سلام 1dard عزیز

اول اینکه همه تو زندگیشون حداقل یک دردو دارن ...اما دردی نیست که درمان نداشته باشه

دوم هم اینکه شدیدا با" اصلاح ارتباطت در سه وجه (اصلاح با خود، اصلاح با مردم و اصلاح با خدا)" که مدیر همدردی عزیز اشاره کردن موافقم به این معنی که ریشه ای ترین حل و درمان مشکلات از هر نوعی است و برای هرشخص و هر مشکلی شکل و محتوای متفاوتی داره.


-در مورد زود رنجی نظر شخصیه من اینه که ناشی از توقع داشتن ما از دیگران و برآورده نشدن اون توسط اونها بطوریکه برآورده شدن انتظاراتمون رو به یک باید تبدیل کردیم در حالیکه در همه جا و توسط همه انجام نمیشه و من همیشه و جا در برخوردها و ارتباط ها با خودم تکرار میکنم که کسی بمن بدهکار نیست (نمیدونم علم روانشناسی درباره زودرنجی چه نظری داره-من زیاد وقت نمیکنم به خوندن مطالب روانشناسی زودرنجی و امثالهم- اولویت من نیست چون تقریبا حل شده اس برام )


چندسالیه که به این نتیجه رسیدم که مقداری شادی رو باید درونی کرد و با اینکار شادی های بیشتری جذب کرد و از رضایت حاصل از این ها زندگی رو به سمت موفقیت میره ....



-منم زمانی _تا همین پارسال فکر میکردم که تنها راه پیدا کردن کار که واسم مونده (پارتی و پول نداشتم)همین آگهی ها یا پیشنهاد کار از غیب!! هستش-چیزی که باهاش مواجه شدم انبوهی از کارهای مشابه یا سخت و "غیر منصفانه"که نه با روحیه من سازگاره و نه با رشته ای خوندم و از طرفی پدرم هرجایی رضایت نداشت کار کنم...زیر باز غیر منصفانه ها که "اصلا" نمیرفتم بنابراین روش دیگه ای در پیش گرفتم و با احساس خشنودی در مسیرش هستم ....


-کسی رو میشناسم که از بچگی (تابستونا) و بزرگتر که شد هر نوع کاری انجام داده سختی زیادی کشیده حتی به مشاغلی روی آورده که خطر جانی هم داشته اما دوساله کم آورده و از پس اندازی که بدست آورده نمیدونم چند میلیون دوسال پیش شروع کرده به "جیره خواری" (من این اسمو گذاشتم) هر ماه سود پول رو از طریق کارت برمیداره _کمتر از 200 تومنه) و خودشه و یه کامپیوتر و وبازهم خودش-فقط غذا و مسکن به حساب خانوادشه - به خودش(وضع ظاهریش)میرسه اما تو هیچ جمعی نمیره هیچ مراسمی شرکت نمیکنه(حتی فوت مادربزرگش=دومین و آخرین نوه ی پسر در خاندان!!) و روز به روز پژمرده تر میشه -حرف زدن با کسی گاهی براش خیلی مشکله و کلا همه راههارو به رو خودش بسته... دریغ از تلاش دریغ از اندیشه دریغ از .....


- زندگی رو نمیشه روی " ای کاش" ها ساخت چه مربوط به گذشته باشه چه متعلق به آینده ای کاش های گذشته تمام شده پرداختن به اون باعث درجا زدن میشه اما ای کاش های آینده اگر توام با تلاش محقق ساختن باشه راه پیشرفت رو بازتر میکنه بشر امکاناتی که الان داره زمانی براش ای کاش بود با تلاش مثبت و ایده پردازی های مکرر بهش رسیده غیر از اینه ؟!

ایشالا که هممون حال خوب رو تجربه کنیم بیشتر و بهتر