تشکرشده 54 در 27 پست
تشکرشده 5,213 در 1,375 پست
با سلام و احترام خدمت همدردی های عزیز
ببخشید دیر پاسخ میدهم، من متوجه بالا اومدن دوباره تاپیکم نشده بودم.
خانم Eramگرامی، اول از همه ممنونم از پیگیری شما وگذاشتن نظراتتون، راستش من متوجه منظورتون نشدم، نمیدونم نظرتون در خصوص صرفا پست اول من هست یا پاسخ هایی که دادم هم خوانده اید، ولی من سعی کردم اول به یک شناختی از خودم برسم، بعد از اون کلیپ های زیادی از دکتر فرهنگ و مشاهده کردم و مقالات این سایت و سایت های دیگه هم در خصوص انتخاب همسر خوانده ام، بعد از آن سعی کردم اطلاعاتم و در خصوص مشکلاتی که متاهلان با آن مواجه شدن زیاد کنم و همچنین سعی کنم در انتخابم آنها را متناسب با شخصیتم لحاظ کنم،حتی سعی کردم از تجربیات متاهلان در خصوص انتخاب همسر استفاده کنم برخی هم نکاتی و گوشزد میکردن که در هنگام انتخابشون متاسفانه نادید گرفتن، این تجربیات ممکن است خوب باشد و مورد استفاده بنده قرار میگرفت ممکن هم بود اصلا در دایره معیارهای من نگنجد. چون معتقد بودم همه چیز و نباید خودم تجربه کنم برای موفقیت بهتر، بهتر است از تجربیات اطرافیانم هم کمک بگیرم .
بهرحال بعد از گذراندن این مراحل من باتوجه به شناختی که از شخصیت خودم و روحیات خودم پیدا کرده بودم و با لحاظ کردن برخی تجربیات و نکاتی که به آنها اشاره شد، سعی کردم معیارهایی و انتخاب کنم.
ذکر کردم در پست های قبلیم که بنده میدانم هرچقدرم احتیاط کنم و به شناخت برسم باز هم نمیتونم با اطمینان کامل انتخاب نمایم و همیشه تغییرات پیش بینی نشده ای هست و من قصد ندارم با این معیارها دنبال فرد ایده آل صد درصد باشم!
قرار نیست خواستگار من دانش آموز من باشه و منم برگه ارزیابی گرفته باشم دستم، شروع به ارزیابی ایشون کنم و اگر متوجه کوچیکترین نکته منفی در ایشون شدم روی اسمشون خط قرمز بکشم.
ببینین من میدونم همانطور که من کامل و بی عیب و نقص نیستم طرف مقابل منم نیستن، همانطور که من نمره صد از طرف مقابلم نخواهم گرفت اونم حتما کاملا تمام معیارهای من و رو نخواهد داشت پس بنابراین با توکل بر خدا میخوام تلاش کنم بهترین انتخاب و داشته باشم.
فقط کاش به من بیشتر توضیح میدادین که منظورتون از نداشتن مهارت کافی برای انتخاب همسر چیست؟
موفق باشین
**********************
باسلام و احترام
جناب Mohammed 89
باتشکر از پاسخ شما به تاپیک بنده
هرچند بنده احساس میکنم مخاطب شما بنده نیستم، گویا بحثی صورت گرفته و پست ها حذف شده.
اما گویا در خصوص معیار کارکردن بنده نظر منفی دارین؟
حقیقتش من این موضوع و خب نمیخواستم بگم چند بار هم در پست های قبلی هم خواستم ذکر کنم اما خب همیشه این جمله مادرم از ذهن میگذشت که
* مشک آنست که خود ببوید نه اینکه عطار خود بگوید*
ولی خب حالا دیگه دیدم بد نیست که بگم اینجا کسی من و نمیشناسه که این حرف و بر خودستایی برداشت کنند :
حقیقتا من و خواهرام و برادرم فرزند یک مادر زحمت کش و شاغل هستیم، از نظر تربیتی تا جایی که اطلاع دارم و تعریف از خود هم نباشه مورد تایید اطرافیان و فامیل و دوست و آشنا هستیم، خصوصا که معرف هم زیاد دارم، اصلا اکثر خواستگارهای بنده و معرف، معرفی کردن، همه هم روی حساب شناختی که از پدرم و مادرم داشتن بوده خصوصا مادرم .
