به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 17 , از مجموع 17
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام مهسا جون... با اطمینان تماااام بهت میگم این اختلافات شما دلیل اولش به خاطر وابسته بودن بیش از اندازه تو به شوهرته.... عزیزم یادته من و تو به خاطر شباهت هایی که به هم داشتیم با هم اشنا شدیم...

    منتها حس میکنم من خیلی زودتر از تو تونستم خودم رو پیدا کنم و تو کمی دیرتر ... تفاوت من و تو در حال حاضر اینه..

    چیزهایی که به من کمک کرد:
    اول از همه سخنرانی کااااامل دکتر حبشی و اجرای تک تک حرفهاش که واقعا زندگیمو زیر و رو کرد

    دوم:شناخت خودم.. البته منظورم بیشتر نقاط ضعفمه... مهم تر از همه این بود که فهمیدم واقعااا از زندگی مشترک و اینکه چطور باید با مردها در شرایط مختلف برخورد کرد بسیار اطلاعات کمی دارم برای همین شروع کردم تا میتونستم اطلاعاتم رو بالا بردم.. و تمام اونها رو اجرا کردم...اینکه با مردها چطور باید در شرایط مختلف برخورد کرد

    سوم : فهمیدم شخصیت وابسته ای دارم.... اون هم در مورد شوهرم... من تا الان هر کاری میخواستم انجام بدم باید حتما اول به شوهرم اطلاع میدادم... در مورد جزئی ترین مسائلم نظر اون برام مهم بود... یه مقاله تو همین سایت خوندم در مورد فرق بین وابستگی جهنمی و دلبستگی بهشتی .... حتماااااااااااااااااااا بخونش.... خیلی خیلی مفیده..

    مهسا جون شوهرت خیللللللللللللللی دوست داره فقط متاسفانه تو بلد نیستی چطوری باید رفتار کنی...
    اشکالی نداره... با همین تاپیک بیا جلو... راهنمایی دوستان مثل ستاره جون رو عملی کن... حتما موفق میشیبه

    بهت قول میدم

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 12:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-03
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    3,765
    سطح
    38
    Points: 3,765, Level: 38
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 64 در 43 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نارجیس نمایش پست ها
    سلام مهسا جون... با اطمینان تماااام بهت میگم این اختلافات شما دلیل اولش به خاطر وابسته بودن بیش از اندازه تو به شوهرته.... عزیزم یادته من و تو به خاطر شباهت هایی که به هم داشتیم با هم اشنا شدیم...

    منتها حس میکنم من خیلی زودتر از تو تونستم خودم رو پیدا کنم و تو کمی دیرتر ... تفاوت من و تو در حال حاضر اینه..

    چیزهایی که به من کمک کرد:
    اول از همه سخنرانی کااااامل دکتر حبشی و اجرای تک تک حرفهاش که واقعا زندگیمو زیر و رو کرد

    دوم:شناخت خودم.. البته منظورم بیشتر نقاط ضعفمه... مهم تر از همه این بود که فهمیدم واقعااا از زندگی مشترک و اینکه چطور باید با مردها در شرایط مختلف برخورد کرد بسیار اطلاعات کمی دارم برای همین شروع کردم تا میتونستم اطلاعاتم رو بالا بردم.. و تمام اونها رو اجرا کردم...اینکه با مردها چطور باید در شرایط مختلف برخورد کرد

    سوم : فهمیدم شخصیت وابسته ای دارم.... اون هم در مورد شوهرم... من تا الان هر کاری میخواستم انجام بدم باید حتما اول به شوهرم اطلاع میدادم... در مورد جزئی ترین مسائلم نظر اون برام مهم بود... یه مقاله تو همین سایت خوندم در مورد فرق بین وابستگی جهنمی و دلبستگی بهشتی .... حتماااااااااااااااااااا بخونش.... خیلی خیلی مفیده..

