به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 92
  1. #41
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 11:42]
    تاریخ عضویت
    1395-2-12
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    521
    سطح
    10
    Points: 521, Level: 10
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 29 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.عیدتون مبارک-باهمه ی سختیهامون شاید بتونیم به این بهانه وبا یه تیکه نبات شیرین کام و خوشحال باشیم
    من هم امید وارم که امروز همه خوشحال باشن-
    از بزرگترها زیاد شنیدیم که حضرت محمد(ص) نسبت به امت بسیار مهربان هستند
    پس حتما میتونیم ازایشان و اهل بیتشان عیدی بگیریم
    منم تو این موضوع شریکم و نگران زندگی شما هستم
    هر اتفاقی که افتاد خبر بدین

  2. 2 کاربر از پست مفید اقرار تشکرکرده اند .

    همراهی (پنجشنبه 16 اردیبهشت 95), zendegiye movafagh (پنجشنبه 16 اردیبهشت 95)

  3. #42
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 بهمن 00 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1395-2-16
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    5,588
    سطح
    48
    Points: 5,588, Level: 48
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 162
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    103

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام خدمت شما بانوی ساعی و مادر دلسوز و عیدتان مبارک

    بنده مدتی است عتاپیکهای شما را با دقت مطالعه کرده و تلاش شما را در زمینه ی بهتر شدن زندگیتان می ستایم. خدا خیرتان دهد.

    بانوی بزرگوار در اینکه به زندگیتان ادامه دهید یا خیر دو عامل دخیل هستند یکی اشنایی کامل با جزییات زندگیتان اعم از موارد مربوط به همسر یا فرزند یا خودتان و دیگری میزان تحمل و احساسات درونی شماست که تا چقدر دیگر میتوانید مقاومت کنید لذا هیچ فرد دومی جز خودتان نمیتواند برای زندگیتان نسخه بپیچد که ادامه بدهید یا خیر زیرا ایشان اگاهی کامل به این دو امر را ندارد.

    بنده مزاحم تاپیک شما شدم که فقط نظر شخصیم را برایتان باز گویم شاید در بعضی موارد باعث شد ارامش بیشتری بگیرید.

    ۱_ بانو اول از همه شما مرحله ی جزع فزع را طی کرده اید و قدرت گرفتن تصمیم های سخت را دارید زیرا دیگر به خودتان فکر نمیکنید که ای وای این حق من نبود! چگونه توانست ! و....شما به مرحله ای رسیده اید که دخترتان و اینده اش را بیشتر از احساسات و غرور شکسته شده تان می بینید و این یعنی اگر بامشورت تصمیمی بگیرید مبنی بر رفتن یا نرفتن یک تصمیم عاقلانه است نه صرفااحساسی!

    ۲_ در زمینه ابطال پرونده کاریتان ، هرگز چنین نکنید حتی اگر لازم است مدتی سرکار نروید ، نروید اما ان را باطل نکنید. همسر شما در مرحله ای قرار دارد که اگر خوشبینانه به قضیه نگاه کنیم خودش هم نمیداند چه می خواهد چه برسد به این که شما را از کار بیکار کند و بعد از مدتی تصمیم به جدایی گرفته شود ان وقت شما میمانید و یک زندگی وابسته نامعلوم ! در این صورت دادگاه دخترتان را به شما نمیدهد زیرا شما از عهده ی خودتان هم بر نمی ایید چه برسد به فرزندتان! پس بانو با درایت عمل کنید و بدانید ماندن همسرتان پنجاه پنجاه است و ریسک نکنید !

    ۳_ درست است که در زندگی شما هم نواقصی داشتید اما این که همسرتان همه ی مشکلات را به گردن شما می اندازد غلط است و اگر باور کنید اعتماد به نفستان از بین میرود!
    به نظر بنده ایشان در درون خود دچار یک مشکل هستند و الان نمیدانند هدفشان از زندگی چیست و از طرفی هم نقطه ضعف درونیشان حیران تر شان کرده و ممکن است در برهه ای از زمان نیز شما به همین امر اشاره کرده باشید و شاید هم با روش غلطی بیان شده و همین امر باعث شده ایشان در مقابل احساس خود و حرف شما دست به مقابله منفی زده و بارها به خود و خانواده ضررهای مالی زده و خودرا در رابطه های غلط بیندازد. ایشان واقعا نیاز دارند که با کمک مشاور بفهمند مسیر انتخابیشان غلط است و الا تا خود به این باور نرسند تلاش همه از جمله شما نیز مثمر ثمر نخواهد بود!

