به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 خرداد 97 [ 10:51]
    تاریخ عضویت
    1392-9-10
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    4,906
    سطح
    44
    Points: 4,906, Level: 44
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 48.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    122

    تشکرشده 156 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array

    حسادت شدید من به محبت شوهرم نسبت به دخترمون

    با سلام
    یکماهه که دخترمون به دنیا اومده و من هنوز نتوانسته ام با این قضیه کنار بیام که شوهرم به دخترمون محبت کنه و قربون صدقه اش بره.شاید براتون مسخره بیاد ولی من واااقعا اذیت میشم و گریه ام میگیره.دائم به این فکر میکنم که عشق بین من و همسرم تموم شده و دیگه اون روزای رمانتیک برنمیگرده.کل روز رو دارم به این قضیه فکر میکنم.انقد به هکسرم سر این قضیه گیر دادم که احساس مبکنم همه محبتش به من مصنوعی است.واقعا کم آوردم لطفا کمکم کنید.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 10:25]
    تاریخ عضویت
    1394-7-15
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,439
    سطح
    21
    Points: 1,439, Level: 21
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    57

    تشکرشده 47 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    من یه سوالی از شما دارم شما دخترتونو چقدر دوست دارین؟ دوست دارین بغلش کنین ؟ موقعی که بهش نگاه میکنین یهو این حال بهتون دست میده که بغلش کنین و بوسش کنین؟

    بی شک همه اینا تو شما هست چون شما مادر اون بچه هستین که اگر غیر از این بود محال بود بیشتر از یک ساعت تحملش کنید خوب این حالات تو همسر شما هست اون بچه از خون و روحشه و ناخوداگاه این رفتارا تو ایشون هم هست شما بهتره یکم به خودتون بیاین و زندگیتونو به خاطر که همچین حسادتی تلخ نکنین
    من بهتون پیشنهاد میدم بجای فکر کردن به محبت همسرتون به دخترش و حسادت به این رفتار به این فکر کنین که خانواده دو نفره رمانتیک شما شده سه نفره و این بچه چقدر به شیرینی این زندگی اضافه میکنه با اداهاش با شیرین زبونیاش خودتون خواهید دید.
    دوست عزیز هر چقدر نسبت به یه چیز حساس بشید اون موضوع بیخودی تو چشمتون اونقدر بزرگ میشه که دیگه هیچی رو نمیبینید.
    موفق باشید

  3. کاربر روبرو از پست مفید دل آرا تشکرکرده است .

    alireza198 (پنجشنبه 14 آبان 94)

  4. #3
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,065
    امتیاز
    147,976
    سطح
    100
    Points: 147,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,688

    تشکرشده 36,034 در 7,413 پست

    Rep Power
    1095
    Array
    با سلام

    بسیار عالی هست که شما نسبت به این خصوصیت خودتان شناخت پیدا کرده و توجه نشان داده و حساس شده و حتی به نظر می رسد منزجر هستید و رو به مشاوره آورده اید هم به شما تبریک می گویم .... هم اعلام می کنم همین توجه و اهمیت دادن و پذیرش و میل به تغییر در شما ، کمک بسیار مهمی در جهت حل این مسئله هست . بنده بطور کلی علل و راه حل این مکسئله را می گویم شما مطابق آن خود را بررسی کرده و پی گیر راه حل باشید .

    یکی از ریشه های حسادت احساس خود کم بینی و در کنارش انحصار طلبی هست ..... ممکنه در شما هم همین باشد ... یعنی وقتی شما نسبت به همسرت انحصار طلبی داری و میخواهی ایشون فقط به شما توجه کنه ... نسبت به هرکس دیگری توجه نشون بده ناراحت می شوی و چون نسبت به دخترتون این توجه مستمر است و بیشتر در معرض دید هست رنگ حسادت به خودش میگیرد ....

