به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 آبان 00 [ 22:30]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    6,561
    سطح
    53
    Points: 6,561, Level: 53
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 120 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array

    روزمرگی و بی انگیزگی

    سلام
    من چند وقتی میشه که کلا احساس می کنم آدم مفیدی نیست. نه برای خودم نه برای جامعه
    مخصوصا از وقتی خدمت سربازی رو تموم کردم این حس بیشتر شده حتی وقتی شب ها میخوام بخوابم همه فکر و خیال ها میان سراغم. انگار کل دنیا خراب شده تو ذهن من
    قبل سربازی تو یه شرکتی میرفتم سر کار (رشته تحصیلیم فنی هست، فوق لیسانس) بعد از خدمت هم خودشون گفتن که باز بیا اینجا کار کن منم قبول کردم. سیستمشون تقریبا مدل اداری هست یعنی صبح ساعت خاصی میری بعد از ظهر برمیگردی. قبل خدمت که اونجا کار میکردم به خاطر یه سری مسائل که پیش اومده بود هر سختی و معذب بودن رو به امید اینکه میرم خدمت و همه چی تموم میشه تحمل کرده بودم ولی الان وضعیت بدتر از اون موقع شده.
    در کل احساس می کنم دچار روزمرگی شدم و از هر ساعتی که از عمرم میگذره فکر میکنم بی فایده میگذره. تو شرکت یه سری کارهای روتین انجام میدم که با خلقیات من نمیسازه. کلا تو زندگی عادت دارم هر کاری رو خودم از پسش بر بیام حتی موقع خدمت سربازی هم یه پروژه برای بنیاد نخبگان کار کردم که همه تحسین می کردن، حتی تو وضعیت فعلی هم به هر کی از نزدیک هام میگم که اوضاع روحیم خوب نیست میگن ماشالا هوش و استعداد خوبی داری و قدرشو بدون.
    نظر کلی خودم اینه که تو وضعیت فعلی اصلا در حد و اندازه خودم کار نمی کنم و فقط عمر میگذرونم، دوست دارم یه کاری داشته باشم که هیجان و خلاقیت توش باشه و هر روز یه چیزای جدید یاد بگیرم و تجربه کنم و همزمان درآمد مناسبی هم داشته باشم تا از آینده ترس نداشته باشم.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 خرداد 96 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1394-10-28
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    789
    سطح
    14
    Points: 789, Level: 14
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 8 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واسه ی دلت زندگی کن کلا 1 بار زنده ای و اینکه به نظرم خودت کار خودتو راه بنداز اگر واقعا تو رشته ای که خوندی حرفه ای هستی میتونی خودت اقای خودت باشی و اونطوری که دوست داری کارتو انجام بدی معلومه تا وقتی داری برای کسی کار میکنی باید مطابق با سلیقه و نظر اون کار کنی... خلاصه لپ حرفم اینه بیشتر تلاش کن و سرمایه جمع کن و خودت کار که دوست داری رو راه بنداز به نظرم باید مهندس کامپیوتر باشی که خیلی راحت میتونی یه شرکت خدماتی بزنی تو حیطه ی کاریت...

  3. 3 کاربر از پست مفید taktaz تشکرکرده اند .

    ammin (شنبه 10 بهمن 94), Wishbone (شنبه 10 بهمن 94), سها** (شنبه 10 بهمن 94)

  4. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 16:55]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,972
    امتیاز
    33,746
    سطح
    100
    Points: 33,746, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,403

    تشکرشده 6,419 در 1,797 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام اگه مشکل بی انگیزگیت برمیگرده به عدم رضایت کاری.میتونی یه خود اشتغالی ایجاد کنی که در جهت علاقه ت باشه.بدون اینکه فعلا از کار قبلیت جدا بشی .


