به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 28 , از مجموع 28
  1. #21
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام دوست جونا

    ببخشید من با تاخیر اومدمف این روزا خیلی سرم شلوغه

    علت به تعویق انداختن کارهای من دقیقا اینه :

    ما کاملا آگاهانه داریم کاری رو انجام میدیم و در واقع ته دلمون به یه چیزی قرصه که نمیخوایم یه کاری رو انجام بدیم. مثلا خیالمون راحته که اتفاق بدی نمی افته اگه مثلا مقاله ام نصفه باشه و خوب کسی که دارم کارو بهش تحویل میدم قرار نیست واقعا در صورت نصفه بودن من رو اخراج کنه یا تنبیه سختی در انتظارم نیست یا چه میدونم پاداشش در خور توجه نیست.
    من تو پست قبلیم گفتم که از زمانی که رفتم دانشگاه واسه درس اینجوری شدم. سیستم امتحانای ما به این شکل بود که چه کلی درس می خوندی چه فقط چند تا فصل رو شب آخر می خوندی آخرش تقریبا به یک اندازه و با اختلاف خیلی کم نتیجه می گرفتی. یک ترم من و دوستم تعطیلی ها و کل ترم رو نرفتیم خونه و از اول درس خوندیم هر دو با هم رتیه دوم شدیم با معدل 13.44 ترم های بعد من نصف اون ترم هم درس نخوندیم ولی معدلمون بهتر شد. در مورد امتحانا و پروژه ها و .... هم همیشه تو دقیقه 90 یا کنسل شده یا وقتش تمدید شده، حتی بارها پیش اومده که ددلاین یه کنفرانس معتبر تمدید شده و خلاصه یه عالمه مثالای از این دست.
    من به دلیل کمالگرایی که دارم دوست دارم کارم بهترین بشه و معمولا از نظر فکری استارت کار رو از همین اول بازه ای که وقت دارم میزنم مثلا من قراره دو هفته دیگه کاری رو تحویل بدم و می دونم که یک شب وقت میگیره ولی چون میخوام به بهترین شکل تحویلش بدم از روز اول یه بررسی هایی در موردش میکنم و استرسم رو در واقع شروع میکنم ولی به دلیل اینکه یه جورایی تو ذهنم نهادینه شده که اگر من تا شب آخر هم کار رو عقب بیاندازم اتفاق خاصی نمی افته، با یک گراند ذهنی ار اون کار، دو هفته رو به فعالیت های دیگه اختصاص می دم تا واقعا بشه شب آخر که هیچ گزینه ای دیگه ای روی میز نیست بجر همون کار.
    مضرات این کار استرس فراوان در طول دو هفته، تمام فعالیت های دیگه م یه جورایی زهر میشه چون همش به اون کار هم فکر میکنم و استرس شب آخر که دیگه فکر کنم همه تون تجربه اش کردین و در نهایت نتیجه کارم هم 100 نمیشه. البته بد هم نمیشه و اکثرا هم ازش تعریف میشه (من خودم می دونم که تواناییم خیلی بیشتر از اون چیزی هست که ارائه دادم و عذاب وجدان دارم بابتش) و همین باعث میشه که من اون همه استرس رو فراموش کنم و دوباره وارد همون سیکل معیوب بشم.

    حالا با این توضیحات چه جوری باید خودمو درمان کنم؟

  2. 6 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    m.reza91 (یکشنبه 24 اسفند 93), sara 65 (سه شنبه 05 خرداد 94), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 24 اسفند 93), آویژه (یکشنبه 24 اسفند 93), شکوه (یکشنبه 24 اسفند 93), شیدا. (پنجشنبه 28 اسفند 93)

  3. #22
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 00:02]
    تاریخ عضویت
    1393-9-18
    نوشته ها
    175
    امتیاز
    4,145
    سطح
    40
    Points: 4,145, Level: 40
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    462

    تشکرشده 404 در 152 پست

    Rep Power
    0
    Array
    صبا جان

    مغز انسان پیشرفته تر از اینهاست. اینی که داری میگی البته یه بهانه است برای گول زدن خودت اما خوبه که بهش فکر کردی. بیشتر فکر کن و سوالاتی رو از خودت در مورد بعضی از رفتارای

    این چنینی بپرس. البته این نظر شخصی منه.

    جواب حرفایی که من میزنم همه تو پست پریوش هست. خیلی خوب توضیح داده یه بار دیگه با دقت بخون. اما من یه بار دیگه میگم.

    مغز تو از قبل به خاطر سابقه ی شکست میدونه میخوای شکست بخوری !!! خودشو آماده میکنه برای شکست اما برای اینکه توجیهی برای شکست تو داشته باشه !!! تو رو هدایت میکنه

    برای انجام کار در حد ضعیف تا تو هم شکست بخوری هم دلیلی داشته باشی برای اینکه بگی من اگه دقت میکردم و وقت بیشتری داشتم حتما کارم رو به نحو احسن انجام میدادم.

    یه راه برای فرار از استرس. میدونی مغز حاضره یک هفته ی تموم فشار و استرس انجام ندادن کار رو تحمل کنه اما طعم تلخ شکست براش هم رده ی مرگه. بنابراین همه ی تلاششو میکنه

    البته میبینی که این تلاش اشتباهه.

    ناخودآگاه و تصمیمات هیجانی همینه دیگه.

    چطور تو کامپیوتر ما برنامه مینویسیم تا مثلا وقتی یه عدد خاص رو گرفت اون رو ضربدر دو کنه مغز تو هم دقیقا برنامه ریزی شده از قبل برای شکست.

    دقت کردی تا به حال چند بار گفتی که با وجود اینکه ناقص کار کردم اما بازم خوب بود؟

    به این جور رفتارای تکراری باید دقت کنیم.