    ریشه انحصار طلبی هم خودخواهی و خود میان بینی هست و لذا برای حل این خصوصیت منفی باید روی خودخواهی و خود میان بینی متمرکز شد و کار کرد

    و خود کم بینی هم چون منجر به توجه طلبی میشود و احوالات مهرطلبانه را باعث میشود زمینه حسادت را فراهم میسازد و برای شخص خود کم بین توجه هرکسی به کس دیگر غیر از خودش سخت و طاقت فرسا هست و هرچه دوز خود کم بینی بالاتر باشد این حالت به صورت حسادت شدید و آسیب زننده و حتی پرخاش و توطئه چینی بروز می کند ....

    از آنجا که عشق و مهر مادر به فرزند ذاتی و بی بدیل هست وقتی مادری نسبت به مهر پدر به فرزندش بخصوص فرزند دختر چون همجنس مادر هست حسادت بورزد باید آنرا جدی بگیرد و در پی درمان این اختلال باشد چون می تواند منجر به آسیب هایی به فرزند و همسر و حتی خود باشد که گاه جبران ناپذیر است و مهمتر از همه منجر به اختلالات دیگر در شما ممکن است شود لذا نیاز هست در این رابطه به روانشناس بالینی مراجعه داشت و از راهکارهای رواندرمانی استفاده کرد تا بطور ریشه مسئله حل شود





  5. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    نیکیا (شنبه 16 آبان 94)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 فروردین 98 [ 04:00]
    تاریخ عضویت
    1393-9-25
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    3,685
    سطح
    38
    Points: 3,685, Level: 38
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    21

    تشکرشده 64 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام شیده عزیز


    من خیلیییی خوشحالم که شما اینقدر خودشناسی داری و اینقدر منطق, که متوجه این شدی مشکلی که داری یا حس حسادتی که داری نادرسته و دنبال راه حل هستی.
    خوش به حال دخترت
    فزشته مهربان راست میگه. حتما چرایی این حس را در خودت جستجو کن و روش کار کن.
    من مادرم مشکل تو را داشت . پدرم به شدت دوسم داشت. خیلی نگرانم بود. همه نیازهای مادی و عاطفی منو جبران میکرد. جوری که تا ایران بودم بی توجهی مادرم زیاد اذیتم نمیکرد.
    ولی من سیزده سالم بود که از ایران خارج شدیم و اونجا بود که این زن تا جایی که تونست نابودم کرد.
    کاری کرد که من هنوز تو سی و نه سالگی درگیر اذیتهای این زن هستم.
    قابل گفتن نیست که چقدرررررررررررررر ازار و اذیتم کرد و منو به هر دردی جسمی که بگی مبتلا کرد
    مادر من معروف هست به خانوم مهربونه و واقعا واسه همه دلسوزه جز من
    من واقعا دوسش داشتم و سالها ارزوی اغوشش را که البته هیچوقت حسش نکردم
    و الان هم فقط منتظرم که تقاص کارهاشو بده.
    شاید خندت بگیره اما گاهی فکر میکنم همین خارج امدن و برنگشتن به ایران با وجود اینکه بهترین خانه و زندگی را داشتیم و دست هم نخورده بود و موندن در غربت با وجود شرایط خیلی بد زندگی, فقط واسه این بود که من و پدرم از هم دور باشیم.
    مادر من برخلاف شما هیچوقت به خودش زحمت نداد که علت نفرتش به من رو جستجو کنه. و همیشه نفرتش به من را پرورش داد....
    ولی من سالهااااا با خودم فکر کردم و اینقدر گشتم تا فهمیدم اون من را همیشه رقیب خودش دیده و حسادت کرده.
    خانواده خودش هم اکثرا خسادت میکردن بهش و به نفرتش بیشتر دامن میزدند و اون هیجوقت نفهمید که من چقدر کمبود محبت دارم.........
    پس بهت افرین میگم که در حال تلاش هستی
    امیدوارم روزی این حس حسادت از بین بره و حس کنی که نه تنها شوهرت را از دست ندادی که یک فزشته مهربان هم به دست اوردی
    نه اینکه خدای نکرده یک بچه بیگناه را که تو خودت به دنیا اوردی و اون هیچ حق تصمیمی نداشته واسه کل زندگیش نابود کنی و هم خودت را


