سلام اقای sci گرامی
اومدم راجب به وضوعی ازتون سوال بپرسم
من فعلا دوتا مشکل دارم یکی خوابیدن شب و بیدار شدن صبح هست که به مرو رقابل حل هست
اما مشکل دوم که زمان حلش نکرده :من مداوم بخصوص زمان کارهای فکری و بیشتر هنگام کتاب خوندن با خودم حرف میزنم و فکرم مشغوله
زیاد فکرکردن من پیش زمینه داره یکی اینکه قبلا یعنی همیشه با فکر کردن مشکلاتم رو حل میکردم حتی موقع شرمساری و خجالت یک هفته به خودم دلداری میدادم تا موضوع یادم بره. اما الان دوسال هست بعد از یکسری مشاجره مداوم یکساله با یکسری از دوستان و غیر دوستان و ایجاد دلخوری های عمیق در من و بعد از اون بایکی دونفر توی خونه این موضوع افراطی شده و ذهن منو از کارای مثبت از مشغول بودن به موضوعی که مشغول انجامش هستم باز میداره
دوسال پیش به حدی من فکر میکردم که سه تا از امتحاناتم رو نخوندم سر جلسه رفتم چون نمیتونستم درس بخونم یکساعت روی یک خط میموندم
الان موقع کارای فکری یکی همین مشغول بودن بی جهت ذهنم هست یکی فشار بالایی که من روی خودم حس میکنم تا حدی که احساس درد و گرفتگی توی سر یا اعضای بدن دارم
یک توضیح هم راجب به اوضاع خانوادگی بدم که ما محیط خانوادگی صمیمی نداریم.مادرم بدبین هست و یه جور مالیخولیا داره که به پدرم هم سرایت کرده و.. .توی خونه من اصلا نمیتونم حرف بزنم چون سریع پشیمون میشم که چرا حرف زدم والان مادرم چی فکر میکنه.حتی خوشحالی وناراحتی من تفسیرهای نامربوطی از طرف مادرم داره و این هم یکی از زمینه های مشغولیت فکری بیدلیل من میشه.خیلی دنبال راه حل هستم برای این مشکل ذهنم و این اوضاع.
علاقه مندی ها (Bookmarks)