    برای درمانش باید برنامه تو عوض کنی. البته برنامه ی مغزت رو. یعنی باید به خودت ثابت کنی شکست خورده نیستی.

    برای اینکار تو باید سعی کنی سیستم ارزشی تو عوض کنی. همون طور که پری وش اشاره کرد باید زمانی رو که برای یک کار صرف میکنی ارزشمند باشه نه نتیجه ای که از کار میگیری.

    اینطوری هم کمالگراییت کاهش پیدا میکنه هم با توجه به اینکه زمانی که برای کار گذاشتی ملموس تر خواهد بود و دقتت رو بیشتر میکنه،در نهایت کارت هم خوب از آب درمیاد و مغزت هم با

    چند بار انجام کار به صورت کامل به این نتیجه میرسه که نه صبا هم میتونه موفق باشه و بعد از مدتی خودش به صورت اتوماتیک تو رو به سمت سر وقت انجام دادن کارها هدایت میکنه.

    موفق باشی.

  4. 5 کاربر از پست مفید شکوه تشکرکرده اند .

    m.reza91 (یکشنبه 24 اسفند 93), sara 65 (سه شنبه 05 خرداد 94), آویژه (یکشنبه 24 اسفند 93), شیدا. (پنجشنبه 28 اسفند 93), صبا_2009 (یکشنبه 24 اسفند 93)

  5. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام
    ببخشید دیر شد.

    مثلا هر بار می اومدم همدردی می گفتم، قرار بود جواب سوالات آقای رضا را بنویسی. بعد دو سه تا پست می ذاشتم و می رفتم. می گفتم بذار یه وقت بهتر می آم انجامش می دم. نمی دونم اون وقت بهتر یعنی چی؟ ولی همش می گفتم یه وقت بهتر. تا بالاخره الان وقت بهتر شد. )
    واقعا ببینیم این وقت بهتر چیه ؟ چطور افکارمون ما رو فریب میدند؟
    کار: زدن پست
    فکر منفی : انجام دادنش در یه وقت بهتر، الان وقت مناسبی نیست.
    نتیجه : نزدن پست
    شما احتمالا فکر می کنید "باید تو وقت بهتری بزنید" همینطور فکر می کنید "الان اون وقت بهتر نیست" ( ----> فکر) پس
    "الان وقت بهتر نیست" ( ----> حس) پس
    نباید پست رو بزنم. ( ----> رویداد)
    فکر شما حسی رو ساخت و اون هم باعث شد کاری رو نکنید.
    در واقع انگیزه برای زدن پست ندارید یا حال و حوصلشو ندارید.
    من فکر میکنم به خاطر اینکه در پست قبلیش قول داده بودید که جواب سوالای منو میدید نهایتا همین انگیزه ی زدن پست شده یا یه مقدار زمان گذشته و غر هاتون به خودتون باعث شده پستو بزنید، شایدم نه ؛شما بگید!
    در مورد اینکه "الان وقت بهتر نیست" خطای شناختی استدلال احساسی رو داریم ، استدلال احساسی یعنی ما احساس میکنیم یه اتفاقی می افته بعد نتیجه میگیریم که اون اتفاق حتما رخ میده؛ مثال: من فکر میکنم نمره ی خوبی تو امتحان نمیگیرم پس حتما امتحان هفته آیندمو خراب می کنم؛ من فکر میکنم هواپیما سقوط میکنه پس پرواز فردا صبح من حتما سقوط میکنه؛ من فکر میکنم الان وقت بهتری نیست پس واقعا وقت بهتر نیست؛ من فکر میکنم تو وقت بهتر حتما باید پست رو گذاشت پس چون الان به نظر من وقت خوبی نیست، نباید پست بذارم.
    در عین حال غر زدن خطای عبارت های باید داره که ذهن رو مسموم میکنه و ناخودآگاه ترجیح به انجام ندادنش می گیرید.
    اینا مربوط به انگیزه است! شوق و اشتیاقی که از اجرای کار نصیب ما میشه خودش باعث انگیزه برای ادامه ی کار میشه ولی چیزی که ما از انگیزه تویه ذهنمونه چیزی جز افکار نادرست نیستند که باید تغییرشون داد.

    درخصوص صبا خانم هم، هم این بحث انگیزه که در بالا اشاره کردم مطرحه هم مواردی که در خصوص کمالگرایی در پست قبلیم گفته بودم البته خفیف تر.

    حالا ان شاء الله بعدا بیشتر بررسی می کنیم با تمرینات عملی، فعلا صورت مساله روشن بشه، بهتره .
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود




  6. 5 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    sara 65 (سه شنبه 05 خرداد 94), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 24 اسفند 93), شکوه (پنجشنبه 28 اسفند 93), شیدا. (پنجشنبه 28 اسفند 93), صبا_2009 (یکشنبه 24 اسفند 93)

  7. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام دوستان

    انگار من پیگیرتر از سارا هستم تو این تاپیک

    اول که صحبت های شکوه عزیز و دوباره صحبت های پری وش رو خوندم، یه آن گفتم، تونستم ریشه مشکل رو پیدا کنم و دقیقا زدن به وسط خال. ذهن من عادت به شکست داره و این روند رو پذیرفته و البته که درست هم هست و این بهانه تراشی ها شاید برای اینه که نشون نده شکست خورده

    من دقیقا باید تا قبل سال جدید یه مقاله رو اماده کنم. یه بار وقتش رو تمدید کردیم و این هفته اخرین فرصته، این تاپیک فرصت خوبی بود و هست که من خودم رو محک بزنم. اما حرف های شکوه و پری وش فقط دو - سه ساعت روی من تاثیر داشت. بعدش شدم همون صبای بازیگوش و بی انگیزه قبلی.
    بعد دوباره که صحبت های آقای m.reza رو خوندم حس کردم مشکل من واقعا انگیزه هست.
    من توی کارهای تحقیقاتی قسمت نوشتاریش واقعا بی انگیزه و کم حوصله ام.