    موفق باشی

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    سلام
    مبارک باشه قدم نو رسیده
    نگران نباش. از این دست احساسات عجیب و غریب تا چندین ماه بعد از زایمان و ببه خاطر تغییرات هورمونی و دلایل دیگه مادر شدن طبیعیه. ولی اگر احساس میمکنی زیاد ازاین موضوع خشمگین میشی تا حدی که ممکنه به خودت یا فرزندت و یا اطرافیانت آسیب بزنی حتما به دکتر مراجعه کن.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 خرداد 97 [ 10:51]
    تاریخ عضویت
    1392-9-10
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    4,906
    سطح
    44
    Points: 4,906, Level: 44
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 48.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    122

    تشکرشده 156 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان عزیزم ممنون از پاسخ هاتون
    فرشته مهربان دزست گفتند.من نسبت به همسرم انحصارطلبی دارم و نسبت بهش خیلی حساسم.البته نسبت به توجهش به مادرش این حس و ندارم و حتی از محبتش به مادرش لذت هم میبرم.
    حقیقتا دخترم و خیلی دوست دارم.چند ساعت اگه نبینمش دلم براش تنگ میشه.اما دلم برای خلوت دونفرمون هم تنگ میشه.خیلی غصه میخورم که دیگه روزای عاشقانه دونفرمون تموم شده،یاد خاطراتم که می افتم احساس پیری میکنم.

  9. #7
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,065
    امتیاز
    147,976
    سطح
    100
    Points: 147,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,688

    تشکرشده 36,034 در 7,413 پست

    Rep Power
    1095
    Array
    با سلام

    زیاد به این احساسهای منفی بها نده و جدی نگیرش اینها احوالات کودک نگران درون هست که بالغ هوشیار شما باید بهش بی توجه باشد و به واقعیت توجه کند اینکه شما یه نعمت بزرگ دارید و اون دختری که میتونه مظهر شادی و شیرینی توی زندگیتون باشه....

    خلوت دو نفره را هم میشه ایجاد کرد عزیز جان .... مهم کیفیت این خلوت هست نه کمیت آن .... ممکنه شما تصور کنید باید ساعتها در خلوت باشید و بچه نباشه ... این اشتباه هست .... همان وقتایی که بچه خواب هست شما میتوانی در کنار همسرت خلوت داشته باشی و فضا را عشقولانه کنی ... تصور اینکه خلوت صرفاً با رابطه زناشویی معنا پیدا می کند هم غلط هست ... زن و شوهر اگر مهارت به خرج دهند و خلاق باشند حتی در با هم بودنی کوتاه حتی در یک دیالوگ گذرا هم می توانند موجی از لذت عاطفی و جنسی بدون رابطه خاص به هم منتقل کنند که اثر آن تا ساعتها و خاطره آن تا پایان عمر بر جا باشدو انرژی بخش ....

    ما غالباً خود را اسیر تفکرات قالبی کرده ایم و با به چالش کشیدن این قالبها می توانیم از زوایای دیگر هم خود و زندگی را ببینیم و وسعت دید پیدا کنیم و آنوقت است که خواهیم دید راستی که چقدر دستمان باز است و چقدر فرصت برای لذت بردن داریم و چقدر بهانه برای با هم شاد بودن و از هم لذت بردن داریم که از آن غافل مانده ایم و ذهنمان را روی ناامیدی ها ، نگرانی ها ، ترسها و سخت گیریها .... قفل کرده ایم و رنج کاهنده و افسرده ساز نصیب خود ساخته ایم :

    دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
    و از شما پنهان نشاید کرد سر می فروش

    گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
    سخت می گردد جهان بر مردمان سخت کوش

    وان گهم درداد جامی کز فروغش بر فلک
    زهره در رقص آمد و بربط زنان می‌گفت نوش

    با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
    نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش

    تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
    گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

    گوش کن پند ای پسر و از بهر دنیا غم مخور
    گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش


    باور کن حتی در میانه مشکلات ، بیماریها و ..... هم میتوان بهانه های رضایت از زندگی و لذت را یافت .... اگر نگاه ما به سوی مثبت ها باشد.... اگر در پی شکار بهانه های شاد و آرام زیستن باشیم، اگر اهل باز تعبیرهای مثبت باشیم