    مهسا جون شوهرت خیللللللللللللللی دوست داره فقط متاسفانه تو بلد نیستی چطوری باید رفتار کنی...
    اشکالی نداره... با همین تاپیک بیا جلو... راهنمایی دوستان مثل ستاره جون رو عملی کن... حتما موفق میشیبه

    بهت قول میدم


    عزیزم ممنون از راهنمایی ات ، من هم میخوام دوباره از اول شروع کنم و از وابستگی ام کم کنم ولی نمیدونم چجوری ؟ که شوهرم فکر نکنه من دیگه اون آدم قبلی نیستم هرچند که الانشم دیگه اون آدم قبلی نیستم منی که صبح ها بهش صبح بخیر میگفتم شبها شبخیر اونم از نوع عاشقانه و ابراز دلتنگی میکردم حالا به هیچ عنوان چند روزی میشه به شوهرم کاری ندارم چون میترسم دوباره بهش تکیه کنم و پشتم رو یهو خالی کنه و حرفی بزنم که ناراحتش کنه الان نمیدونم چی خوبه چی بد ، دیگه باید چکار کنم تا اون ناراحت نشه و خودمم ناراحت نشم از بی محلی هاش کم توجهی هاش ...
    نمیدونم هنوزم دوستم داره یا نه ولی وقتی بهم زنگ میزنه یا پیام میده یه غمی تو صداشه نمیدونم بخاطر سرد شدن منه یا مشکل دیگه ای داره !!! ولی بعید میدونم بخاطر رفتار من باشه آخه خودش بهم گفت که دیگه رفتار تو برام مهم نیست به درک .
    مثلا دیشب حالمو پرسید منم حالشو پرسیدم گفت ای بدک نیستم ، ولی چون همیشه جواب سوالاتم رو نمیده و باهام دردو دل نمیکنه و نادید میگیره منم ازش نپرسیدم چرا ؟گفتم اگه دوست داشت خودش میگفت . درسته میگه دوستم داره ولی هر وقت ناراحتی منو حس کرد نپرسید چمه و حتی وقتی ناراحتی مو میگفتم بازم محل نمیداد و بحث رو عوض میکرد ...
    الان به درجه ای رسیدم که فکر میکنم ارتباط منو اون درست بشو نیست ما نمیتونیم همو درک کنیم نه من نه اون نمیتونیم انتظارات همو برآورده کنیم و به نوعی دوتایی مون علی رغم علاقه ای که بهم دیگه داریم غمگین هستیم چون نمیتونیم همو خوشحال کنیم فقط غمگین می کنیم ویه جور یاس و سرخوردگی بابت این رابطه شکست خورده داریم و نمیتونیم از هم جدا بشیم چون همو دوست داریم وقتی هستیم یه جور عذاب میکشیم وقتی نیستیم یه جور دیگه ... واقعا موندم چکار کنم ؟
    دوست داشتم الان بهش میگفتم که خیلی دوستش دارم و همه چی مثل روز اولش میشد ولی دیگه نه من اون ادم قبلی هستم نه اون و بی فایده است صحبت کردن باهم ، ما فقط بلدیم دعوا کنیم . ( فکر کنم دچار طلاق عاطفی شدیم میمیریم برای همدیگه ولی حرفی نمیزنیم و سکوت ... سکوت )
    کلید مرد رو دانلود کردم که دوباره گوش کنم و اجراش کنم به امید اینکه زندگی مون بهتر بشه ...