    یا اینکه فعلا این کارو نگه داری و برای چند جای دیگه رزومه بفرستی و اگه جور شد مدتی از اینجا مرخصی بگیرو اون جاها کار کنی وببینی چقدر علاقه داری.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  5. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    Wishbone (شنبه 10 بهمن 94)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 14 بهمن 94 [ 22:16]
    تاریخ عضویت
    1394-11-03
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    101
    سطح
    2
    Points: 101, Level: 2
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز
    این موضوع به خاطر مسائل پیرامون سربازی و حالات روحی بعد اون تا حدی می تونه طبیعی باشه. اما بهتره که هر چه زودتر از وقفه دوران سربازی فاصله بگیرین و به زندگی عادی خودتون برگردین. در این زمینه هم اگه لازمه از مشاورین و روانشناسان متخصص کمک بگیرین.
    به یاد داشته باشین که هیچ کس مجبور نیست خلاف میل و عقیده و فکر خودش کاری رو انجام بده. من قدرت تشخیص دارم و انتخاب با خودمه، البته نه الزاماً از طریق راه های متداول، بلکه چه بسا از راه مسیرهایی که خودم می سازم. بزرگ ترین مانع ما در مسیر حرکت به سمت موفقیت خود ما هستیم. فکر نکنین اینا شعاره. من خودم این مسیرو به شکل دیگه ای طی کردم و با ناملایماتی در مسیر مدارج تحصیلی روبرو شدم. اما مهمه که من هدفمو پیدا کنم و برای رسیدن بهش تلاش کنم. حالا دیگه خودم باید فکر کنم که همون رشته ای رو که خوندم می خوام ادامه بدم یا کار دیگه ای بکنم و چه طوری انجامش بدم و ... .
    هیچ کس منکر این نیست که شروع هر کار مورد علاقه ای سخته و بسته به نوع جامعه و شرایط اون، با چالش های مختلفی مواجهه. اما اگه من هدفمو واقعاً دوست داشته باشم و به جای تمرکز صرف بر نتیجه، از مسیر لذت ببرم و نتیجه رو با اعتماد و توکل حقیقی به خدا، به خودش واگذار کنم، دبر یا زود، اما بالأخره به اون می رسم. خدا تلاش خالصانه ما رو می بینه............
    پس پیشنهاد من اینه که اهداف بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت خودتونو در زمینه های مختلف زندگی دقیقاً مشخص و مکتوب کنین، برای رسیدن به اونا برنامه ریزی دقیقی رو انجام بدین و به شیوه ای درست اونا رو به اجرا در بیارین. حتماً برای بازیابی روحیه و انرژی خودتون یک ورزشی رو که مورد علاقتونه انجام بدین که خیلی کمک کننده ست. از داشته هاتون و استعداد و تواناییتون لذت ببرین و به جای نداشته ها، داشته ها رو مرور کنین و با خود خدا پیش برین. این رو هم بدونین که ما فقط یک بار فرصت داریم تا هر دو دنیای خودمونو درست بسازیم. پس استفاده کنیم........
    نکته آخر اینکه، اگه تیپ شخصیتی و روحیات من طوری باشه که متناسب با کارهای خلاقانه و مستقل باشه نه کارهای اداری و روتین، ممکنه بعد از چند سال به خودم بیام و ببینم عمرم رو برای کاری که دوست نداشتم هدر دادم و هیچ وقت هم اون کار منو راضی و خوشحال نکرده. پس به خودتون احترام بذارین، بسته به رشته تحصیلی و علایقتون خلاقیت به خرج بدین و کار مورد علاقتون رو پی بگیرین. کاری که هرچند زمان بر باشه، اما حال شما توی اون خوبه. آدم های خلاق پیشرو هستن و نه پیرو. حتی ممکنه شما یه کاری رو شروع کنین و از زاویه ای وارد رشته تون بشین که قبل از این، به فکر کسی نرسیده و سابقه فعالیت نداشته. حالا شما آغاز کننده این مسیر جدید می شین و پیرو پیدا می کنین. اگه من تو رشته خودم دقیقاً همون راهی رو برم که بقیه رفتن، ممکنه به نفعم باشه، ممکنه به ضررم. پس با استفاده از هوش خودتون خلاق باشین. به خاطر بسپرین که وقتی من از یادآوری و فکر کردن به یک زمینه شغلی، غرق خوشحالی و حس حرکت و هیجان می شم، یعنی توی اون کار استعداد دارم و هدف من اونه. پس فکر کنین، جوانب مختلف موضوع رو تجزیه و تحلیل کنین و حرکت کنین.
    اینجا یه سایت رو بهتون معرفی می کنم که با تعدادی پرسش، تا حد زیادی به صورت دقیق مشاغل متناسب با شخصیت شما رو بهتون معرفی کرده و شما رو با روحیات خودتون بیشتر آشنا می کنه:
    چه شغلی را باید انتخاب کنید

  7. 3 کاربر از پست مفید محتشمی تشکرکرده اند .