من به عنوان نوه و فرزند ارشد خانواده شاهد زندگی مادر و پدرم نسبت به فامیل و اطرافیانم و نظراتشان بودم ، هیچوقت ندیدم بابت کارکردن مادرم، پدرم گله ای داشته باشند، هیچوقت هم ندیدم مادرم از روی اجبار کار کنن یا از روی اجبار کارشون و کنار بذارند.
حتی زمانی که پدر بزرگ پدریم، سکته کردن و مادرم بخاطر پرستاری و مراقبت از پدر بزرگم، از کارشون زودتر موعد گذشتن و خودشون و بازنشست کردن.
زمانی که از شش فرزند پدر بزرگم همه رفته بودن پی زندگیشون مادر من از سه دختر پدر شوهرشون، بیشتر برای پدربزرگم زحمت کشیدن و حتی از کارشون گذشتن و از پدر بزرگم پرستاری کردن.
پدرم خودشون میگفتن مجبور نیستین اما مادرم این از خودگذشتگی کردن .
زمانی که پاداش بیست و پنج سال خدمتشون و گرفتن دودستی تقدیم پدرم کردم و تمام این پول هدیه عروسی پسر عموی بنده شد!
قدرشناسی نبود! خب خانواده شوهر مامان بنده خانواده شوهر بودن مثله همه ی اینهایی اینجا میبینین ، و میخونین تمام این درگیریها هم بوده، عروس خوبه هم مامان بنده برای مادر بزرگم نبودن!
حتی بگم پدر بزرگم ارتشی بودن و اخلاق بسیار تندی داشتن،ولی قلب مهربونی داشتن خب راستش بالاخره این نظر منه پدربزرگ بنده بودن من خب نوه اشون هستم و دوستشون دارم با وجود تندی هاشون ولی همیشه دوستشون داشتم و دارم ولی برای مادرم بالاخره پدر شوهر و مادرشوهر بودن، خیلی اوقات باوجود مراقبت های زیاد مامانم ازشون باز شاهد گریه های مامانم بودم، اشک هایی که همیشه از پدرم مخفی میموند، چرا؟ چون مبادا پدرم با پدر پیرشون تندی ای کنند و بحثی صورت بگیره.
خلاصه که مادرم شاغل بودن ولی از خودگذشتگی هم داشتن، از حق نگذریم پدرم هم همینطور، بارها شده بود پدرم از ما که بچه بودیم مراقبت میکردن و تو کار خونه به مادرم کمک میکردن.
وقتی من بزرگتر شدم، من هم به مادرم کمک میکردم هم در کار خانه هم نگهداری از خواهر برادر کوچیکترم.
همیشه شاهد ساختن زندگی باهمدیگه بودم، هم زحمت پدرم هم مادرم.
پدرم کل اموالشون و بنام مادرم کردن، مادرم کل حقوقشون و تو زندگی میاوردن.
هیچوقت پول من و پول تو نداشتن.
با نداری هم میساختن، تو خوشی و ناخوشی هردو کنار همدیگه بودن، هرجایی لازم بود یکی از طرفین بخاطر یکی دیگه ازخودگذشتگی میکرد.
پدرم هوای مادر پدر مامانیم هم داشتن چه کمک مادی چه کمک معنوی، خیلی جاها دیدم مادربزرگ مامانیم وقتی مریض میشدن پدرم مثله پسرشون و داییام نگران میشدن و راهکار میدادن چه از نظر معنوی چه مادی کمک میکردن.
راستش من شاهد زندگی ای بودم که باهم ساخته شده بود زن و مرد هردو باهم تلاش کردن، سختی و بار زندگی روی دوش یک نفر نبود .
حتی مادرم برام تعریف کردن زمانی که ما بچه هاشون خیلی کوچولو بودیم بابام ورشکست میشن و زندگی سختی و تجربه میکنند ولی وقتی از تلاش هایی که باهم کردن تعریف میکردن خیلی خوشحال میشدم و غبطه میخوردم .
مامانم و بابام در تلاش و گذشت برای من الگو نمونه هستن .خیلی جاها شاهد تلاش های زیادشون بودم برای همین روی تلاش و پشتکار طرف مقابلم تاکید بیشتری دارم تا مادیات و سرمایه.
پدر مادر من سختی های زیادی کشیدن زندگیشون پر از فراز و نشیب بود ولی هیچکدوم پشت اون یکی و خالی نکرد.راستش من همچین زندگی ای میخوام، من این گذشت و فداکاری و مهربانی دوجانبه دوست دارم.