    ۴_اما واقعا شما باید چه کنید ؟ بنده چند راه بنظرم میرسد

    الف) در صورت امکان با همسرتان دوباره به گفتگو بنشبنید و در کمال صلابت و نه از موضع التماس اما در نهایت صمیمیت و محبت بگویید زندگی شما نبایست به این مرحله میرسیده اما رسیده ! این وسط حق هردو نفرتان این است وقتی در کنار هم به ارامش نمیرسید به دنبال زندگیتان بروید اما دخترتان هم این وسط حقی دارد و مهمترین حقش این است که اینده اش به خطر نیفتد! او اگر بهترین درجه علمی و شغلی را هم به دست اورد به هنگام ازدواج با جامعه ی سنتی ای روبروست که بدون فکر فوری میگوید « مادر پدرش چه مشکلی داشته اند که از هم جدا شده اند ؟! نکند دخترشان هم مشکل داشته باشد » و شانس ازدواجهای خوب را از دست بدهد!
    بینید بانو ، اگر کسی بدون شناخت دختر چنین نتیجه گیری کند همان بهتر که برود ! ما میخواهیم با این حرف احساسات پدرانه ی را تحریک کنیم !
    ایشان ممکن است بگویند به دیگران چه؟! بازهم باید شما با سیاست رفتار کنید و بگویید این دیگران داخل جامعه ی ما هستند و ممکن است روزی بخاطر ما دخترمان قسمتهای خوب زندگیش. را از دست بدهد.
    بعد از این که صحبتتان به نتیجه و توافقاتی رسید در روزهای بعد اورا بخاطر دخترتان تشویق به رفتن پیش مشاور کنید

    ب) اگر خودتان نمیتوانید گفتگو کنید از شخص امین و زیرکی که مورد قبول همسرتان هست بخواهید از مواضع بالا وارد گفتگو با شوهرتان شود و اورا به زندگی و رفتن پیش مشاور سوق دهد

    ج) اگر همسرتان زمینه ی مذهبی دارد میتوانید از بعد مذهبی وارد شوید و با کمک انسانهای مذهبی عاقل دیدگاه شوهرتان. را تغییر دهید

    دد) راه های دیگری که مشاوران پیشنهاد میدهند انتخاب کنید

    و) اگر قرار است هزار راه نرفته را بروید و نتیجه نگیرید و ممکن است در پایان خود و دخترتان اسیبهای روحی شدید بخورید ! مطمئنا خدا هم راضی نیست و اینجاست که با مشورتهای مشاوران و حقوق دانان باید با کمترین اسیب از این رابطه خارج شوید . یعنی شرایطی را ایجاد کنید که بیشتر به نفع دخترتان باشد

