به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 64
  1. #51
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 خرداد 94 [ 14:19]
    تاریخ عضویت
    1393-7-11
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    3,278
    سطح
    35
    Points: 3,278, Level: 35
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    162

    تشکرشده 593 در 152 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    دوست عزیز ، از اقایان درخواست نظر کردید. هر چند بنده از اون اقایونی که منتظر جوابشون هستید نیستم اما میگم دیگه. پسر هستم اقا نیستم فعلا :)

    بنده شخصا نظر برخی دوستان رو قبول ندارم.
    برای مثال نود درصد رفیقای دور و بر من ، دختر باشعور میخان. دختری که زندگی رو فهمیده باشه، تواناییه درک مساله و حل مساله داشته باشه. اخلاق. زیبایی . خب این امار رسمی نیست.
    صد البته معیار خانواده ، مهمه و دختر و پسر نمیشناسه.
    بنده فکر نمیکنم ظرافت و لطافت زنانه ، منافاتی با این مسائل داشته باشه. متوجه منظور دوستان شدم ، اما خیلی موافق نیستم.
    کسی که منتظر همچون خانمی هست ، خب تکلیفش مشخصه. حتی نمیخام در موردش فکر کنم و نظر بدم.

    من جای شما بودم ، تنهایی رو به برگشت به اون خونواده و سطح فکری ترجیح میدادم. حداقل مسائل جانی در میان نخواهد بود.
    شما خواستگاری با سطح فکریه خودتون میخاید ، اما اینو در نظر نمیگیرید که اون سطح فکری ، کمی عمیق تر فکر میکنه.
    اگر کمالات شما ، از هر نوعی ، چشم و دل طرف رو بگیره، داستان قابل حله.
    اما شما در مورد درصد صحبت میکنید.اکثریت. که باید بدونید سطح فکریه این اکثریت ، بی شک پایین تر از سطح فکری مورد نظر شماست. بلی برای این درصد ، احتمال موفقیت شما کمتر از حالت معموله. اگر شما منتظر چنین افرادی هستی ، نگران باش.
    در غیر اینصورت ، نه.
    امیدوارم اقای بعدی بتونه کاملا پاسختون روبده :)

    هشدار : برخی رفتار های شما ، در جامعه ، بسیار ناپخته و اسیب رسانه. حتما پیشگیری کنید.(برای مثال ، توضیحات خودتون از مزاحمت ها). تاپیک های مشابه رو حتما بخونید و رفتارتون رو با جامعه تنظیم کنید تا امار این مزاحمت ها کمتر بشه. میدونم همش مشکل جامعست اما شما در حال حاضر چاره ای جز پیشگیری نداری مگر بخای کلا مهاجرت کنی که بحثش جداست.

    موفق و موید :)

  2. کاربر روبرو از پست مفید love less تشکرکرده است .

    anastazia (دوشنبه 11 اسفند 93)

  3. #52
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 12 اسفند 93 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1393-12-01
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    457
    سطح
    9
    Points: 457, Level: 9
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 99.7%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    26

    تشکرشده 49 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان، من برگشتم با خبرهای جدید

    راستش بعداز اینکه اینجا تاپیک باز کردم و از طرفی نتونستم درست هدایتش کنم که باعث سردرگمی دوستان شدم.
    نشستم با خودم فکر کردم که اصلا من چی می خوام، منتظرم بچه های تالار مثلا چه جوابی بهم بدن؟
    وقتی واقع بینانه مسائل در نظر گرفتم، دیدم مشکل من اینه که خودمو باور ندارم و خانوادمو نقطه ضعفم می دونم.



    خلاصه، دیشب که شیدا جان عصبانی شدن و کم مونده بود منو از تالار بیرون کنن، تصمیم گرفتم ترس از خودم دور کنم و با واقعیت زندگیم کنار بیام. امروز با خواستگارم قرار گذاشتم و با قاطعیت همه چیزو در مورد خودم ، اخلاقم، زندگیم و خانوادم رک و راست به ایشون گفتم. ایشونم فقط گوش کردن. بعدشم گفتم درست نیست بی دلیل به این رابطه ادامه بدیم ، بهتره با توجه به شرایط فکرامونو بکنیم اگه با شرایط هم کنار اومدیم و خواستیم ازدواج کنیم پس بهتره هر چه زودتر خانواده ها در جریان قرار بگیرن و اگرنه که هیچ، به سلامت.