    حالا بریم سراغ تمرین های آقای m.reza

    فقط باز یاداوری کنم من به سوالات و ... فقط در مورد کارهای تحقیقاتیم جواب میدم، چون من توی سایر کارها همچین مشکلی ندارم فقط تو درس خوندن، که شامل زبان خوندن و کارهای تحقیقاتی اینجوریم.

    1-اغلب اوقات تن به کار نمی دهم زیرا احساس می کنم در حالت احساسی خوبی نیستم : خیلی زیاد

    2-گاهی اوقات از انجام کارها طفره می روم زیرا انجام آن ها به نظرم دشوار می آید: تا اندازه ای

    3-گاهی اوقات از انجام کارها طفره می روم زیرا از شکست می ترسم: کمی


    4- اگر احساس کنم که نمی توانم کاری را به نحو احسن انجام دهم از انجام آن صرف نظر می کنم:ابدا - من با توجه به اینکه سابقه کار دارم کلا می دونم باید بری تو کار تا خیلی چیزا رو یاد بگیری و همون اول نمیشه تخمین زد واسه همین تو قبول کردن کارها مشکل ندارم.

    5- اغلب احساس می کنم کارم را به شکل مطلوب انجام نداده ام زیرا دربرخورد با کار بسیار سختگیر هستم : تا اندازه ای - بسیار سخت گیر نیستم، همش شک دارم و فکر میکنم بقیه تو مقاله هاشون شق القمر کردن (حالا خوندم و می دونم که کار من هیچی کم از اونا نداره) و من نکردم ، یا فکر میکنم کار من که خیلی سخت نبود، یا نکنه نتایجم غلط باشه


    6- وقتی کاری را که قرار بوده انجام نمیدهم احساس گناه میکنم: خیلی زیاد

    7-وقتی از دیگران خشمگین هستم از انجام کارها طفره میروم: خیلی زیاد (زمانی که دانشجو بودم هر موقع استاد راهنمام رو میدیدم(همیشه با رفتارش منو خشمگین می کرد تا یه هفته سراغ پایان نامم نمی رفتم!!))


    8-اغلب چون نمیتوانم جواب نه بدهم انجام کارهایی خلاف میل تقبل میکنم : ابدا


    9- گاهی اوقات چون احساس میکنم دیگران میخواهند ریاست کنند و از من انتظارات بی مورد دارند از انجام کارها طفره می روم : ابدا


    10-اغلب احساس میکنم باید کارهایی انجام دهم که علاقه ای به آنها ندارم : کمی (مثلا من کلا فیلد تحقیقاتیم رو خیلی دوست دارم ولی تو این مقاله داور یه سری مقایسه خواسته که دوستشون ندارم )


    11 -انگیزه مقدم بر کار است یعنی تا انگیزه نباشد نمیتوانم کار را انجام دهم : تا اندازه ای

    در مورد این موارد و فیدبک :
    1:انگیزه و کار؛ خیلی وقتا میگیم " حال و حوصله ی انجام کار رو ندارم اجازه میدم زمان بگذره تا انگیزه و حال و حوصلشو پیدا کنم". در حالی که ممکنه هیچ وقت انگیزه بوجود نیاد. ما باید دقت کنیم که هر قدمی که برای اجرای کار بر می داریم خودش انگیزه و لذت بوجود میاره و باعث میشه با رغبت بیشتری کار رو جلو ببریم.

    من این مورد درباره ام کاملا صادقه، یعنی همش منتظرم یه طوری بشه که من با انگیزه بشم و با حوصله، بعد هیچ وقت هم طور خاصی نمیشه مگر زمان نزدیک شدن به ددلاین که باعث میشه من از همه توانایی هام استفاده کنم

    2:این فکر که افراد دیگه همیشه به راحتی به اونچه که می خواند میرسند بدون اینکه هیچ تلاشی بکنند ولی ما باید سختی بکشیم فشار روانی تحمل کنیم.
    من این طرز فکر رو ندارم، شاهد سختی کشیدن بقیه هستم

    3: ترس از شکست یکی از مهمترین عوامله. موفقیت رو بیش از حد بزرگ کردیم به جای اینکه از فرآیند لذت ببریم همش به فکر موفقیتیم! عزت نفس خودمون رو با موفقیت هامون می سنجیم؛ عزت نفس یعنی فکر می کنیم دیگران در مورد ما چی فکر می کنند.

    من به اینکه دیگران در مورد چه فکری میکنند فکر نمیکنم. چون خوشبختانه به نظرم دیگران نظرشون خیلی خیلی در مورد مثبت هست (در زمینه کارهای تحقیقاتی منظورمه) از شکست هم نمی ترسم، کم شکست نخوردم دیگه ترسم ریخته اما این جمله در موردم درسته : موفقیت رو بیش از حد بزرگ کردیم به جای اینکه از فرآیند لذت ببریم همش به فکر موفقیتیم، البته نه همیشه، بیشتر موقع نوشتن مقاله !!

    4: فکر می کنیم که باید بهترین باشیم.فکر میکنیم همیشه باید کارهامون عالی و بدون کم و کاست باشه و "بهترین بودن" جایزه داره.

    اینم در مورد صادق نیست. دوست دارم کارام خوب باشه ولی من در شرایط مقایسه با دیگران نیستم که بخوام بهترین باشم، من خودم هستم و کارهام.

    بعضی از ویژگی کمال طلبها :
    الف. ترس از شکست یا احساس وظیفه انگیزه بخش کار هست : ترس از شکست ندارم، ولی احساس وظیفه هم نمیکنم!!
    ب. احساس می کنید به زور باید number one بشید اما پیروزی ها هر چند چشمگیر شما رو راضی نمی کنند.
    نه چنین احساسی ندارم،

    ج. عزت نفس بیشتری می خواید. فکر می کنید باید آدم به خصوصی یا بسیار باهوشی باشید تا مورد محبت و پذیرش دیگران قرار بگیرید
    عزت نفسم هم مشکلی نداره به نظر خودم.

