به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 54
  1. #31
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 آبان 01 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1393-7-19
    نوشته ها
    134
    امتیاز
    8,639
    سطح
    62
    Points: 8,639, Level: 62
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    346

    تشکرشده 262 در 104 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط هلنا60 نمایش پست ها
    سلااااام دوست عزیز
    خوبین خیلی متاثر شدم از تایپیکتون قبل از هر چیز ارامشتو حفظ کن لطفا برو یه فضای باز و سه تا نفس عمیق بکش و خدارو شکر کن به خاطر

    داشتن همسری خوب و بچههای سالم

    الان فقط به فکر خودت باش میخاد بترسونتت شمام اظهار پشیمیمونی کن از رفتار گذشتت ولی خدارو شکر بچه داری دروغ میگه که بچههارو دوست نداره
    خدای یزرگ با این بچه یه فرصتی دیگه بهت داده پس غنیمت بدون خانه داری کن اصلاااااا به رفتارای او و خانوادش فکر نکن

    آااااافرین عاقلی کردی به خانوادت نگفتی پس مطمئن باش تو میتونی همه چی رو از نو بسازی محکم باش شاد باش چون داری فرزندی به دنیا میاری

    که خاست خود خدا بوده

    مثل همیشه به خودت خانت بچه و شوهرت برس درسته موقعیت حساسی داری اونا باید رعایتت کنن ولی اشکال نداره ارزششو داره زندگیت حفظ میشه

    بدوووون شوهرت جایی نرو قبلش باهاش هماهنگ کن در هر کاری ازش اجازه بگیر زیاد ازش تشکر کن حتی برا کار کوچکش

    هر شب سوره یس بخون خیلی ارومت میکنه وتقدیم کن به 14 معصوم که مشکلت حل بشه درخانه سه روزی یک بار سوره انعام بخون باعث میشه

    خلق خوی همسرت بهتر بشه

    ذکر یا ودود را 1001 مرتبه بخون به نیت اینکه محبت بین هردوتون زیاد بشه دعای چهل کلید حضرت زهرا ص بخون و در اب فوت کن و در غذا بریز هر دو

    ازش بخورین جهت محبت بیشتر بین زوجین هستش

    از همه مهمتر مواظب اون کوچولو باش با تغذیه و استراحت مناسب خدا باشماست موفق میشین

    اینکه میگی برا مسائل جنسی سراغت میاد خییییییلی عالی هست پس دوستت داره از محبت خارها گل میشود تا میتونی محبت کن

    موفق باشین منم برات دعا میکنم
    دوست عزیز الان زندگی این خانم شرایط پیچیده ای داره ۰ شوهرش ضربه روحی سنگینی
    خورده و باید ترمیم بشه ۰۰۰۰
    اونوقت شما خوندن سوره یس و انعام و ذکر یا ودود رو بعنوان راهکار پیشنهاد می کنین ?!!!!
    سوره های قران راه و روش زندگی رو به ما یاد میدن ۰ فکر نمی کنم کاربرد شون این باشه
    که برای عوض شدن خلق و خوی همسر سوره انعام بخوانیم!!!
    دعای کلید حضرت زهرا رو بخون و تو اب فوت کن و در غذا بریز !
    برای این جمله دیگه هیچ حرفی ندارم ۰ متوجه نشدم دقیقا چی رو در غذا بریزه ایشون
    تا جایی که من میدونم غیر مواد غذایی چیز دیگه ای نباید تو غذا ریخته بشه
    از مهسا ی عزیز عذر میخوام بخاطر این پست ۰ ببخشید که راهکار قابل ارایه ای برای شما نداشتم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط هلنا60 نمایش پست ها
    سلااااام دوست عزیز
    خوبین خیلی متاثر شدم از تایپیکتون قبل از هر چیز ارامشتو حفظ کن لطفا برو یه فضای باز و سه تا نفس عمیق بکش و خدارو شکر کن به خاطر