    شب، پدر ایشون با من تماس گرفتن و با هم حرف زدیم و من همه چیزو گفتم. گفتم درسته شرایطم اینه ولی اصلا تحمل ندارم کسی بهم بگه بالای چشم مامان و بابات ابروئه، کوچک ترین توهینی به اونا قلبم می شکنه و اعتقادم اینه که تو زندگی مشترک تحت هر شرایطی باید به خانواده ها احترام گذاشت. من نه دنبال پولم ونه مهریه بالا و نه عروسی آن چنانی و... فقط یه زندگی با ارامش در کنار همسرم می خوام و اصلا انتظار نداشتم ایشون انقدر روشن فکر و فهمیده باشن و حرفای منو خوب درک کنن. شماره ی پدرم به ایشون دادم و با خانوادم موضوع رو مطرح کردم.
    واقعا امشب احساس می کنم سبک شدم و باری از رو دوشم برداشته شده.



    از طرفی با وساطت و لطف یکی از اقوام، قرار شده یه خونه تو شهرستان خودمون برای خانوادم اجاره کنیم، که تا چند هفته آینده اسباب کشی کنن.

    و قرار شده خانوادم بیان پیشم تا خواستگاری رسمی و باقی صحبت ها انجام شه.

    البته به پیشنهاد خودم ، موافقت کردن که حتما پیش یه مشاور خوب بریم تا همه جوانب این ازدواج بسنجیم. به هر حال نمی خوام عجله کنم، تا ببینیم خدا چی می خواد.



    از همه ی دوستانی که اینجا صادقانه نظرات، پیشنهادات و انتقادات خودشون گفتن، صمیمانه قدردانی می کنم. از شیدای عزیز تشکر می کنم که باعث شدن من بفهمم که نمی تونم با نگارش منظورم درست بیان کنم، البته قبلا هم متوجه شده بودم وقتی به کسی اس ام اس میدم جوری حرف میزنم که باعث سوء تفاهم میشه. باید تلاش کنم تا این ایرادم برطرف کنم.



    امیدوارم شکوه جان هم از من دلخور نباشن.



    هم چنین تشکر ویژه از zolal ، Eram ، مهرااد، آی تک ، آویژه و آنیتا123 دارم که پست هاشون تاثیر مثبتی روی من گذاشت و شهامت فراموش شده ام رو به من برگردوند.



    برای همه ی شما عزیزان آرزوی سلامتی و سربلندی می کنم و می خوام با تالار خداحافظی کنم.

    بقیه مسیر با مشاورم طی می کنم ، احتمالا حضوری بهتر میتونم حرفام بزنم. خدا نگهدار
    ویرایش توسط anastazia : دوشنبه 11 اسفند 93 در ساعت 23:02

  4. 4 کاربر از پست مفید anastazia تشکرکرده اند .

    Eram (دوشنبه 11 اسفند 93), zolal (دوشنبه 11 اسفند 93), بارن (سه شنبه 12 اسفند 93), رویای پر کشیدن (سه شنبه 12 اسفند 93)

  5. #53
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 23:25]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    779
    امتیاز
    24,332
    سطح
    94
    Points: 24,332, Level: 94
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,325

    تشکرشده 1,636 در 592 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام اناستازیا

    نقل قول نوشته اصلی توسط anastazia نمایش پست ها

    دوستان من فقط سوالام اینه:
    چطور می تونم انتخاب خوبی برای ازدواج داشته باشم؟


    برای انتخاب خوب داشتن در درجه اول باید بتونی خودتو به اون ویژگی هایی که دوس داری درهمسر آیندت باشه نزدیک کنی...مثلا دوست داری همسرت
    صبور باشه باید خودت صبر رو تمرین کنی درغیر این صورت نمیتونی وجود اون رو به راحتی درهمسرت شناسایی کنی .علاوه براین آدم هرچی برای خودسازی بیشتر تلاش کنه متوجه میشه آدمای بزرگتری درمسیر زندگیش قرار میگیرند.