    د.از شکست وحشت دارید اگر به هدف مهمی نرسید احساس شکست خورده ها رو دارید.

    واقعیتش اینه که من یکسال درگیر پذیرش یک مقاله هستم، و بارها ریجکت شده نه فقط به دلایل علمی، به دلایل مختلف، مقاله های بعدی که دارم روشون کار میکنم مرتبط به همون کار اول هستند و هنوز فیدبکی خاصی ازشون نگرفتم یعنی تا حالا ریجکت نشدن، واقعا نمیدونم تو ناخوداگاهم داره چی میگذره!! شاید اگر این مقاله ها پذیرفته نشن احساس ضرر کنم نه شکست!

    ه. فکر می کنید که باید همیشه قوی و مسلط بر احساسات خود باشید، مایل نیستید احساساتی نظیر اندوه عدم امنیت عاطفی یا خشم را بپذیرید چون اینها ارزش شما رو پایین میارند.

    چنین فکری نمیکنم.



    یکی از چیزایی که به ادم انگیزه میده احساس هیجان و رضایت از کاریه که کرده.
    من از کارهایی که کردم در صورتی می تونم احساس رضایت کنم که بقیه هم کارهام رو بپذیرند نظر خود من به تنهایی که مهم نیست. ظاهرا من این انگیزه رو ندارم!!

    :احساس جبر. طفره رفتن از کار وقتی که به زور باید انجامش بدیم حتی اگه به نفعمون باشه.
    این حس رو دارم، وقتی مجبورم کاری رو انجام بدمف یه چیزی تو وجودم لج میکنه و اون کارو نمیکنه!!!

    10:بی میلی.
    خیلی اینو تجربه میکنم، یه ترکیبی از بی میلی با میلی، کارم رو دوست دارم ولی ازش خسته ام.


    در مورد خطاهای شناختی هم خیلی کم پیش میاد که در حین فعالیت های تحقیقاتی من دچار این خطاها بشم.سایر مواقع امکانش هست ولی در این مورد نه.


    ببخشید خیلی طولانی شد، ولی ممکن بود دیگه فرصت نوشتن به این راحتیا واسم پیش نیاد.
    خیلی خیلی ممنون از وقتی که می گذارید.

  8. 5 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    m.reza91 (چهارشنبه 27 اسفند 93), sara 65 (سه شنبه 05 خرداد 94), آویژه (دوشنبه 25 اسفند 93), شکوه (پنجشنبه 28 اسفند 93), شیدا. (پنجشنبه 28 اسفند 93)

  9. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    115
    Array
    سلام.
    چه خوب که این تاپیک هست و ما مبتلایان می تونیم همدردی کنیم. باشد که همگی هدایت شویم

    من هم با این موضوع دست و پنجه نرم کردم. اغلب دوره تحصیلم همینطور گذشته و آهسته آهسته به تمام زندگیم سرایت کرده. نتیجه حاصل، معمولا با کار من همخوانی نداشته. مثلا نمرات عالی میگرفتم در حالیکه شب امتحانی بودم و کسی هم باور نمی کرد و صد البته آنقدر عمیق نمی خواندم و این نمرات خوب باعث عمیق شدن دانش در من نمی شد متاسفانه که چوب آن را همیشه در زندگیم می خورم.

    {به تشخیص خودم} اولین مشکل عمده من ایده آل نگری است. باید کاری که قرار است انجام دهم را به بهترین شکل ممکن روی کره زمین، از نظر خودم انجام دهم!! که هیچ وقت نمی شود. به جز یکی دو حاصل انگشت شمار، به باقی نتایجم افتخار نمی کنم و برایم پذیرفتنی نیست/ دومین مشکل عمده ام، حسرت مداوم گذشته است که به شدت مرا فلج می کند. مدام خودم را با دیگران مقایسه می کنم و مسیر رفته را می سنجم که چقدر از دیگران عقب افتاده ام. این حسرت- خوردگی! فاصله مرا بیشتر می کند و حاصلش یک دور معیوب است./


    هم اکنون در بازه زمانی هستم که می بایست روی انتخاب موضوع تزم متمرکز شوم، هم به دلیل آگاهی اندک و عدم دسترسی به یک فرد خبره و هم به دلیل همین مشکل به تعویق اندازی، و با اینکه یک ترم بابت تاخیر، جریمه شده ام، هنوز هم سردرگمم و قدم مثبتی بر نمی دارم و اوضاع هم روز به روز وخیم تر میشود

    این لینک را ببینید دوستان
    فردافکنی ساخت‌یافته :: استادان علیه تقلب
    هر چیز که در جُستن آنی، آنی

    مولانا

  10. 4 کاربر از پست مفید آویژه تشکرکرده اند .

    sara 65 (سه شنبه 05 خرداد 94), شکوه (پنجشنبه 28 اسفند 93), شیدا. (پنجشنبه 28 اسفند 93), صبا_2009 (سه شنبه 26 اسفند 93)

  11. #26
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 00:02]
    تاریخ عضویت
    1393-9-18
    نوشته ها
    175
    امتیاز
    4,145
    سطح
    40
    Points: 4,145, Level: 40
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    462

    تشکرشده 404 در 152 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانم آویژه ی عزیز صرفا برای تشکر از لینک فوق العاده ای که گذاشتین خواستم از شما تشکر ویژه کنم.خیلی عالی بود. دوستان هم تا آخر بخونن خیلی جالبه.