    داشتن همسری خوب و بچههای سالم

    الان فقط به فکر خودت باش میخاد بترسونتت شمام اظهار پشیمیمونی کن از رفتار گذشتت ولی خدارو شکر بچه داری دروغ میگه که بچههارو دوست نداره
    خدای یزرگ با این بچه یه فرصتی دیگه بهت داده پس غنیمت بدون خانه داری کن اصلاااااا به رفتارای او و خانوادش فکر نکن

    آااااافرین عاقلی کردی به خانوادت نگفتی پس مطمئن باش تو میتونی همه چی رو از نو بسازی محکم باش شاد باش چون داری فرزندی به دنیا میاری

    که خاست خود خدا بوده

    مثل همیشه به خودت خانت بچه و شوهرت برس درسته موقعیت حساسی داری اونا باید رعایتت کنن ولی اشکال نداره ارزششو داره زندگیت حفظ میشه

    بدوووون شوهرت جایی نرو قبلش باهاش هماهنگ کن در هر کاری ازش اجازه بگیر زیاد ازش تشکر کن حتی برا کار کوچکش

    هر شب سوره یس بخون خیلی ارومت میکنه وتقدیم کن به 14 معصوم که مشکلت حل بشه درخانه سه روزی یک بار سوره انعام بخون باعث میشه

    خلق خوی همسرت بهتر بشه

    ذکر یا ودود را 1001 مرتبه بخون به نیت اینکه محبت بین هردوتون زیاد بشه دعای چهل کلید حضرت زهرا ص بخون و در اب فوت کن و در غذا بریز هر دو

    ازش بخورین جهت محبت بیشتر بین زوجین هستش

    از همه مهمتر مواظب اون کوچولو باش با تغذیه و استراحت مناسب خدا باشماست موفق میشین

    اینکه میگی برا مسائل جنسی سراغت میاد خییییییلی عالی هست پس دوستت داره از محبت خارها گل میشود تا میتونی محبت کن

    موفق باشین منم برات دعا میکنم
    دوست عزیز الان زندگی این خانم شرایط پیچیده ای داره ۰ شوهرش ضربه روحی سنگینی
    خورده و باید ترمیم بشه ۰۰۰۰
    اونوقت شما خوندن سوره یس و انعام و ذکر یا ودود رو بعنوان راهکار پیشنهاد می کنین ?!!!!
    سوره های قران راه و روش زندگی رو به ما یاد میدن ۰ فکر نمی کنم کاربرد شون این باشه
    که برای عوض شدن خلق و خوی همسر سوره انعام بخوانیم!!!
    دعای کلید حضرت زهرا رو بخون و تو اب فوت کن و در غذا بریز !
    برای این جمله دیگه هیچ حرفی ندارم ۰ متوجه نشدم دقیقا چی رو در غذا بریزه ایشون
    تا جایی که من میدونم غیر مواد غذایی چیز دیگه ای نباید تو غذا ریخته بشه
    از مهسا ی عزیز عذر میخوام بخاطر این پست ۰ ببخشید که راهکار قابل ارایه ای برای شما نداشتم

  2. 2 کاربر از پست مفید محیا ناز تشکرکرده اند .

    مهساجان (شنبه 03 بهمن 94), حسين40 (سه شنبه 22 دی 94)

  3. #32
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 اردیبهشت 95 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1391-12-19
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    2,961
    سطح
    33
    Points: 2,961, Level: 33
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    13

    تشکرشده 33 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از نظراتتون اقای حسین

    مشکلم یکی نیست
    من واقعا به بقای این زندگی امید ندارم

    ازدواجم اجباری بود الان بهش علاقه دارم اما دل نبستم چون همه چی در حال خراب شدنه
    همین غریزه هم هست که پیش من نگهش داشته
    حالا هم انگار میخاد منو تو این خونه خودش نگه داره تا کی؟