    نقل قول نوشته اصلی توسط anastazia نمایش پست ها

    با توجه به شرایط خانوادم و خودم باید از کدوم معیارهام چشم پوشی کنم؟
    اگر به شناخت حقیقی و نه کاذب از خودت برسی خودبه خود معیارهات هم عقلانی تر میشه . نمونه شناخت کاذب از خود: خودبزرگ بینی و خود کوچک بینی هردو باعث شناخت اشتباه میشه.

    1-مثال خودبزرگ بینی: دراین جا انسان سطح یا معیار سنجشش رو بسیار پایین تر از توانمندی واقعی خودش درنظر میگیره و همیشه ازون جلوتر وبرتره .مثلا ممکنه با زیاد بودن پیشنهادهای دوستی و ازدواجت حس کنی آرزوی هرمردی هستی و بسیار فوق العاده ای و توی خانوادت حیف شدی.دراین صورت معیار سنجشت رو نادرست گرفتی(تاییدمردانی که اکثریت خودشون صلاحیتشون مردوده) و ازین معیار بسیار نمره مثبت گرفتی(نمره کاذب) و توقعت به نادرست میره بالا . تازه این تصور درکوتاه مدت ظاهرا خیلی خوبه چون به نوعی روی احساس حقارت درونی انسان سرپوش میذاره .ولی متاسفانه این اعتماد به نفس نیست .

    2-مثال خود کوچک بینی: دراین جا انسان سطح یا معیار سنجشش رو بسیار بالاتر از توانمندی واقعی خودش درنظر میگیره و همیشه ازون عقب میمونه.ممکنه با این تصور که تو از یک خانواده خوبی نیستی ، دائم اینو چماق کنی و بزنی توی سر خودت . بگی من هرجا برسم بازم از همین خانواده ام و نمی تونم استحقاق شرایط بهتری رو داشته باشم.. شاید برای پنهان کردن این حس خودکم بینی گاهی ایرادی هم به اطرافیان و جامعه و ... بگیریم تا حواسمون از این حس خودکم بینی پرت بشه و مشکل خودمون رو نادیده بگیریم و بگیم جامعه مشکل داره نه ما .مردم مشکل دارن نه ما ، مردها بد شدند نه ما . توقعات خودخواهانه شده و...

    نقل قول نوشته اصلی توسط anastazia نمایش پست ها
    ایا باید به حرف خانوادم گوش بدم و با اونی که اونا می خوان ازدواج کنم؟
    به نظر من شما اول باید بین احساس حقارت درونی که احساسی نادرست و مخربه با احساس خودبزرگ بینیت که اون هم نادرسته یک تعادلی برقرار کنی تاخود حقیقیت رو درک کنی،

    درک خود حقیقی وقتی میسر میشه که تمام نقاط ضعف ها،کمبودها و نیازهایت را درکنار تلاش ها،افتخارافرینی ها و نقاط مثبتت بپذیری.به سادگی خودتو اونطور که هستی بپذیر .

    ما انسان هستیم و مجموعه ای از نقاط +و- .

    موفق باشید

  6. 4 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    anastazia (دوشنبه 11 اسفند 93), meinoush (دوشنبه 11 اسفند 93), آزرم (سه شنبه 12 اسفند 93), شیدا. (دوشنبه 11 اسفند 93)

  7. #54
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    اول این که من عصبانی نشدم
    و اختیار و مسئولیتی هم در بیرون کردن کسی از تالار ندارم.


    در ثانی تبریک می گم به خودم که با یک پست !! در کمتر از 20 ساعت
    تکلیف سالها سرگردونی شما را مشخص کردم و دختر تزار را به خانواده اصلیش برگردوندم.