    Hadi99g (یکشنبه 18 بهمن 94), mohamad.reza164 (یکشنبه 11 بهمن 94), Wishbone (شنبه 10 بهمن 94)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 آبان 00 [ 22:30]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    6,561
    سطح
    53
    Points: 6,561, Level: 53
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 120 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از پاسخ همه دوستان علی الخصوص آقای محتشمی
    رشته تحصیلی من عمران هست که کار فردی و خوداشتغالی در اون نیازمند سرمایه و تجربه است البته به غیر از پروانه اشتغال بکار نظام مهندسی که اونم این روز ها حال خوشی نداره!
    واقعیتش من تا الان در هر دو زمینه it و عمران فعال بودم و علاقه داشتم. خیلی مشتاقم که در زمینه تلفیق این دو تحصص کار کنم، یعنی به نحوی از بیگاری های سنتی و کلیشه ای بیزارم و دوست دارم به نحوی با نوآوری ها و خلاقیت های ریز و درشت روش بدیعی در طراحی فنی ارائه بدم. مثلا از دوره کارشناسی تا خود ارشد ، در فعالیت های کلاسی تا پایان نامه ارشد ، مسیری رو که خیلی ها به صورت سنتی و زمان بر میرن ، من از تکنولوژی کامپیوتر کمک میگیرم تا سریع تر و دقیق تر انجام بدم که در زمینه هایی مثل تحلیل سازه ها، هیدرولوژی، برآورد هم موفق بودم کم و زیاد و اطرافیان هم اذعان کردن.

    مثلا من الان که تو قسمت طراحی وبرآورد پروژه های هیدرولیکی عمرانی درگیرم، میبینم آدم کلی وقت و انرژی میزاره چیزی رو طراحی میکنه بعد چند حالت پیش میاد، یا مسئول پروژه تمایلی نداره اونو ارائه بدیم یااینکه کارفرما با دلایل غیر منطقی ردش میکنه. علاوه بر اون مثلا برای طراحی یه مخزن ، میان از نقشه های تیپ استفاده میکنن و سمبل میکنن به اصطلاح که اصلا اصولی نیست. همین چیزها کلا جمع میشه و آدم رو نا امید میکنه از ادامه کار. خوب در این فضا دلیل نداره آدم خلاقیت به خرج بده و وقت بذاره جایی که ارزش نداره.

    در دوران خدمت یه جای اداری به همراه چند تا از هم سن و سال های خودم کار میکردیم از صبح تا شب، ولی خیلی احساس مفید بودن میکردم با وجود سختی های که داشت. ولی اینجایی که کار میکنم کم سن و سال ترینشون تقریبا من هستم، دغدغه ها مون یکی نیست ، یکی تو فکر خوش گذرانی و تفریح و سفر خارجی، یکی تو فاز مد و لباس و .... در ثانی رشته تحصیلیمون هم یکی نیست. در کل فضای مناسبی برای کسب تجربه و انگیزه همراه با حس رقابت نیست.

    حتی قبل خدمت سربازی یکی از گزینه هام این بود که تلاشم رو بکنم و اپلای کنم برای دانشگاه های خارجی که هنوز نتونستم با مسائل اقتصادی و عاطفی اش کنار بیام و اقدام کنم. به عنوان مثال الان تو کشورهای خارجی روش های بهینه سازی و بهینه یابی سازه های رو با تلفیق تکنولوژی کامپیوتر و عمران پیش میبرن و مهم تر از اون به اجرا در میارن ولی در کشور ما فقط ادای بهینه سازی رو درمیاریم و نتایج تحقیقات خاک میخوره. خیلی دوست دارم در اونطور جاهای دقیق و پر ارزشی تحصیل کنم و کار کنم. همیشه دوست داشتم یه کسی رو پیدا کنم که این مسیر اپلای و تحصیل و کار در کشور خارجی رو رفته و واقع بینانه ازش مشاوره بگیرم. چون بسیاری از افراد در نت فقط از مزایای این راه میگن و همه جوانب رو تعریف نمیکنن.