    ه) سخت ترین راه حل که شاید هزار و یکمین راه نرفته باشد که منوط است به

    پذیرش واقعی شما و بالا بردن ظرفیت روحیتان+ تایید نظر مشاوران خصوصا مدیر سایت+ همراهی اعضای خانوادتان و سرکوفت نزدن شما
    در اینصورت شما قبول کنید که همسرتان فکر اخرش را هم عملی کند و رابطه ی پنهانیش را علنی کند. تا بلکه در ارامش بیشتری به این نتیجه برسد زنها مشکل زندگیش نیستند و مشکل در درون خود اوست و به این نتیجه برسد که باید پیش مشاور برود ( یعنی امیدواریم که چنین شود ! زیرا ممکن است یا به نتیجه نرسد چه زن دوم را نگه دارد چه خیر! و یا برسد و باز ممکن است که زن دوم را همچنان نگه دارد اما با شما هم در ارامش باشد و یا زن دوم را رد کرده و با شما به ارامش برسد ) خلاصه بانو ایشان در حال حاضر ارامش ندارند و تا به این ارامش نرسند و مشکل روحیشان حل نشود شما نزدیکترین موردی هستید برای تخلیه ناراحتیشان !!
    اما چه کنیم که در صورت قبول این راه اخر اسیب کمتری ببینید و نتیجه مطلوب حاصل شود ؟!
    - با عقد موقت موافقت کنید و اورا تشویق کنید به این که اگر از ایشان هم راضی نبود راه برگشت باشد و در این مدت سفارش کنید بچه دار نشوند و پای فرد بیگناهی را وسط نکشند حتی اگر همسر دوم اصرار داشته باشد ! از او بخواهید در مساله پیشگیری خودش بسیار کوشا باشد و کار را به آن دیگری نسپارد ! به او اطمینان دهید که شما حسادت نمیکنید فقط بخاطر حس مادریتان وجدانتان راضی نمیشود که کودک مظلوم دیگری مثل دخترتان درگیر پدر و مادری شود که معلوم نیست برای او میمانند یا خیر؟!( بازهم عاطفی و منطقی درگیرش کنید)
    _ در تمام مدت وجود نفر سوم باور کنید دوست همسرتان هستید نه همسرش ! و دور تمام توقعات همسرانه را از ریز و درشت خط بکشید تا هربار که به دیدنتان می اید برای در د و دل بیاید و باور کند به دیدن یک دوست خوب میرود و بچه اش !بله بسیار سخت است اما نشدنی نیست..
    این کار باعث میشود او بیشتر راغب دیدنتان باشد . هرچند ماه اول ممکن است خیلی کم سر بزند! اما تجربه ثابت کرده مردان بخاطر فرار از عذاب وجدان بعد از مدتی به همسر اول بیشتر محبت میکنند که باز باید یادتان نرود شما دوستش هستید نه همسرش!
    _ اگر شرایط فراهم بود گاهی هم نقش دوست دخترش را بازی کنید ! و خودتان هم باور کنید دوست دخترش هستید و از این رابطه لذت ببرید و لذت بدهید و یادتان برود مادریدو نگرانیهای مادرانه دارید ! مادری را بگذارید برای بعد از رفتن همسرتان ! مثل دوست دخترها بگید بخندید ،تفریح کنید، شیطنت کنید ، با او کوه و سینما و شمال بروید و دخترتان را به خانواده بسپارید ، به فکر چی زشت است چی خوب است نباشید ! بگذارید اگر قرار است ناراحتی ای بکشد و اعصابش خرد شود در خانه ی آن دیگری باشد نه در کنار شما ! زمانهایی که دوست نیستید و در نقش دوست دخترش هستید در امور مالی و کا ریش به هیچ وجه دخالت نکنید و اورا ازاد بگذارید. تا از کنار شما بودن ارامش بگیرد.

    _ در تمام مدت غمگین بودن، افسرده بودن، بی انگیزه بودن، عصبانی بودن، حسادت کردن ممنوع است !

    - در صورت پیدا کردن ارامش نسبی زمانی که دوستش هستید نه دوست دخترش ! او را به سمت مشاوره رفتن سوق دهیدتا کم کم نواقص و معایبش را پیدا کرده و رفع کند

    _ در این مدت اگر افرادی نمیتوانند این رابطه را بپذیرن و انرژی منفی به شما میدهند را از لیست رفت و امدتان خارج کنید. شما نیاز به تقویت روحی دارید نه تضعیف!

    _در تمام این دوران به فعالیتهایی بپردازید که روحیه تان بالا برود و حتی لحظه ای برای تنهایی به فکر فرورفتن به خود ندهید و حتی میتوانید با دخترتان مشترکا کلاس بروید و لذت مادر و فرزندی خوب را بیشتر بچشید .

    در پایان یا همسرتان به شما کامل باز میگردد خوب این نتیجه ی بسیار مطلوب است
    یا با وجود ان زن باز هم همراه خوبی برای شما خواهد بود.که این نتیجه مطلوب است. چون حداقل ارامش دارید
    یا همسرتان هیچ تغییری نمیکند و شما میدانید هزار و یکمین راه نرفته را هم رفتید و باز هم رسبدید به جدایی ! اما میدانید تلاشتان را کرده اید!

    البته باز هم میگویم این راه اخر بسیار سخت است اگر شرایطش را دارید انتخاب کنید. و الا خود خدا هم راضی نیست بنده اش بیش از توانش کاری کند« لا یکلف النفس الا وسعها»

    بانو از صمیم قلب برای موفقیتتان دعا میکنم

    موفق باشید



  4. 3 کاربر از پست مفید همراهی تشکرکرده اند .

    hamed-kr (جمعه 17 اردیبهشت 95), tavalode arezoo (پنجشنبه 16 اردیبهشت 95), zendegiye movafagh (پنجشنبه 16 اردیبهشت 95)