    چه خوب که شما همین امروز به خواستگارتون گفتید می خوام ببینمت
    زودی قرار گذاشتین و حرفاتون را زدین
    ایشون هم زودی فکراشون را کردن و به پدرشون گفتن
    پدرشون هم زودی فکراشون را کردن و به شما زنگ زدن
    ماشالله از دیشب تا حالا همه افتادن رو دور تند.

    مبارک باشه.


    بعدا نوشت:
    سبب خیر هم شدم و پیشنهاد اسباب کشی خانواده تون را هم دادم.
    یادم نبود این مشکل را هم حل کردم
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : دوشنبه 11 اسفند 93 در ساعت 23:29

  8. 7 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (دوشنبه 11 اسفند 93), Eram (سه شنبه 12 اسفند 93), meinoush (دوشنبه 11 اسفند 93), کیت کت (سه شنبه 12 اسفند 93), واحد (سه شنبه 12 اسفند 93), بارن (سه شنبه 12 اسفند 93), رویای پر کشیدن (سه شنبه 12 اسفند 93)

  9. #55
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 95 [ 15:31]
    تاریخ عضویت
    1393-7-30
    نوشته ها
    216
    امتیاز
    8,230
    سطح
    61
    Points: 8,230, Level: 61
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 220
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    826

    تشکرشده 744 در 192 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    66
    Array
    وای باید اعتراف کنم الان نای نوشتن ندارم همه نظرات دوستان رو خوندم ...
    واقعا اولین تاپیکی هست که هرکی در مورد یه چیزی صحبت میکنه و اختلاف سلیقه زیاده
    آناستازیای عزیز فکر میکنم اگه کسی شمارو بخاطر خودتون بخواد مطمئنا خانوادتون براش کم رنگ به نظر میاد ، مگر اینکه بخاطر یه سری چیزای دیگه بخواد ، مثلا تحصیلات و زیبایی ( البته به قوله خودتون ) و موارد دیگه ...
    برادر یکی از همکارای من واقعا موقعیت خوبی داشت از هر نظر ، رفت با دختری ازدواج کرد که شاید بشه گفت شرایطی مشابه شمارو داشت و از زمان عقد دختر خانم به طور کامل از خانواده جدا شده بود و در منزل آقا پسر بود .دقیقا مانند یکی از دخترهای همون خونه و با فرهنگ ایشون هم خوگرفته و زندگی خوب و خوشی هم دارن ، انگار که از اول در همچین خانواده ای بزرگ شده ، اتفاقا خیلی هم راضی ان ازش

    البته منظورم از جمله بالا اصلا این نیست که بگم این نوع ازدواج خوبه یا بد .نه اصلا از نظر ارزیابی نمیگم ، منظورم اینه برای سوال هایی که شما پرسیدی قانون خاصی در دنیا حاکم نیست که همه جواب یکسانی بدن یا دقیقا اون راه رو بری
    شاید در برخی از ازدواج ها هم کفو نبودن حاکم باشه ولی بهترین زندگی در پیش گرفته بشه ، البته به ندرت اینطوری پیش میاد ( بازم تاکید میکنم به ندرت ) ولی باز در کل دنیا احتماله همچین موردی هست ، مثل یه موردی که من گفتم

    در ثانی احساس میکنم ذهنت یکم شلوغه ، اینطوری زودتر از پا درمیای ، همزمان به همه چی فکر میکنی . والله منکه با خوندشون احساس میکنم دیگه 2+2 رو نمیتونم حل کنم الان ، یعنی اونقدر انرژی ازم گرفته یکم به ذهنت نظم بده دوست عزیز ، یه ضرب المثل هست که میگه همینکه آب که بیاد خودش راهشو پیدا میکنه برای جاری شدن ، خودتو اذیت نکن اینقد خدایی نکرده از نظر روحی آسیب میبینی

