نوشته اصلی توسط
هلنا60
سلام صبح بخیر
یه مدت نبودین خوشحال بودیم که موفق شدین عذر خاهی میکنم اگه راحت صحبت میکنم ببخشید
البته خوبه نصفه راه را پیمودین منزل شما به مادر خانم نزدیکه ؟
برنامه ریزی کن اگه اون در هفته دوشب میره پیشه خانوادش
شماهم برای خانوادت وقت بزار این جوری راضی تر میشی
اینکه فکر کنی چیزی نگی اونم بفهمه یا بخای با کنایه غیر مستقیم بهش گوش زد کنی خوب نیست
باعث لج بازی میشه وقتی در چیزی زیاد اصرار کنی متاسفانه بر عکس جواب میگیرین
خانمتون پشتش به خانوادش گرمه خوب شماهم....
وقتی ازش دل خور میشی نشون بده مثلا سکوووت کن کمتر صحبت کن یا برو اتاقت
یا مثلا به یکی از خاستش اهمیت نده تا متوجه اشتباهش بشه
چون شما از مراحله اولیه عبور کردین خط قرمز هارو مشخص کردین
در عین حال به نیازهایش پاسخ دادین و خیلیییی خوب برخورد کردین
هنوز داره بچگی میکنه دسته خودش نیست لطفا کمی صبور تر باش کم کم جواب میگیری زمان همه چی را درست میکنه
ببین مرد حرفی نمیزنه اگه هم میزنه محکم و پای همه چیزش ایستادگی میکنه
موفق باشین
سلام
منزل شما به مادر خانم نزدیکه
بله نزدیکه ، پیاده حدود 5 دیقیقه راه هست
من نمیتونم مرتب و زود به زود به دیدن خانوادم برم چون اونا شهرستان هستند و طبق نوشته های قبلی حدود دوماه قبل برای راحتی زندگی به تهران اومدیم
با رفت و امد خانمم موافقم فقط اینکه میخواد منا هیچ حساب کنه نگران کنندس
درسته پشتش به خانوادش گرمه اما اگر برای زندگیم احساس خطر جدی بکنم چراع خانوادشا خاموش میکنم و با خاک یکسانشون میکنم
طبق چیزی که دارم میبینم خانوادش دیگه دخالت محسوسی نمیکنن وگرنه باهاشون برخورد میکردم ، الان دیگه طرف اصلیم خود خانمم هست
اون بسیار قد و یک دنده هست
شاید متوجه شدین برای زندگی و عشق درون خونه دارم خیلی تلاش میکنم ، اگر موفق نشم و اون ساز خودش را بزنه ، مجبورم بخاطر احساساتم عشق را در محیطی بیرون از خانه دنبال کنم ، شاید تا ماه دیگه جریان سفرم به امریکا درست بشه (البته خانمم خبر نداره) و اینجور که پیش میره تعلق خاطر عاطفی بهم نداره و منم ازش میکنم و طلاقش میدم و میرم آمریکا
اما اگه رابط عاطفیم باهاش خوب بشه و خانم مهربون و بامحبت بشه از مهاجرت صرف نظر میکنم چون ، عشق از همچیز بالاتره ، تمام راهایی که میشه را هم برای تداوم زندگی مشترک امتحان میکنم تا بعدا شرمنده وجدانم نشم ، اما میدونم یه زمانی خانمم چه زندگی ادامه پیدا کنه چه نکنه شرمنده وجدانش میشه
اگه رفتم ، امریکا ازدواج میکنم ، زنم توی ایران منا هیچ چیز حساب نمیکنه ، بدون اجازه میره میاد ، کارهای خونه را انجام نمیده ، دائم دعوا میکنه ، نداشته های خودش و خانوادش را میگه ، بی تربیتی میکنه ، دهنما سرویس میکنه ، عشق نداره ، محبت نداره ، فقط ازم طلا و پول میخواد.....
هر کس دیگه ای از یه کشور دیگه هم بگیرم میخواد نهایتش همین بشه ، اما ایندفعه با دید باز و مشاوره و تامل ازدواج میکنم
من مهندس کامپیوتر هستم و در رشته خودم هم همیشه حرفی برای گفتن داشتم و روی پای خودم وایسادم ، میرم
علاقه مندی ها (Bookmarks)