  5. #43
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام
    من هم عيد مبعث رو به همه ي همراهان خوب همدردي تبريك مي گم و آرزوهاي بهترين ها رو دارم
    اما در مورد نظرات آقاي اقرار حتما اگر اتفاقي افتاد ني گم كه هم از نگراني دربيايد هم بهترين تصميم گرفته شه
    آقاي همراهي همسرم تو اين بعد زماني به هيچ عنوان مذهبي نيست و متاسفانه به خاطر شرايطي كه داره و عواملي مثل دوستان و شريكش كه وضع مالي خوبي داره و آدم بي قيد و بنديه بيشتر تشويق شده به سمت آزادي هاي افراطي و فرار از دين
    اما براي اينكه لج منو دربياره مي گه ميخوام بشم يه مرد اسلامي كه تو خونه زندانيت كنم حتي چندوقت ديگه گوشيتو ازت بگيرم و ...
    اما روابط براش بي حد و مرز شده و مطمعنم حتي با دوست دختراش صيغه نمي خونن
    ازونجايي كه هميشه حتي از زمان بچگي بحران مالي داشته به هيچ عنوان تاكيد مي كنم به هيچ عنوان زير بار ازدواج حتي موقتش نميره چون خرج اجباري داره اما اينطوري تنوع زيادي داره و گاهي دخترا خرج مي كنن
    الان راحت تر براي دوست دختراش خرج مي كنه
    طوريكه ماشب عيد پول آجيل و هيچ چي تداشتيم اما بعد از عيد كه اوضاعش بهتر شد براي دوست دخترش خرج كرده به جاي اينكه براي ما جبران كنه
    نزديك دو كيلو كباب چنجه فقط اضافه مونده ي شامشون بود كه اومده بود تو سطل زباله قايمكي گذاشته بود و بسته بندي كرده بود كه من نبينم
    تعدادشون هم در كل زياده يكي بعد از اون يكي
    فقظ موندم چطوري اين دخترخانمها انقد راحت خودشون رو در اختيار مرد زن دار مي زارن حتي اگه مرد مجرد هم باشه واقعا قابل هضم نيست چند شب رو با هم تو ويلا ... بگذريم
    كار من از اين حرفا و ناراحتي ها گذشته
    اما خودش با پاي خودش بعيد مي دونم بره مشاوره تو زمانهاي مختلف و شرايط مختلف سعي كردم اما مغرور تر از اين حرفاست و خودش رو نابغه مي دونه
    هيچ كي رو هم بزرگتر نمي دونه كه كسي رو واسطه كنم
    مگه اينكه با يه مشاوره هماهنگ كنم كه بره از در دوستي باهاش وارد شه كه فكر كنم هزينه بالايي داشته باشه و هر مشاوري هم قبول نمي كنه

    - - - Updated - - -

    اون الان نمي دونه چي باعث آشفتگي و عدم آرامشش شده
    كه بخشيش به خاطر تصميمات غلط ماليش هست و بخشيش به خاطر خيلنتهاي پي در پي ش هست كه در زمان طولاني براش آرامش نياورده و به خودش افتخار نمي كنه (اوتيل زندگيمون خيلي به خودش افتخار مي كرد مدام مي گفت چه انتخاب خوبي كردم پيامبر گفته اگر به خاطر تقوي دختري رو انتخاب كني هم زيبا ميشه برات هم پولدار )اما الان از خودش هم راضي نيست و ته دلش اين روابط رو عالي نمي دونه برعكس آرامشش رو از بين برده و بخشي به خاطر كلاهي كه داييش سرش گذاشت و بخشي نا سپاسيه افراد خانوادش مثل مادر و برادراش كه همه جوره از نظر مالي بهشون رسيد و اونا بهش بي محبتي كردند و كلي پشت سرش حرف زدند و در نهايت هيولا خطابش كردند
    حتي كلي از من پيش همسرم بد گفتند كه وقتايي كه همسرم باهام خوب بود مي گفت
    همسرم مثل همه ي مرداي نرمال جامعه محبت مادري نديده
    بعضي وقتا آرزو مي كنم كاش مهر مادري ديده بود و به مادرش احترام مي زاشت و عاشقش بود و قدر زن رو مي دونست اما كسي كه از مادرش تنفر داشته باشه زني كه هشت ساله همراهشه رو چطوره دوست داشته باشه
    بعضي وقتا به خانومايي كه به مادرشوهرشون حسودي مي كنن مي گم اين حسنه و جزو خوبي هاي اون مرده كاش همه خانمها بفهمند
    چندروز پيش مي گفت از همه آدماي دور و برم متنفرم
    گاهي حتي دلم براش مي سوزه
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟
    ویرایش توسط zendegiye movafagh : پنجشنبه 16 اردیبهشت 95 در ساعت 17:24

  6. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    hamed-kr (جمعه 17 اردیبهشت 95), همراهی (پنجشنبه 16 اردیبهشت 95)

