سلام من 44 ساله فوق دیپلم بیش از اندازه حساس وزنم 33 سال دارای سواد سیکل ادعا در حد فوق دکترا به صورت سنتی ازدواج کرده ایم من در خانواده مرد سالار بزرگ شده ام وزنم هم همینطور حاصل ازدواج نامبارک ما سه فرزند یه پسر ودودختر ....16 ساله ازدواج کرد ه ایم که کاش نمیکردیم زن من می خواهد از زندگی انتقام سختی بگیرد که چرا در خانه پدرش همیشه در تنگنا و عقده بزرگ شده متاسفانه گرفتن این انتقام در خانه من داره اتفاق می افته اگر به خرید برودومثلا کل بازار تهران را خریده به خانه بیاورد بازهم طلب کاره که چرا نتوانسته بازار شهر ها وکشور های دیگه را خرید کند اگر در وسط بیابان خدا پایش پیچ خورد وبیافتد دنبال مقصر میگردد در بیابانی که جز اوهیچکس نیست زنی اسرافکار که هیچ وقت ملاحظه نمی کند نان شب مان را برای خود نمایی می بخشد که فقط بگویند فلانی چه ادم خوبی هست با دیگران بسیار خوش برخورد وخوش اخلاق با من وبچه ها بد دهن وبی ادب . بدون اجازه میرود وبرمیگردد به سفارش مادرش خوب عمل می کند نذار تو جیب شوهرت زیاد پول باشد که شلوارش دوتا میشود . همیشه طلب کار از من هست همیشه خدا تنبل .که خانه مان عین زباله دانی هست هیچ علاقه ای به لباس شستن واتو کردن پخت وپز کارهای که وظیفه یه زن خانه دار هست ندارد در منزل ما هیچ خبری از دوختن لباس وجارو غیره اکثر اوقات صبحانه وناهارو شام نیست در عوض خبررسانی از خرید خواهر ومادر واطلاعات دیگر کاملا فراوان هست اگر هم ناهاری باشد حتما پشت سر ان دعوایی مفصلی خواهد بود یه مسئله ای بگم یه بار ایشان هی اصرار به رفتن پیش مشاور میکرد ایشان را پیش یه مشاور خوب بردم بعد صحبت فراوان مشاور گفتند بمن شما بفرمایید بیرون با ایشان صحبتی بکنم بعد اتمام جلسه بیرون به من گفتند با حالت مسخره مرتیکه بمن میگه چرا بدون اجازه شوهرتان بیرون می روی واز انجا من هم عطای مشاور را به لقایش بخشیدم از اینکه مطالب طولانی شد واقعا عذر خواهی میکنم این حرفها یی که اینجا گفتم بخدا قسم جوک نیست وزندگی من هست بچه های من با تربیت این خانم شده اند خبرچین فامیل که واقعا خجالت میکشم اگر کل جریان رابگم به اندازه یک رمان هزار صحفه ای میشود
علاقه مندی ها (Bookmarks)