به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 19 , از مجموع 19
  1. #11
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 15 آذر 93 [ 21:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-19
    نوشته ها
    311
    امتیاز
    722
    سطح
    14
    Points: 722, Level: 14
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    958

    تشکرشده 757 در 256 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    45
    Array
    دوستان ممنون که جوابمو دادین. پست همه تون رو چندین بار خوندم و چون دیگه از ناراحتی به حد بی حسی رسیدم!!!! دیگه بی خیالش بشم بهتره!!!

    zolal جان اعتماد به نفسم پایینه،یعنی کاملا سر جاش نیست. بله 23 سالمه و از نظر خودم در دوران طفولیت هستم!!!! از نظر خانواده ام دیگه قضیه دبه و سرکه!!! پدرم 75 سالشه و مادرم

    65. توقع ندارم پدرم مثل یه مرد 45 ساله استاد دانشگاه فکر کنه. اون هم سن و سال خودش فکر میکنه.

    بانوی آفتاب پیشنهاد میکنم که از تمام پتانسیل های خانواده ات استفاده کنی و بری بالاتر و بالاتر. داشته های تو برا خیلی ها آرزوی دست نیافتنیه. نذار مشکلات باعث بشه کم بیاری.

    از لحاظ ذهنی مطمئنم دختر قوی و باهوشی هستی. مطمئنم چند تا ناراحتی بیخود تو رو به این سمت کشونده ، لازمه بهت بگم برای پیشرفت برو خارج نه برای فرار. نذار چند تا مشکل

    کوچیک ذهنت رو هم کوچیک کنه. مشکلات من هم با همه ی بزرگی شون زیاد وقتی از من رو نمیگیرن!!! هیچ وقت نتونستن بگیرن :) حالا دیگه بدتر. نهایت یک روز ناراحتم و فردا دیگه امروز

    رو فراموش خواهم کرد.راست میگی سنم که بالاتر بره حرفه ای تر میشم.

    آیدا جان ممنون به امید اینکه دخترا دیگه اینجوری شکنجه ی روحی نشن....آمین.

    آقا پارسا شما که پایه ثابت تشکر کردنای منی. دیدم تو تایپیک دیگه ای هم یادی از من کردین و تذکر به جا تون رو خوندم. خوش حالم که خوبید و میدونید که خوش بودن دوستام چقدر تو

    روحیه ی من تاثیر گذاره. پس سعی کنید هر روز بهتر باشید. اما یادتون باشه که یه آدم هیچ وقت به خودی خود به یه انسان فهمیده تبدیل نمیشه. یه انسان در ارتباط با محیط اطرافش

    انسان میشه. در واقع من این جوری هستم چون این رو یاد گرفتم و شما این جوری هستی چون یاد گرفتی. بعضی موقع ها به ما چیزهایی رو یاد دادن که نباید!!! و حتی نفهمیدیم کی!!

    در مورد من متاسفانه به من یاد دادن که در برخورد با اطرافیان مسئولیت پذیر و دلسوز باشم و بهم به خاطرش توجه کردن مثلا وقتی بچه بودم بهم گفتن اگه از خواهرت مواظبت کنی چون از

    تو کوچکتره تو دخترخوبی هستی ولی یادم ندادن که مسئول خودم و کنترل ناراحتی هام باشم. یادم ندادن به فکر خودم باشم. میخوام الان یاد بگیرم. میخوام عوض شم.

    میدونید یه آدم حتی نمیتونه به چشمای خودش اعتماد کنه!!! خطای دید نمونه بارز اینه که باید تو رفتارهامون و نگاه هامون به خودمون شک کنیم!!! باید بدونیم اونقدر توانایی تحلیل داریم که

    حد نداره و در عین حال اونقدر ناتوانیم که حد نداره و با چند تا رنگ مغز پیچیده مون قاطی میکنه که جسم مقابلش کوتاهه یا بلنده!!!. نه منطق یه انسان کامله و نه احساساتش.