  7. #44
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام
    من هم عيد مبعث رو به همه ي همراهان خوب همدردي تبريك مي گم و آرزوهاي بهترين ها رو دارم
    اما در مورد نظرات آقاي اقرار حتما اگر اتفاقي افتاد ني گم كه هم از نگراني دربيايد هم بهترين تصميم گرفته شه
    آقاي همراهي همسرم تو اين بعد زماني به هيچ عنوان مذهبي نيست و متاسفانه به خاطر شرايطي كه داره و عواملي مثل دوستان و شريكش كه وضع مالي خوبي داره و آدم بي قيد و بنديه بيشتر تشويق شده به سمت آزادي هاي افراطي و فرار از دين
    اما براي اينكه لج منو دربياره مي گه ميخوام بشم يه مرد اسلامي كه تو خونه زندانيت كنم حتي چندوقت ديگه گوشيتو ازت بگيرم و ...
    اما روابط براش بي حد و مرز شده و مطمعنم حتي با دوست دختراش صيغه نمي خونن
    ازونجايي كه هميشه حتي از زمان بچگي بحران مالي داشته به هيچ عنوان تاكيد مي كنم به هيچ عنوان زير بار ازدواج حتي موقتش نميره چون خرج اجباري داره اما اينطوري تنوع زيادي داره و گاهي دخترا خرج مي كنن
    الان راحت تر براي دوست دختراش خرج مي كنه
    طوريكه ماشب عيد پول آجيل و هيچ چي تداشتيم اما بعد از عيد كه اوضاعش بهتر شد براي دوست دخترش خرج كرده به جاي اينكه براي ما جبران كنه
    نزديك دو كيلو كباب چنجه فقط اضافه مونده ي شامشون بود كه اومده بود تو سطل زباله قايمكي گذاشته بود و بسته بندي كرده بود كه من نبينم
    تعدادشون هم در كل زياده يكي بعد از اون يكي
    فقظ موندم چطوري اين دخترخانمها انقد راحت خودشون رو در اختيار مرد زن دار مي زارن حتي اگه مرد مجرد هم باشه واقعا قابل هضم نيست چند شب رو با هم تو ويلا ... بگذريم
    كار من از اين حرفا و ناراحتي ها گذشته
    اما خودش با پاي خودش بعيد مي دونم بره مشاوره تو زمانهاي مختلف و شرايط مختلف سعي كردم اما مغرور تر از اين حرفاست و خودش رو نابغه مي دونه
    هيچ كي رو هم بزرگتر نمي دونه كه كسي رو واسطه كنم
    مگه اينكه با يه مشاوره هماهنگ كنم كه بره از در دوستي باهاش وارد شه كه فكر كنم هزينه بالايي داشته باشه و هر مشاوري هم قبول نمي كنه

    - - - Updated - - -

    اون الان نمي دونه چي باعث آشفتگي و عدم آرامشش شده
    كه بخشيش به خاطر تصميمات غلط ماليش هست و بخشيش به خاطر خيلنتهاي پي در پي ش هست كه در زمان طولاني براش آرامش نياورده و به خودش افتخار نمي كنه (اوايل زندگيمون خيلي به خودش افتخار مي كرد مدام مي گفت چه انتخاب خوبي كردم پيامبر گفته اگر به خاطر تقوي دختري رو انتخاب كني هم زيبا ميشه برات هم پولدارو مدام از احساس خوشبختيش مي گفت و ستايشم مي كرد يه جورابي براي همه الگو شده بود و تو فاميلشون همه از انتخاب عاليش صحبت مي كردند و پدربزرگش تو جمع ازش تقدير و تشكر مي كرد و مي گفت كاش بقيه نوه ها هم مثل تو ازدواج كنند و... )اما الان از خودش هم راضي نيست و ته دلش اين روابط رو عالي نمي دونه برعكس آرامشش رو از بين برده و بخشي به خاطر كلاهي كه داييش سرش گذاشت و برعكس تو فاميل پخش كرد كه شوهرم سرش كلاه گذاشته وتو فاميلشون اعتبارش رو زير سوال برده حتي حوصله ي صحبت و توضيح نداره كه ثابت كنه كلاهبرداري نكرده و بخشي نا سپاسيه افراد خانوادش مثل مادر و برادراش كه همه جوره از نظر مالي بهشون رسيد و اونا بهش بي محبتي كردند و كلي پشت سرش حرف زدند و در نهايت هيولا خطابش كردند
    حتي كلي از من پيش همسرم بد گفتند كه وقتايي كه همسرم باهام خوب بود مي گفت
    همسرم مثل همه ي مرداي نرمال جامعه محبت مادري نديده
    بعضي وقتا آرزو مي كنم كاش مهر مادري ديده بود و به مادرش احترام مي زاشت و عاشقش بود و قدر زن رو مي دونست اما كسي كه از مادرش تنفر داشته باشه زني كه هشت ساله همراهشه رو چطوره دوست داشته باشه
    بعضي وقتا به خانومايي كه به مادرشوهرشون حسودي مي كنن مي گم اين حسنه و جزو خوبي هاي اون مرده كاش همه خانمها بفهمند
    چندروز پيش مي گفت از همه آدماي دور و برم متنفرم
    گاهي حتي دلم براش مي سوزه
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  8. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    hamed-kr (جمعه 17 اردیبهشت 95)