    نمیدونم اسمشو چی بزارم، افسردگی، بی حالی، حس ناامیدی به آینده، عدم اعتماد به نفس، اضطراب یا چی ولی اصلا میل و انگیزه مطالعه یا کار ندارم. از سر کار برمیگردم میشنیم پای سیستم یا الکی وبگردی میکنم یا موسیقی گوش میدم بدون هیچ کار مفیدی. خیلی سرد و زود رنج شدم. از چیزی لذت نمیبرم. آینده خیلی فکرمو مشغول کرده مخصوصا عذاب وجدان عمری که میگذره. میدونم اینایی که گفتم همش در حد حرفه ولی خیلی دلم میخواد یه جوری راه درست رو انتخاب کنم و هدفم رو بر اساس اون تعریف کنم. راهی که از آینده اون مطمئن باشه. اینکه میتونم به جایی برسم و حرفی برای گفتن داشته باشم و افسوس گذشته رو نخورم.
    البته اینو بگم که به نظر خودم خیلی کمال گرا و یا ایده آل گرا هستم و به دقت و نظم تو کار حساسم. نمیدونم شاید این طور مأیوس بودن به خاطر این ویژگی ام باشه؟!

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 14 بهمن 94 [ 22:16]
    تاریخ عضویت
    1394-11-03
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    101
    سطح
    2
    Points: 101, Level: 2
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اول بگم که من خانوم محتشمی هستم نه آقا
    حالا بریم سر بحث خودمون. از حرفاتون مشخصه که آدم خوش فکر و خلاقی هستین. بهتون تبریک می گم. پس حتماً می تونین بهترین مسیرو برای خودتون پیدا کنین و محدودیت ها رو کنار بزنین. من با مسائل تخصصی رشته شما آشنا نیستم. تمام موانع و مشکلات جامعه خودمون رو هم قبول دارم. اما در حیطه اصول روانشناختی مثالی رو براتون می زنم که امیدوارم برای موضوع شما هم مفید واقع بشه.


    فردی رو تصور کنین که حالش با خودش و زندگی خوبه و سعی می کنه احتمالات و شرایط مختلف زندگی رو اول بپذیره و خودشو در برابر اونا فلج نکنه و بعد با ریشه یابی و تجزیه و تحلیل دقیق و همه جانبه مسئله، بهترین راه حل رو برای اون شرایط پیدا کنه و به اجرا دربیاره.
    حالا این شخص در مراحل تحصیلی خودش و برای ورود به مقطع تحصیلی بالاتر با وجود استعداد و شایستگی که داره، با پارتی بازی آشکار اساتیدش روبرو شده و علی رغم انجام تلاش های قانونی و مسالمت آمیز در جهت احقاق حق، از ورود به مقطع بالاتر محروم می شه. این آدم هم از اون جا که آدمه و دارای احساسات، طبیعتاً ابتدا ناامیدی، ناراحتی و عصبانیتی در حد نرمال درونش به وجود میاد که ممکنه چند روز یا حتی چند هفته طول بکشه.
    سپس به خودش میاد و می گه «این مسئله به عنوان یک واقعیت در نظام آموزشی یا در فلان دانشگاه یا دانشکده وجود داره و علت های اون هم مثلاً عدم نظارت صحیح بر فرآیند گزینش و امکان انتخاب سلیقه ای افراد یا ... است و من در شرایط فعلی کاری برای این مشکل همه گیر نمی تونم بکنم. پس من باید این مسئله رو با حال خوب بپذیرم، نباید زندگی خودمو فلج و قفل کنم و باید بدونم یا نباید وارد این مسیر می شدم و یا وقتی وارد شدم خودمو برای چنین ناملایماتی آماده می کردم.»
    بعد از اون، چنین شخصی که وانداده و منفعل نمی شه، به راه حل های موجود جهت برون رفت از این مسئله فکر می کنه. با خودش فکر می کنه که «می تونم دوباره سال بعد برای این دانشگاه و دانشگاه های دیگه اقدام کنم. می تونم برای پذیرش در دانشگاه های خارج از کشور اقدام کنم و اساساً کشور محل تحصیلم رو تغییر بدم. می تونم با همین میزان تحصیل فعلی به مشاغل موجود و متعارف توی رشته خودم اشتغال پیدا کنم یا حتی از اون بهتر، سراغ مشاغل و راه هایی خلاقانه برم که در رشته تحصیلی من سابقه اجرا نداشته و با اشتغال به اون می تونم بدون سر و کار داشتن با پارتی بازی در حیطه دانش خودم پیشرفت کنم.»
    این فرد، پس از بررسی دقیق مزایا، مضرات و جوانب مختلف هر کدوم از این راه ها و انجام مشورت های لازم با متخصصین روان شناسی و مشاوره، اهل فن در رشته خودش و کسانی که تو هر کدوم از این مسیرها تجربیاتی دارن، بر اساس مجموع اطلاعات و داده ها با استفاده از قدرت تحلیل و جمع بندی مستقلانه خودش، راهی رو که بهترین می دونه انتخاب کرده و فعالانه و با اراده و پشتکار همون راه رو اجرایی می کنه.
    این شخص بین راه های موجود و نه الزاماً ایده آل دست به انتخاب می زنه. همین انتخاب حتی اگه حس خوشحالی خیلی عمیقی هم بهش نده، اما حال
    OK بودن و رضایت رو براش به ارمغان میاره و منافع بلند مدت اونو رقم می زنه، به جای اینکه به دلیل پرخاشگری و تخریبگری یا انفعال و افسردگی به خاطر شرایط ناعادلانه ای که براش پیش اومده، منافع بلند مدت خودشو با خطر مواجه کنه.
    آدمایی که دچار کمال گرایی افراطی هستن، چون همیشه دنبال شرایط ایده آل هستند، منتظرن تا اون شرایط به وجود بیاد تا حالشون خوب بشه و چون اغلب این حالت اتفاق نمیفته، مدل زندگیشون می شه مدل رنج و عذاب و از زندگیشون لذت کافی رو نمی برن.