    میدونم خیلی از احساساتم دروغیه. میدونم خیلی از ناراحتی هام کلکه مغزمه برای فرار از فکر منطقی و درست. میدونم حتی خود تنبلی هم یه کلکه معروفه مغزه.

    میدونید قضیه ی من دقیقا مثل بچه ای می مونه که تو خانواده ای بزرگ شده که مثلا پدرش معتاده . این آدم اصولا میره معتاد میشه و اگه نشه یه جای کار ایراد داره!!! و اگه از خودشم

    بپرسن که چرا این کارو میکنی جوابی نداره و میگه من از بچگی از اعتیاد متنفر بودم!!! خودشم تو کار خودش مونده که چرا معتاد شده؟؟؟

    دقیقا مشکل من هم همینه. من باید بشینم و اشتباهات شناختی مغزمو پیدا کنم . چیزی که سالهاست باهاش بزرگ شدم. حس تنفری که همیشه از خواهرم داشتم پشت آفرین آفرین

    گفتنای دو نفر دیگه پنهون شده بود. حالا این پرده رفته کنار و من واقعا دلیلی ندارم که بخوام به جای مراقبت و کمک کردن به خودم به کسی کمک کنم که جز انداختن مسئولیت هاش به

    گردن من کار دیگه ای نکرده!!! متاسفانه اون با تخریب کردن من، روحیه ی خودش رو بالا میکشه چون هیچ چیزی تو وجودش نداره!!! و من دیگه اجازه نمیدم این کار تکرار بشه.

    من چرا وقتی با همه عالم و آدم رو راستم با خودم رو راست نباشم؟ چرا به خودم دروغ بگم؟

    واقعا دلیلی ندارم که بخوام به کسی کمکم کنم مگه اینکه ازش منفعتی بگیرم. منفعتم میتونه مادی باشه و یا باعث خوشحالیم بشه. یا اینکه باید دو رویی رو یاد بگیرم.

    چقدر نظریه ی اسکینر روم تاثیر گذاشت!!! صب از ناراحتی داشتم میمردم!!! حالا خوبه بی ربطه !!! :) .

  2. 3 کاربر از پست مفید تیام تشکرکرده اند .

    ali -guilan (پنجشنبه 13 آذر 93), parsa1400 (جمعه 14 آذر 93), بانوی آفتاب (پنجشنبه 13 آذر 93)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    139
    Array
    تیام جان سلام

    خوشحالم که بهتری و ناراحتیت فرو کش کرده . خوشحالم که به دنبال تکامل آرامشی ونه به چالش کشیدن اون

    تیام . ناراحتیت تو از رفتار های غلط خواهرت قبول دارم . و اینکه در گذشته چی آموختی و امروز به دنبال آموختن چی هستی رو درک میکنم .

    تیام یه نکته . اونچه که در گذشته آموختی و یادت دان اشتباه نبوده به اقتضای سن زمان یادگیری درست بوده . امروز تو اجازه داری به آموخته هات بال پر بدی تنوع بدی اما یادت باشه در جهت انسانیت و خوب بودن .

    تو حق نداری بگی به من اشتباه آموختن نه صورت مسئله درسته تیام . جوابش بر اساس سنت و زمان تغییر کرده .

    تو خودت خواهرتو اینطوری پرورش دادی خودت همیشه براش پله شدی و اون بالارفته . نه اینکه کارتو اشتباه بوده یا خواهرت دختر بدیه نه . هر دو درست بوده ولی خب خواهرت تو کودکی مونده و هنوز فکر میکنه اگه بخواد خود نمایی کنه باید به نوعی تو رو تخریب کنه .
    تیام خوب گوش کن . ازت میخوام عقب نکشی و حرفایی رو که به من زدی تکرار نکنی به جاش با درایت و عقلی سلیم اقدام به اصلاح رفتار خواهرت بکنی .

    موضوع بعدی خودت هستی و اینکه اعتماد به نفستو به خاطر ریز نقش بودنت از دست دادی . تیام یه د تغذیه برو و ساعت خوابتو درست کن . تو بعضی شبا تا 4 بیداری . فکر میکنی لازمهههههههههه .