    بار اول چند روز پیش خوندم اما نفهمیدم ولی با خودم گفتم امتحان کنم شاید جواب داد. خیلی نتیجه ی خوبی گرفتم. تقریبا نصف کارهای عقب افتاده ام رو تموم کردم!!! بقیه ها رو هم تا

    جاهایی خوبی پیش بردم. عوضش فقط 75 هزار تومن بابت انجام ندادن یه پروژه ضرر کردم.

    خیلی خوبه که آدم از نقطه ضعفاش استفاده کنه.این جوری نگاه کردن به نقطه ضعف ها واقعا هنره. کاش منم این هنر رو داشتم. خوش به حال آدمی که این جوری زیرکانه از مشکل پله ای

    برای موفقیت میسازه.

    دوستان حتما امتحان کنید. مخصوصا کسایی که به تعویق انداختن کار براشون یه حالت مزمن دراومده.

  12. 3 کاربر از پست مفید شکوه تشکرکرده اند .

    sara 65 (سه شنبه 05 خرداد 94), آویژه (پنجشنبه 28 اسفند 93), شیدا. (پنجشنبه 28 اسفند 93)

  13. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    صبا خانم سلام و سپاس از شما و همین طور سلام خدمت سایر دوستان.

    ترس از شکست ندارم، ولي احساس وظيفه هم نميکنم!!
    مگر زمان نزديک شدن به ددلاين که باعث ميشه من از همه توانايي هام استفاده کنم
    الان تو مورد بالا احساس وظيفه باعث ميشه شما کار رو قبل از انقضاي مهلت انجام بدين؛ درسته؟ پس احساس وظيفه انگيزه بخش کارتونه. اصلا کسي که دقيقه نوديه يا به خاطر ترس از شکست و در حقيقت احساس کوچک شدن در مقابل ديگران (مساله عزت نفس) يا به خاطر احساس وظيفه تو اون لحظات آخر کار رو انجام ميده، در غير اين صورت مشکلي نبود و از کارش لذت ميبرد و همون لذت انگيزه ي کار ميشه.
    منم باهاتون موافقم چون گفتيد فقط تويه يه مورد خاص مشکل تنبلي رو داريد بحث انگيزه مهمتر از بقيه است. هرچند بحث عزت نفس رو هم به صورت خفيف، از نظر من ، در زمينه ي مورد اشارتون داريم :
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    البته بد هم نميشه و اکثرا هم ازش تعريف ميشه.
    کلا وقتي نظر ديگران برامون مهم ميشه يعني مشکل عزت نفس داريم، تا وقتي تعريف باشه و مثبت ، مشکلي نيست ولي وقتي که همه چي منفي بشه اين برج کاغذي از هم مي پاشه.
    و يا :
    همش شک دارم و فکر ميکنم بقيه تو مقاله هاشون شق القمر کردن (حالا خوندم و مي دونم که کار من هيچي کم از اونا نداره) و من نکردم ، يا فکر ميکنم کار من که خيلي سخت نبود، يا نکنه نتايجم غلط باشه
    مثلا توي نقل قول بالا :
    فکر ميکنم بقيه تو مقاله هاشون شق القمر کردن و من نکردم : دو خطاي بي توجهي به امر مثبت و درشت نمايي ؛ در عين حال که نتايج زحماتتون رو نميبينيد اونا رو هيچ ميدونيد و موفقيتاي ديگران رو به عنوان ضعف خودتون قلمداد مي کنيد.مثبت خودتونو نميبينيد و مثبت ديگران رو منفيه خودتون مي بينيد. نا خود آگاه داريد خودتونو با اونا مقايسه مي کنيد.

    فکر ميکنم کار من که خيلي سخت نبود: بي توجهي به امر مثبت، کار شما مورد پذيرش قرار گرفته پس خوب بوده ولي بازم مي خوايد توجيه کنيد که بايد يه بازنده باشيد حالا که نشده شانس بوده لابد.

    نکنه نتايجم غلط باشه : پيش گويي، شما حتما همه چيز رو بارها چک کردين پس دليلي براي فکر کردن به همچين چيزي وجود نداره.

    معمولا نگارش يک مقاله نقطه پاياني يک کار تحقيقاتيه، اين يعني روزها ماه ها و شايد سال ها روي اون موضوع کار کردين و حالا بخشي از نتايجشو مي خوايد منتشر کنيد. به نظر من حتي در صورت رد شدن مجدد مقاله باز هم جاي ناراحتي نيست چون مقاله که هدف نيست، هدف اون تحقيق و به کار بردنش در يه جايي و نهايتا افزايش دانشتون بوده و مهمتر از همه ي اينها علاقه به اون رشته ي تحقيقاتي.

    صرف نظر از اينکه علت تعويق انداختن کار ها چيه و شدت و ضعفشون چقدره، شناخت درماني يه راه حل پنج مرحله اي داره که در این پست و پست های بعدی بیشتر توضیح خواهم داد.
    مرحله 1:
    اين مرحله کاملا روي کاغذ انجام ميشه. اثر بخشيش به کاغذي بودنشه وگرنه واقعا فايده نداره.
    يکي از روشايي که شناخت درماني داره جدول تحليل سود و زيان هست. اين مرحله از اين روش استفاده ميکنه که در ادامه توضيح ميدم.
    الف: يه شرحي از کار مورد نظر روي کاغذ بنويسيد.
    ب: تحليل سود و زيان طفره رفتن از انجام کار. يعني مشخص ميکنيد از انجام ندادن کار چه سودهايي بهتون مي رسه و چه زيان هايي. و در نهايت به ستون زيانها و به ستون فوائد امتيازي رو نسبت ميديد طوري که مجموعش در هر حالت 100 بشه.
    اينو با يه مثال توضيح ميدم؛
    چند ماه قبل من ميخواستم يه تغييري تويه اتاقم بدم. تغيير به اين صورت بود که مي خواستم ميز تحريرم رو جايي بذارم که بتونم از طريق پنجره فضاي بيرونو ببينم در عين حال يک ميز کوچک ديگه رو تويه اتاق منتقل ميکردم جاي سابق ميز تحرير. اتاق نا مرتب بود در عين حال خاکي و کثيف! ( آبرو خودمم بردم! ). شايد يک ماه ميخواستم اين کار رو بکنم ولي نميشد.
    اين شد يه شرحي از ما جرا.
    حالا جدول رو به اين صورت مينويسم:

