نوشته اصلی توسط
نیم پز
به نظر من اروم باشید .
زینب خانم همه این حرفها رو میدونه. گاهی وقتها ادم نیاز به یک محرک داره تا یک تصمیم جدی بگیره. شاید سرزنش های شما کارساز باشه. اما یکم مهربون تر هم میشه گفت
زینب جان درست لحظه ای که فکرشو نمیکنی وابسته میشی. باور کن اصلا متوجه نمیشی مثل یه قطره اب بی صدا محبت شیطانیش سر میخوره میافته وسط پیشونی زندگیت اونوقت با وحشت بیدار میشی و میبینی که سد بدبختی داره خراب میشه.
قاطع باش. نه گفتن واسه همین روزهاست. من حس خوبی ندارم. اروم و اروم جوری که نه خودت بفهمی نه اون ادم وارد رابطه خطرناکی میشی. هرچقدرم بگی نه بازم میشه . من تجربه کردم که میگم. من خودم به محکم بودن معروفم اما یه جا اشتباه کردم و الان که از داستان دور شدم میبینم چه راحت میتونستم تمومش کنم.زینب یه روز که از شوهرت عصبانی باشی. یه روز که انتظار محبت داشتی و نشده میبینی که میشه چیزی که نباید بشه.
اگه همکارین تا میتونی باهاش تنها نشو اصلا تنها نشو. با لفظ محکم مقتدر و قاطع صداش بزن . کاملا رسمی حرف بزن اگه گفت چرا هیچ جوابی نده. وقتی همسرت هست اصلا طرف کلامش نشو همسرت رو مخاطب قرار بده. مطمینم خودت میدونی چی میگم. حتی اگه موقعیت شغلیت به خطر بیفته حتی اگه بیکار بشی میارزه. یه یاعلی بگو و تمومش کن.
به خاطر خودت زندگیت و به خاطر همه چیزایی که باور نمیکنی این رابطه روشون تاثیر بذاره
علاقه مندی ها (Bookmarks)