  3. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم خیلی تا الان خوب پیشرفتی
    اما یادت باشه تو هرچی تعادل داشته باشی ازین زنا نباشی که برا خودشون مرد بازی درمیارن و میخان بگن تو کی هستی من خودم برا خودم یه پا مردم
    اینکه گفتی دیگه اویزونش نیستی عالیه ولی باید خالا جذب خودت کنی یعنی تو وابستش کنی
    ببین اگه اعتمادبنفست رو ببری بالا کلا برا هرچیزی ناراحت نمیشی برا هر حرفی هر کاری هر عکس العملی یعنی مثبت اندیش میشی هروقت یه چیز از کسی دیدی که خوشت نیومد سریع اون رو تعبیر به خوبی کن از جنبه مثبتش نگاه کن همه اینا تمرین میخاد تا بره تو ناخوداگاهت مثلا داری به یکی از همکارات سلام میکنی میبینی جواب نمیده بخودت بگو حتما نشنیده ویا اینقدر تو فکر که حواسش نبوده وگرنه اونکه با من پدر کشتگی نداره
    کلا خودت عادت بده تعبیر خوب داشته باشی اینجوری همیشه در ارامشی و دیگه حساسیتهای الکیت ازبین میره و میشی یه فردبا شخصیت مستقل که همه ارزوشونه باهات همکلام بشن
    اما در مورد درخاستهات از همسرت ناراحتیهات رو تو خودت نریزالبته وقتی شخصیت محکم بکنی میبینی دیگه ازون ناراحتیهای سابق چیزی باقی نمونده که بخای بگی مگر چیزای مهم همیشه اونها رو زمانی بگو که جو ارومی دارین و شوهرت داره قربون صدقت میره
    اما قبل گفتن یکم از خوبیاش بگو بقولی هندونه بزار بعد بگو اینجوری تاثیرش بیشتره
    در مورد حمایت همسرت اتفاقا مردا عاشق حمایتن اگه ببیننزنی خودش از حمایت همسر خارج کرده ازش متنفر میشن و برای تامیین این نیازشون برای تامین خاستهای دیگران مثل خاهر ومادر و زن غریبه .... میرن چون میبینن برا زنشون بدرد بخور نیستن واز طرف اونا تایید نمیشن
    ببین وقتی یه زنی کلمه دوست دارم و چه زیبایی رو از همسرش نمیشنوه چیکار میکنه ازشوهرش تو دلش بدش میاد چون تامینش نکرده دقیقا همین نیاز حمایت کردن وتامین کردن همین حکم داره برا همین میگم سخنرانیهای دکتر حبشی بخصوص کلید مرد و اقتدارش رو قشنگ گوش کن
    اگه فعلا که عقدین دوست داری خودت شهریه ات رو بدی ایراد نداره ولی اگه اون تواناییش داره بذار اون بکنه چون اینجوری احساس بدردبخور بودن میکنه و ازش تشکر کن تو زندگیهای امروزی چون زنا استقلال مالی پیدا کردن و بعلت بلد نبودن مهارتها میگن با بپولت نیاز نداریم وهمین مهمترین عامل طلاقه
    من اگه جای شما بودم سعی میکردم از تشریفات عروسی کم کنم تا زودتر بریم سرخونمون چون اینچیزا فرعه و حالا شده اصل
    بطور کلی با همسرت با عاطفه برخورد کن تعریف تمجیدش کن کلمه بهت افتخار میکنم بخاطر ....... را زیاد بگو اینا باعث جذب مرده ولی از طرفی وابستش نشو به روش توضیحات فوق باز اگه سوالی اشکالی داشتی در خدمتیم