در خصوص تربیت فرزندان و تناقضش با مسله کار گفتین و چند نمونه از زندگی اطرافتون توضیح دادین، بنده خواستم بگم نوع دیدگاه ما به این مسله کاملا به اطرافیانمون و زندگی هایی که شاهدش بودیم برمیگرده، زن و شوهر اگر بخواهند و باهم همراه باشند میتونن در رسیدن به اهدافشون کمک حال همدیگه باشند نه نقطه مقابل هم، مطمعنا بنده اگر هم بخواهم ازدواج کنم همانطور که در سایر پست هایم گفتم اول اولویت اول زندگیم قرار میدم بعد اشتغال،همانطور که دیدین معیار اشتغال اولویت اول بنده در انتخاب همسر نبود، مطمعنا حاضر نخواهم بود به هر قیمتی کار کنم.
اما تربیت فرزندان رابطه مستقیمی با اشتغال خانم ها ندارد، چون مثال نقض زیادی وجود داره که خانم خانه دار هست اما فرزندان خوبی تربیت نکردن.
انسان ها پیچیده اند با توانایی های متفاوت، برای هرکسی یک نسخه نمیتوان پیچید ولی بدونین یک دختر هرچند با داشتن معیار اشتغال باز هم اولویت اولش زندگی کردن و خوشبخت شدنه!
**********************
سلام مصباح الهدی عزیز
ممنون از دعای بسیار خوبتان امیدوارم شما هم همسر خوب و شایسته و صالحه نصیبتان شود
امیدوارم همه ی جوان ها خوشبخت بشوند و با کسی ازدواج کنند که لیاقت داشتنشون داشته باشه:)
لیاقت هم میدونین دیگه، ما لیاقت خودمون و خودمون با اعمال و رفتار و کردارمون تعیین میکنیم.
نمیدونم چرا با اینکه این معیار جز دسته اولویت های آخر بنده هست اما همه این موضوع و مورد نقد و بررسی قرار میدهند.
حالا یک زمانی بله جز اساسی ترین معیارهای من اون هم در رده های اول بود ولی جایگاهش خیلی پایینتر اومده، ولی با این وجود نمیدونم حالا بخاطر اینست که اینقدر این مسله در بین جوان ها رایج هست که همه به این نقطه جذب شدن یا بنده هنوز نتوانستم جایگاه این مسله و در باطن امر بیارم پایین تا اینقدر مرکز توجه نباشد:)
خب بگذریم، نه خانمی من میدونم فقط آقایون مذهبی روی این مسله حساس نیستن همانطور که گفتم در بین خواستگاران جدیم آنچنان مخالفتی در این خصوص * زیاد * ندیدم، حتی گاهی برعکس بدونیکه من بپرسم خودشون اعلام کردن چنانچه خود بنده بخواهم مشکلی ندارن.
البته حالا خواستگارم با یک نگاه و صحبت با بنده خودش متوجه میشه که من علاقمند به ادامه تحصیل و اشتغال هستم و خانواده ام هم از این لحاظ نه تنها مشکلی ندارن تازه مشوقمم هستن.
حتی از خود معرف هم میتونند جویا ی این امر بشوند برای همین ما هیچوقت پشت تلفن نمیگیم آقا پسر باید موافق اشتغال و ادامه تحصیل بنده باشند.
چون هم میدونم، که میدونند! دوم اینکه اونقدر معیار بالایی برام نیست که حالا بخوام معیارهای مهمتر *اعتقادات* و *اخلاقیات* و نادید بگیرم و بدون شناخت روی این دو مورد انتخاب کنم.
البته دیگه مفصل در سایر پست هام در این خصوص و جایگاه این معیارم و میزان درجه اهمیتش و علاقه ام توضیح دادم، اینجا تکرار نمیکنم.
ولی خب همینقدر بگم که با اینکه علاقه زیادی در زمینه شغلیم دارم ولی اونقدر سفت و سخت نیستم و انعطاف پذیری ای هم در این زمینه دارم ، اول از همه اولویت اولم زندگیم خواهد بود.
دوم از همه فعالیت های هنری هم دارم که بسیارم بهشون علاقه مندم و دنبال یک فرصت برای پیشرفت در این زمینه که فعلا بخاطر زیاد شدن درسم مجبور شدم خیلی زیاد تایمش و کم کنم، خوبه خب بخاطر یک همسر صالحه یک توفیق اجباری بشه تایم بیشتری برایشان اختصاص بدهم.
فقط خواستم بگم در این زمینه حاضرم مخصوصا بخاطر ویژگی های خوبی که در طرف مقابلم میبینم از خودگذشتگی داشته باشم ولی بشرطی که معیارهایی که برایم مهمتر هست و طرف مقابلم داشته باشه، و این گذشت دیده بشه و بی جواب نمونه.
