سلام ب همه ی دوستای گلم در سایت همدردی که همدرد لحظه های تنهایی من هستن.من خیلی به پدرو مادرم وابسته ام .خیلی.امسال رفتن مکه و سر اون اتفاقا من خیلی خیلی استرس بهم وارد شد.مدام گریه میکردم.پدرومادرم شکر خدا سلامت برگشتن ولی تبعات اون حادثه منو ول نمیکنه.همش تپش قلب دارم.هرشب کابوسای وحشتناک میبینم و خوابم مختل شده.مدام همذات پنداری میکنم با کسایی ک خونواده شونو از دست دادن و خیلی دارم عذاب میکشم.خیلی تلاش میکنم از یادم بره اصلا تلویزیون نمیبینم و اخبار مربوط بهش رو دنبال نمیکنم.پدرو مادرم هم بندگان خدا حرفی نمیزنن اما من ب شدت درگیرم.مدام استرس دارم ی وقت اتفاق بدی براشون نیفته.اصلا تو دانشگاه تمرکز ندارم.همش دو میزنم برسم خونه خیالم راحت شه همه چی اوکیه.تپش قلبم هم خیلی زیاد شده تقریبا قطع نمیشه.اگر راهکاری دارین که چجوری از این وضعیت خارج شم ممنون میشم بگین
علاقه مندی ها (Bookmarks)