  9. #45
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 بهمن 00 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1395-2-16
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    5,588
    سطح
    48
    Points: 5,588, Level: 48
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 162
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    103

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام مجدد


    از بابت رفتارهای غیر اخلاقی ایشون متاسفم وهمونطور هم که خودتون متوجه شدین ایشان از درون نا ارام هستند و راه را اشتباه میروند و از طرفی دچار غرور هم هستند و بدتر از ان عملکردهای تنوع طلبانه شان کار را هم بدتر کرده است.
    ظاهرا تا به خود نیایند کاری نمیشود کرد و شما اگر توانایی ادامه دادن را دارید باید با توجه به پست قبلی بنده ایشان را به سمت مشاور سوق دهید.
    باید فکر کنید با چه طرفندی میتوانید این کار را بکنید.
    نمیدانم ایا درست فهمیده ام یا خیر ؟! ظاهرا ایشان قصد ازار شما را دارند اما چرا ...باید دلیلش را پیدا کرد ! ایشان وقتی دیدند در کار موفقید به کارتان گیر دادند ! وقتی دیدند به زندگی چسبیده اید به زندگی و خانه داریتان گیر داده اند، وقتی دید شما به معنویات و مذهب رو اورده اید سعی میکنند از طریق مذهب ازارتان بدهد !
    بانو لطفا در این زمینه هم با مشاور صحبت کنید و دیگر اجازه ندهید بفهمد شما به کدام سمت گرایش دارید تا اذیتتان کند

    به راه حل اول در پست قبلی بیشتر فکر کنید
    و راه اخر هم منهای صیغه شاید جواب دهد خصوصا اگر بتوانید هم زمان نقش دوست و دوست دختر را داشته باشید و از نقش همسری خارج شوید.
    شاید از این طریق بتوانید ارام ارام کمکش کنید...در این باره بیشتر فکر کنید و مشورتهای لازم را بگیرید

    مطمئن باشید که روزی نتیجه تلاشتان را خواهید گرفت حتی اگر ان شکلی که شما میخواستید نشده باشد ! اما شما در این راه به نتایج خوبی خواهید رسید که فقط خودتان درک خواهید کرد و گفتنی نیست

    موفق باشید

  10. 2 کاربر از پست مفید همراهی تشکرکرده اند .

    hamed-kr (جمعه 17 اردیبهشت 95), zendegiye movafagh (پنجشنبه 16 اردیبهشت 95)

  11. #46
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    ويرايش
    سلام
    من هم عيد مبعث رو به همه ي همراهان خوب همدردي تبريك مي گم و آرزوهاي بهترين ها رو دارم
    اما در مورد نظرات آقاي اقرار حتما اگر اتفاقي افتاد ني گم كه هم از نگراني دربيايد هم بهترين تصميم گرفته شه
    آقاي همراهي همسرم تو اين بعد زماني به هيچ عنوان مذهبي نيست و متاسفانه به خاطر شرايطي كه داره و عواملي مثل دوستان و شريكش كه وضع مالي خوبي داره و آدم بي قيد و بنديه بيشتر تشويق شده به سمت آزادي هاي افراطي و فرار از دين
    اما براي اينكه لج منو دربياره مي گه ميخوام بشم يه مرد اسلامي كه تو خونه زندانيت كنم حتي چندوقت ديگه گوشيتو ازت بگيرم و ...
    اما روابط براش بي حد و مرز شده و مطمعنم حتي با دوست دختراش صيغه نمي خونن
    ازونجايي كه هميشه حتي از زمان بچگي بحران مالي داشته به هيچ عنوان تاكيد مي كنم به هيچ عنوان زير بار ازدواج حتي موقتش نميره چون خرج اجباري داره اما اينطوري تنوع زيادي داره و گاهي دخترا خرج مي كنن
    الان راحت تر براي دوست دختراش خرج مي كنه
    طوريكه ماشب عيد پول آجيل و هيچ چي تداشتيم اما بعد از عيد كه اوضاعش بهتر شد براي دوست دخترش خرج كرده به جاي اينكه براي ما جبران كنه
    نزديك دو كيلو كباب چنجه فقط اضافه مونده ي شامشون بود كه اومده بود تو سطل زباله قايمكي گذاشته بود و بسته بندي كرده بود كه من نبينم
    تعدادشون هم در كل زياده يكي بعد از اون يكي
    فقظ موندم چطوري اين دخترخانمها انقد راحت خودشون رو در اختيار مرد زن دار مي زارن حتي اگه مرد مجرد هم باشه واقعا قابل هضم نيست چند شب رو با هم تو ويلا ... بگذريم
    كار من از اين حرفا و ناراحتي ها گذشته
    اما خودش با پاي خودش بعيد مي دونم بره مشاوره تو زمانهاي مختلف و شرايط مختلف سعي كردم اما مغرور تر از اين حرفاست و خودش رو نابغه مي دونه
    هيچ كي رو هم بزرگتر نمي دونه كه كسي رو واسطه كنم
    مگه اينكه با يه مشاوره هماهنگ كنم كه بره از در دوستي باهاش وارد شه كه فكر كنم هزينه بالايي داشته باشه و هر مشاوري هم قبول نمي كنه