    خودش یه طرف بچه ام یه طرف منم توی خونمون

    میگه طلاق نمیدم
    پدرمم از من بریده

  4. #33
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 اردیبهشت 95 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1391-12-19
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    2,961
    سطح
    33
    Points: 2,961, Level: 33
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    13

    تشکرشده 33 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    من واقعا از رفت و امدها و چک کردنها و درگیری با شوهرم خسته ام
    همیشه خونه تنهام چون از خونه در اومدنم مصادفه با خون و خونریزی.بقال سر کوچه هم وظیفه خودش میدونه منو بپادفعلا در حال تحملم تا همه چی این کابوسا تموم بشه
    دیشب خونه تنها بودم.کلی به خودم رسیدم.واسه خودمو نی نی شام خوشمزه پختم.
    شوهرم کلید انداخت اومد تو
    گفتم چرا مثل دزدا میای تو؟
    واسه شوهرمم شام کشیدم که نخورد.یه ساعت نشست.بعد گفت بهش پیام دادی نیاد؟گفتم کی؟
    گفت همونی که براش خودتو شکل حوریا کردی.
    منم فهمیدم یه شری تو راهه رفتم توی اتاق.اومد دنبالم تو اتاق.منم ترسیدم سعی کردم اروم باشم گفتم واسه کسی نیست.اگرم قراره واسه کسی باشه اون تویی
    گفت مثل همیشه که فقظ برای من بود؟ فکر کردی هنوزم خرم و این حرفها و دااااااد و هوار
    بعدم گفت انقد احمق نیستم که طلاقت بدم چون تو تف سربالایییکی باید باشه جمعت کنه که از اژانس سر کوچه هم نشنوم که با یکی از راننده هاشون رفیقی
    این اشاره به یکی ار جریانات 2 سال پیش بود .به خاطر این جریانا اون موقع خونه رو عوض کرد اما به من از گل نازکتر نگفت اما حالا..................................
    چی کار کنم هر دومون زودتر راحت شیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    ویرایش توسط مهساجان : سه شنبه 29 دی 94 در ساعت 12:29

  5. #34
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    142
    Array
    مهسا عزیزم، از جریانات زندگیت تعریف کردی و من بیشتر در جریان این تاپیک هستم و البته یه چیزهای ریزی هم از اون تاپیکت به یادم هست!
    می نویسی چیکار کنم؟ اما عملا در مقابل هر راهکاری که بچه ها، بهت دادن، هیچ عکس العملی نشون نمیدی؟!
    هیچییییییییییییییییی!
    احساس من از پشت مانیتور، با نوشته هایی که از شما خوندم، اینو بهم القا میکنه که شما تغییری نکردی!
    فقط تحمل کردی! شما داری شرایط رو تحمل میکنی که آسیب بیشتری نبینی،
    اینکه میگی همسرت رو دوست داری، باور میکنم، چون از عمق کلماتت، این دوست داشتن حس میشه!
    اما خودخواهی عجیبی در وجودت نهفته اس!
    خودخواهی و سرکشی که باعث شد، اون اتفاقات گذشته، با هزار بار چراغ قرمز و خط قرمز، نبینیشون و برات مهم نشن و
    پای روی آبروی پدرت، آبروی دختریه خودت،
    شخصیت و شان ت، عرفه جامعه ، مسائل شرعی و اخلاقی
    و حتی بعدها با وجود داشتن همسری مهربان،
    آبرو و غرور همسرت
    و در نهایت مورد آخر، که این خودخواهی حتی نذاشت که حس مادرشدنت مغلوبت کنه و تو رو کشوند به بیراهه ها!
    و امروز در جریان زندگی شما
    با وجود داشتن فرزند دیگری در راه!
    شما هنوز مشروب می خورید و سیگار میکشید که آروم بشید! و
    حس قشنگ مادر شدن، بهم ثابت کرده، مادری تا صبح درد دندون و تیرکشیدنش رو تحمل میکنه که حتی یه استامینوفن نخوره که به بچه اش آسیب نرسه!