    باید رو خودت کار کنی و تلاش گه نشد اونوقت گلایه کن .

    تو هنوز در سن رشد هستی نذار دیر بشه . قضیه خارج بیخیال شووووووو . خوبه در کنار همسرت و یا در سنین مناسب تر فعلا نه . افکار تو بیشتر از این در گیر نکن چون من از آسیب احتمالی این موضوع به خودت نگرانم . ولی خب تلاشی که آغز کردی حفظ کن .
    امیدوارم که تو این فاصله آرزوهات براورده بشه . تا خیال خودتو خالو خواهر منو تهیه دبه و سرکه ترشی زمستون راحت بشیم

    مواظب خودت باش . یادت نره تالار میایی درد بچه هارو میبینی بگی خدارو شکر و برامون دعا کنی . تیام براخودت مسئله درست نکن .
    مادرت و پدرت بهت نیاز دارن حتی برا بیرون رفتن . تمام دنیا تو همون خونه است . درست نگاه کن

    بدروووووووووووووووود

    - - - Updated - - -

    تیام جان سلام

    خوشحالم که بهتری و ناراحتیت فرو کش کرده . خوشحالم که به دنبال تکامل آرامشی ونه به چالش کشیدن اون

    تیام . ناراحتیت تو از رفتار های غلط خواهرت قبول دارم . و اینکه در گذشته چی آموختی و امروز به دنبال آموختن چی هستی رو درک میکنم .

    تیام یه نکته . اونچه که در گذشته آموختی و یادت دان اشتباه نبوده به اقتضای سن زمان یادگیری درست بوده . امروز تو اجازه داری به آموخته هات بال پر بدی تنوع بدی اما یادت باشه در جهت انسانیت و خوب بودن .

    تو حق نداری بگی به من اشتباه آموختن نه صورت مسئله درسته تیام . جوابش بر اساس سنت و زمان تغییر کرده .

    تو خودت خواهرتو اینطوری پرورش دادی خودت همیشه براش پله شدی و اون بالارفته . نه اینکه کارتو اشتباه بوده یا خواهرت دختر بدیه نه . هر دو درست بوده ولی خب خواهرت تو کودکی مونده و هنوز فکر میکنه اگه بخواد خود نمایی کنه باید به نوعی تو رو تخریب کنه .
    تیام خوب گوش کن . ازت میخوام عقب نکشی و حرفایی رو که به من زدی تکرار نکنی به جاش با درایت و عقلی سلیم اقدام به اصلاح رفتار خواهرت بکنی .

    موضوع بعدی خودت هستی و اینکه اعتماد به نفستو به خاطر ریز نقش بودنت از دست دادی . تیام یه د تغذیه برو و ساعت خوابتو درست کن . تو بعضی شبا تا 4 بیداری . فکر میکنی لازمهههههههههه .

    باید رو خودت کار کنی و تلاش گه نشد اونوقت گلایه کن .

    تو هنوز در سن رشد هستی نذار دیر بشه . قضیه خارج بیخیال شووووووو . خوبه در کنار همسرت و یا در سنین مناسب تر فعلا نه . افکار تو بیشتر از این در گیر نکن چون من از آسیب احتمالی این موضوع به خودت نگرانم . ولی خب تلاشی که آغز کردی حفظ کن .
    امیدوارم که تو این فاصله آرزوهات براورده بشه . تا خیال خودتو خالو خواهر منو تهیه دبه و سرکه ترشی زمستون راحت بشیم

    مواظب خودت باش . یادت نره تالار میایی درد بچه هارو میبینی بگی خدارو شکر و برامون دعا کنی . تیام براخودت مسئله درست نکن .
    مادرت و پدرت بهت نیاز دارن حتی برا بیرون رفتن . تمام دنیا تو همون خونه است . درست نگاه کن

    بدروووووووووووووووود

  4. کاربر روبرو از پست مفید parsa1400 تشکرکرده است .