    - - - Updated - - -

    اون الان نمي دونه چي باعث آشفتگي و عدم آرامشش شده
    كه بخشيش به خاطر تصميمات غلط ماليش هست و بخشيش به خاطر خيلنتهاي پي در پي ش هست كه در زمان طولاني براش آرامش نياورده و به خودش افتخار نمي كنه (اوايل زندگيمون خيلي به خودش افتخار مي كرد مدام مي گفت چه انتخاب خوبي كردم پيامبر گفته اگر به خاطر تقوي دختري رو انتخاب كني هم زيبا ميشه برات هم پولدارو مدام از احساس خوشبختيش مي گفت و ستايشم مي كرد يه جورابي براي همه الگو شده بود و تو فاميلشون همه از انتخاب عاليش صحبت مي كردند و پدربزرگش تو جمع ازش تقدير و تشكر مي كرد و مي گفت كاش بقيه نوه ها هم مثل تو ازدواج كنند و... )اما الان از خودش هم راضي نيست و ته دلش اين روابط رو عالي نمي دونه برعكس آرامشش رو از بين برده و بخشي به خاطر كلاهي كه داييش سرش گذاشت و برعكس تو فاميل پخش كرد كه شوهرم سرش كلاه گذاشته وتو فاميلشون اعتبارش رو زير سوال برده حتي حوصله ي صحبت و توضيح نداره كه ثابت كنه كلاهبرداري نكرده و بخشي نا سپاسيه افراد خانوادش مثل مادر و برادراش كه همه جوره از نظر مالي بهشون رسيد و اونا بهش بي محبتي كردند و كلي پشت سرش حرف زدند و در نهايت هيولا خطابش كردند
    حتي كلي از من پيش همسرم بد گفتند كه وقتايي كه همسرم باهام خوب بود مي گفت
    همسرم مثل همه ي مرداي نرمال جامعه محبت مادري نديده
    بعضي وقتا آرزو مي كنم كاش مهر مادري ديده بود و به مادرش احترام مي زاشت و عاشقش بود و قدر زن رو مي دونست اما كسي كه از مادرش تنفر داشته باشه زني كه هشت ساله همراهشه رو چطوره دوست داشته باشه
    بعضي وقتا به خانومايي كه به مادرشوهرشون حسودي مي كنن مي گم اين حسنه و جزو خوبي هاي اون مرده كاش همه خانمها بفهمند
    چندروز پيش مي گفت از همه آدماي دور و برم متنفرم
    گاهي حتي دلم براش مي سوزه
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  12. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    hamed-kr (جمعه 17 اردیبهشت 95)