    اما متأسفانه غالب ما:
    بدون اینکه بخواهیم ، اندوه جوییم ، با فکوس نگاه و جستجویمان به سوی ذهن خوانی های منفی از روی ناامیدی ، ترس ، نگرانی ، اضطراب و .... همه هم ناشی از ریزبینی های نابجا و انتظارات وابسته ساز یا غیر لازم و لذت محوری و نتیجه گرایی و تکیه برخود ..... که اغلب ناشی از خود میان بینی و خودخواهی هایمان است.... اگر سوی نگاه و نگرشما به خالق یکتا و حکمتها و الطاف و نعمتهایش باشد یعنی جهان بینی خود را غنی کنیم از این وضعیت خارج می شویم و تکیه گاهی قادر و قوی می یابیم که ما را وسیع تر از این حرفها و محدودیتها آفریده که غل و زنجیر دست و پای روانمان ساخته ایم ......

    مگر چند صباح بر این کره خاکی هستیم ؟!!..... و مگر کم نعمت هایی داریم ؟!! .... و مگر فرصتمان خیلی زیاد هست؟!! .... که ارزشش را داشته باشد اینگونه سپری کنیم و خود را محروم از زیباییها و لذتهای پایدار و ماندگار سازیم .....

    همه اش شده ایم حسرت گذشته و احساس ناکامیهای آن ..... و نگرانی برای آینده و ترس از ناکام ماندن از آرزو و آمال ها .... و چشممان را بر روی هم اکنون و فرصت ها و امکان ها و نعمت ها و بهانه های خوب می بندیم و خود را گرفتار رنجوی و درد و حتی بیماریهای روان تنی می کنیم

    باور کن ارزش نداره





  10. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    anisa (شنبه 16 آبان 94), S.H.I.D.E.H (شنبه 16 آبان 94), گندم.م (شنبه 16 آبان 94), شمیم الزهرا (شنبه 16 آبان 94)

  11. #8
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,065
    امتیاز
    147,976
    سطح
    100
    Points: 147,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,688

    تشکرشده 36,034 در 7,413 پست

    Rep Power
    1095
    Array



    فقط یه نظر بر دخترت بیانداز ... زیبایی خلقت را در او ببین ... فرصت های بازگشت ناپذیر لذت بردن از وجودش از حرکاتش از کارهایی که برایش می کنی از رشدش و و و را بنگر و بر آن توجه و تمرکز کن ... ببین چطور لبریز از عاطفه و انرزی مثبت و شور و هیجان عاشقانه می شوی که وقتی همسرت می آید پر از نثار محبت هستی برایش و لبریزی از میل به دهندگی و پذیرشش .... بنگر به لحظه های بازی و و توجه همسرت به دخترت و لذت از آن ببر و ببین چه قشنگیهایی دارد وقتی با حرکات همسرت دختر کوچلوت می خنده .... خواهی دید بی اختیار حظی بر جانت نشسته و ذوق می کنی از این تعامل و جایی برای حسادت نمی ماند .... چون خود میان بینی و انحصار گرایی در میان نیست ....

    دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
    تا کیمیای عشق بیابی و ذر شوی

    بیا و قدر نعمتهایت را بدان و از خودت رها شو تا از این رنج های بیخود افسرده ساز رها شوی و از زندگی لذت ببری و رضایتی پیوسته حتی در میانه تلخیها را مهمان وجودت و زندگیت سازی ... شدنی هست باور کن کافیه بخواهی و تلاش کنی .... بیاموزی و به کار ببندی .... تغییر را سوی مثبت را بخواهی و مطمئن باشی که شدنی هست و می توانی ...... باور داشته باش از تو حرکت از خدا برکت را ...





  12. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    S.H.I.D.E.H (شنبه 16 آبان 94), گندم.م (شنبه 16 آبان 94)

  13. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    با سلام

    زیاد به این احساسهای منفی بها نده و جدی نگیرش اینها احوالات کودک نگران درون هست که بالغ هوشیار شما باید بهش بی توجه باشد و به واقعیت توجه کند اینکه شما یه نعمت بزرگ دارید و اون دختری که میتونه مظهر شادی و شیرینی توی زندگیتون باشه....