    تیام (شنبه 15 آذر 93)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 28 فروردین 94 [ 22:51]
    تاریخ عضویت
    1393-9-08
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    651
    سطح
    13
    Points: 651, Level: 13
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 54 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام تیام جان
    شاید من شرایطت تو رو به خوبی درک نکنم.چون گرچه برادرم هست اما تنهام.کسی نیست که به کارهایم توجهی داشته باشد.یا حتی سرزنشم کند.خودم و هستم و خودم.شاید اگر مادرم بود و تعلل های منو میدید و تشری بهم میزد خیلی بهتر از حالا بودم..........افسوس...
    دو سال از من کوچکتری اما از نوشته هات فهمیدم دختری مسئولیت پذیر و دلسوزی...این خیلی عالیه.......از این دنیا فقط اعمال نیک آدم برای آدم باقی میمونه.مثلا من دوست دارم مثل تو باشم.دلسوز و مراقب همه...اما کم توان یا کم همتم....
    ببین.من خیلی روی خودم کار کردم تا با برادرم رفتار بهتری داشته باشم.و تغییر رو از خودم شروع کردم.تو هم حتما میتونی روشی پیدا کنی که دیگران رو متوجه کنی که نسبت به تو چه رفتاری داشته باشن.لازم نیست جبهه بگیری.صبحت کن.و قاطع باش.دوستانه صحبت کن.عزیزم.بزرگترین درس من از فوت والدینم این بود که آدم های زندگی من برای این هستند که چیزی ازشان یاد بگیرم.و در واقع ساخته بشم.مثلا حس مسئولیت پذیری...چه قدر هستند دخترهایی لوس و نازپرورده که مادران بی کفایتی میشن...
    با دید دیگری به خانواده ات نگاه کن.سعی کنی روی بدی هاشان تمرکز نکنی.حدود خودت را نسبت به خواهرها و برادرانت مشخص کن و قاطع باش تا بلاخره یاد بگیرند.تو میتونی به اونها یاد بدی چطور با تو رفتار کنن همین طور که تا بحال این طور بوده.فقط نیاز به زمان داره...به جای پاک کردن صورت مساله ،حلش کن.به جای آرزوی نبودن اونها،وضعیت رو تغییر بده.
    حتما شدنیه.چون از نوشته هات فهمیدم دختر توانا و قابل اعتمادی هستی.من یه کم شبیه تو بودم اینقدر با خودم مشکل نداشتم!

  6. 3 کاربر از پست مفید sareh88 تشکرکرده اند .

    parsa1400 (جمعه 14 آذر 93), yektaye tanha (دوشنبه 17 آذر 93), تیام (شنبه 15 آذر 93)

  7. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 15 آذر 93 [ 21:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-19
    نوشته ها
    311
    امتیاز
    722
    سطح
    14
    Points: 722, Level: 14
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    958

    تشکرشده 757 در 256 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    45
    Array
    سلام.

    آقا پارسا

    من تقریبا هر شب یا درس میخونم یا پروژه انجام میدم تا 3.5. صب هم ساعت 7 باید بیدار بشم که اصولا خواب می مونم . در واقع خوابم نمیبره اگه فکرم مشغول باشه. راه نداره که بخوابم!!!

    اما موقع بیکاری هم عادت کردم که فیلم میبینم. این رو هم نمیتونم تغییر بدم!!! البته راهش اینه که کلا از بیخ و بن اینترنت رو قطع کنم که اونم نمیشه!!! به هر حال اگه فیلم نباشه میرم

    کتاب میخونم. رمان میخونم ولی واقعا رو اعصابمه. تازه ترکش کردم.

    به هر حال تا من کار و بارم رو به راه نشه و خیالم از درس و کار و ... راحت نشه و این همه رو اعصابم راه نرن!!! وضعیت تغذیه و وزنم همینه و نمیدونم چیکار کنم. قرص اشتها آور واقعا عالیه و

    ولی من واقعا نمیتونم استفاده کنم. حتی یک چهارمشو. واقعا خواب آوره. اما مطمئنم رو اعتماد به نفسم تاثیر داره. ولی واقعا باید کل زندگی مو تعطیل کنم که وزنم رو اضافه کنم ، به نظرتون

    درسته آخه؟

    ممنون از جوابتون.