یک جورایی حق میدم به فردی که تازه با من آشنا شده گاهی با خودم میگم من فردی هستم هرمحیطی و برای کار مناسب نمیدونم، و خودم یسری حدود و رعایت میکنم، اصلا شیوه ترتبیتیم همینگونه بوده حالا یک فردی که تازه با من آشنا شده از کجا باید این ها و بدونه و بمن اعتماد کنه؟
من دوست دارم فردی باشه که در این زمینه انعطاف پذیری بالایی داشته باشه و زمانی که روی من شناخت و اعتماد پیدا کرد اجازه بده در این زمینه خودم تصمیم بگیرم. نه اینکه مخالف سرسخت کار کردن در هر شرایطی باشد.
راستش همونطور که من یسری حساسیت هایی دارم طرف مقابلم هم حساسیت های دارد و من این و درک میکنم ولی دوست دارم طرف مقابلم در مقابل ،من و خواسته هام و درک کنند.
درک متقابل و از خود گذشتگی متقابل و دو جانبه مطابق مثالی که برای جنابMohammad89 زدم نسبت به یک جانبه بودن این مسایل بیشتر میپسندم.
**********************
با سلام کاربر عزیز خانم راه حل
شما که گویا پستی که برای من نوشته بودین حذف شده، این پستتون هم مخاطبش بنده نیستم.
اما ممنون به نکات خوبی اشاره کردین من هم همانند شما همانطورکه قبلا هم گفتم و مثالی هم از زندگی پدر و مادرم زدم، معتقدم کارکردن خانم ها دلیل درستی نیست برای نرسیدن به خودشون یا فرزندان و زندگیشون، ما انسانیم اشرف مخلوقاتیم، توانایی های بالقوه زیادی در ما نهفته است، هرکسی منحصر بفرد صرفا بخاطر اینکه زندگی یک زوج از هم پاشیده یا اینکه خانواد ای در تربیت فرزندشان ناموفق بودن، دلایل درستی نیست که صرفا به کارکردن خانم نسبت دهیم، ممکن هست یکی از دلایل باشد ولی همه ی دلیل آن نیست.
چون در تربیت فرزندان خیلی عوامل موثره فقط همسر نیست.
اگر پست قبلیتون و نظرتون در خصوص معیارهای بنده هم بوده، و حذف شده و پستتون و دارین بخش بحث با سایر کاربران و حذف کنین و فقط بنده و مخاطب قرار دهید و دوباره پستتون و در اینجا قرار دهید خوشحال میشم نظرتون و بخونم
موفق باشین.
**********************
با تشکر از سایر دوستان بابت نظرشون من دیگه باید بروم برای افطاری کمک مامانم که حسابی مهمون داریم و مامان تنها هستن:)، انشالله بقیه پاسخ ها و در پست بعدیم ارسال خواهم کرد.
تو این شب ها ماهم دعا کنین که محتاجیم به دعاتون.
و انشالله به حق این شب های عزیز هرکس هر حاجتی داره برآورده بشه.
تو این شب ها وقتی حرم میرم حاج آقا که صحبت میکنه ماشالله هوای جوان ها و زیاد داره همش حرف از ازدواج جوانها و میزنه:)
برای مریض هامون هم خیلی دعا کنین خصوصا کودکان سرطانی امیدوارم خداوند بهشون صبر بده و زودتر خوب خوب بشند.
**برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
یاد نمیگرفتم .....! **
تشکرشده 1,639 در 595 پست
سلام عزیزم
انقدر با دقت و خوب نوشته های همه رو میخونی وجواب میدی که به تاپیکت خوب سرمیزنن خداروشکر ولی من نتونستم همه ی نوشته هاتو بخونم چون خیلی زیاده.اما دوباره یه نگاه
کلی انداختم تا جواب سوالت رو بدم.
ببین اینکه تو از معیارهات اگاه باشی خیلییی خوبه اما باید درنظر بگیری دنیای واقعی توی کتاب ها نیست.اون ماییم که بین محفوظات با حقیقت ارتباط برقرار میکنیم. و موقعیت هایی که برای
ما پیش میاد منحصربه فرده وکسی نمیتونه دقیقا به ما بگه چه انتخابی کنیم جز خود ما.
