سلام به دوستای گلم
شوهرم ادم خوبی هست درکل. اما امشب دوباره با حرفای سطحی و بیخودش گریه ام رو دراورد. الان هم باهاش قهرم.
تو مسائل اقتصادی بشدت خسیس هست. هر کاری برام بکنه که کم پیش میاد کاری برام انجام بده سرم منت میزاره.
خستم کرد. من بشدت از منت بدم میاد خودش هم این رو میدونه چون سعی میکنم تو کارام استقلال داشته باشم و از کسی چیزی نخوام.
خرجی و پول توجیبی که بهم میده خیییلی کمه.
بهم میگه تو انتظارت زیاده. توقعت بالا هست. من بهت گفتم باید دوسال اول زندگی سختی بکشی.
بعد میگه تو خونه هستی همه چی رو برات فراهم کردم.
در حالیکه من تازه چند ماهه به خاطر نقل مکان کردن کارم رو از دست دادم. قبلش هیچ هیچ هیچ حمایت مالی نمی کرد و دائم میگفت بریم سر خونه خودمون برات میگیرم.
الان بهش گفتم شما یا نیازای من رو ندید میگیری یا مسخره میکنی یا ...
بهم میگه تو چی کم داری، خونه برات اجاره کردم - 60 - متره. از بس خانوادش گفتن خونت بزرگه خسته شدم.
غذا که میخوری. هر کی منو میبینه میگه چرا اینطوری شدی. جالبه تو ختم فامیلشون خالش منو دید جلو مادرشوهرم میگه تو چرا اینقد لاغر شدی . میخوای چطور زندگی کنی به خودت برس.
اما یه چیزبگم از بس از منت گذاشتن وحرفاش بدم میاد تمایل به غذا خوردن اصلا ندارم.
در حالیکه بارهاوبارها اومد خونمون دید ما چه مدلی بودیم.
لباس که داری بپوشی. انگار بقیه گرسنن و لخت. نمی دونم چی فک میکنه.
اصلا از حقوقش خبر ندارم. از مسائل اقتصادی اگه جایی کم اورد یا ... بهم میگه. اینکه کی حقوق میگیره چقد میگیره چکار میکنه. هیچی نمی دونم.
یه بار هفته اول بود بهم پول داد خرید کنم. منم یه سری وسایل گرفته بودم که در جریان مشورت با مادر شوهرم دیگه منو از خرید محروم کرد.
خریداری خونه رو خودش میکنه.برام مهم نیست حالا اینقد.
دنبال کار بودم استخدامی شرکت کردم . خانوادش دائم بهم میگن برو سرکار حوصلت سر نره!!!!!!!!!!!!!!!
اما ته دلم هیچ رغبتی ندارم چون با توجه به روحیه ای که از ش سراغ دارم میدونم نمیزاره هزار تومن دستم بمونه. اگه پولی ازم سراغ داشته باشه اینقد میگه و میگه و میگه که خستم میکنه مجبور میشم بهش میدم.
من هیچی نمی گم از چیزایی که میخام. هیچی هیچی . چون بدم میاد منتشو بکشم. شده بارها خودش فهمیده یه چیزی رو نداریم کم پیش میاد برا وسایل خونه بگم. برا خودم حرفی نمیزنم . بای اینکه دلم خیلی چیزا میخاد اما به من با کمال پررویی میگه تو همه چی داری که هیچی نمی خای. چون چیزی لازم نداری نمیگی.
یه بار بعد مدتها گفتم باهم بریم خرید بهم گفت بیا فلان فروشگاه. رفتم گفت اینو میخای چکار. اون یکی همون یه دونه بسته. ..... سبد گفتم بردارم گفت مگه چی میخای برداری!!!!! سبد لازم نیست. خسته شده بودم دیگه. کلی لیست دستم بودم اخه خیلی شییرینی پزی و اشپزی های جدید رو دوست دارم یه جوری بهم ارامش میده اما همیشه محرومم میکنه.
- غذایی که تو میخوری هیچ کی نمی خوره.
- هیچ کی اول زندگیش خونه به این بزرگی نمی گیره.
- همه چی برات فراهمه.
در حالیکه من خودم تمام سعیم رو میکنم تو خونه ارامش فراهم باشه. خنده باشه شادی باشه. بزور خودم رو نگه میدارم فک میکنه همه چی خوبه.
اگه حرفی بزنم میگه پرتوقعی.
اگه نزنم میگه همه جی داری هیچی نمیخای.
خسته شدم. ببخشید طولانی شد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)