  4. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 12:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-03
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    3,765
    سطح
    38
    Points: 3,765, Level: 38
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 64 در 43 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره زیبا نمایش پست ها
    سلام عزیزم خیلی تا الان خوب پیشرفتی
    اما یادت باشه تو هرچی تعادل داشته باشی ازین زنا نباشی که برا خودشون مرد بازی درمیارن و میخان بگن تو کی هستی من خودم برا خودم یه پا مردم
    اینکه گفتی دیگه اویزونش نیستی عالیه ولی باید خالا جذب خودت کنی یعنی تو وابستش کنی
    ببین اگه اعتمادبنفست رو ببری بالا کلا برا هرچیزی ناراحت نمیشی برا هر حرفی هر کاری هر عکس العملی یعنی مثبت اندیش میشی هروقت یه چیز از کسی دیدی که خوشت نیومد سریع اون رو تعبیر به خوبی کن از جنبه مثبتش نگاه کن همه اینا تمرین میخاد تا بره تو ناخوداگاهت مثلا داری به یکی از همکارات سلام میکنی میبینی جواب نمیده بخودت بگو حتما نشنیده ویا اینقدر تو فکر که حواسش نبوده وگرنه اونکه با من پدر کشتگی نداره
    کلا خودت عادت بده تعبیر خوب داشته باشی اینجوری همیشه در ارامشی و دیگه حساسیتهای الکیت ازبین میره و میشی یه فردبا شخصیت مستقل که همه ارزوشونه باهات همکلام بشن
    اما در مورد درخاستهات از همسرت ناراحتیهات رو تو خودت نریزالبته وقتی شخصیت محکم بکنی میبینی دیگه ازون ناراحتیهای سابق چیزی باقی نمونده که بخای بگی مگر چیزای مهم همیشه اونها رو زمانی بگو که جو ارومی دارین و شوهرت داره قربون صدقت میره
    اما قبل گفتن یکم از خوبیاش بگو بقولی هندونه بزار بعد بگو اینجوری تاثیرش بیشتره
    در مورد حمایت همسرت اتفاقا مردا عاشق حمایتن اگه ببیننزنی خودش از حمایت همسر خارج کرده ازش متنفر میشن و برای تامیین این نیازشون برای تامین خاستهای دیگران مثل خاهر ومادر و زن غریبه .... میرن چون میبینن برا زنشون بدرد بخور نیستن واز طرف اونا تایید نمیشن
    ببین وقتی یه زنی کلمه دوست دارم و چه زیبایی رو از همسرش نمیشنوه چیکار میکنه ازشوهرش تو دلش بدش میاد چون تامینش نکرده دقیقا همین نیاز حمایت کردن وتامین کردن همین حکم داره برا همین میگم سخنرانیهای دکتر حبشی بخصوص کلید مرد و اقتدارش رو قشنگ گوش کن
    اگه فعلا که عقدین دوست داری خودت شهریه ات رو بدی ایراد نداره ولی اگه اون تواناییش داره بذار اون بکنه چون اینجوری احساس بدردبخور بودن میکنه و ازش تشکر کن تو زندگیهای امروزی چون زنا استقلال مالی پیدا کردن و بعلت بلد نبودن مهارتها میگن با بپولت نیاز نداریم وهمین مهمترین عامل طلاقه
    من اگه جای شما بودم سعی میکردم از تشریفات عروسی کم کنم تا زودتر بریم سرخونمون چون اینچیزا فرعه و حالا شده اصل
    بطور کلی با همسرت با عاطفه برخورد کن تعریف تمجیدش کن کلمه بهت افتخار میکنم بخاطر ....... را زیاد بگو اینا باعث جذب مرده ولی از طرفی وابستش نشو به روش توضیحات فوق باز اگه سوالی اشکالی داشتی در خدمتیم

    سلام عزیزم من تونستم وابستگی مو کم کنم و بهش زیاد کاری نداشته باشم ولی اون هنوزم بهم بی توجهی میکنه و محلم نمیده ...
    ما از هم سرد شدیم و دیگه نمیتونم تحملش کنم ، من تصمیمی دارم امروز هم بهش فرصت میدم اگه بازم محلم نداد و انگار نه انگار براش بودم زنگ میزنم به مامان باباش(شایدم به برادرشوهرم ) و میگم که دیگه نمیتونم تحمل کنم این چجور زندگیه ؟ اون همه توجهش توی کتابهای مذهبی و مسجد رفتنه انگار فراموش کرده که یکی از ارکان اسلام تامین و محبت به زنه ، ولی اون کلا فراموش کرده منم هستم همش یا مسجده یا داره کتاب میخونه اعتراض هم بکنم میگه حرفهات واسم عجیبه و نمیدونم چی بگمو ازین چرندیات ...
    شماره اش رو از گوشیم پاک کردم و میخوام هر چی که مربوط به اون میشه از خاطرم پاک کنم فراموش کنم همچین شخصی وارد زندگیم شده و تموم خوشی هامو ازم گرفته و به جاش غم و غصه بهم هدیه داده ... باورم نمیشه کارم شده گریه کردن ... دیگه خسته شدم چجوری این شکست رو تحمل کنم این ضربه رو ...
    پسری که من اول باهاش ازدواج کردم مثل خودم بود همه معیارهایی که من میخواستم رو داشت ولی حالاچی یه دنیا بینمون فاصله است و اون عین خیالش نیست ، بدم میاد ازین همه خونسردیش و مهم نبودنم ...