    --------------------------
    با همه ی این اوصاف میخوام بگم، درک میکنم که شرایط سختی داری، می فهمم که فشارهای زیادی روت بوده و هست
    می دونم که چقدر سخت برات گذشته این روزها!
    اما تغییری در عمق وجودت حس نمیکنم!
    یه جوری رفتار میکنی که انگاری چیزی برای از دست دادن نداری!
    شبیه یه دختر آزاد رفتار میکنی که میخواد بره تا شر بیشتری پیش نیاد!

    و من معتقدم اگه میخوای که تغییری توی زندگیت پیش بیاد، به سمت خداوند برو!
    یعنی به خدا ثابت کن که میخوای عوض بشی!
    ریسمان نخ نما شده ی رابطه ات با خدا رو اصلاح کن، زندگیت اصلاح میشه،
    یه جوری که خودت هم باورت نمیشه، چه جوری و چه وقت این زندگی زیر و رو شد!

    و شروع کن یه کم بخون، که خانوم های جذاب و گیرا و در عین حال نجیب و عاقل مگه چه مدلی هستن؟
    مگه نمیشه برای همسر لوند بود، در کنارش نجیب هم بود؟
    مگه نمیشه توی تخت، جذاب ترین زن روی زمین بود و در کنارش مادر هم بود؟
    خیلی دوست دارم، جواب سوالهام رو بهم بدی!


    - - - Updated - - -

    حسم بهم میگه: همیشه بهت یاد داده شده، و یاد گرفتی که زن بودن برابر است با برانگیختن احساسات جنسی
    یعنی فکر میکنم شما از زن، نماد لذت بردن شهوانیش رو متوجه شدی
    و این راه رو به خوبی بلدی و خوبه خوب هر وقت اراده کردی، تونستی با زیبایی ذاتی که خداوند در وجود شما گذاشته
    از این مهارتت استفاده کنی و
    خدا میدونه که این زیبایی که ذاتی هست و این جذابیت که آموختی، یعنی اکتسابی هست ! چقدر کمکت کرد در راه عاشق کردن همسری خوب و نجیب به اسم همسرت!
    میخوام بگم، از این مهارتت خوب استفاده نکردی و زندگیت بجای اینکه به سمت اوج پیش بره، روز به روز به ورطه ی نابودی کشیده شد!

    ازت میخوام که به خودت بیای و تصمیمت رو بگیری!
    با خودت رو راست باش، به خودت که نمیتونی دروغ بگی، الان در عمق وجودت، میدونی که چی میخوای از این مرد!

    آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
    من
    برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
    و امروز
    من شاکرم! شاکرم که خداوندی دارم که
    آرزوهایم رو به من هدیه دادند و
    منه انسان
    چیزی رو نخواهم ساخت، حتی دیگر لیستی نخواهم نوشت، من!!
    من سر طاعت در برابر لیستی که به من هدیه میدهد برمیآورم.


  6. 5 کاربر از پست مفید del تشکرکرده اند .

    نیکیا (سه شنبه 29 دی 94), مهساجان (سه شنبه 29 دی 94), مدیرهمدردی (چهارشنبه 07 بهمن 94), جواد 75 (سه شنبه 29 دی 94), سوده 82 (سه شنبه 06 بهمن 94)

  7. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 تیر 95 [ 01:46]
    تاریخ عضویت
    1394-5-19
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,178
    سطح
    18
    Points: 1,178, Level: 18
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 51 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ....قبلش ازت عذر ميخوام....

    ببين مهسا خانم...بعضي از آدما چه زن..چه مرد!! هستن كه برخلافه بقيه يعني عموم مردم....نميتونن غريزه ي جنسيشونو راحت كنترل كنن...
    ميل به خوش گذروني و ايناشون بالاست..........
    خب تا وقتي آدم اينجوريه كه نبايد كاغذ سفيد عقدنامه رو الكي امضا كنه....چون هنوز نميتونه متعهد بشه.....ولي.....اگه كرد...بايد منتظر تبعاتشم باشه....