    ====================== فوائد و زيان هاي انجام ندادن کار====================
    =======فوائد====================||||||||||||| =============زيان ها==========
    1- ميتونم به کارهاي ديگم برسم ||||||||||||| 1- هر دو ميز کثيف و خاکي هستند و همچنان خاکي مي مانند
    2-خستگي و دردسر بي خودي نداره ||||||||||||| 2- فرش زير هر دو ميز نيز به شدت خاکيه و خاکي مي ماند.
    ------------------------------------------- ||||||||||||| 3- اتاق کلا نامرتبه. اين جابجايي ميتونست اون نامرتبي ها رو هم تموم کنه.
    ----------------------------------------- ||||||||||||| 4- ميز تحرير همچنان جلوي ديواره و موقع کار احساس خفگي و خستگي ميکنم.
    ------------------------------------------ ||||||||||||| 5- جاي ميز دوم نيز مناسب نيست( جلوي در کمد).
    ---------------------------------------- ||||||||||||| 6- تويه اين محيط احساس خوبي ندارم.
    ------------ 30----------------------------------- |||||||||||||-----------------70-----------------> امتياز

    همين طور که ميبينيد من فوائد تعويق انداختن کار رو نوشتم مضراتش رو هم همين طور . نهايتا به هر کدوم يه عدد دادم که مجموعشون 100 هست . دقت کنيد اگه تو اين مرحله ستون فوائد عددي بالاتر از 50 داديد احتياجي نيست اون کار رو انجام بديد! چون اعتقادي به انجامش نداريد.

    ج:اين مرحله عکس مرحله ي قبله، يعني با کمک جدول تحليل سود و زيان بررسی میکنیم که شروع کار در همین امروز چه فوائد و مضراتی داره.
    به طریق مشابه جدول رو پر می کنیم.


    ====================== فوائد و زيان هاي انجام دادن کار در امروز====================
    =======فوائد====================||||||||||||| =============زيان ها==========
    1- میزها تمیز میشند ||||||||||||| 1- در طول انجام این کار به کارهای دیگم نمیرسم.
    2- فرش اتاق تمیز میشه
    3- اتاق مرتب میشه
    4-میز تحریر در مقابل پنجره قرار میگیره و
    موقع کار پشت آن احساس خستگی کمتری
    می کنم.
    5- کامپیوترم هم تمیز میشه و و با هر بار
    دست زدن بهش مجبور نیستم دستامو بشورم.
    6-احتمالا از خودم احساس رضایت بیشتری دارم.
    ----------90----------------------||||||||||||||--------------10----------------- > امتیاز

    دوستان میتونید اینا رو بنویسید و بعد از فکر کردن در خصوصشون امتیاز ها رو بدین. این یه روش استدلالی برای محاسبه ی وزن انجام دادن یا ندادن کار هست. شاید تویه این مرحله به این نتیجه برسید که اصلا کارو باید به تعویق بندازید یا حتی کلا یه بار برای همیشه بذاریدش کنار. ولی اگه به این نتیجه رسیدیم که باید انجامش بدیم مراحل بعدی رو طی می کنیم که کمک کننده هستند. مراحل بعدی شامل برنامه ریزی، شکستن کار به کارهای کوچکتر، مثبت فکر کردن ( حذف خطاهای شناختی) و نهایتا امتیاز دادن و تشویق کردن خودمونه. کلا هدف اینه که فکرمونو عوض کنیم . در اون صورته که وقتی کاری رو انجام میدیم به صرف انجامش حس مفید بودن داریم تشویق و رضایت دیگران در رضایت ما از خودمون بی تاثیره.
    در خصوص فوائد و زیان ها چیزایی که تویه ذهنتون هست رو کامل بنویسید. هر جا نمیدونستید چی باید بنویسید به مرحله ی 1-االف نگاه کنید و مدام تویه ذهن مرور کنید.

    این مرحله تا حد زیادی میتونه شما رو متقاعد کنه که نیازی نیست انگیزه یا حال و حوصله ی انجام کار رو داشته باشید. امیدوارم امتحان کنید و نتیجش رو ببینید.

    اگه بعد انجام دادن این مرحله خواستید کار رو شروع کنید منتظر پست های بعدی بنده نمونید و شروع کنید. در غیر این صورت این خودش عاملی برای تنبلی شده.

    مورد بعدی اینکه من تویه عنوان جدول دوم از کلمه ی "امروز" استفاده کردم. هممون میدونیم " فردا" یا "بعدا" هیچ وقت نمیاند. خودتون رو موظف کنید کار ها رو همین امروز انجام بدید. حتی اگه ساعت 11 شبه ، ایرادی نداره 5 دقیقه روش کار کنید ولی حتما همین امروز انجامش بدید. 4 سال پیش با یکی از دوستای تنبلم که داشتیم قرار میذاشتیم درس بخونیم، بعد کلی برنامه ریزی ذهنی گفتم :" از شنبه شروع میکنیم" اونم جواب داد: " من 12 ساله میخوام از شنبه شروع میکنم"

    اگه این مرحله رو انجام دادید حتما در خصوصش پست بزنید،سوالی،ابهامی هم اگه هست مطرح بفرمایید.

    - - - Updated - - -

    صبا خانم سلام و سپاس از شما و همین طور سلام خدمت سایر دوستان.