شما باید یه عینکی به چشم بزنی که نه تنها حال خواستگار رو میبینه مهارت های بالقوه ی اون رو هم ببینه!آدما بعد ازدواج تغییر میکنن باور کن . دورو بریام رو وقتی میبینم بیشتر به این اصل پی می برم.
مهارت انتخاب یعنی همین..یعنی من کتاب بخونم اما خود کتاب نشم!!!انتخاب گر باشم...فعال باشم نه منفعل . اثرگذار باشم نه صرفا اثرپذیر...
بتونم شرایط رو کنترل کنم ،بتونم آدمارو به روش خودم دعوت کنم،بتونم از اعتقاداتم با دیگران حرف بزنم و دعوت کننده باشم...یک تعاملی بین من و دیگران وجود داشته باشه که پویا هست نه منجمد.
توانایی درک متقابل دیگران رو داشته باشم،بهشون اجازه بدم و حق بدم که انتخاب کنند حتی اونچه که من مخالفشم. توان درک اشتباهات،پذیرش شکست ها،بخشش خود و دیگران . پذیرش خشم و ناراحتی های گهگاه خودم ودیگران ..این ارتباط پویای دوسویه توام با مهرو عشق و محبت فضایی استرس زا نداره.
اما ارتباطات منجمد و ایستا استرس زاست ،چارچوب و قواعد دست و پاگیر داره.
من نمیتونم بگم کدوم معیارت اضافیه این خودتی که باید خواستگاراتو بررسی کنی و ببینی کدوم عیبش رو تو میتونی جبران کنی؟ با کدومش کناربیای؟وکدومش رو نیاز داری تا اون از تو بهتر باشه؟ برای کدوم کاستی هایی که داره آینده ی روشنی میبینی تا جبران کنه و می تونی مشوقش باشی؟
چه خوبی هایی داره که از بعضی عیب هاش میتونی بگدری؟و...
این تویی که باید هر فرد رو منحصرا بررسی کنی .خواستگاراتو و زندگیتو مدیریت کن .
موفق باشی
تشکرشده 54 در 27 پست
خانم دختر بی خیال اظهارات نسنجیده منو ببخشید .من فکر کردم مخاطب تاپیک شما اقایون هستن ولی مثل اینکه بیشتر برای همدلی با بقیه بانوان همفکر شما بود. بازم معذرت میخواهم.البته دوست دارم نظرتون در مورد مردهایی که به خانه داری علاقه دارن و از کار بیرون خوششون نمیاد هم بدونم.البته مادر شما جز معدود خانم های شاغل (این معدود که میگم شاید برای شما عکس باشه شاید زندگی پرتنش تو شهر بزرگ علتش باشه) هستن که به همه مسائل روزمره شون میرسیدن شاید علتش به خاطر راحتی در جامعه گذشته بود. البته مادر من هم در برهه ای از زمان شاغل بودن و خودشون فکر میکردن برای فرزندانشون کم نمیذارن.
نکته بسیار مهم بعدی هیچ کسی ملزم به این نیست که کسی رو وادار به کاری بکنه و خودم ادم قدرت اختیار داره که برای تمام مراحل زندگی خود تصمیم بگیره .در مورد همه چیز این چیزی که خدا تو وجود همه گذاشته. بنابراین شاغل بودن یا نبودن به فرد دیگری ربط نداره. حالا ممکنه اون کار یا عملی که انجام میدین به ضررمون باشه که مقصر خودمونیم .ممکنه هم باعث تعالی بشه که باز هم عملکرد خودمون هست. یه مثال ملموس میزنم شما فرض کنید صدای یه خانم بسیار خوبه و تمایل به خوانندگی داره تمام موسیقی دان ها هم میگن ایشون استعدات فوق العاده ای داره. البته فرض میکنیم ایشون معتقد باشن اینجا هست که قدرت اختیار نمود پیدا میکنه این خانم به هر سمتی بره نتیجه اش میبینه . البته منظورم قیاس با شاغل شدن نیست.
موفق باشید
پ.ن: عمیقا متاسفم که بعضی ها شب قدر قرآن بالای سرشون میذارن و اظهار ندامت و پشیمانی میکنن در حالی که به راحتی به بنده همونی که براش گریه میکنن تهمت میزنن . در مورد آثار تهمت زدن مومنان واقعی میتونن به تاپیکی که دیشب زدم رجوع کنن.
تشکرشده 36,039 در 7,416 پست
این تاپیک از ظرفیت مجاز عبور کرده
لطفاً روی پستی که در راهنمایی شما ارسال داشتم دقت داشته باشید
دختر بیخیال (چهارشنبه 17 تیر 94)
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)