    جالا يه چيزي....مهسا خانم....ميل به خودنمايي تو بعضي از ما زنا بالاست....و هوس جنسي زياده..... ببين...خدا درد اگه بده...دواشم ميده......

    اين آدم نميتونه فقط بخاطر پول و امنيت و سر پناه وارد زندگيه كسي بشه..دسته تعهد بهش بده...بعد به هر چي خواست برسه و انتظار داشته باشه طرف مقابل خر باشه و هيچي نگه.........
    چون فقط خره كه حمالي ميكنه و انتظار چيزي نداره مگر غذا و آب....ولي وقتي با يه آدم نه..با چندتا آدم طرفي....شوهر و بچه....

    قضيه فرق ميكنه.....
    اگه ميخواي همون آدم قبل باشي....همشونو ول كن برو جاي ديگه زندگي كن......به سبك و سياقه خودت....خودت پول در بيار.....رو پاي خودت وايسا......................................ا گه بخواي خب بايد تلاش كني....اونم ازت ذله ميشه بچه هاشو ميگيره طلاقت ميده......بخواي ميشه.....


    ولي وقتي واقعا كسي رو دوست داري.....شوهرتو و بچه هاتو.....بدون تو موقعيت خطيري افتادي....چون يه پله از آدماي ديگه عقبتري...هميشه عقبتري.....

    بقيه به لطف خدا راحتتر ميتونن متعهد باشن....ولي تو نه......

    براي دوست داشتنت بايد يه سري تاوان بدي......يعني با خودت روراست باشي......و خودت قبول كني كه هر لحظه ممكنه مردي تورو به هوس بندازه يا دلت بي قيدي بخواد................و مستي و اينا...

    در اينصورت براي نگه داشتنشون بايد با دلت بجنگي......جلوي خودت وايسي....محكم....محكمه محكم....از درون جلوي خودت وايسا..........كه بتوني تو رابطه ي با قيد بموني.....

    هيچ وقت كسيو گول نزن.......با خودت روراست باش.....شوهرتو بخاطر اينكه همه شوهر ميكنن و به ادم خرجي ميده و اين باشه كه پشتم باشه با كاراي من كاري نداشته باشه نخواه....چون اين تفكر يه جور حمالي گرفتن از ادمه ديگه اس...

    بنده خدا راست ميگه........

    بشين با خودت روراست باش.....و اگه ديدي واقعا حاضري بخاطر شوهرت چشمتو رو همه ي مردا ببندي تلاش كن حفظش كني.....

    تو با خودت كنار بيا...روراست باش....همون كاري كه ميخواي وگول زنك نيستو انجام بده...تو به محضه اينكه تصميم بگيري همه ميفهمن....لازم نيست با حرف و عمل زوركي خودتو ثابت كني.....



    در اخر....ميگم اگه تو از عهده ي دلت بر بياي نميدوني چه كار بزرگي ميكني كه ثوابش خيلي بيشتر از تعهد راحتتر بقيه اس.......بازم ببخش كه رك بودم.......

    - - - Updated - - -

    بدون كه تو تنها نيستي.....كار سختي هست....ولي از عهده اش بر مياي...........مطمئن باش...اراده ي قوي داري ...مشخصه


  8. کاربر روبرو از پست مفید صحرا0 تشکرکرده است .

    مهساجان (شنبه 03 بهمن 94)

  9. #36
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 تیر 95 [ 01:46]
    تاریخ عضویت
    1394-5-19
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,178
    سطح
    18
    Points: 1,178, Level: 18
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 51 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    يه چيز ديگه ام بگم....

