خب دوستان من يه مشكلي دارم رومم نمياد از دوستام بپرسم و چندين بار با اين انجمن اشنا شدم و واقعا ديدم جواب خوبي به كسايي كه نميتونن مشكلشونو براي كس ديگه بدن ميدن دوستان و واقعا اين يه موضوع خوبه كه همچين جايي رو با عنوان عالي همدردي زدن و ...
خلاصه بريم سر اصل مطلب
دوستان من امير ١٩ ساله و دانشجوام سر كارم ميرم حقيقتش تا الان با هيچ دختري اشنا نبودم چون مشكل خجالتي بودن هميشه داشتم و حتي دوست پسر معموليم بزور دارم ،و همه چي تا قبل از ١٨ سالگي خوب بود از تنهاييم لذت ميبردم فيلم ميديدم كتاب ميخوندم و گيم ميزدم و واقعن دلم براي اون زمان تنگ شده
تا اين كه يواش يواش وارد ١٨ سالگي شدم و تصميم گرفتم از تنهايي بيرون. بيام و بد بختي من شروع شد شايد الان يكسال هس درس حسابي نخوابيدي چون هر چه تلاش كردم يه كيو پيدا نكردم و هي اطرافيان سرزنش ميكردن چرا تنهايي و اينا
تا اينكه گذشتو گذشت بر حسب اتفاق به دوست دختر براي خودم پيدا كردم و خيلي احساس خوبي داشتم ديگه راحت ميخوابيدم اما الان يك ماهه باهم دوستيم بازم اعصابم داغونه داغونه چون كلا يبار توي اين يكي دوماه باهم بيزون رفتيم بيشتر رابطمون به صورت اينترنتي بوده و ٥،٦ بارم فقط رفتم دانشگاه دنبالش تا خونه رسوندمش كه ٥ دقيقه بيشتر طول نكشيده ،
الان بال اصلي خرف من اينه بهش ميگم بيا بيرون ميگه وقت نميكنم يعني بايد با قسم قران ببرمش بيرون بهونش اينه شنبه تا ٤ شنبه دانشگاه داره عصرام كه دير ميشه ٥ شنبه و جمعه هم مامانش گير ميده.
الان من نگرانم اين چند مدت ديديتم خوشش ازم نيومده و نچسب بودم چون به هر حال تجربه اوله بخاطر همين ترجيح ميده بام نياد بيرون
ولي خيلي تحويلم ميگيره ولي فقط مجازي يعني هر روز اون اول پي ام ميده ولي هر بار ميگم بيا بيرون ناراحت ميشه ميگه بايد توضيح بدم سعي ميكنم بيام
الان به نظرتون چبكار كنم ؟ ميترسم كات كنم همين مجازيشو هم از دست بدم ؟
از اون طرف ميگم سر كارم و خوشش نمياد با كسي ديگس هي با من نمياد بيرون و اينكه يكم وضع ماليم خوبه شايد بخاطر اونه فقط بام دوسته
علاقه مندی ها (Bookmarks)