    ساره جان چقدر خوشحالم کردی که به تاپیکم سر زدی.

    واقعا ازت ممنونم. حرفات خیلی روم تاثیر گذاشت. میدونی آدم وقتی به صورت کلی به دنیا نگاه میکنه، واقعا دعوا و ناراحتی و عصبانیت و .. معنی نداره. اصلا آدم احساس میکنه که باید با

    همه خوب و مهربون باشه.بدی واقعا بی ارزشه. به هر حال همه ی ما یه روز هستیم و شاید روز دیگه نباشیم. چه بخوایم و چه نخوایم این رسم دنیاست.

    ساره جان، من واقعا غصه ام گرفت که باعث شدم تو غمگین بشی. تو اصلا نباید خودتو با کسی مقایسه کنی. باید همیشه و همیشه اول داشته هات و خوبی هات رو ببینی. تو که نمیدونی

    واقعا چی به من گذشته. میای خودتو با من مقایسه میکنی و فکر میکنی که چقدر کمبود داری؟ کاملا در اشتباهی. منم اول مثل تو بودم اما یاد گرفتم که دیگه هیچ وقت مگه برای پیشرفت

    خودمو با کسی مقایسه نکنم.مطمئنم تو هم خیلی زود اهمیت این موضوع رو میفهمی.

    من کلکسیون مشکلم!!! اما تصمیم گرفتم به اندازه ی تمام مشکلاتی که دارم سعی کنم که برا خودم خوبی جمع کنم. شادی جمع کنم و موفقیت و رضایت از زندگی.

    خیلی وقت نیست که شروع کردم. سعی کردم اینبار دیگه خواسته هام دروغی نباشه. مثلا اگه قبلا درس میخوندم که معلمم دوستم داشته باشه حالا دیگه برا دل خودم و به خاطر اینکه

    خودم لذت میبرم درس میخونم. اگه سر کار میرم به خاطر دل خودمه و کلا برنامه های زندگی مو عوض کردم و جهت همه ی خواسته ها رو گرفتم سمت خودم. فک کن تو این وضعیت یکی

    درست بر عکس من و ضد من عمل کنه. کلی برا همین یه چیکه اعتماد به نفس زحمت کشیدم!!!! اجازه نمیدم که ازم بگیرنش. حالا هر کس که باشه.

    خیلی خوشحال میشم اگه تو هم از همین لحظه شروع کنی به رسیدن و توجه به خودت. واقعا دنیای آدم عوض میشه.

    به حرفات فکر میکنم . خیلی خوب نوشتی.

  8. کاربر روبرو از پست مفید تیام تشکرکرده است .

    sareh88 (یکشنبه 16 آذر 93)

  9. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    139
    Array
    تیام جان سلام

    پس اگه وقت نداری روش هزینه کنی پس ناراحتشم نباش . بذاار کمیکه کارات سبکتر شد انجامش

    تیام .وقت هست به نظرم کمی سخت گرفتی .

    پس اگه الان زنگ در صدا کنه خواستگار بیاد چی لابد میگی دارم فیلم میبینم یا درس دارم یا پروژه مردم رو دستمه برو بعدا که گلت پلاسیت بیا آره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    نه به اون موقع که داشتی از بیکاری و زیادی وقت عذاب میکشیدی نه به العان .