    اگه سعي كني بيشتر به بچه هات برسي و بهشون محبت كني راحتتر تغيير ميكني.........سعي كني فك كني شوهرت نيست و قراره مسئوليت بزرگ كردن بچه گردن خودت باشه.....بهش فك كن....محبت كن.... زودتر به نتيجه ي دلخواهت ميرسي...شوهرتم ميفهمه......مطمئن باش....فقط سوري نباشه....واقعي اينكارو بكن.....
    توضيحشم بخواي...واسه اينه كه م يه سكه ي دورو ميمونه اين قضيه........يعني خود پسندي يه طرف سكه اس....(كه نتايجش خيلي مسائله) عشق به همسر و فرزند يه طرفه ديگه.....

    از خودپسندي كه كم بشه اون طرف زياد ميشه..حالا به هر روشي كه ميتوني از خودپسندي و خود شيفتگيت كم كن.......در پناه حق

  10. کاربر روبرو از پست مفید صحرا0 تشکرکرده است .

    مهساجان (سه شنبه 29 دی 94)

  11. #37
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 اردیبهشت 95 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1391-12-19
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    2,961
    سطح
    33
    Points: 2,961, Level: 33
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    13

    تشکرشده 33 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ازم خواستین روراست باشم؟
    خب
    من دوست دارم از این کشور برم پیش خالم.یه اپارتمان کوچیک داشته باشمو یه شغل معمولی
    اروم جایی که کسی نشناستم زندگی کنم
    من شوهرمو دوست دارم و بچه هامو
    اگه مرد دیگه ای جای شوهرم بود زنده نبودم الان.اما اون تو همه سالهای عروسیمون بهم محبت کرده اما الان ظرفیتش پره و من دیگه مهسای سابق نمیشم براش

    حسم میگه الان همش با منه که یه وقت با کس دیکه ای ازدواج نکنم بعدا.
    چند بار وقتی حالش بهتر بوده موقعی که به هم نزدیک شدیم گفته بهم که این فرشته بعد من میخواد مال کی بشه !!فقط طاقت اینو نداره وگرنه دیگه خودم براش تموم شدم.عشقی بهم نداره
    یه بار الکی بهش گفتم منم وکیل گرفتم داشت پس میفتاد رنگش شد مثل گچ.هنوز اون حس مالکیتش نمیذاره بره
    اما من دوست دارم زودتر بره.همش تنم میلرزه ایمیلی ازم پیدا نشه یا عکسی مربوط به قبلنا.دیگه صبور نیست اگه چیزی بشنوه شاید بلایی سرم بیاره
    رابطم با خدا بهتره.همش راه نجات ازش میخوام.
    دیگه این زندگی درست نمیشه
    حتی اگه شوهرم منو بخواد که نمیخواد خانوادشو چی کار کنم
    اگرم خودم دست به دامن قانون شم واسه طلاق یا بذارم برم هزار تا حرف بد دیگه راجع بهم در میاد
    اونوقت پسرم بزرگتر بشه بهش چیا میگن
    ولی دیگه صبرم تمومه
    دل عزیز حرفاتو قبول دارم.از همون بچگی که تو کوچه ها بازی میکردیم محیط منو برد به سمت اکتساب یه سری مفاهیم غلط.اینکه با چند تا لوس بازی واسه پسرهای توی کوچه هم میشه به بقیه فخر فروخت یا پسر بچه ها رو انداخت به جون هم.اینا چیزاییه که من باهاش بزرگ شدم
    صحرای عزیز من از ترس بابام قبول کردم واسه همینم هیچ تعهدی حس نمیکردم.الانم بیشتر حس میکنم که مدیون شوهرمم و نباید بیشتر رنج بکشه
    اما اونم حق انتخاب داشت و نکرد.میدونست من چه طوریم.همون شب عقدم بعد از رابطمون فهمید من مشکل داشتم اما کور و کر شده بود انگار.کاش همون موقع تموم میشد

  12. #38
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 18:59]
    تاریخ عضویت
    1394-7-07
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    1,855
    سطح
    25
    Points: 1,855, Level: 25
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    25