    ترس از شکست ندارم، ولي احساس وظيفه هم نميکنم!!
    مگر زمان نزديک شدن به ددلاين که باعث ميشه من از همه توانايي هام استفاده کنم
    الان تو مورد بالا احساس وظيفه باعث ميشه شما کار رو قبل از انقضاي مهلت انجام بدين؛ درسته؟ پس احساس وظيفه انگيزه بخش کارتونه. اصلا کسي که دقيقه نوديه يا به خاطر ترس از شکست و در حقيقت احساس کوچک شدن در مقابل ديگران (مساله عزت نفس) يا به خاطر احساس وظيفه تو اون لحظات آخر کار رو انجام ميده، در غير اين صورت مشکلي نبود و از کارش لذت ميبرد و همون لذت انگيزه ي کار ميشه.
    منم باهاتون موافقم چون گفتيد فقط تويه يه مورد خاص مشکل تنبلي رو داريد بحث انگيزه مهمتر از بقيه است. هرچند بحث عزت نفس رو هم به صورت خفيف، از نظر من ، در زمينه ي مورد اشارتون داريم :
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    البته بد هم نميشه و اکثرا هم ازش تعريف ميشه.
    کلا وقتي نظر ديگران برامون مهم ميشه يعني مشکل عزت نفس داريم، تا وقتي تعريف باشه و مثبت ، مشکلي نيست ولي وقتي که همه چي منفي بشه اين برج کاغذي از هم مي پاشه.
    و يا :
    همش شک دارم و فکر ميکنم بقيه تو مقاله هاشون شق القمر کردن (حالا خوندم و مي دونم که کار من هيچي کم از اونا نداره) و من نکردم ، يا فکر ميکنم کار من که خيلي سخت نبود، يا نکنه نتايجم غلط باشه
    مثلا توي نقل قول بالا :
    فکر ميکنم بقيه تو مقاله هاشون شق القمر کردن و من نکردم : دو خطاي بي توجهي به امر مثبت و درشت نمايي ؛ در عين حال که نتايج زحماتتون رو نميبينيد اونا رو هيچ ميدونيد و موفقيتاي ديگران رو به عنوان ضعف خودتون قلمداد مي کنيد.مثبت خودتونو نميبينيد و مثبت ديگران رو منفيه خودتون مي بينيد. نا خود آگاه داريد خودتونو با اونا مقايسه مي کنيد.

    فکر ميکنم کار من که خيلي سخت نبود: بي توجهي به امر مثبت، کار شما مورد پذيرش قرار گرفته پس خوب بوده ولي بازم مي خوايد توجيه کنيد که بايد يه بازنده باشيد حالا که نشده شانس بوده لابد.

    نکنه نتايجم غلط باشه : پيش گويي، شما حتما همه چيز رو بارها چک کردين پس دليلي براي فکر کردن به همچين چيزي وجود نداره.

    معمولا نگارش يک مقاله نقطه پاياني يک کار تحقيقاتيه، اين يعني روزها ماه ها و شايد سال ها روي اون موضوع کار کردين و حالا بخشي از نتايجشو مي خوايد منتشر کنيد. به نظر من حتي در صورت رد شدن مجدد مقاله باز هم جاي ناراحتي نيست چون مقاله که هدف نيست، هدف اون تحقيق و به کار بردنش در يه جايي و نهايتا افزايش دانشتون بوده و مهمتر از همه ي اينها علاقه به اون رشته ي تحقيقاتي.

    صرف نظر از اينکه علت تعويق انداختن کار ها چيه و شدت و ضعفشون چقدره، شناخت درماني يه راه حل پنج مرحله اي داره که در این پست و پست های بعدی بیشتر توضیح خواهم داد.
    مرحله 1:
    اين مرحله کاملا روي کاغذ انجام ميشه. اثر بخشيش به کاغذي بودنشه وگرنه واقعا فايده نداره.
    يکي از روشايي که شناخت درماني داره جدول تحليل سود و زيان هست. اين مرحله از اين روش استفاده ميکنه که در ادامه توضيح ميدم.
    الف: يه شرحي از کار مورد نظر روي کاغذ بنويسيد.
    ب: تحليل سود و زيان طفره رفتن از انجام کار. يعني مشخص ميکنيد از انجام ندادن کار چه سودهايي بهتون مي رسه و چه زيان هايي. و در نهايت به ستون زيانها و به ستون فوائد امتيازي رو نسبت ميديد طوري که مجموعش در هر حالت 100 بشه.
    اينو با يه مثال توضيح ميدم؛
    چند ماه قبل من ميخواستم يه تغييري تويه اتاقم بدم. تغيير به اين صورت بود که مي خواستم ميز تحريرم رو جايي بذارم که بتونم از طريق پنجره فضاي بيرونو ببينم در عين حال يک ميز کوچک ديگه رو تويه اتاق منتقل ميکردم جاي سابق ميز تحرير. اتاق نا مرتب بود در عين حال خاکي و کثيف! ( آبرو خودمم بردم! ). شايد يک ماه ميخواستم اين کار رو بکنم ولي نميشد.
    اين شد يه شرحي از ما جرا.
    حالا جدول رو به اين صورت مينويسم:

    ====================== فوائد و زيان هاي انجام ندادن کار====================
    =======فوائد====================||||||||||||| =============زيان ها==========
    1- ميتونم به کارهاي ديگم برسم ||||||||||||| 1- هر دو ميز کثيف و خاکي هستند و همچنان خاکي مي مانند
    2-خستگي و دردسر بي خودي نداره ||||||||||||| 2- فرش زير هر دو ميز نيز به شدت خاکيه و خاکي مي ماند.
    ------------------------------------------- ||||||||||||| 3- اتاق کلا نامرتبه. اين جابجايي ميتونست اون نامرتبي ها رو هم تموم کنه.
    ----------------------------------------- ||||||||||||| 4- ميز تحرير همچنان جلوي ديواره و موقع کار احساس خفگي و خستگي ميکنم.
    ------------------------------------------ ||||||||||||| 5- جاي ميز دوم نيز مناسب نيست( جلوي در کمد).
    ---------------------------------------- ||||||||||||| 6- تويه اين محيط احساس خوبي ندارم.
    ------------ 30----------------------------------- |||||||||||||-----------------70-----------------> امتياز

    همين طور که ميبينيد من فوائد تعويق انداختن کار رو نوشتم مضراتش رو هم همين طور . نهايتا به هر کدوم يه عدد دادم که مجموعشون 100 هست . دقت کنيد اگه تو اين مرحله ستون فوائد عددي بالاتر از 50 داديد احتياجي نيست اون کار رو انجام بديد! چون اعتقادي به انجامش نداريد.