    خب مهم شاد بودن و آرامش داشتن . تو از اون دخترایی هستی که انرژیت زیاد در حد یه شیر زن یا یه پسر

    موفق باشی برات آرزوی خوشبختی دارم . یکی پیداشه این بار سنگینو از دوشت برداره بدرووووووووووووووود

  10. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 28 فروردین 94 [ 22:51]
    تاریخ عضویت
    1393-9-08
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    651
    سطح
    13
    Points: 651, Level: 13
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 54 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خداروشکر که به قول شما خوب نوشتم.به زور ذهنم رو جمع و جور کردم که هرچی از تجربه م که فکر میکنم به درد میخوره بگم.
    راستش من فک میکنم مشکلم داره حادتر میشه.هرچی فکر کردم تاپیکم رو باز کنن.دیدم بی فایده ست.بیشتر از دو هفته ست داغونم.
    نمیتونم خودمو جمع کنم.امروز با خودم گفتم 8.30بیدار میشم.تا 11.30خوابیدم.هیچ کار خاصی انجام ندادم.به جز یه ذره تمیز کردن و غذا.انقدر اعصابم خورد بود که طبق معمول دیر بیدار شدم.طاقت نیاوردم باز یه ساعت دیگه خوابیدم.انقدر پرهیجان منفی هستم که باید با یکی دعوا کنم تا دلم خنک بشه.اما اهل دعوا نیستم.سه چهار شب یه بارم با گریه میخوابم.قبلا هم اراده فولادین نداشتم.اما خیلی بی تعهد شدم!!!ببخشید این حرفا جاش تو تاپیک شما نبود.اما چون قصد بازکردن دفترم رو ندارم.چون میدونم فقط اینو اونو به حرف میگیرم آخرم دریغ از یه کم تغییر فقط خواستم یه کم سنگینی باز ذهنی مو زمین بذارم.
    راستی یه چیز دیگه،من انقدر از دست دادن.. برام گرون تموم شد که وقتی میبینم خانواده ای کوچکترین مشکلی دارن بهم میریزم.امیدوارم تو هیچ خانواده ای ناراحتی و دلخوری نباشه.برای شمام زودتر حل بشه.

  11. کاربر روبرو از پست مفید sareh88 تشکرکرده است .

    شکوه (سه شنبه 18 آذر 93)

  12. #17
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 00:02]
    تاریخ عضویت
    1393-9-18
    نوشته ها
    175
    امتیاز
    4,145
    سطح
    40
    Points: 4,145, Level: 40
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    462

    تشکرشده 404 در 152 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نمیتونم خودمو جمع کنم.امروز با خودم گفتم 8.30بیدار میشم.تا 11.30خوابیدم.
    انقدر اعصابم خورد بود که طبق معمول دیر بیدار شدم.طاقت نیاوردم باز یه ساعت دیگه خوابیدم.
    سلام ساره خانم.

    من تایپیک قبلی شما رو خوندم. شما رو دختری فوق العاده قوی و خوب اما با مقداری مشکل اعتماد به نفس میبینم. البته اشکالی نداره. من هم مثل شما بودم.

    اگه نمیخواید اون تایپیک رو ادامه بدید ، یه تایپیک جدید باز کنید و از مشکلاتتون بگید همین مطالبی که اینجا گفتید. میدونید چرا؟

    دلیلش نوع مشکل شماست که به نظر من کاملا قابل حله. شما فکر میکنید فایده نداره؟ یعنی فکر میکنید مشکلتون غیر قابل حله؟

    من روانشناس نیستم اما مشکلی که شما در حال حاضر از اون شاکی هستید کاملا متداول و در بین نوجوانان و جوانان شایعه.

    اگه فرض کنیم شما افسردگی نداشته باشید ، خوب بهتره دست به کار بشید و به خودتون اجازه ی تفکر بدید.

    اول از همه باید یه برنامه روزانه برای خودتون و کارهاتون داشته باشید. برای اینکه بتونید برنامه بنویسید باید هدف داشته باشید. هدف با آرزو خیلی متفاوته. هدف رو میشه با برنامه و تلاش

    به دست آورد .

    لطفا در مورد خواسته هاتون یه پست بزنید و بنویسید که کلا چی میخواید. هر چی که دوست دارید رو بنویسید. میتونید از آرزوهاتونم بنویسید.

    موفق باشید.