    خلوت دو نفره را هم میشه ایجاد کرد عزیز جان .... مهم کیفیت این خلوت هست نه کمیت آن .... ممکنه شما تصور کنید باید ساعتها در خلوت باشید و بچه نباشه ... این اشتباه هست .... همان وقتایی که بچه خواب هست شما میتوانی در کنار همسرت خلوت داشته باشی و فضا را عشقولانه کنی ... تصور اینکه خلوت صرفاً با رابطه زناشویی معنا پیدا می کند هم غلط هست ... زن و شوهر اگر مهارت به خرج دهند و خلاق باشند حتی در با هم بودنی کوتاه حتی در یک دیالوگ گذرا هم می توانند موجی از لذت عاطفی و جنسی بدون رابطه خاص به هم منتقل کنند که اثر آن تا ساعتها و خاطره آن تا پایان عمر بر جا باشدو انرژی بخش ....

    ما غالباً خود را اسیر تفکرات قالبی کرده ایم و با به چالش کشیدن این قالبها می توانیم از زوایای دیگر هم خود و زندگی را ببینیم و وسعت دید پیدا کنیم و آنوقت است که خواهیم دید راستی که چقدر دستمان باز است و چقدر فرصت برای لذت بردن داریم و چقدر بهانه برای با هم شاد بودن و از هم لذت بردن داریم که از آن غافل مانده ایم و ذهنمان را روی ناامیدی ها ، نگرانی ها ، ترسها و سخت گیریها .... قفل کرده ایم و رنج کاهنده و افسرده ساز نصیب خود ساخته ایم :

    دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
    و از شما پنهان نشاید کرد سر می فروش

    گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
    سخت می گردد جهان بر مردمان سخت کوش

    وان گهم درداد جامی کز فروغش بر فلک
    زهره در رقص آمد و بربط زنان می‌گفت نوش

    با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
    نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش

    تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
    گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

    گوش کن پند ای پسر و از بهر دنیا غم مخور
    گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش


    باور کن حتی در میانه مشکلات ، بیماریها و ..... هم میتوان بهانه های رضایت از زندگی و لذت را یافت .... اگر نگاه ما به سوی مثبت ها باشد.... اگر در پی شکار بهانه های شاد و آرام زیستن باشیم، اگر اهل باز تعبیرهای مثبت باشیم

    اما متأسفانه غالب ما:
    بدون اینکه بخواهیم ، اندوه جوییم ، با فکوس نگاه و جستجویمان به سوی ذهن خوانی های منفی از روی ناامیدی ، ترس ، نگرانی ، اضطراب و .... همه هم ناشی از ریزبینی های نابجا و انتظارات وابسته ساز یا غیر لازم و لذت محوری و نتیجه گرایی و تکیه برخود ..... که اغلب ناشی از خود میان بینی و خودخواهی هایمان است.... اگر سوی نگاه و نگرشما به خالق یکتا و حکمتها و الطاف و نعمتهایش باشد یعنی جهان بینی خود را غنی کنیم از این وضعیت خارج می شویم و تکیه گاهی قادر و قوی می یابیم که ما را وسیع تر از این حرفها و محدودیتها آفریده که غل و زنجیر دست و پای روانمان ساخته ایم ......

    مگر چند صباح بر این کره خاکی هستیم ؟!!..... و مگر کم نعمت هایی داریم ؟!! .... و مگر فرصتمان خیلی زیاد هست؟!! .... که ارزشش را داشته باشد اینگونه سپری کنیم و خود را محروم از زیباییها و لذتهای پایدار و ماندگار سازیم .....