  5. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 12:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-03
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    3,765
    سطح
    38
    Points: 3,765, Level: 38
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 64 در 43 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نارجیس نمایش پست ها
    سلام مهسا جون... با اطمینان تماااام بهت میگم این اختلافات شما دلیل اولش به خاطر وابسته بودن بیش از اندازه تو به شوهرته.... عزیزم یادته من و تو به خاطر شباهت هایی که به هم داشتیم با هم اشنا شدیم...

    منتها حس میکنم من خیلی زودتر از تو تونستم خودم رو پیدا کنم و تو کمی دیرتر ... تفاوت من و تو در حال حاضر اینه..

    چیزهایی که به من کمک کرد:
    اول از همه سخنرانی کااااامل دکتر حبشی و اجرای تک تک حرفهاش که واقعا زندگیمو زیر و رو کرد

    دوم:شناخت خودم.. البته منظورم بیشتر نقاط ضعفمه... مهم تر از همه این بود که فهمیدم واقعااا از زندگی مشترک و اینکه چطور باید با مردها در شرایط مختلف برخورد کرد بسیار اطلاعات کمی دارم برای همین شروع کردم تا میتونستم اطلاعاتم رو بالا بردم.. و تمام اونها رو اجرا کردم...اینکه با مردها چطور باید در شرایط مختلف برخورد کرد

    سوم : فهمیدم شخصیت وابسته ای دارم.... اون هم در مورد شوهرم... من تا الان هر کاری میخواستم انجام بدم باید حتما اول به شوهرم اطلاع میدادم... در مورد جزئی ترین مسائلم نظر اون برام مهم بود... یه مقاله تو همین سایت خوندم در مورد فرق بین وابستگی جهنمی و دلبستگی بهشتی .... حتماااااااااااااااااااا بخونش.... خیلی خیلی مفیده..

    مهسا جون شوهرت خیللللللللللللللی دوست داره فقط متاسفانه تو بلد نیستی چطوری باید رفتار کنی...
    اشکالی نداره... با همین تاپیک بیا جلو... راهنمایی دوستان مثل ستاره جون رو عملی کن... حتما موفق میشیبه

    بهت قول میدم
    نارجیس جان یادمه یه بار میگفتی چرا ما خانمها باید از نیازهامون بگذریم ، منم چرا باید از نیازم بگذرم از این بی محبتی و بی توجهی اش ساده بگذرم و بگم مهم نیست که نیازم برطرف نشد
    میدونی چی برام قابل تحمل نیست ؟ اینکه چرا قبلن خیلی بهم محبت میکرد توجه میکرد ولی حالا نه من که همیشه اقتدارش رو حفظ کردم به قول آقای حبشی بهش شکوه میدادم همیشه سعی میکردم با منطق مشکلات رو حل کنیم ...
    حالا چرا بهم محبت نمیکنه براش مهم نیستم و عین خیالش نیست ..
    فکر میکنم باید یه تلنگری بهش بزنم تا ترس نداشتنم رو داشته باشه چرا همش من باید نگران از دست دادنش باشم یه بارم اون بترسه که ممکنه منو دیگه نداشته باشه ، تو فکرمه که بهش بگم تصمیمم رو برای جدایی گرفتم و دیگه نمیتونم این رفتارش رو تحمل کنم
    الان دیگه نمیدونم چه راهی درسته چه راهی غلط
    فقط خوب میدونم که نباید راه دور ازدواج میکردم خیلی پشیمونم ، چون هیچوقت نیست ... هر موقع نیاز دارم نیست دلم میخواست شوهرم مشهد بود که هروقت میخواستیم پیش هم میبودیم میرفتیم بیرون ولی افسوس ...