    سوم اینکه فکر میکنم خودت خانوادتو چوبی کردی که مدام میزنی به سرت ، حتی شاید قبله اینکه طرف مقابل اینکارو بکنه ، خودت با حرفات چوب رو میدی دستش میگی بیا بزن سرم . باید اینو قبول کنی نمیتونی از دست خانوادت فرار کنی و همیشه اسمشون روی شما هست ، قبول دارم سختی کشیدید ولی هروقت عذاب میکشید با فکر کردن به گذشته کافیه یک رفتار مثبتشون رو بیاری جلوی چشمت تا تحملشون واست راحت تر بشه ، فکر میکنی اونا هم دست خودشون بوده این رفتارها ؟ خودشون آگاهانه میخوان آبروی دخترشون رو ببرن و شوهرش بدن به یه مرد معتاد؟ پس خانواده شما هم از نداشتن آگاهی و ندانستن مسیر درست زندگی رنج میبرن
    پس هی خودتو عذاب نده بخاطر داشتنشون

    حالا میگم بعده این حرفای من میای مینویسی : من نمیدونم شما چرا حرفای منو متوجه نمیشید اصلا موضوع من این نیست ، من از شما میخوام بهم بگید که ....
    میدونم ربطی نداره به سوالت ولی اگه این مورد رو بهش توجه کنی موارد بعدی هم واست رفع میشه ...

  10. 2 کاربر از پست مفید (آسمانی آبی) تشکرکرده اند .

    anastazia (دوشنبه 11 اسفند 93), zolal (دوشنبه 11 اسفند 93)

  11. #56
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 12 اسفند 93 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1393-12-01
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    457
    سطح
    9
    Points: 457, Level: 9
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 99.7%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    26

    تشکرشده 49 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شیدا جان ما بیشتر از 6 ماهه ارتباط داریم.من امروز ازشون خواستم هر چه زودتر تکلیف رابطه رو مشخص کنن.
    و با صحبت های پدر ایشون متوجه شدم که کم وبیش از مدت ها قبل در جریان بودن.
    برای تغییر مکان خانوادم مدت هاست که پیگیرشم و خواستم تصمیم نهاییم بگم چون دیگه تالار نمیام.
    من نمی فهمم منظور شما چیه؟
    پست شما تاثیر مثبتی برام نداشت فقط دیدم بهتره حضوری با یه مشاور صحبت کنم.
    موفق باشید

    آسمانی آبی ممنونم بخاطر جواب خوبت
    و هم چنین اقای love less
    ویرایش توسط anastazia : دوشنبه 11 اسفند 93 در ساعت 23:37

  12. کاربر روبرو از پست مفید anastazia تشکرکرده است .

    (آسمانی آبی) (دوشنبه 11 اسفند 93)

  13. #57
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 اردیبهشت 03 [ 09:15]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    571
    امتیاز
    19,722
    سطح
    88
    Points: 19,722, Level: 88
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,233

    تشکرشده 1,419 در 465 پست

    Rep Power
    136
    Array
    سلام آناستازیای عزیز. خیلی خوشحال شدم. برات از صمیم قلب آرزوی موفقیت و خوشبختی روز افزون دارم.

    این جملات رو برات مینویسم و یادتون باشه هیچوقت ناامید نشی.


    امام علی (ع) میفرماید: کلید رهایی از مشکلات و غصّه ها اعتماد و امید و واگذاری کارها به خداوند است و راه آن بندگیست.
    و در جای دیگه فرمودند: تمام امید خود را به خداوند قرار دهید و به هیچ کس غیر از او امید نداشته باشید پس به درستی که هرکس به غیر خدا امید بست محروم و ناامید شد.

    ای فتنه و فساد ، تو چه زود در اندیشه مردان نومید رخنه می کنی. ویلیام شکسپیر

    هرگز از به دست آوردن چیزی که حقیقتا می خواهی ناامید نشو ، کسی که آرزوهای بزرگ دارد بسیار قوی تر از کسی است که فقط واقعیت ها را در دست دارد . جکسون براون

    خدا یار و نگهدارتون

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.

