سلام
باز هم ابتدای حرفم می گم که من یه مشاور نیستم و صرفاً از روی تجربه شخصی و ... نظر می دم
در مورد این بحث شما باید بگم ضمن فاکتور گرفتن از حرکت همسرتون، کار شما کاملاً اشتباه بوده که بدون اجازه ایشون در این مهمونی حاضر شدید. (دقت کنید گفتم بدون در نظر گرفتن تلفن همسرتون به پدرتون، یعنی کار ایشون رو هم تایید نکردم).
هر فرد یه خصوصیات خاصی داره و مثلاً در مورد همون کارت دادن، من بشخصه خودم فردی هستم که اگه برای مراسمی رسمی دعوت نشم به هیچ وجه اونجا نمی رم و هیچ توجیهی رو هم نمی پذیرم. و مثلاً دعوت تلفنی رو یه جورایی به اصطلاح(جهنم و ضرر، این همه مهمون اینا هم روش)حساب می کنم. ولی خب یادمه یکی از دوستان دوران ابتدایی و راهنماییم که 10 سالی هست از اون شهر رفتیم جشن عروسیش بود، رسیدم خونه مادم گفت امشب عروسی فلان دوستته، حیف که اون شب شیف بودم وگرنه دوست داشتم که برم و مطمئن بودم با رفتنم اونو هم خوشحال می کنم و اصلاً هم حس تلپ شدن بهم دست نمی داد.
اینو هم گفتم که نشون بدم این طرز فکر مطلق نیست و نسبت به آدمایی که زیادی باهاشون صمیمی هستیم می تونه صدق نکنه و در مورد همسر شما هم که خب تازه با فامیل شما داره آشنا میشه این یه چیز طبیعی هست که انتظار داشته باشه دعوت رسمی بشه.
در مورد اینکه برای هر کاری از همسرتون اجازه بگیرید، در این خصوص هم باید بگم که نیاز نیست سر این موضوع حساسیت خاصی نشون بدید، شما قادر به انجام تمام خواسته هاتون هستید ولی نه با لجبازی و ... بلکه با زبانه زنانه و سیاستهای زنانه.
الان اتفاقی که افتاده اینه که شما حرف همسرتون رو به هیچ گرفتید(البته ناخواسته) و این کار غرور و محور بودن همسرتون رو برده زیر سوال، در این مورد باید ازشون معذرت خواهی کنید و از دلش دربیارید و درمورد تماس همسرتون هم باید بگم که کار ایشون هم درست نبوده
و الان نه، اما بعدها می تونید از این کارشون هم گلایه بکنید.
و به نظر من اگه از بقیه نظر ها موجه و مورد تایید شما هست از این جهت به هیچ وج نگران نباشید که بعداً خون شما رو توی شیشه بکنه و نزاره برید دیدن خانوادتون و... این مورد چیزی بود که بیشتر تقصیر به شما برمی گشت.
علاقه مندی ها (Bookmarks)