه ایست داری. اینکه گاهی توقف کنی و کم کم موضوعات رو هضم و جذب کنی. به خودت فرصت بده، زندگی متعلق به شماست و میتونی خودت زمان هایی رو برای بستن پرونده های درون ذهنت اختصاص بدی تا بار کمتری رو داشته باشی. و تبعا احساس آرامش و نظم بیشتری خواهی داشت.امید که خوشبخت باشی.
    با این حرفت کاملا موافقم...این روزها دارم تلاش میکنم برای این چیزها و تا حدی موفق هم بودم .احساس میکنم کلا جایی که الان هستم نباید باشم یعنی یه تکون اساسی نیاز دارم به خودم بدمو از این شرایطی که بهش ظاهرا راضی هستم در بیام.ذات من این شرایط رو نمی پذیره برای همین احساس ناراضایتی میاد سراغم...وقتی آدم توی موقعیتی که توش هست(نه لزوما موقعیت فیزیکی بلکه بیشتر فکری و احساسی) احساس خوبی نداره کم کم رفتارش هم به سمت همون احساس ناخوب میره! از نیاز به حرف زدن و تایید گرفتن گرفته تا مسائل دیگه...

    به نظرم یه تغییر خیلی خوب تو راههه

    از همه دوستانی که توی تاپیکم نظر می ذارن خیلی ممنون.

    از آقای باغبان عزیز هم ممنونم که همیشه با دقت خاصی تاپیک هارو دنبال میکنند و نظر میدن.

    باز هم اگه نظر یا متلبی هست من دوست دارم به من بگید تا ازشون استفاده کنم....

    خیلییی خیلییی ممنون دوستان

  12. 2 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    parsa1400 (سه شنبه 25 خرداد 95), باغبان (دوشنبه 31 خرداد 95)

  13. #17
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 اردیبهشت 03 [ 14:52]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    90,341
    سطح
    100
    Points: 90,341, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,823

    تشکرشده 6,799 در 2,375 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام


    خانم ارم ، تمرین سکوت و مدیریت زبان ، به کجا رسید !؟

    خوب پیش میره ؟


    من که تلاشم را دارم میکنم - شما چطور ؟

    ..................................



    نقل قول نوشته اصلی توسط Eram نمایش پست ها


    ذهنم مدام از سر مسائل می پره و روی اکنونم تمرکز چندانی ندارم. این روزها از تمرین مدیتیشن و ریلکسیشن و اینام فراری ام!!مشاورم بهم گفت ولی نتونستم انجام بدم چون کششی بهش ندارم.
    توجیه من برای این ها اینه:چون الان به تازگی عقد کردم و دقیقا معلوم نیست چه موقعی کجا هستم؟! نه خونه خودمم کامل نه خونه خانواده همسرم.پس فعلا بی برنامگی.


    [/b]

    این حکایت ، حکایت همه ماهاست !

    چون همیشه دوست داریم شرایط آرام فرا برسه ، و اون موقع برنامه های زندگی مان را با آرامش انجام بدیم !!

    ولی زندگی به نظرم همیشه در حال حرکته !

    حتی ما اگر حرکت هم نکنیم ، باز این زندگی راه خودش را میره .


    الان در دوران عقد هستید و به قول خودتون تکلیفتان مشخص نیست ! - ولی جلوتر که برید خواهید دید همیشه جریاناتی هستند که ما را به چالش می کشند

    رسیدگی به همسر - خانواده همسر -در آینده فرزند - مدرسه رفتن فرزند - و ..............

    این قصه ره دراز دارد.


    یه موقع متوجه میشیم که خیلی از عمرمون رفته ولی هنوز در انتظاز لحظه هایی از آرامش و سکوت هستیم .


    در مورد مسئله ای که فرمودید دوست دارید در بحث شرکت کنید ، به نظرم شما شخصیت کمک رسونی دارید و دوست دارید کمکی هم کنید به اشخاص !

    و از طرفی این حس مورد توجه بودن در شما فکر کنم وجود داره ( بایدمدیریت بشه )


    .................................................. ................


    درسته که باید تمرین سکوت کنیم ،،،، ولی ،،، بماند

    درسته که نباید با حرف زدن زیادمان رو مغز همسرمون و اطرافیانمون راه بریم ،،،، ولی ،،، بماند

    ولی انشا الله تمام خانه ها ،،، از شادی و قلب و حرف خانه ( خانم خانه ) بی نصیب نماند .


    آمین .



  14. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    Eram (دوشنبه 31 خرداد 95), نیکیا (دوشنبه 31 خرداد 95)

  15. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 04 خرداد 03 [ 23:25]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    779
    امتیاز
    24,332
    سطح
    94
    Points: 24,332, Level: 94
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,325

    تشکرشده 1,636 در 592 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقای باغبان. ممنون که پیگیر تاپیکم هستید.

    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها

    خانم ارم ، تمرین سکوت و مدیریت زبان ، به کجا رسید !؟

    خوب پیش میره ؟
    خوبه ،از وقتی این تاپیک رو باز کردم بیشتر حواسم به حرف زدنم هست.اصلا باز کردن این تاپیک خودش باعث شد ریشه ای تر به این مساله فکر کنم و واردش بشم.

    شمرده تر صحبت می کنم والبته وقتی در مواقعی که اشتباه سخن گفتم رو یاد داشت میکنم یا تحلیلش می کنم توی موقعیت های مشابه ذهنم آلارم میده و میگه این موقعیت شبیه

    همون قبلیه هست و در نتیجه رفتارم رو اونطور می کنم که دفعه قبل دوس داشتم! و لذت می برم از این کارم.

    اگه خودشناسی رو درست درک کنیم واقعا شبیه یه بازی شیرین میمونه. اما نکته مهمی که فهمیدم اینه که اگه مسائل رو روی کاغذ بنویسیم یا مثلا توی این تالار مطرح کنم(هم نوشتن+ هم مشورت گرفتن و تحلیل) با سرعت بیشتری پیشرفت می کنم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها


    الان در دوران عقد هستید و به قول خودتون تکلیفتان مشخص نیست ! - ولی جلوتر که برید خواهید دید همیشه جریاناتی هستند که ما را به چالش می کشند

    رسیدگی به همسر - خانواده همسر -در آینده فرزند - مدرسه رفتن فرزند - و ..............
    دقیقا موافق هستم...این قصه ره دراز دارد...

    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها


    ولی انشا الله تمام خانه ها ،،، از شادی و قلب و حرف خانه ( خانم خانه ) بی نصیب نماند .
    آمین .


  16. کاربر روبرو از پست مفید Eram تشکرکرده است .

    باغبان (سه شنبه 01 تیر 95)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 61
    آخرين نوشته: جمعه 17 اردیبهشت 95, 22:06
  2. ماموریت این دو فرشته چه بود .... ؟؟؟؟؟؟ هاروت و ماروت
    توسط parsa1400 در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 فروردین 94, 06:46
  3. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 13 مرداد 91, 19:56
  4. تفاوت سنی 8 سال، آیا از یک نسلیم؟
    توسط jodiabot در انجمن تفاوت سنی در ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 05 فروردین 90, 23:53
  5. تشخیص تفاوت میان عشق و شهوت !!!
    توسط erfan25 در انجمن عشق
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 16 آبان 88, 13:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.