    تشکرشده 65 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    من دو تا تاپیک شما رو خوندم (یه مدته سرم خلوته پدر سایت رو دراوردم انقد زیر و روش کردم خخخ) ببینید شوهر شما انگار جز زیبایی شما معیار دیگه ای نداشته... چون اونجور که خودتون از خودتون تعریف فرمودین فکر نمیکنم قبل از ازدواج به اندازه ای که به زیباییتون میرسیدید به پرورش نیروی فکرتون میپرداختین پس نهایتا با چن تا سوال میتونست زیر و ته طرز تفکرتون رو دربیاره...ولی این کار و نکرد... اقایون واسه ازدواج نه جبر فرهنگی دارن نه مث شما جبر خانوادگی...پس یه جورایی با علم به شخصیت شما با شما ازدواج کرده ...با اختیار کامل.. هر اشتباهی هم یه تاوانی داره...ولی بیایم سراغ توبه ی شما...چیزیکه از گفته هاتون پیداست اینه که شما فقط از 'خیانت کردن' توبه کردین....یعنی هر کاری که شما تو مهمونی کردین یا سر کشیدن اون بطری مشمول خیانت نمیشه ( تعریف خیانت اینه که شما پنهانی خلاف تعهدی که به یه نفر دارین عمل کنید ) چون شوهر شما کاملا از این دو موضوع اگاه بودن...با شوهرتون صحبت کنید که شما فقط درباره خیانت توبه کردین و نمیتونید واسش حضرت مریم بشین... عملی هم نیست...چون شما هر کاری و بخواین استارت بزنید یا هر کار بدی رو بخواین ترک کنید باید از نظر فکری قبلش اماده بشین...یعنی تا با نیروی فکرت به مشروب نه نگی تو عمل نمیتونی ترکش کنی...با شوهرت صحبت کن و بهش بفهمون که تو زمینه خیانت موفق بودی...ولی زیاد گیر نده بهش...( آنچه از دست میرود بگذار برود آنچه به التماس الوده است نمیخواهم حتی زندگی...)رو پرورش فکرت کار کن...محکم وایسا..بگو تاوان کارام رو میدم ولی باج نمیدم ( نمیدونم بتونی به این نقطه برسی یا نه... سخته...ولی درباره اهداف زندگیت فکر کن...خیلی فکر کن...)

  13. 2 کاربر از پست مفید kataioon تشکرکرده اند .

    مهساجان (شنبه 03 بهمن 94), سها** (چهارشنبه 30 دی 94)

  14. #39
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام دوست عزیز ببخشید دوستانه برات میگم ناراحت نشو

    اومدی اینجا که بگی کار شوهرم درسته خودتو راضی کنی از این زندگی به قول خودت رها بشی بری سراغ خاله ات

    بله درسته شما به فکر زندگیت نیستی به فکر فرزندات نیستی اره میخای یکی بیاد بهت بگه کارت درست

    اگه اونم طلاق نداد شما برو بگیر خلاصصصص

    برا بهبود زندگیت کاری نمیکنی قدمی بر نمیداری میخای شوهرت زودتر به این نتیجه برسه

    اره عزیز نمیدونم خودتم متوجه هستی یا نه

    اگه این زندگی را دوست داری باید با دقت رفتار کنی

    کاری کنی که همسرت بهت اعتماد کنه خودت اخلاق شوهرت رو میدونی

    پس از امروز کاری نکن که مایه دل خوری بشه میدونم که اظهار پشیمونی کردی

    ولی کافی نیستش مواظب حرکاتت رفتارت باش حتی صحبت کردنت

    الان شوهرت چشماش هیچی نمیبینه سعی کن محبتش کنی

    بیشتر پیشه هم باشین به بهانه فرزندت باهاش تماس بگیره بگه بابا جون امروز بیا بریم بیرون تفریح

