میخواهم با اراده روی تصمیم برای جدایی بایستم. کمکم کنید

[گیسو کمند]

البته اينارو دفعه اولي كه رفت گفتم
الانم كه بدتر شده خلاصه خيلي از موضع قدرت حرف ميزنه

آخرشم گفت اگه من اينقدر زرنگ بودم كه تورو تونستن تور كنم مطمن باش بعد از تو يكي بهترو پيدا ميكنم

مگه قرار نبود دیگه هییچ ارتباطی نداشته باشید ؟ مگه نمیخواهید با اقتدار و عزت نفس رفتار کنید؟ چرا به خودتون اجازه میدید به راحتی اینهمه توهین شه بهتون؟

شما ارتباطتونو با ایشون قطع کنید حتی اگه خواست باهاتون صحبت کنه بگید سرم شلوغه یا احتیاج به تنهایی دارم و.. و در این بازه هر کاری که قصد انجامشو دارید دادگاه وکیل اقدام برای ممنوع الخروجیش یا هرچی ،

بدون گزارش دادن به هم بدون صحبت حرف انجام بدید ،

باور کنید اگه همینطوری پیش برید هرگز خودتونو به خاطر آسیبی که به خودتون دارید میزنید نخواهید بخشید.

اگه اینجا کسی به شما میگه متناقضید منظورش این نیست طبیعی است یا غیر طبیعی بلکه منظور وضعیت موجود است که شما باید دریابید ، سریع نیا دفاع کن . شروع کنید به تغییر ، با وکیل صحبت کنید ، انفعال را کنار

بگذارید مقالات را بخوانید استراحت کنید ،فعلا فکر کنید جداشدید و همه چیز تمام شده و فعلا از دست شما هیچ کاری ساخته نیست یکم به ذهنتون به خودتون فرصت بدید، اینجا بدون تغییر بدون تحلیل بدون تامل به هیچ جا نمیرسید.

از خدا میخواهم ، که همه فاصله ها، پر شود از احساس ...
که تو باشی و من ، من همه غرق غرور در سراپرده علم
تو همه غرق شوی در احساس، چو شفافیت آب
براتون دعا میکنم.

[Kaveh_r]

نه اين حرفهارو جمعه هفته پيش زد. از يكشنبه هم كه رفت بجز دوشنبه كه پيام زد پسوورد لپ تاپو ميخواست ديگه تماسي نداشتيم. من هم از پنجشنبه اومدم سفر جاي همتون خاليه. پنچ شنبه برميگردم به اون كشور لعنتي. اصلا دلم نميخواد برگردم به اون خونهدلم ميخواد وقتي برگشتم ببينم اون خونه آتيش گرفته با خاكستر يكي شده

[Kaveh_r]

چقدر تاپيك هاي اينجا صوت و كوره. شايد سياست هاي سايت باعث ميشه مردم كمتر بازديد داشته باشن
از ديروز بعدازظهر از اتاقم بيرون نرفتم ديروز حالم خيلي بد بود و گويا مسموم شده بودم. خيلي از تاپيكهارو خوندم و متوجه شدم برداشت بعضي ها از مشاوره و راهنمايي اين هست كه هرچقدر طرفت بيشتر خودشو لوس كرد و بيشتر طاقچه بالا گذاشت تو بيشتر كوتاه بيا!!
اين دو روز از نظر روحي هم ضعيف شدم. دلم براي اون آدم تنگ نشده اما يه حس فريب خوردن و ساده لوح بودن همراه با احساس تنهايي آزارم ميده.
حس ميكنم وقتي من داشتم به زندگي فكر ميكردم طرف داشته برنامه هاشو براي جدايي رديف ميكرده.
حس ميكنم ازم سواستفاده شده. انگار يه وسيله بودم كه وقتي طرف به مقصدش رسيده پياده شده رفته.
تو هيچ كدوم از مقالات در مورد جدايي ، كسي به اين حس اشاره نكرده بود نبايد تلاش كرد واسه كسي كه نميخواد

[گیسو کمند]

سلام

این حسا به خاطر دست و پایی بود که قبلا میزدید و خودتونو به درو دیوار میزدید ..

متاسفم ،

اسم کاربری قبلی من "یک قربانی" بود ، چون واقعا همین حسو داشتم .