  13. کاربر روبرو از پست مفید شکوه تشکرکرده است .

    sareh88 (چهارشنبه 19 آذر 93)

  14. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 93 [ 16:58]
    تاریخ عضویت
    1393-6-01
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    2,364
    سطح
    29
    Points: 2,364, Level: 29
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    88

    تشکرشده 496 در 145 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام تیام جان!

    من همیشه پستهایی که شما برای دوستان میزاری رو میخونم. اوایل فکر میکردم آقا هستی. ولی کلاً راه حلهایی که به دوستان میدی خیلی وقتا منو مُجاب میکنه. یعنی به نسبت 23سال سنت فکر میکنم اندازهء 32سال تجربه داشته باشی. چون آدم پخته ای هستی میخوام مطالبی رو بهت بگم که شاید کمی سنگین باشن ولی مطمئنم شما میتونید درکشون کنید.

    گاهی آدم وارد یه جور بازی با اطرافیانش میشه که نه میتونه از اون بازی بیاد بیرون نه متوجه میشه که تو یه بازی گیر افتاده. الان شمام تو یه بازی روانی با خانوادت گیر افتادی، کلی ازشون تمبر (یاهمون کینه ) جمع کردی و تو هر موقعیتی این تمبرها رو خرج میکنی. به قول معروف عقده هاتو سرشون خالی میکنی.

    سن پدر و مادرت زیاده و زندگی کردن با انسانهای مسن خیلی سخته. از این بابت کاملاً بهت حق میدم. ولی انعطاف پذیری و پذیرش شما خیلی کمه. معنی پذیرش یعنی هرکسی رو همون جوری که هست بپذیریم. خواهر و برادرت رو همون مدلی که هستن بپذیر. پدرومادرت رو هم همینطور. ازشون توقع درست شدن و تغییر کردن نداشته باش. سعی هم نکن در برابر حرفایی که میزنن و توقعاتی که ازت دارن مقاومت کنی. رهاشون کن به حال خودشون. اینم میشه عدم مقاومت یا همون انعطاف پذیری.

    کینه توزی و نفرت ورزیدن باعث لاغری شماست! شاید تعجب کنی ولی هر بیماری و یا هروضعیتی که جسممون داره ناشی از یک علت در روح و روان ما میشه. مثلاً علت معده درد خوردن حرص هست. مثلاً گلو درد فروخوردن حرفایی که نمی تونن بگن. سرفه کردن همینطور. حتی سرما خوردن! شاید بگی ویروسِ و فصلِ و خواهرم گرفته بود و از این حرفا ولی من به شما میگم ویروس همیشه تو هوا هست، ممکنه خواهرت 10 بار مریض شه ولی شما فقط 2بار ازش بگیری، پس یه علت دیگه غیر از اینایی که میگی هم هست.
    غیراز این نفرت ورزیدن و کینه جمع کردن باعث به وجود اومدن غده تو بدن هم میشه. البته دوراز جون شما. حرص خوردن هست که باعث میشه شما وزن نگیری. پس باید از درون کاری برای خودت بکنی.

    پیشنهاد من به شما کتاب "شفای زندگی اثر لوئیز هی" و "4اثر از فلورانس اسکاول شین" هست.
    شما که اهل مطالعه هستی حتماً این دوتا کتاب رو تهیه کن و بخون. تاثیرش رو خواهی دید.

    موفق باشی

  15. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 28 فروردین 94 [ 22:51]
    تاریخ عضویت
    1393-9-08
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    651
    سطح
    13
    Points: 651, Level: 13
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 54 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    کجایی؟
    ان شالله که اوضاع خوبه
    به من گفتن اگه میخوای تاپیکت باز بشه از طریق "گزارش پست"اطلاع بده.من نمیدونم کجاست!!!
    بعد چطور باید درخواست بدم که تاپیکم به انجمن خصوصی بره؟بنظرم جزیی نوشتم.میترسم کسی بشناسه.
    کلی گشتم.نمیدونم باید چکار کنم.ممنون


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.