    جمله ای رو از یکی از اساتید روان شناسی شنیده ام که بسیار دوست دارم. او می گفت: «یا بمون و غر نزن، یا برو و غر نزن.» این عبارت، به نوعی OK بودن و داشتن حال خوب توی هر شرایطی رو نشون می ده. یعنی در هر شرایطی، با حال خوب و حساب شده انتخاب خودتو بکن و بعد هم هر تصمیمی که گرفتی در زمان اجرای اون حالت خوب باشد. اگه مثلاً در مورد مهاجرت به کشوری دیگر یا ماندن تو کشور خودت شک داشتی و به بررسی پرداختی، با سنجیدن همه جوانب تصمیم بگیر. اگه موندی، همه خوبی ها و بدی های این کشورو در کنار هم ببین و بپذیر و حال خودتو خراب نکن. اگه هم رفتی، با حال خوب برو و بدون که اونجا هم برای خود سختی ها و آسونی هایی داره. یا مثلاً اگه با ریشه یابی صحیح به این نتیجه رسیدی که همسرت به دلیل مشکلات تربیتی پرخاشگر و بد دهنه، به صورت فعال و منطقی به او کمک کن تا درمان بشه و اگه در این مسیر هیچ گونه همکاری نکرد، یا با همین شرایط زندگی کن و غر نزن یا با حال خوب جدا شو و بعد از جدایی خودتو به افسردگی دچار نکن. پس هر تصمیمی رو آگاهانه و فکر شده و با رعایت حس و حال خوب بگیر و داستان زندگی خودتو به روضه و داستانی رنج آور تبدیل نکن. اونچه رو می تونی تغییر بده و اونچه رو نمی تونی، بدون بد کردن حال خودت بپذیر.
    ما بین فلج شدن، تأثیرپذیری و انفعال یا حرکت و تأثیرگذاری مختاریم. باید ببنیم کدوم، منافع و مصالح آتی ما رو بهتر و بیشتر تأمین می کنه!
    مطالعه زندگی آدمای موفق که اونا هم با چالش ها و موانعی توی زندگیشون و جامعه شون روبرو بودن، اما جا نزدن خیلی می تونه در این زمینه کمک کنه
    موفق باشین


  10. 3 کاربر از پست مفید محتشمی تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (یکشنبه 11 بهمن 94), sara1394 (شنبه 10 بهمن 94), Wishbone (شنبه 10 بهمن 94)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام دوست من


    چه تاپيك خوبي زدي. من كه تا همين جاش هم خيلي استفاده بردم.