از خودتون درس بگیرید ، و بیشتر مواظب خودتون باشید ،

مراقبت این نیست که سرما نخورید و.. یعنی اجازه ندید کسی با روانتون بازی کنه و خودتونم قوی باشید.

به خودتون فرصت بدید بزارید یکم ذهنتون نفس بکشه . بسپارید به گذر زمان.

از خدا کمک بخواهید.

[رنگین]

آقا کاوه حس تون رو درک میکنم.تو اتاق نمونید.برید بیرون تو جمع مردم دوستان اگر دارید.تنها نمونید
تمام ناراحتی ها تون بنویسید و پاره کنید.
خدا کمکتون میکنه ان شالله
سعی کنید زندگی کنید و به خودتون فرصت بدید. سینما پارک باشگاه هرجایی به جز کنج اتاق.

[Kaveh_r]

ممنونم خانم گیسو کمند و رنگین
امروز برگشتم خونه و اونقدری که فکر میکردم حس بدی نداشتم. فقط تنهایی آزار دهنده هست بویژه که دور از وطن هم باشه.
در مدت این چند سال زندگی، من هی از همه بریدم و فقط به زندگیم و زنم پرداختم و ایشون با برنامه و طرح دنبال دوست و آشنا بود. حتی سعی کرد که ارتباط منو با همه قطع کنه. این شده که الان خیلی تنهام. شاید باورتون نشه اما در فرمهایی که ازتون میخوان اسم یک آشنا را بنویسید من هیچکس را اینجا ندارم که اسمشو بنویسم.
خانم گیسو کمند، دقیقا این فریب و حیله گری هست که به فکر برنامه ریزی برای جداییت باشی در حالی که طرفت داره به زندگی فکر میکنه.
اما چه بهتر که آدم از فریب و نیرنگ زودتر خلاص بشه.
خدا کنه دیگه برنگرده

[آخیش]

منم تو همچین موقعیتی بودم وقتی همه فکر وتلاشم زندگی متاهلیمون بود ، روحم خبر نداشت اما بازی داده شدم ،ماهی رو هر وقت ازآب بگیرید تازه است مهم اینه که دارید تلاش میکنید زندگی پستی بلندی زیاد داره، شاید همسرتون فک میکنند زرنگند اما واقعیت اینه که داره دل خودش رو هم بازی میده ، بسته به اینکه چقد محبت از شما دیده بعد از تموم شدن ماجرا تو خلوتش حسرت میاد سراغش الان یه خورده هیجان زده است اونموقع بستگی به شما و شرایط داره که بتونید ببخشید یا نه،،،،،،، من دقیقا این وضعیت رو تجربه کردم، با غصه خوردن کارا درست نمیشه، خودتون رو از تنهایی دربیارید وهر چی که دوس دارید رو انجام بدید ، بواسطه بی مهری که بهتون شده از خوتون با انجام اینکارا دلجویی کنید چون روح شما عاشق بوده شما با غصه خوردن اذیتش نکنید اینا رو خودم برای خودم انجام دادم و باعث شد شادی رو بعد از 1سال عذاب داشته باشم اونم وقتی طلاق میگرفتم،شما هر کاری دوس دارید یا دوس داشتید انجام بدید،این که چی دوس دارید خوب یه امیال شخصیه،،خیلی حال دادآقا اینقد بهم حال داد که دوس دارم بهتون بگم چکارایی رو انجام دادم من کارایی دوس داشتم انجام میدادم نقاشی رو شیشه، رنگ کردن گلدون ها،پول در آوردن، مسافرت باحال این واقعا حال داد، گل سازی از نوع گل کریستال،آماده سازی مواد غذایی اورگانیک من عاشق اینکارشدم مثه تهیه شیرینی از خرما و مغزهای آجیلی و گردو، تهیه نمک طبیعی از دریاچه نمک اینو واقعا کیف می کنم،،،تهیه لواشک و شربت و مربا و عرق نعناع و روغن خانگی،،،،،،،، گردش با دوستان و خانواده، آقا یک کلام قدرمو ندونستن و مسخره ام کردن .بازیم دادن منم دیدم دلشون درد میگیره بیشتر از این غصه بخورم زدم به حال خوب تو این چند وقت یه 30 میلیونی کار کردم الان دارم واسه خودم خونه می خرم حالا اگه غصه میخوردم الان احتمالا افسرده بودم و خواب وخوراک نداشتم فک کن اونجوری چه زندگی سگی بود اونا حالمو گرفتن خودم به خودم حال دادم وقتی آقا شغال منو قبل محضر دید گفت خیلی حالت خوبه واقعا عالی شدی ، حال خوب داشته باشی روز خوب میاد زیاد فک زدم ببخشید،