    همه اش شده ایم حسرت گذشته و احساس ناکامیهای آن ..... و نگرانی برای آینده و ترس از ناکام ماندن از آرزو و آمال ها .... و چشممان را بر روی هم اکنون و فرصت ها و امکان ها و نعمت ها و بهانه های خوب می بندیم و خود را گرفتار رنجوی و درد و حتی بیماریهای روان تنی می کنیم

    باور کن ارزش نداره
    فرشته مهربان چطور باید تفکرات قالبی رو از بین ببریم ؟ چطور ذهنمو از ترس و نگرانی و نا امیدی رها کنیم ؟؟
    چطور از ریزبینی و انتظارات غیر واقعی خلاص شیم؟ چطور جهان بینی خودمون رو وسعت ببخشیم ؟
    خیلی درگیر این چیزام
    واقعا راه چارش چیه ... چطور ذهنمو عوض کنم... اصلا نمیدونم چه جوری انجام بدم و از کجا شروع کنم ... ترس و اضطراب خستم کرده
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  14. کاربر روبرو از پست مفید anisa تشکرکرده است .

    S.H.I.D.E.H (شنبه 16 آبان 94)

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    60
    Array
    سلام دوست خوب... فرشته مهربان نکات خیلی خوبی گفتن..
    من فکر میکنم بد نیست در مورد علت این اجساست بیشتر فکر کنی ... چه دلایلی میتونه داشته باشه؟

    احتمالات:
    1- احتمال اول که من اونو قوی تر میدونم اینه که محبت و توجه شوهرت بهت کم شده و این رفتارش به ظور غیر ارادی به

    خاطر تولد دخترت بوجود اومده (شاید چون شوهرت خیلی بچه اون هم دختر دوست داره)... پیش خودت قکر میکنی که از

    زمانی که دخترت به دنیا اومده محبت شوهرت بهت کم تر شده و این باعث شده که نوعی رقایت و حسادت در تو نسیت به

    دخترت پیش بیاد....به نظرت اگر شوهرت بیش تر از دخترت به تو محبت و توحه میکرد باز هم این حس در تو بوچود

    میومد؟... اگر این فرضیه درست باشه باید تاپیکی باز کنی در مورد اینکه چه کار کنم شوهرم بیشتر به من محبت کنه یا

    اینکه دوست دارم شوهرم بیشتر بهم محبت و توجه کنه... که اونجا راه جل های خوبی بهت خواهند داد...


    2- شوهرت عمدا داره این رفتارها رو به صورت مبالغه آمیر انجام میده تا بهت نشون بده که نیاز به توجه و مجبت تو داره...

    برای رسیده به جواب این فرضیه باید بدونیم شوهرت چه توقعاتی ازت داره؟؟ یا اینگه بیشتر سر چه مسائلی با هم مشکل دارین؟....

    3- هیچ مشکلی وجود نداره و شما به خاطر حس انجصار طلبی و نوعی خودخواهی میخواین شوهرت و محبتش فقط و

    فقط مال خودت باشه.. که در این صورت پیشنهادات و راهکارهای فرشته مهربون رو باید به دفت گوش بدی... هر چند من

    کمی شک دارم که این دلیلش باشه ... چون یادمه جایی اشاره کرده بودی که در مورد رفتار شوهرت با مادرش و محبت

    کردن اون به مادرش مشکلی نداری... پس این گزینه هم کمی بعیده...

    4- این ممورد هم به نظر من خیلی بعیده و اون اینکه دخترت رو دوست نداری... من مطمئنم تو دخترتو دوست داری.. پس

    نمیشه به خاطر عدم دوست داشتن این جس در تو بوچود اومده باشه...


    ممنون میشم اگه به تک تک این فرضیات جواب بدین و نظرتون رو بگین... اخه من وشوهرم هم تصمیم داریم کم کم به فکر بچه باشیم... این در حالیه که من قبل از به دنیا اومدنش این نگرانی را دارم چون شوهرم شدیدا به بچه اون هم دختر علاقه داره... خدا به خیر بگذرونه... و علت این نگرانی من هم به خاطر اینه که میترسم محبت شوهرم به من کم بشه چون حتی همین الان هم در مورد محبتهاش به خودم تا حدی مشکل دارم و میترسم با اومدن بچه اوضاع بدتر یشه....

    برای من هم دعا کنید... ممنون

  16. کاربر روبرو از پست مفید نارجیس تشکرکرده است .

    S.H.I.D.E.H (شنبه 16 آبان 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.