    بهت تبريك ميگم به خاطر داشتن خلاقيت و روشن بيني كه داري.

    دوست من فكر ميكنم از ديد يك شخص غريبه پست هاي آقاي ويشبون رو بخوني، جواب سوال هاتو ميگيري. دقيقا خودت بهترين راهنما خودت هستي. از شناختي كه از شما پيدا كردم، هيچ كدوم از ما نميتونيم بهت كمك كنيم، چون خودت بايد تحليل كني و به نتيجه برسي، البته براي تحليل اش ممكنه از نرم افزار انسيس هم بهره ببري

    ------------------

    دوست من خودت رو رها كن و به جايي پرواز كن كه توانايي هات و استعداد هات در اونجا شكوفا بشه، به داشته ها و دستاورد هات افتخار كن. اون وقت هست كه حس رضايت در تو بوجود مياد.

    هر انساني از يك نتيجه اي كه از كارش ميگيره احساس رضايت ميكنه. اون احساس رضايت ميشه غذاي روح، ميشه سوخت و انگيزه ادامه مسير. حالا اون نتيجه اي كه به شما حس رضايت ميده چيه؟

    ----------------

    پ . ن : خانوم محتشمي خيلي از پست هاتون استفاده ميكنيم. بيشتر فعاليت كنيد.


  12. 2 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (یکشنبه 11 بهمن 94), Wishbone (یکشنبه 11 بهمن 94)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 آبان 00 [ 22:30]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    6,561
    سطح
    53
    Points: 6,561, Level: 53
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 120 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط محتشمی نمایش پست ها
    اول بگم که من خانوم محتشمی هستم نه آقا
    حالا بریم سر بحث خودمون. از حرفاتون مشخصه که آدم خوش فکر و خلاقی هستین. بهتون تبریک می گم. پس حتماً می تونین بهترین مسیرو برای خودتون پیدا کنین و محدودیت ها رو کنار بزنین. من با مسائل تخصصی رشته شما آشنا نیستم. تمام موانع و مشکلات جامعه خودمون رو هم قبول دارم. اما در حیطه اصول روانشناختی مثالی رو براتون می زنم که امیدوارم برای موضوع شما هم مفید واقع بشه.



    ممنونم خانم محتشمي بابت پاسخ مفصلي که ارائه داديد.
    عذرخواهي ميکنم


    تمايل من براي تحصيل و کار در کشورهاي خارجي مناسب، نظم و انظباط و ارزش علم و عمل در اونجاست. البته تا الان تحقيق و پرس و جو هم کردم کم و بيش و ميدونم که مخارج زندگي زياده از جمله ماليات، کار درست و حسابي، بحث سيتيزن و .... با اين حال تا وقتي که سن ام اجازه ميده ، يکي از گزينه هام هست ولي بايد برنامه ريزي کنم و در برنامه تحليل و شبيه سازي رشته خودم که پس زمينه اي هم توش دارم متخصص بشم و حرفي براي گفتن داشته باشم.
    با مقايسه اي که از هم رشته اي هاي خودم از نسل قبلي ميکنم ميبينم متاسفانه ثبات اقتصادي و فرصت شغلي ما خيلي کم تر از اونهاست و در نتيجه بايد تلاش بيشتري بکنيم. يه اخلاقي هم که دارم مثلا وقتي با هم سن و سال خودم که هم صحبت ميشم و ميبينم از لحاظ اقتصادي از من جلوتره و مثلا رفاه خوبي داره از سفرهاي خارجي گرفته تا خريدها دلخواه، حس ميکنم از قافله عقب موندم. حتي ته قلبم ميدونم که همه اونها به خاطر زحمات شخصي خودش نبوده ولي دو دو تا چهار تا که ميکنم ميبينم تا چندين سال آينده هم نميتونم به وضع فعلي اون برسم. البته ميدونم که اين طرز فکرم اصلا درست نيست و بايد از زاويه ديگه اي به قضيه نگاه کنم.
    سيستمي که الان من توش کار ميکنم فرسايشيه و حس ميکنم که درجا ميزنم و پيشرفت نميکنم. بيشتر افسوس اين دوران پرانرژي و جوان خودم و ميخورم که الکي ميگذره.
    راستش خودم از غر زدن الکي خوشم نمياد ولي اطرافيان از رفتارم ميفهمن که يه چيزيم هست. يه سري برنامه و اهداف ريز و درشت براي خودم تعريف کرده بودم ولي دغدغه من انتخاب ايده آل ترين مسير بود که اونم به قول شما و به نظر خودم به دليل کمال گرا بودن افراطي خودم هست. مثلا يکي از برنامه هام اخذ مدرک تافل هست که حتما دنبالش هم ميرم. يا اينکه آزمون حرفه مهندسي بين المللي هست تا بتونم در فرصت مناسب ازش استفاده کنم.
    ولي بدون اغراق از متنتون انرژي گرفتم و تمام تلاشمو ميکنم که بتونم يه نقشه راه درست براي خودم ترسيم کنم و طبق اون عمل کنم.




