سلام
سلام
مشکلات من
من بی انگیزم بی حوصلم بی قرارم بدون دلیل خاصی. دیر به دیر چیزی خوشحالم میکنه و خنده هام ظاهری هستن میل به هیچ چیزی ندارم حتی به موسیقی گوش دادن
بدون دلیل خاصی بی قرارم و ارامش ندارم.هیچ هدفی رو بیشتر از بیست درصد دنبال نمیکنم. ماتم زده و غمگینم. دلم میخواد از همه کسایی که طرد و ترکم کردن انتقام بگیرم ولی هیچ نیرو و حرکتی توی این راستا ندارم.و کاری نمیکنم. به شدت ذهنم مشغوله تا حدی که وقتی مجله یا کتابی دست میگیرم میخوام از دست خودم سرمو بکوبم به دیوار
هدف هایی رو انتخاب کن که برای خودت جذابیت داشته باشه و بتونی نسبت به اون تعهد داشته باشی یعنی ضرورت و چرایی اون برات روشن باشه ... بگو کجا میخوام برسم چرا میخوام برسم ...اینارو برای خودت روشن کن
**** یه هدف الان انتخاب کن ادامه بدیم ....
چندبار خواستم برم سرکار ولی چون میترسیدم این هم انگیزش انی بوده باشه و بعد از یکماه دلم بخواد یه کار دیگه بکنم مثلا مهارتی یاد بگیرم یا درس بخونم .ترسیدم و دنبالش نرفتم
بهتره با ترسهات روبرو بشی - میتونی بگی از چی میترسی ؟
قشنگ بگو دقیق - نگران اینکه دیگران در اینجا چی قضاوت میکنن نباش ...باید بتونی بیانشون کنی ...
بسیار ارتباطات کمی دارم و تارگیا هرکسی هر حرفی دلش میخواد بهم میزنه مثلا بهم غیر مستقیم میگن وجهه اجتماعی و شخصیت نداری.حالا کسی اینو میگه که خانوادش و بچه هاش به بدی معروفن
اون شخص خودش میدونه چی به چیه، ممکنه برای فرافکنی اینکارو بکنه - پس به دل نگیر...
خوهاشا بگید چکار کنم من فقط ناراحت میشم و کاری عملا انجام نمیدم.چون من وقتی کار انجام میتونم بدم که شاد باشم .درحالیکه اکثر مواقع غمگینم
علاقه مندی ها (Bookmarks)