سلام. من تازه وارد این سایت شدم و ثبت نام کردم تا بتونم از یکی راهنمایی بخام. من و شوهرم تازه چند ماهی هست ازدواج کردیم و اومدیم تهران برادر شوهرم یه سالی هست که تهران دانشجو کارشناسیه. هر دو تامونم اینجا کسیو نداریم و تنهاییم. روزای هفته همش سر کاره و منم بخشیش سر کارم و شب همو میبینیم تا این که اخر هفته برسه و سریع پنجشنبه عصر برادر شوهرم بیاد خونه و بمونه تا شب روز بعدش. ما خونمون پنجاه مترهه و برادر شوهرم از همون هفته اول ازدواجمون اخر هفته ها میاد خونمون. راستش احساس میکنم کم اوردم و خسته شدم نمیدونم چکار باید کنم. حسی که پیدا کردمو دوس ندارم از اخر هفته ها متنفر شدم دوس ندارم اخر هفته شه.چند بار با شوهرم صحبت کردم چون احساس کردم بهترین راه صحبت کردنه و بهش گفتم ما گاهی نیاز داریم با هم باشیم و بیشتر بهم توجه کنیم اما بازم پنجشنبه ها زنگ میزنه به برادرش که یاداوری کنه که حتما بیاد. چند بارم با گریه ازش خاستم که بعضی وقتا باهم تو خونه باشم اخر هفته رو اما مث همیشه سکوت میکنه و بازم کار خودشو میکنه. انگار حرف زدن و اینکه ادم مستقیم خاسته هاشو بگه فایده نداره منم اهل سیاست و این حرفا نیستم و نمیدونم باید چکار کنم. لطفا راهنماییم کنید خیلی بهم ریختم
علاقه مندی ها (Bookmarks)