    نقل قول نوشته اصلی توسط mohamad.reza164 نمایش پست ها
    سلام دوست من


    چه تاپيك خوبي زدي. من كه تا همين جاش هم خيلي استفاده بردم.


    بهت تبريك ميگم به خاطر داشتن خلاقيت و روشن بيني كه داري.

    دوست من فكر ميكنم از ديد يك شخص غريبه پست هاي آقاي ويشبون رو بخوني، جواب سوال هاتو ميگيري. دقيقا خودت بهترين راهنما خودت هستي. از شناختي كه از شما پيدا كردم، هيچ كدوم از ما نميتونيم بهت كمك كنيم، چون خودت بايد تحليل كني و به نتيجه برسي، البته براي تحليل اش ممكنه از نرم افزار انسيس هم بهره ببري
    سلام. ممنونم از نظرت محمد رضا جان.
    باید بپذیرم که رسیدن به شرایط ایده آل مستلزم کسب تجربه و سعی و خطا یا حتی شکسته .
    اضطرابی هم که ناشی از گذر عمر و زمان در ذهنم هست رو هم باید باهاش کنار بیام و کاهش بدم چون باعث عدم تمرکزم شده. یه سری عادت ها و رفتارهای عذاب دهنده تو وجودم هست که مربوط به محیط کار، خونه و جامعه میشه که تو یه تاپیک دیگه توضیح میدم و راهنمایی میخوام از دوستان.

    البته من بیشتر با آباکوس کار کردم تا انسیس

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    دوست من سلام


    چقدر خوب که اهل سرزمین دزولت سیستم هستی.


    فکر میکنم که حلقه گمشده ای به نام هدف داری.

    میدونی جایگاه یک آدم نابغه بی هدف نسبت به یک آدم معمولی با هدف چیه؟

    من هنوز سر حرف خودم هستم، شما فقط حرف خودت رو گوش میدی و خودت بايد نتيجه گيري كني!

    يك هدف قابل اندازه گيري و قابل دستيابي براي خودت ترسيم كن و به سمت اش حركت كن.

    مثلا هدف ديدن سريال كيميا :

    يك هدف قابل دستيابي و اندازه گيري هست و شما باديدن اين سريال به هدفت ميرسي و احساس رضايت از اينكه به هدفت رسيدي، خيلي لذب بخشه.

    حالا اگر هدفي ترسيم كنيم كه امشب سريال مورد علاقه خودم را ببينم! خوب احتمال اينكه به احساس رضايت برسيم كم هست، چون نميدونيم چه سريالي بايد ببينيم و قابل اندازه گيري نيست.

    بدتر از اون اينه كه هدفي در نظر بگيريم كه امشب كاري كنم كه حوصله ام سر نره! ديگه تو اين حالت خودت ميدوني چه اتفاقي ميافته.


    شما در حالت سه قرار داري! ميدوني يك كاري بايد انجام بدي، ولي براي خودت قابل اندازه گيري نيست.

    ------------------

    يه مثال برات بزنم:

    محقيق رفتن از فارغ التخصيلان دانشگاه هاروارد ( فكر كنم رشته بازرگاني بود) تحقيق كنن كه بعد از درس چه هدفي دارند.