  6. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 12:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-03
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    3,765
    سطح
    38
    Points: 3,765, Level: 38
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 64 در 43 پست

    Rep Power
    27
    Array
    هنوزم دارم این شرایط سخت بی محلی رو تحمل میکنم اونم به سختی ...
    خیلی سخته انتظاری از همسرت داشته باشی که بهت محبت کنه و توجه کنه ولی انگار نه انگار ...
    یک هفته است فقط من پیشقدم شدم واسه پرسیدن حالش ولی اون نه ، انگار جواب منم به زور میده ...
    پس من چجوری نیازی که دارم رو تامین کنم .... تو فکرمه با یه غریبه دردو دل کنم

  7. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 12:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-03
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    3,765
    سطح
    38
    Points: 3,765, Level: 38
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 64 در 43 پست

    Rep Power
    27
    Array
    بچه ها یه سوالی دارم ، آیا برای شب یلدا که برای عروس کادو میخرن خود عروس رو نمیبرن ؟ رسمه ؟
    آخه خانواده همسرم بدون اطلاع من دارن میرن برام پالتو بخرن ( از دخترخالم که جاریمه فهمیدم )
    یکم حرصم گرفته که چرا هیچوقت نظر خودمو نمیپرسن ...
    یا دیشب شوهرم زنگ زده همش میگه آبجی گفته یه جا میشناسه لوازم آرایشش هم مارک خوبیه هم قیمت مناسبیه ولی از نظر من خیلی هم گرونه و مارکش متفرقه است ، دخترخالم میگه که خواهرشوهرم گفته من نمیفهمم چرا مهسا میگه من ازین جا چیزی نمیخوام ...
    چرا نمیذارن خودم برای خودم تصمیم بگیرم همش دخالت میکنن شورشو درآورده فکر میکردم دیگه دخالت نخواهد کرد ولی انگار همچنان ادامه داره ، معمولا وقتی یه نظر یا پیشنهادی میدی دیگه کار نداری طرف عمل خواهد کرد یا نه ، ولی خواهرشوهر من انگار میخواد نظراتش رو بهم تحمیل کنه و منم زیر بار نمیرم وقتی میگم نمیخوام یعنی نمیخوام ... شوهرمم یه اخلاق بدی داره اینه که یه پیشنهادی که ازونا میده همش دنبالشه و ازم میپرسه چیشد چه تصمیمی گرفتی وقتی هم نه میارم هی اصرار میکنه میره رو اعصابم ... انگار یکی همش بهش میگه خوبه بگو بخره که احیانا خواهرشوهرمه .
    من پنج روز گفتم قبل امتحاناتم برم تهران تا حال و هوام عوض بشه که اوناهم از وقتی فهمیدن همش سعی دارن نظراتشون رو تحمیل کنن که حالا که میاد ببرش فلان جا براش حلقه بخر یا ما میبریمش براش لوازم آرایش از همون جایی که خودمون میخریم براش میخریم و یا برای لباس مجلسی فتوا میدن که از کجا بخرم شوهرمم که هر کی هرچی بگه سریع قبول میکنه میگه آره راست میگن میرن رو اعصابم دارم پشیمون میشم که برم اونجا ... میخوام حال و هوام عوض بشه نمیخوام حرص بخورم واز اون بگه نگاه به حرف ما نکرد فلان نکرد حوصله ندارم ...
    همش رو هم از بی عرضگی شوهرم میدونم ... همش میگه نظر تو برام مهمه و برای خودت میگم من به فکرتم ولی در اصل داره نظراتش رو تحمیل میکنه بهم .


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ،،اخلاق و عادات بد روزمره من ،،یه روزمرگی بیخود
    توسط ARAM-ESH در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 16 مرداد 93, 16:33
  2. مشخص نمودن میزان اضافه وزن یا کمبود وزن(bmi)
    توسط keyvan در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 تیر 91, 14:02
  3. همسرم روزه نمیگیرد چه برخوردی با او داشته باشم
    توسط ghalam63 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: شنبه 09 مهر 90, 14:57
  4. نظر در مورد وزن همسر
    توسط sina.sina11 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 مرداد 90, 04:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.