[Kaveh_r]

مرسی از شما که میاید و از تجربه هاتون میگید. این دقیقا چیزی هست که بهش نیاز دارم

این روزها هم تموم میشه و بقول م. سایه
امروز نه اغاز و نه انجام جهان است
بس شادی و غم که پس پرده نهان است
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ایام دل آدمیان است

فقط این وسط یه مدت روح و روان آدم میریزه بهم
امروز داشتم با یکی از نزدیکانم صحبت میکردم که میپرسید چطوری، گفتم خوبم اصلا دلم برای اون آدم تنگ نشده فقط ناراحتم که زندگیم به اینجا رسید وگرنه اون آدم هیچ خوبی نداشت
زندگی من مثل یک دوچرخه بود با اینکه یکی از چرخهاش بد بود خراب بود لنگ میزد پنچر میشد اما بالاخره این دوچرخه راه میرفت.
حالا که همون چرخ معیوب نیست این دوچرخه دیگه راه نمیره با یک چرخ.
من میدونم همه کسایی که میان تو این سایت آدمهای خوبی هستند که میخوان زندگی کنن و سالم باشند (شاید مقصر باشند اما نیتشون زندگی کردنه) پس حرفی نمیشه بهشون زد ولی اگر کسی را دیدید که داشت تو زندگیش جفتک میزد میخواست جدا بشه بهش دوستانه بگید بی همه چیز که الان توهم برت داشته آخه تو هیچی نیستی فقط وقتی نباشی یه مدت زندگی یه نفر دیگه رو لنگ میکنی، فقط همین!
تازه این هم یه مدته، بعدش اون زندگیشو جمع میکنه تو هم دو روز که بگذره میفهمی هیچی نبودی فقط اون آدم واسه زندگی تلاش میکرد، نه برای توی بی لیاقت.
راستی فکر کنم مدیر گرامی بهزاد را بعد از اون پست جنجالیش بلاک کرده شاید هم خودش دیگه پیداش نیست. ولی واسه بعضی اشخاص نوع برخورد بهزاد بهتر جواب میده.
خانم آخیش
اینکه بعدا پشیمون بشه مشکلی از من حل نمیکنه و امیدوارم هرگز پشیمون نشه چون وضع من بدتر میشه.

[آخیش]

من خیلی احساسی و داغ بودم، بسیار شوهر دوست و عاشق پیشه بودم ، بهر خفتی تن میدادم تا زن و شوهریمون خراب نشه اما وقتی خیلی دیگه اذیت شدم و دادخواست داد با اینکه پشیمون شده بود اما دیگه راضی نشدم برگرده ، هیچ وقت فکرشم نمی کردم منه دیوانه بتونم دل بکنم ازش اما خب اینطورام نیست که همیشه بازیچه بقیه باشیم فقط در شرایطی حاضر می شدم برگرده که تغییر در رفتارش ببینم شما از من با عرضه ترید با اطمینان میگم تو هر شرایطی چه برگرده چه نگرده برا شما بهترین شرایط پیش میاد، من حرف زدن ونوشتنم زیاد خوب نیست امیدوارم حال خوب داشته باشید

[b3hnam]

آقا کاوه ی سری کتاب هست که خیلی به درد شما میخوره و کمکتون میکنه من میخوام برسونم به دستتون ولی نمیشه مدیریت و قوانین هم اجازه نمیده بنده اینجا ایمیل یا چیزی ذکر کنم تا برای شما به زبان فارسی این کتب را اسکن شده تحویل بدم کاش محدودیت نبود تا بتونم کمکی کرده باشم در حقتون.مدیر محترم اگر امکانش هست بنده ی راه ارتباطی با ایشون باز کنم که بتونم برسونم به دستشون کتب را .البته ندارم اما تهیه میکنم براشون و اسکن میکنم که برسه به دستشون فقط چون هم نوع و هم وطن بنده هستن و در کشور غریب