    3درصد هدف مكتوبي داشتن

    حدود 13 درصد هدفي داشتن، ولي مكتوب و واضح نبود

    84 درصد هم بي هدف بودن. " حالا بريم تعطيلات تا ببينيم چي ميشه


    بعد از ده سال محققان به سراغ او فارغ التحصيلان رفتن:

    13 درصدي كه هدف داشتن، درآمدي به ميزان دو برابر 84 درصد بي هدف داشتن

    تنها (همون سه درصد) افرادي كه اهداف مكتوب داشتن و به سمت آن حركت كرده بودن درآمد چشم گيري داشتن.

    ---------------------------


    هدفي تعيين كن كه بتوني از طريق معيار فون مايسز تنش اش رو حساب كني دوست من!


  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 آبان 00 [ 22:30]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    6,561
    سطح
    53
    Points: 6,561, Level: 53
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 120 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohamad.reza164 نمایش پست ها
    دوست من سلام


    چقدر خوب که اهل سرزمین دزولت سیستم هستی.


    فکر میکنم که حلقه گمشده ای به نام هدف داری.

    میدونی جایگاه یک آدم نابغه بی هدف نسبت به یک آدم معمولی با هدف چیه؟

    من هنوز سر حرف خودم هستم، شما فقط حرف خودت رو گوش میدی و خودت بايد نتيجه گيري كني!

    يك هدف قابل اندازه گيري و قابل دستيابي براي خودت ترسيم كن و به سمت اش حركت كن.

    مثلا هدف ديدن سريال كيميا :

    يك هدف قابل دستيابي و اندازه گيري هست و شما باديدن اين سريال به هدفت ميرسي و احساس رضايت از اينكه به هدفت رسيدي، خيلي لذب بخشه.

    حالا اگر هدفي ترسيم كنيم كه امشب سريال مورد علاقه خودم را ببينم! خوب احتمال اينكه به احساس رضايت برسيم كم هست، چون نميدونيم چه سريالي بايد ببينيم و قابل اندازه گيري نيست.

    بدتر از اون اينه كه هدفي در نظر بگيريم كه امشب كاري كنم كه حوصله ام سر نره! ديگه تو اين حالت خودت ميدوني چه اتفاقي ميافته.


    شما در حالت سه قرار داري! ميدوني يك كاري بايد انجام بدي، ولي براي خودت قابل اندازه گيري نيست.

    ------------------

    يه مثال برات بزنم:

    محقيق رفتن از فارغ التخصيلان دانشگاه هاروارد ( فكر كنم رشته بازرگاني بود) تحقيق كنن كه بعد از درس چه هدفي دارند.

    3درصد هدف مكتوبي داشتن

    حدود 13 درصد هدفي داشتن، ولي مكتوب و واضح نبود

    84 درصد هم بي هدف بودن. " حالا بريم تعطيلات تا ببينيم چي ميشه


    بعد از ده سال محققان به سراغ او فارغ التحصيلان رفتن:

    13 درصدي كه هدف داشتن، درآمدي به ميزان دو برابر 84 درصد بي هدف داشتن

    تنها (همون سه درصد) افرادي كه اهداف مكتوب داشتن و به سمت آن حركت كرده بودن درآمد چشم گيري داشتن.

    ---------------------------


    هدفي تعيين كن كه بتوني از طريق معيار فون مايسز تنش اش رو حساب كني دوست من!
    سلام
    دزولت که واقعا دریاست!
    میدونی یکم که موشکافی میکنم میبینم میتونم هدف رو تعیین کنم ولی به خاطر همون حس کمال گرایی و ایده آل گرایی به خودم میگم حتی اگه به اون هدف هم برسم زیاد به چشم نمیاد! که باید با این حس مقابله کنم تا حدی.
    بالاخره ببینیم چی میشه. توکل به خدا

  16. کاربر روبرو از پست مفید Wishbone تشکرکرده است .

    mohamad.reza164 (دوشنبه 12 بهمن 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ،،اخلاق و عادات بد روزمره من ،،یه روزمرگی بیخود
    توسط ARAM-ESH در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 16 مرداد 93, 16:33
  2. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 فروردین 93, 08:09
  3. مشخص نمودن میزان اضافه وزن یا کمبود وزن(bmi)
    توسط keyvan در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 تیر 91, 14:02
  4. مردایی که می گن دختر باید ریزه میزه و کوچولو باشه ،دروغ می گن؟؟؟؟
    توسط نازنین آریایی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 55
    آخرين نوشته: پنجشنبه 01 تیر 91, 16:44

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.