    فضای خونه رو شاد کن یه جوری حس تامین کنندگی بهش بدی

    بهش اعلام نیاز کن بزار بدونه شما بهش احتیاج داری بچهها بهش احتیاج دارن

    فایل صوتی کلید مرد دکتر حبشی رو گوش کن بهتر میتونی بهش اقتدار بدی

    در مورد خانوادش سعی کن باهاشون در ارتباط باشی بهشون محبت کنی از محبت خارها گل میشود یه مدت این سختی هارو تحمل کن بعدش

    درست میشه همه چی

    موفق باشی

  15. کاربر روبرو از پست مفید سها** تشکرکرده است .

    مهساجان (شنبه 03 بهمن 94)

  16. #40
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 دی 94 [ 15:57]
    تاریخ عضویت
    1387-2-14
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    5,641
    سطح
    48
    Points: 5,641, Level: 48
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 3 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    مهسا جان! از رو راستیت خوشم میاد!
    درسته شما میخوای بری و محیط ت رو عوض کنی، میخوای راهی برای فرار پیدا کنی،
    اما نمیدونم شرایط اقتصادیت به چه شکل هست! میتونی به راحتی از اینجا بری و همون آپارتمان کوچیک رو هم بگیری یا نه؟
    و یا اینکه واقعا به آینده ی بچه هات فکر کردی؟
    به نظرت با وجود این شرایط بچه ها، چه بلایی سرشون میاد؟
    اگه پیش شما بمونن، میتونید ببریدشون؟ میتونید تامین اقتصادی شون بکنید؟
    میتونید بدون پدر بزرگ شون کنید؟ اصلا همسرتون اجازه خروج از کشور به فرزندانتون میده؟

    اگه پیش همسرتون بمونن، که البته با این پیش فرض که شوهرتون بچه ها رو بپذیرن، آیا این بچه ها، به مادر احتیاج ندارن؟
    آیا همسرت با وجود همه ی اتفاقات تلخی که توی این زندگی براش افتاده، حاضره مثل یه دسته گل، دو تا بچه رو بزرگ کنه؟
    اصلا آمادگی روحی برای بزرگ کردن این بچه ها رو داره؟
    چه تفکری از شما، توی مغز این بچه ها، شکل میده؟

    نمیدونم، به همه ی اینا فکر کردی یا فقط به رفتن و خلاص شدن فکر کردی؟
    -------------------------------
    من با وجود اینکه میدونم این تاپیک باید، به سمت انجمن آزاد و مشاوره ی تخصصی مدیر پیش بره،
    اما از دلم نیومد که یه سری حرفها رو براتون نگم!
    از مدیر همدردی عزیز، معذرت میخوام و از شما مهسا جان، میخوام که وارد انجمن آزاد بشید و مشاوره ی تخصصی خودتون رو دریافت کنید!


    - - - Updated - - -

    و یه موضوع دیگه اینکه!
    من فکر میکنم، اگه شما اینجا، توی همین کشور، با وجود شرایطی که وجود داره، شروع به تغییر مسیر و تغییر هدف توی زندگی نکنید
    این تغییر محیط نه تنها کمکی به شما نمیکنه، بلکه ممکنه بعدها تبعات سنگینی رو بابتش پرداخت کنید!
    نمیدونم متوجه منظورم میشید یا نه؟
    اما زندگی همین امروز و همین الان نیست، خیلی وقت ها، ما تا سالهای سال، تاوان رفتارهای گذشته ی خودمون رو میدیم!
    ازت میخوام که خودت رو دوست داشته باشی و برای زیباییت، برای تنت، برای روحت و برای انسان بودنت ارزش قائل باشی، عزیزم!

  17. 3 کاربر از پست مفید roqih تشکرکرده اند .

    کمال (چهارشنبه 30 دی 94), مهساجان (شنبه 03 بهمن 94), سها** (یکشنبه 04 بهمن 94)


 
صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:17 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.