سلام....امیدوارم با درمیان گذاشتن مشکلی که دارم ،بتونم از راهنمایی صحیح دوستان استفاده کنم....و مشکلم حل شه....واقعیتش مشکلی که در حال حاضر فکرم رو خیلی به خودش مشغول کرده ،از این قراره که : یکی از دوستان من، که اتفاقا نسبت فامیلی نزدیکی هم با خانواده ما دارد، مدتی هست که با من راجب فردی که بهش علاقه مند هست صحبت میکنه ومدام میگه: عاشق شده و در صورت نرسیدن به او خودکشی میکند!!! واز من برای رسیدن به اون فرد درخواست کمک داره!!او من با توجه به سن کمی که داره بارها با او صحبت کردم ،که در حال حاضر نباید به این موضوعات فکر کنه!و خلاصه اینکه سعی کردم که اورا از این فکر دور کنم ،چون به هر حال او در سن نوجوانی به سر میبرد و داشتن چنین احساساتی در این سن تقریبا عادی هست!!و باید کمک کرد که کنترل شود!!اما بعدها متوجه شدم که اون فردی که راجبش حرف میزنه برادر من بوده!!!و از این بابت خیلی ناراحت شدم !!چون داداش من به او به چشم خواهر کوچکتر نگاه میکنه!!و اصلا با توجه با اختلاف سنی که باهم دارن ،حتی شنیدن این موضوع خنده داره!!!من متوجه شدم که این خانم بارها با داداش من تماس گرفته!به صورتی که باعث آزارش شده!!و بهش مدام گفته که اگه با من ازدواج نکنی من خودکشی میکنم!!!حال با توجه به این مسائل پیش آمده،من نمیدونم که چطور باید با این خانم کم سن وسال که حالا باید تمام تمرکزش روی تحصیلش باشه!صحبت کنم و بهش کمک کنم که از این افکار بیرون بیاد!!!!؟و این مساله و مسائل دیگه ای شبیه به همین موضوع ،باعث شده که دیگه هیچ حس خوبی نسبت به هیچ دوست و آشنایی نداشته باشم!!چون احساس میکنم که کسایی که بهشون یه روزی اعتماد داشتم الان از من دارن به خاطر لذتهای خودشون سوءاستفاده میکنن!!!!و درواقع به خاطر خودم بهم نزدیک نشدن!!!!!و دچار یه نوع دید بد نسبت به همه شدم!!نمیدونم باید چه کار کنم!!که لااقل خودم مقداری به آرامش برسم!!!!و از این خیالات دور شم!!لطفا راهنماییم کنید...ممنون
علاقه مندی ها (Bookmarks)