  14. کاربر روبرو از پست مفید zolal تشکرکرده است .

    anastazia (دوشنبه 11 اسفند 93)

  15. #58
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 فروردین 97 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    8,056
    سطح
    60
    Points: 8,056, Level: 60
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 832 در 244 پست

    Rep Power
    72
    Array
    عزیزم من تمام پست هاتو می خوندم اما جز دعا کاری از دستم بر نمی یومد

    خیلی خوشحال شدم که تا حدی به نتیجه رسیدی امیدوارم بقیه مشکلاتت هم به زودی حل بشه

    اما در مورد تالار نیومدن به نظرم اگر کمی تجدید نظر کنی بهتره..اینجا با خوندن زندگی بقیه از خیلی تجربه های تلخی که ممکنه ادم در اینده داشته باشه جلوگیری میشه

    جدا از اون مهارت های زیادی در زندگی زناشویی یاد می گیری که خیلی به دردت می خوره..

    اینجا شاید دوستان یکم تند حرف زده باشن اما تنها دلیلش این بوده که به خودت بیای و همین که نشستی فکر کردی و..یعنی تاحدی ثمربخش بوده

    بعد از این هم با این سایت می تونی از کمک دوستان بهره ببری..

    امیدوارم بهترین تصمیمو بگیری

  16. 2 کاربر از پست مفید SOGAND. تشکرکرده اند .

    anastazia (سه شنبه 12 اسفند 93), واحد (سه شنبه 12 اسفند 93)

  17. #59
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 آبان 94 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1393-8-06
    نوشته ها
    606
    امتیاز
    14,528
    سطح
    78
    Points: 14,528, Level: 78
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 322
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    775

    تشکرشده 2,481 در 570 پست

    Rep Power
    166
    Array
    اناستازیا عزیزفکر میکنم مشکلاتت پیچیده تر شده.ما خیلی دیدیم بعضی از دخترهایی را که(فقط دخترهایی که) ما راهنمایی میکنیم بعد فکر میکنند اعضای تالار باهاشون بدن!!!!! به جای استفاده و کمک به خودشون شروع می کنند به بی راهه رفتن،شایدم خیالپردازی یا به گمان خودشون رو کم کنی!!!!! یا همچین چیزی.یهو میگم مشکلاتمون حل شد و ..... .این طور فقط خودت اذیت میشی.اینجا هیچی به کسی ثابت نمیشه فقط خودت اشفته تر میشی.من از تا پیکت در کل برات نگران شدم حتی از اسمت و پایان یه دفعه ای و عجیبت.برچسب و قضاوت و ....هم نه.فقط نگرانت شدم.به هر حال موفق باشی هر جا که هستی.
    ویرایش توسط کیت کت : سه شنبه 12 اسفند 93 در ساعت 01:19

  18. 3 کاربر از پست مفید کیت کت تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (سه شنبه 12 اسفند 93), واحد (سه شنبه 12 اسفند 93), شیدا. (سه شنبه 12 اسفند 93)

  19. #60
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 12 اسفند 93 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1393-12-01
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    457
    سطح
    9
    Points: 457, Level: 9
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 99.7%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    26

    تشکرشده 49 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کیت کت جان و بقیه دوستان عزیز
    من نگفتم همه ی مشکلاتم حل شده، اونا به قوت خودش باقیه و فقط من تصمیم گرفتم بقیه مسیر با مشاور حضوری طی کنم.
    این خواستگارمم ، هنوز هیچی معلوم نیست. فقط حرف های اولیه زده شده، حالا یا میشه یا نمیشه.
    تو پست اخرم فقط خواستم از همه تشکر کنم، ولی نگفتم دنیا برام بهشت شده!!!!!!!!!!!!!
    من فعلا فقط از یک مشکل رد شدم اونم شهامت گفتن حقیقت به خواستگارم، بقیه مشکلات باقی مونده که امیدوارم با مشاوره حضوری حل بشه.
    عزیزم من فقط از این تالار ناامید شدم پایان خوش یه دفعه ای یا موفقیت ناگهانی نداشتم.
    به هر حال منم برای شما ارزوی موفقیت می کنم.




 
صفحه 6 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.