  13. #47
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    ببخشيد ظاهرا پست من چندبار تكرار شد
    بله آقاي همراهي قصد آزار داره چون من رو عامل بدبختيش مي دونه و ميگه كاش روز عقدمون بلعيده ميشد و اون اتفاق نمي افتاد ميگه من با هر كس ديگه اي ازدواج كرده بودم پيشرفت بيشتري مي كردم كه تو اين لحظات واقعا زحمات من رو ناديده مي گيره ولي مي دونم از مشكلات درونيش نشات مي گيره
    همش مي گفت برو ورزش بعد كه رفتم شنا ديد علاقمند شدم گفت بايد كنسلش كني زياد آزادت گزاشتم قدر نمي دوني رانندگي مي كني شنا مي ري (جالبه هم پول كلاس شنا رو خودم دادم هم ماشين اول رو خودم خريده بودم كه به خاطر چك هاش فروختيم و اين يكي ماشين رو هم قرار بود نصفش رو من پولش رو بدم كه به خاطر اين دعواها مي گه مي فروشمش )
    مثل يه بيماريه كه بايد درمان شه
    ممنونم از راه حل هاتون
    بايد حتما راه مشاوره گرفتن رو پيدا كنم كه مطمعنا اگر بفهمه از طرف منه بدترين برخورد رو مي كنه
    مطمعنم كه خدا كمك مي كنه
    بازم از همه ي بزرگواران ممنونم
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  14. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    hamed-kr (جمعه 17 اردیبهشت 95), همراهی (پنجشنبه 16 اردیبهشت 95)

  15. #48
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    مي خوام محبت كنم اما خيلي سخت شده مخصوصا كه اين چند وقته خيانت هاش ثابت شده هست يه طورايي
    ته دلم مي گم لياقت من خيلي بيشتر از اين حرفا ست و بايد رهاش كنم
    اما وقتي به آروزهاي دختركم فكر مي كنم به اينكه مي ياد با من نماز مي خونه دعا مي كنه من و باباش آشتي كنيم و بزرگترين آرزوش سده آشتيه ما با هم احساس مسئوليت بيشتري مي كنم
    وقتي رفتارهاي بيمارگونه همسرم رو مي بينم احساس مي كنم بايد درمان شه و شايد به دليل خاطره روزهاي خوبي كه باهاش داشتم احساس مسئوليت مي كنم
    ديشب برنامه خندوانه رو نشون مي داد همه مي ديديم آهنگهاي شيرازي قشنگ و پرخاطره كه مي خوندن اشكم ناخوداگاه اومد
    دلم براي زندگيمون سوخت كه به اين روز كشيده شده
    دعامون كنيد
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  16. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    hamed-kr (جمعه 17 اردیبهشت 95), همراهی (پنجشنبه 16 اردیبهشت 95)

  17. #49
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    بالاخره بعد از چند روز اعتصاب غذايي كه درست كرده بودم خورد اما همچنان بي محلي مي كنه
    و الانم كه نيمه شبه رفته بيرون
    من با درس و امتحانات دخترم كه كلاس اوله مشغولم و هي تند تند به همدردي سر مي زنم جاي ديگه اي ندارم براي درد دل
    دلم نمي ياد خانوادم در حريان كامل باشن حدود ماجرا رو مي دونن اما خيلي غصه مي خورن
    مامانم مي گفت دام براش مي سوزه اين بچه(منظور همسرم ) بذر محبت تو دلش نكاشتند
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  18. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    hamed-kr (جمعه 17 اردیبهشت 95)

  19. #50
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 98 [ 13:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    382
    امتیاز
    12,547
    سطح
    73
    Points: 12,547, Level: 73
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 303
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    894

    تشکرشده 1,236 در 375 پست

    Rep Power
    99
    Array
    به نام خدا
    سلام سرکار خانم زندگی موفق
    من چند ماهی بود به همدردی سر نزده بودم ، دلایل مختلی داشت به هر حال.
    خیلی براتون متاسفم ان شاء الله خدا بهتون کمک کنه بتونین با موفقیت از این آزمون های سخت بیرون بیاین.
    از دست من فقط یه دعا برمیاد و یه توصیه این که با مدیر همدردی یا فرشته مهربان مسائل تون رو درمیون بذارین تا جواب های مطمئن تری بگیرین چون پیچیدگی و چند وجه بودن مشکلات شما نیازمند یه تحلیل درست هست که از متخصص این کار برمیاد.

    شاید قصه شما و خدا این باشه:

    اگر با من نبودش هیچ میلی
    چرا ظرف مرا بشکست لیلی

  20. کاربر روبرو از پست مفید hamed-kr تشکرکرده است .

    zendegiye movafagh (جمعه 17 اردیبهشت 95)


 
صفحه 5 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. امكانش هست مشاوران هم منو راهنمايي كننن
    توسط parastooa در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 12 مرداد 92, 12:43
  2. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 اسفند 91, 16:21
  3. +درخواست راهنمايي
    توسط ostanedu در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 اردیبهشت 88, 14:19
  4. راهنمايي در يك تصميم گيري؟؟؟
    توسط نگار عليزاده در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: یکشنبه 23 فروردین 88, 10:44
  5. +درخواست راهنمايي
    توسط kati در انجمن تفاوت سنی در ازدواج
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 31 فروردین 87, 20:45

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.