    ج:اين مرحله عکس مرحله ي قبله، يعني با کمک جدول تحليل سود و زيان بررسی میکنیم که شروع کار در همین امروز چه فوائد و مضراتی داره.
    به طریق مشابه جدول رو پر می کنیم.


    ====================== فوائد و زيان هاي انجام دادن کار در امروز====================
    =======فوائد====================||||||||||||| =============زيان ها==========
    1- میزها تمیز میشند ||||||||||||| 1- در طول انجام این کار به کارهای دیگم نمیرسم.
    2- فرش اتاق تمیز میشه
    3- اتاق مرتب میشه
    4-میز تحریر در مقابل پنجره قرار میگیره و
    موقع کار پشت آن احساس خستگی کمتری
    می کنم.
    5- کامپیوترم هم تمیز میشه و و با هر بار
    دست زدن بهش مجبور نیستم دستامو بشورم.
    6-احتمالا از خودم احساس رضایت بیشتری دارم.
    ----------90----------------------||||||||||||||--------------10----------------- > امتیاز

    دوستان میتونید اینا رو بنویسید و بعد از فکر کردن در خصوصشون امتیاز ها رو بدین. این یه روش استدلالی برای محاسبه ی وزن انجام دادن یا ندادن کار هست. شاید تویه این مرحله به این نتیجه برسید که اصلا کارو باید به تعویق بندازید یا حتی کلا یه بار برای همیشه بذاریدش کنار. ولی اگه به این نتیجه رسیدیم که باید انجامش بدیم مراحل بعدی رو طی می کنیم که کمک کننده هستند. مراحل بعدی شامل برنامه ریزی، شکستن کار به کارهای کوچکتر، مثبت فکر کردن ( حذف خطاهای شناختی) و نهایتا امتیاز دادن و تشویق کردن خودمونه. کلا هدف اینه که فکرمونو عوض کنیم . در اون صورته که وقتی کاری رو انجام میدیم به صرف انجامش حس مفید بودن داریم تشویق و رضایت دیگران در رضایت ما از خودمون بی تاثیره.
    در خصوص فوائد و زیان ها چیزایی که تویه ذهنتون هست رو کامل بنویسید. هر جا نمیدونستید چی باید بنویسید به مرحله ی 1-االف نگاه کنید و مدام تویه ذهن مرور کنید.

    این مرحله تا حد زیادی میتونه شما رو متقاعد کنه که نیازی نیست انگیزه یا حال و حوصله ی انجام کار رو داشته باشید. امیدوارم امتحان کنید و نتیجش رو ببینید.

    اگه بعد انجام دادن این مرحله خواستید کار رو شروع کنید منتظر پست های بعدی بنده نمونید و شروع کنید. در غیر این صورت این خودش عاملی برای تنبلی شده.

    مورد بعدی اینکه من تویه عنوان جدول دوم از کلمه ی "امروز" استفاده کردم. هممون میدونیم " فردا" یا "بعدا" هیچ وقت نمیاند. خودتون رو موظف کنید کار ها رو همین امروز انجام بدید. حتی اگه ساعت 11 شبه ، ایرادی نداره 5 دقیقه روش کار کنید ولی حتما همین امروز انجامش بدید. 4 سال پیش با یکی از دوستای تنبلم که داشتیم قرار میذاشتیم درس بخونیم، بعد کلی برنامه ریزی ذهنی گفتم :" از شنبه شروع میکنیم" اونم جواب داد: " من 12 ساله میخوام از شنبه شروع میکنم"

    اگه این مرحله رو انجام دادید حتما در خصوصش پست بزنید،سوالی،ابهامی هم اگه هست مطرح بفرمایید.
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود




  14. 4 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    sara 65 (سه شنبه 05 خرداد 94), شیدا. (پنجشنبه 28 اسفند 93), عطر بهار (پنجشنبه 28 اسفند 93), صبا_2009 (پنجشنبه 28 اسفند 93)

  15. #28
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    73
    Array
    سلام
    امیدوارم حالتون خوب باشه
    چند وقت قبل یکی از آشناهام دو تا اشاره ی خیلی صریح کرد که متاسفانه حس میکنم هویتم اینجا براش لو رفته... درخواست تغییر نام کاربری دادم که بهش توجهی نشد و فکر نمیکنم خیلی تاثیر هم داشته باشه. به هر حال به دلیل مسائل امنیتی ترجیح میدم دیگه چیزی توی تالار ننویسم... فقط دیدم نمیشه بدون تشکر از دوستای خوبم همینجوری یه دفعه تاپیکو ول کرد!
    البته قرار بود این تاپیک ادامه داشته باشه ها!!! قشنگ مشخصه تاپیک دقیقه نودیاست! شیدا جون و صبا جون کاش ادامه میدادین ولی تا همینجا هم راهنمایی های خوبی داشت ازتون خیلی ممنونممم امیدوارم اشتباه فکر کرده باشم و به زودی برگردم... تا اون موقع به خدا میسپارمتون

  16. 2 کاربر از پست مفید sara 65 تشکرکرده اند .

    شیدا. (سه شنبه 05 خرداد 94), صبا_2009 (سه شنبه 05 خرداد 94)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.